vehement

/ˈviːəmənt//ˈviːəmənt/

معنی: غضبناک
معانی دیگر: پرشور، پراحساسات، پرحرارت، آتشین، حاد، ستهم، شدید، سخت، vehemently تند، با حرارت زیاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vehemently (adv.), vehemence (n.)
(1) تعریف: intensely emotional; impassioned; heated.
مترادف: ardent, fervid, fierce, heated, impassioned, passionate
متضاد: apathetic, mild
مشابه: burning, emotional, emphatic, fervent, fiery, furious, hot, intense, violent, warm

- They were surprised by her vehement refusal to answer the question.
[ترجمه گوگل] آنها از امتناع شدید او از پاسخ دادن به سؤال شگفت زده شدند
[ترجمه ترگمان] از امتناع شدید او برای جواب دادن به سوال تعجب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely forceful, vigorous, or energetic; very strong.
مترادف: energetic, impetuous, vigorous
مشابه: ardent, fierce, forceful, furious, intense, powerful, strong, trenchant

- The audience made their desire known by a vehement stomping of feet.
[ترجمه گوگل] حضار با کوبیدن شدید پاها خواسته خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] حضار هوس خود را از روی شور و حرارت شدید پا خواستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vehement suspicion
سوظن شدید

2. a vehement debate
یک بحث پرشور

3. his vehement speeches against slavery
سخنرانی های پرشور او بر علیه بردگی

4. the audience's vehement applause
کف زدن و تحسین پراحساسات حضار

5. Despite vehement opposition from his family, he quit school and became an actor.
[ترجمه گوگل]با وجود مخالفت شدید خانواده، او مدرسه را رها کرد و بازیگر شد
[ترجمه ترگمان]علی رغم مخالفت شدید خانواده اش، او مدرسه را ترک کرد و بازیگر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Despite vehement opposition, the Act became law.
[ترجمه گوگل]با وجود مخالفت شدید، این قانون به قانون تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]علی رغم مخالفت های شدید، این قانون به قانون تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had been vehement in his opposition to the idea.
[ترجمه گوگل]او در مخالفت شدید خود با این ایده بود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One vehement critic is Michael Howard.
[ترجمه گوگل]یکی از منتقدان سرسخت مایکل هوارد است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They launched a vehement attack on the government's handling of environmental issues.
[ترجمه گوگل]آنها حمله شدیدی را به نحوه رسیدگی دولت به مسائل زیست محیطی انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله شدید به اداره امور زیست محیطی را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, negotiations were broken off owing to the vehement opposition of anti-abortion Republicans, supported by Sununu.
[ترجمه گوگل]با این حال، مذاکرات به دلیل مخالفت شدید جمهوری خواهان ضد سقط جنین با حمایت Sununu متوقف شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مذاکرات به خاطر مخالفت شدید جمهوری خواهان سقط جنین، که توسط Sununu حمایت می شدند، قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He could be vehement in denunciation.
[ترجمه گوگل]او می تواند در تقبیح شدید باشد
[ترجمه ترگمان] اون می تونه از این اتهام عصبانی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The neighbours of the four involved families were vehement that there was nothing like this going on.
[ترجمه گوگل]همسایه های چهار خانواده درگیر به شدت ابراز داشتند که چنین چیزی در جریان نیست
[ترجمه ترگمان]همسایگان چهار خانواده درگیر شدید بودند که هیچ چیز مثل این ادامه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The President became vehement in his remonstration.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در تظاهرات خود شدیدا شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سخت خشمگین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He waxed vehement about dinosaurs and extinction, about continental drift and the good old Galapagos finch.
[ترجمه گوگل]او در مورد دایناسورها و انقراض، در مورد رانش قاره ها و فنچ قدیمی خوب گالاپاگوس ابراز علاقه کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت در مورد دایناسورها و انقراض، در مورد انحراف قاره ای و سهره Galapagos پیر به شدت پافشاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غضبناک (صفت)
wroth, wrathful, enraged, vehement

انگلیسی به انگلیسی

• fervent, impassioned; intense, strong
someone who is vehement has strong feelings or opinions and expresses them forcefully.

پیشنهاد کاربران

angry and emotional
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vehemence
✅️ صفت ( adjective ) : vehement
✅️ قید ( adverb ) : vehemently
بلند و رسا ادا کردن
قاطع
سفت و سخت
محکم
تند
شدید
آتشین
پرحرارت و آتشین و قاطع ( صفت )
محکم، قوی، قاطع
عصبانی ( شدید )
دو آتشه

بپرس