پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٥٩)

بازدید
٤,٢٣١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

ویژه مثال: She made a special cake for his birthday. او برای تولدش یک کیک ویژه درست کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انجمن مثال: She's a member of the local historical association. او عضو انجمن تاریخی محلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

میراث مثال: She learned about her cultural heritage from her grandparents. از پدر و مادر بزرگش درباره میراث فرهنگی خود یاد گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

در جای دیگر مثال: They decided to look for work elsewhere. آن ها تصمیم گرفتند که در جای دیگری کار پیدا کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

پر مثال: Her schedule was full for the week. برنامه اش برای هفته پر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

غول مثال: The giant towered over the tiny village. غول بالای روستای کوچک ایستاده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مورد مثال: She bought several items at the store. او چند مورد از فروشگاه خرید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

محافظه کار مثال: She has conservative views on social issues. او دیدگاه های محافظه کاری درباره مسائل اجتماعی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دست مثال: He shook her hand firmly. او دستش را با قدرت محکمی معطوف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دارد مثال: She has a cat and a dog. او یک گربه و یک سگ دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داخلی مثال: The company is facing internal conflicts. شرکت با تعارضات داخلی روبرو است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استخوان مثال: He broke a bone in his arm while skiing. او یک استخوان دستش را در حین اسکی شکست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ناکامل مثال: Their plan was still inchoate and needed refinement. برنامه آن ها هنوز کامل نبود و نیاز به بهبود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طرفدار مثال: She's an advocate for animal rights. او طرفدار حقوق حیوانات است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انجام دادن مثال: She performed well in her role as team leader. او در نقش رهبر تیم خود عملکرد خوبی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هفتگی مثال: She publishes a weekly newsletter. او یک خبرنامه هفتگی منتشر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رمان مثال: She's reading a novel by her favorite author. او رمانی از نویسنده مورد علاقه اش می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقیقت مثال: The truth eventually came out. سرانجام حقیقت به روشنی آشکار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وزن کردن مثال: He weighed the options carefully before making a decision. او گزینه ها را قبل از تصمیم گیری با دقت وزن کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترتیب مثال: She made arrangements for her trip months in advance. او برای سفرش ترتیباتی را ماه ها قبل از آن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی مثال: What's the meaning of this word? معنی این کلمه چیست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نماد مثال: The dove is often seen as a symbol of peace. کبوتر اغلب به عنوان نماد صلح دیده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکرار کردن مثال: He asked her to repeat what she had just said. او از او خواست تا آنچه را که به تازگی گفته بود تکرار کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیرممکن مثال: Climbing that mountain alone would be impossible. صعود به آن کوه تنها غیرممکن خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصمیم مثال: They made the decision to move to a new city. آن ها تصمیم گرفتند به شهر جدید مهاجرت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجتماعی مثال: She enjoys socializing with friends on weekends. او از برقراری ارتباط اجتماعی با دوستانش در آخر هفته لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باشگاه مثال: He's a member of the local chess club. او عضو باشگاه شطرنج محلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گاز گرفتن مثال: The dog bit the mailman on the leg. سگ پای پستچی را گاز گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خسته مثال: She felt tired after a long day at work. او پس از یک روز طولانی کاری خسته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هدف مثال: The company set ambitious sales targets for the year. شرکت اهداف فروش جسورانه ای برای سال تعیین کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیب مثال: She took a bite of the juicy apple. او یک قاشق از سیب آبدار برداشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تأثیر مثال: Her parents had a significant influence on her career choice. والدینش تأثیر قابل توجهی در انتخاب شغلی او داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم انداز مثال: The company has a vision for the future. شرکت چشم اندازی برای آینده دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ربات مثال: The robot vacuum cleaned the entire house. مکنده ربات کل خانه را تمیز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمستان مثال: They enjoy skiing in the winter. آن ها از اسکی کردن در زمستان لذت می برند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشمن مثال: He saw his former friend as his enemy now. او دوست سابقش را اکنون به عنوان دشمنش می دید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شواهد مثال: They presented strong evidence to support their claim. آن ها شواهد قوی را ارائه دادند تا ادعایشان را حمایت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیق کردن مثال: The police are investigating the robbery. پلیس دزدی را تحقیق می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صادق مثال: He's known for being honest and trustworthy. او برای صادق و قابل اعتماد بودنش شناخته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم مثال: There are only a few cookies left in the jar. فقط چند کیک باقی مانده است در بطری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حفظ کردن مثال: They worked hard to preserve the historical building. آن ها سخت کار کردند تا ساختمان تاریخی را حفظ کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمیته مثال: She's on the planning committee for the event. او در کمیته برنامه ریزی برای رویداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شنیده شده مثال: She heard the news from a friend. او اخبار را از یک دوست شنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یافتن مثال: They found the missing keys under the couch. آن ها کلیدهای گم شده را زیر مبل پیدا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

میز مثال: He sat down at his desk to work on the report. او برای کار بر روی گزارش به میز خود نشست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نظارت کردن مثال: The teacher monitors the students' progress closely. معلم به دقت پیشرفت دانش آموزان را نظارت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

موسیقی مثال: She studied music theory in college. او در دانشگاه نظریه موسیقی را مطالعه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این مثال: The cat licked its paw. گربه زانوی خود را لیسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به این ترتیب مثال: She didn't feel well and thus decided to stay home. او حال خوبی نداشت و بنابراین تصمیم گرفت خانه بماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوازده مثال: There are twelve months in a year. در سال دوازده ماه وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیابان مثال: They traveled through the desert on camelback. آن ها با شتر در بیابان سفر کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کد مثال: She cracked the code to unlock the safe. او کد را شکست تا صندوق را باز کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنوع مثال: The company values diversity in its workforce. شرکت ارزش تنوع در نیروی کار خود را می پسندد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پزشک مثال: The physician recommended rest and medication. پزشک استراحت و دارو را توصیه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داشتن مثال: She owns a small bookstore downtown. او یک کتابفروشی کوچک در وسط شهر دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمایش دادن مثال: The museum will exhibit rare artifacts next month. موزه در ماه آینده نمونه های نادری از موارد دیگر را نمایش خواهد داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفسیر کردن مثال: She interpreted his silence as a sign of agreement. او سکوت او را به عنوان نشانه ای از موافقت تفسیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متفاوت بودن مثال: Their opinions on the matter differ significantly. نظرات آن ها درباره این موضوع به طور قابل توجهی متفاوت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آزمایش مثال: They conducted an experiment to test their hypothesis. آن ها یک آزمایش انجام دادند تا فرضیه خود را آزمایش کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حیاتی مثال: Proper planning is crucial for the success of the project. برنامه ریزی مناسب برای موفقیت پروژه حیاتی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آگاه مثال: She was aware of the potential dangers. او از خطرات ممکن آگاه بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسیله نقلیه مثال: They traveled by vehicle to the remote village. آن ها با وسیله نقلیه به روستای دورافتاده سفر کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون توجه به، بدون درنظر گرفتن مثال: She continued her studies regardless of the challenges. او مطالعات خود را بدون در نظر گرفتنِ چالشها ادامه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتحاد مثال: The workers formed a union to negotiate better wages. کارگران یک اتحاد برای مذاکره برای حقوق بهتر تشکیل دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

که مثال: She is the woman that won the award. او زنی است که جایزه را برنده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی نور، رنگ پریده مثال: Her face went pale when she heard the news. رنگ صورتش پرید وقتی خبر را شنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گرفتن مثال: The photographer captured the beauty of the sunset. عکاس زیبایی غروب خورشید را گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بندر مثال: The ship docked at the port to unload its cargo. کشتی در بندر پهلو گرفت تا بار خود را تخلیه کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزیابی کردن مثال: We need to evaluate the effectiveness of this new strategy. ما باید اثربخشی این استراتژی جدید را ارزیابی کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دفاع مثال: The lawyer presented a strong defense for her client. وکیل دفاع قوی ای برای موکلش ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شتم و نقد مثال: The politician's speech turned into a diatribe against his opponents. سخنرانی سیاستمدار به یک شتم و نقد علیه رقبایش تبدیل شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زوج مثال: They've been a couple for five years. آن ها پنج سال است که زوج هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کافی مثال: She felt she had an adequate understanding of the subject. او حس می کرد که درک کافی ای از موضوع دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صرف کردن مثال: She likes to spend her weekends hiking in the mountains. او دوست دارد آخر هفته هایش را در کوه ها پیاده روی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طریق متفاوت مثال: They approached the problem differently. آن ها به مشکل به طریق متفاوتی نگاه کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاریخ نگار مثال: The historian wrote a book about ancient civilizations. تاریخ نگار کتابی درباره تمدن های باستانی نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مالیات مثال: They need to pay their income tax by April. آن ها باید تا آوریل مالیات درآمد خود را پرداخت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر بزرگ مثال: She's visiting her grandmother this weekend. او این آخر هفته دارد پیش مادربزرگش می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاز مثال: We're in the final phase of the project. ما در فاز نهایی پروژه هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصوب مثال: The judge ensured a fair trial. قاضی از اجرای یک دادگاه منصفانه اطمینان حاصل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نادر مثال: This coin is very rare. این سکه بسیار نادر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تشکیل شده از مثال: The committee consists of five members. کمیته از پنج عضو تشکیل شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسیر مثال: They walked along the path through the forest. آن ها در امتداد مسیر درون جنگل قدم زدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مذاکره کردن مثال: They're negotiating the terms of the contract. آن ها در حال مذاکره شرایط قرارداد هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همان مثال: They have the same taste in music. آن ها سلیقه یکسانی در موسیقی دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آدرس مثال: Can you give me your address? می توانید آدرس خود را به من بدهید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عذرخواهی کردن مثال: He apologized for his mistake. او برای اشتباه خود عذرخواهی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتظار مثال: Their expectations were not met. انتظاراتشان برآورده نشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ مثال: He cracked an egg into the frying pan. او یک تخم مرغ را در ماهیتابه شکست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زن مثال: She's a remarkable woman. او یک زن برجسته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیش بینی کردن مثال: It's difficult to predict the outcome. پیش بینی نتیجه سخت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حاضر مثال: She's not present at the moment. در حال حاضر حاضر نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاد گرفتن مثال: She learned to play the piano at a young age. او در سنین جوانی یاد گرفت پیانو بنوازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار مثال: She's highly skilled in her field. او در زمینه خود بسیار ماهر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اندازه گیری مثال: Accurate measurement is crucial in science. اندازه گیری دقیق در علم بسیار حیاتی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق مثال: The company's ethics policy prohibits discrimination. سیاست اخلاقی شرکت از تبعیض جلوگیری می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهروند مثال: All citizens have the right to vote. همه شهروندان حق رأی دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منظره مثال: The landscape was breathtakingly beautiful. منظره بسیار زیبا و دلفریب بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فانتزی مثال: She enjoys reading fantasy novels. او از خواندن رمان های فانتزی لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنگ مثال: The country has been at war for years. کشور سال هاست که در جنگ است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزینه مثال: The cost of living in this city is high. هزینه زندگی در این شهر بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سنتی مثال: They celebrated the wedding in the traditional way. آن ها عروسی را به روش سنتی جشن گرفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنما مثال: The tour guide showed us around the city. راهنمای تور ما را در شهر گردش داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داده مثال: The data suggests a correlation between the two variables. داده ها نشان می دهند که بین دو متغیر ارتباط وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معرفی کردن مثال: Allow me to introduce myself. اجازه دهید خودم را معرفی کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندانی مثال: The prisoner was released after serving his sentence. زندانی پس از انجام حکم آزاد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنج مثال: There are five people in the room. پنج نفر در اتاق هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختن مثال: They're planning to build a new house. آن ها قصد دارند یک خانه جدید بسازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لحن مثال: She replied in a friendly tone. او با لحنی دوستانه پاسخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توصیف کردن مثال: His novels are characterized by rich imagery. رمان های او با تصویرسازی غنی مشخص می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن مثال: The meeting will proceed as planned. جلسه به طور پیش بینی شده ادامه خواهد داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آوردن مثال: Can you bring me a glass of water? می توانید یک لیوان آب برای من بیاورید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عجیب و غریب مثال: It's unusual for him to arrive late. عجیب است که او دیر برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پست مثال: She applied for a post in the marketing department. او برای یک پست در بخش بازاریابی درخواست داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرد مثال: The flowers were bright yellow. گل ها زرد روشن بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاص مثال: Can you give me more specific instructions? می توانید به من دستورالعمل های دقیق تری بدهید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دارا بودن مثال: I've got a headache. من سردرد دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر شدن مثال: The sun appeared from behind the clouds. خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر چه مثال: He said he would come, though he didn't. گفت که خواهد آمد، اگر چه نیامد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلی مثال: This painting is an original Picasso. این نقاشی اصلی پیکاسو است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

امنیت مثال: The security of the building was tight. امنیت ساختمان بسیار سختگیرانه بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شغل مثال: Her occupation is a teacher. شغل او معلمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مستغلات مثال: He inherited a large estate from his grandparents. از پدربزرگ و مادربزرگش یک مستغلات بزرگ به ارث برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه مثال: She rides her bike to work every day. او هر روز با دوچرخه به محل کارش می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به دست آوردن مثال: He acquired a new skill through practice. او از طریق تمرین یک مهارت جدید را به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوع مثال: What kind of music do you like? از چه نوع موسیقی ای خوشتان می آید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاست مثال: She's not interested in politics. او به سیاست علاقه ای ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برتر مثال: He reached the top of the mountain. او به قله کوه رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقتصاددان مثال: The economist analyzed the impact of the new tax policy. اقتصاددان تأثیر سیاست مالیاتی جدید را تجزیه و تحلیل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شعر مثال: She recited a beautiful poem at the wedding. او یک شعر زیبا در مراسم عروسی خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهبود دادن مثال: She's been working hard to improve her English. او سخت کوشی می کند تا انگلیسی اش را بهبود بخشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصولاً مثال: Basically, you just need to follow the instructions. اصولاً، فقط کافی است دستورالعمل ها را دنبال کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملی مثال: They won the national championship. آن ها قهرمانی ملی را به دست آوردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتباه مثال: It's wrong to judge someone based on appearances. اشتباه است که فردی را بر اساس ظاهر قضاوت کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعریف مثال: She looked up the definition of the word in the dictionary. او تعریف واژه را در دیکشنری جستجو کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حافظه مثال: His memory of childhood events is vivid. حافظه اش از رویدادهای کودکی واضح است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اروپایی مثال: She's studying European history. او دارد تاریخ اروپا را مطالعه می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فشار مثال: The press is reporting on the latest political scandal. رسانه ها درباره آخرین رسوایی سیاسی گزارش می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توافق مثال: They reached an agreement on the terms of the contract. آن ها بر شرایط قرارداد توافق کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بحث مثال: There was a heated debate about the new policy. یک بحث داغ درباره سیاست جدید برگزار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران مثال: She was worried about her exam results. او از نتایج آزمون خود نگران بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تکلیف مثال: She completed her assignment ahead of schedule. او تکلیف خود را قبل از زمان مقرر انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها مثال: I prefer to be alone when I'm working. ترجیح می دهم وقتی کار می کنم تنها باشم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شام مثال: We're having spaghetti for dinner tonight. امشب برای شام اسپاگتی داریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جریمه مثال: The referee awarded a penalty kick. داور یک ضربه پنالتی را اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تراکم مثال: The forest was so dense that sunlight barely reached the ground. جنگل به گونه ای تراکم داشت که نور خورشید به سختی به زمین می رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرانجام مثال: Finally, after many years, they found the treasure. سرانجام، پس از سال ها، آن ها گنج را پیدا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عمومی مثال: The park is open to the public. پارک برای عموم باز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوب مثال: She speaks English very well. او انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دعا کردن مثال: They gathered to pray for good weather. آن ها جمع شدند تا برای آب و هوای خوب دعا کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بازیکن مثال: He's a talented soccer player. او یک بازیکن فوتبال با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اسب مثال: She enjoys riding her horse in the countryside. او از سوارکاری اسبش در منطقه روستایی لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو مثال: There are two apples on the table. دو سیب روی میز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً مثال: The plan worked perfectly. طرح به کامی کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تایید کردن مثال: Can you confirm your reservation? می توانید رزرو خود را تایید کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آخرین مثال: There are two options; I prefer the latter. دو گزینه وجود دارد؛ من ترجیح می دهم آخرین را.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

متهم مثال: The defendant pleaded not guilty. متهم ادعای بیگناهی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکار مثال: He enjoys hunting in the wilderness. او از شکار در جنگل ها لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ضروری مثال: Oxygen is necessary for human survival. اکسیژن برای بقای انسان ضروری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجله مثال: I'm in a rush to catch my train. من عجله دارم تا قطارم را بگیرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادم وارونه مثال: It was a stupid mistake. این یک اشتباه احمقانه بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوار مثال: She tore off a strip of paper. او یک نوار کاغذ را پاره کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اجرا مثال: The government is increasing enforcement of traffic laws. دولت در حال افزایش اجرای قوانین رانندگی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احتمالاً مثال: It will probably rain later today. احتمالاً امروز بعداً باران می بارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشروع مثال: The company had legitimate reasons for the decision. شرکت دلایل مشروعی برای تصمیم داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به استثنای مثال: Everyone attended the meeting except for him. همه به جلسه حضور آوردند به استثنای او.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صبحانه مثال: She skipped breakfast because she was in a hurry. او صبحانه را نخورد چون عجله داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنران مثال: The speaker addressed the audience. سخنران به مخاطبان سخن گفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پزشکی مثال: She works in the medical field. او در زمینه پزشکی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکلات مثال: She bought a box of chocolates for her friend's birthday. او یک جعبه شکلات برای تولد دوستش خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ذهنی مثال: He suffered from mental health issues. او از مشکلات روانی رنج می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسب و کار مثال: He owns a small business. او یک کسب و کار کوچک دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابعاد مثال: The problem had many dimensions. مسئله ابعاد متعددی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویروس مثال: The computer was infected with a virus. رایانه با ویروس آلوده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینجا مثال: I'll be waiting for you here. من اینجا منتظر تو خواهم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در سراسر مثال: It rained throughout the night. باران در طول شب بارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سبک زندگی مثال: She leads a healthy lifestyle. او یک سبک زندگی سالم دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طوفان مثال: The storm knocked down trees and power lines. طوفان درختان و خطوط برق را ویران کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گزینه مثال: She considered her options carefully. او گزینه هایش را با دقت مورد بررسی قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجلس مثال: The bill was debated in Parliament. لایحه در مجلس بحث شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گریه کردن مثال: The baby started to cry. نوزاد شروع به گریه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکست خوردن مثال: He didn't want to fail the exam. او نمی خواست در آزمون شکست بخورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیاز داشتن مثال: I need some help with this problem. من به کمکی برای حل این مشکل نیاز دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دموکراتیک مثال: The country has a democratic government. کشور دولت دموکراتیک دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیاز مثال: She chopped some onion for the soup. او برای سوپ چندتا پیاز خرد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین مثال: He wanted to come too. او همچنین می خواست بیاید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مواد مثال: The dress was made of expensive material. لباس از مواد گران قیمت ساخته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گذر مثال: The passage through the mountains was treacherous. گذر از کوه ها بسیار خطرناک بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راه آهن مثال: The railroad connects the two cities. راه آهن دو شهر را به هم متصل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

متوسط مثال: He has moderate views on most issues. او نظرات متوسطی در بسیاری از مسائل دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لگد زدن مثال: He kicked the ball into the goal. او توپ را به سمت دروازه لگد زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لبه مثال: She walked along the edge of the cliff. او در امتداد لبه صخره راه رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رئیس مثال: The chairman of the board announced his resignation. رئیس هیأت مدیره استعفای خود را اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بخصوص مثال: She loves desserts, especially chocolate cake. او دسرها را دوست دارد، بخصوص کیک شکلاتی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصولاً مثال: The company primarily produces electronics. شرکت اصولاً الکترونیک تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دامنه مثال: The scope of the project is quite broad. دامنه پروژه بسیار گسترده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حتی مثال: She didn't even say goodbye. او حتی خداحافظی نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایندگی مثال: The group sought representation in the government. گروه به دنبال نمایندگی در دولت بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آمریکایی مثال: He's an American citizen. او شهروند آمریکایی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تاریخ مثال: Can you remember the date of our anniversary? می توانی تاریخ سالگرد ما را به خاطر بیاوری؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنبه مثال: The shirt was made of soft cotton. پیراهن از پنبه نرم ساخته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

با این حال مثال: It was a difficult journey; nevertheless, they reached their destination. این سفر دشوار بود، با این حال، آن ها به مقصد خود رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گرایش مثال: She has a tendency to procrastinate. او گرایش به تعویق داشتن دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توصیف کردن مثال: Can you describe what you saw? می توانید آنچه را که دیده اید توصیف کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حصار مثال: They built a fence around the garden to keep the animals out. آن ها یک حصار دور باغ ساختند تا حیوانات را بیرون نگه دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دویدن مثال: She ran a marathon last weekend. او هفته گذشته در ماراتن دوید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کشیش مثال: The priest conducted the wedding ceremony. کشیش مراسم عروسی را انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تضاد مثال: The contrast between the two paintings was striking. تضاد بین دو نقاشی بسیار چشم گیر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به هر حال مثال: Anyway, let's get back to the topic at hand. به هر حال، بیایید برگردیم سر موضوع.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رتبه مثال: He achieved the rank of captain in the army. او به رتبه سرهنگ در ارتش رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرنده مثال: She spotted a colorful bird in the tree. او یک پرنده رنگارنگ را در درخت مشاهده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فدرال مثال: The country has a federal system of government. کشور یک سیستم فدرال دولتی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه مثال: There's no relation between the two incidents. بین دو حادثه رابطه ای وجود ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگرمی مثال: The amusement park offers entertainment for all ages. پارک تفریحی سرگرمی برای همه سنین ارائه می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظر مثال: She made a witty comment about the situation. او یک نظر زیرکانه در مورد وضعیت ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بودن مثال: To be or not to be, that is the question. بودن یا نبودن، این است سوال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطلق مثال: The ruler had absolute power over the kingdom. حاکم قدرت مطلق را بر پادشاهی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواننده مثال: She's a talented singer. او یک خواننده با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سیر مثال: She chopped some garlic for the sauce. او سیر را برای سس خرد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسلح مثال: The soldiers were heavily armed. سربازان به شدت مسلح بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگترین مثال: He was one of the greatest writers of his time. او یکی از بزرگترین نویسندگان زمان خود بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جشن گرفتن مثال: We're going to celebrate his birthday with a party. ما قصد داریم تولد او را با یک مهمانی جشن بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خواندن مثال: She enjoys reading novels in her free time. او لذت می برد کتاب های رمان را در وقت آزادش بخواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رخ دادن مثال: The accident occurred on a rainy night. تصادف در یک شب بارانی رخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چاقو مثال: He used a sharp knife to cut the vegetables. از یک چاقوی تیز برای برش سبزیجات استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سابق مثال: She's a former colleague of mine. او همکار سابق من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تماس مثال: I lost contact with him years ago. چند سال پیش تماس با او را از دست دادم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لطف مثال: She asked him for a favor. از او درخواست لطف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفنگ مثال: He aimed his rifle at the target. او تفنگش را به هدف هدف گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موسیقیدان مثال: She's a talented musician. او یک موسیقیدان با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسرائیلی مثال: He is an Israeli citizen. او شهروند اسرائیلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکذیب کردن مثال: His actions belie his words. اعمال او با کلامش متضاد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استخدام کردن مثال: The company plans to employ new staff next month. شرکت قصد دارد ماه آینده کارکنان جدیدی استخدام کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سازگار مثال: She has been consistent in her approach to work. او در رویکرد کاری خود سازگار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لمس کردن مثال: She reached out and touched his arm. او دستش را دراز کرد و بازوی او را لمس کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

زغال سنگ مثال: The factory burned coal to generate electricity. کارخانه، زغال سنگ را سوزاند تا برق تولید کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مراسم مثال: The wedding ceremony was held in a beautiful church. مراسم عروسی در یک کلیسای زیبا برگزار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منطقه مثال: The vineyards are located in a picturesque region. مزارع انگور در منطقه ای زیبا واقع شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چیز مثال: I forgot to pack some stuff for the trip. من چند چیز را برای سفر فراموش کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجتناب کردن مثال: Try to avoid eating too much sugar. سعی کنید از مصرف بیش از حد شکر اجتناب کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نژادی مثال: Discrimination based on racial identity is unacceptable. تبعیض بر اساس هویت نژادی قابل قبول نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چمن مثال: The grass in the park is always green. چمن در پارک همیشه سبز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدیر مثال: She's the manager of the sales department. او مدیر بخش فروش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محدودیت مثال: There are no restrictions on who can apply for the job. هیچ محدودیتی برای کسانی که می خواهند برای شغل درخواست دهند وجود ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روش مثال: He spoke in a polite manner. او به روش مودبانه صحبت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مثال: The keys are in the drawer. کلیدها در کشو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیشه مثال: She filled the bottle with cold water. او شیشه را با آب سرد پر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مشارکت مثال: Her contribution to the project was invaluable. مشارکت او در پروژه بسیار ارزشمند بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسئولیت مثال: With great power comes great responsibility. با قدرت بزرگ، مسئولیت بزرگ می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملاقات کردن مثال: Let's meet for lunch tomorrow. فردا برای ناهار ملاقات کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعقیب کردن مثال: The police chased the suspect through the streets. پلیس مظنون را در خیابان ها تعقیب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قاتل مثال: The police are searching for the killer. پلیس به دنبال قاتل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخمین مثال: She made an estimate of the project's cost. او تخمینی از هزینه پروژه ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تجهیزات مثال: He purchased new equipment for his workshop. او برای کارگاه خود تجهیزات جدیدی خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت مثال: There's a big difference between theory and practice. تفاوت بزرگی بین نظریه و عمل وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مربع مثال: The garden was divided into small square sections. باغ به بخش های مربع کوچک تقسیم شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روش مثال: She used a scientific method to conduct her research. او از یک روش علمی برای انجام تحقیقاتش استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزمایشگاه مثال: The scientist conducted experiments in the laboratory. دانشمند آزمایش ها را در آزمایشگاه انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارکنان مثال: The hotel has friendly staff who are always ready to help. در هتل کارکنان مهربانی هستند که همیشه آماده کمک هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجربه مثال: Traveling is a great way to gain new experiences. سفر کردن راه عالی برای کسب تجربه های جدید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دور مثال: He walked away without saying a word. او بدون گفتن یک کلمه دور شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شامل مثال: The package includes a variety of items. بسته شامل انواع موارد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عبارت مثال: She couldn't understand the meaning of the phrase. او نمی توانست معنی عبارت را بفهمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

همکاری مثال: The success of the project relied on the cooperation of all team members. موفقیت پروژه بر همکاری تمام اعضای تیم بستگی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بازی کردن مثال: Children love to play in the park. بچه ها دوست دارند در پارک بازی کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرسیدن مثال: Can I ask you a question? می توانم یک سوال از شما بپرسم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آوردن مثال: She brought her favorite book to read on the train. او کتاب مورد علاقه اش را برای خواندن در قطار آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ترتیب دادن مثال: She arranged the flowers beautifully in the vase. او گل ها را به زیبایی در ظرف ترتیب داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شکست دادن مثال: Our team beat the opponent in the final match. تیم ما در بازی پایانی حریف را شکست داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آماده مثال: Are you ready to leave? آیا آماده برای رفتن هستید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چاپ مثال: She printed out the document for her meeting. او سند را برای جلسه خود چاپ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایه مثال: The company decided to open a new factory near its main base of operations. شرکت تصمیم گرفت که یک کارخانه جدید را نزدیک به پایگاه اصلی عم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سخنرانی مثال: His speech inspired everyone in the audience. سخنرانی او همه را در مخاطبین الهام بخشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرم مثال: She wrapped herself in a warm blanket on cold winter nights. او خود را در یک کرک گرم در شب های سرد زمستانی پیچید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اثر مثال: There was no trace of him in the room. هیچ اثری از او در اتاق نبود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

امروز مثال: I have a meeting with the client today. امروز یک جلسه با مشتری دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عضله مثال: He strained a muscle while lifting weights at the gym. او در حین بلند کردن وزن ها در باشگاه ورزشی یک عضله را فشار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیز مثال: The most important thing is to stay positive. مهمترین چیز این است که مثبت بمانید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

باکتری ها مثال: Bacteria can be found everywhere, even on surfaces that appear clean. باکتری ها را می توان همه جا پیدا کرد، حتی روی سطوحی که پاک به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دادخواست دادن مثال: The company decided to sue the competitor for patent infringement. شرکت تصمیم گرفت که در مورد نقض حقوق مالکیت صنعتی از رقیب دادخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به روی مثال: She jumped onto the bed with excitement. او با هیجان به روی تخت پرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صورتی مثال: She wore a pink dress to the party. او یک لباس صورتی به مهمانی پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عصبی مثال: He felt nervous before his job interview. او قبل از مصاحبه کاری احساس عصبیت می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشهور به مثال: He is a so - called expert in the field of economics. او مشهور به کارشناسی در زمینه اقتصاد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشان مثال: The teacher put a red mark on his homework. معلم نشان قرمزی را روی تکالیفش گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوسه مثال: They shared a kiss under the moonlight. آن ها زیر نور ماه بوسه ای رد و بدل کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تغییرات دادن مثال: Her mood can swing from joy to sadness in an instant. خلق و خوی او می تواند در یک لحظه از شادی به غم تغییر کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مصرف مثال: Excessive consumption of sugary drinks can lead to health problems. مصرف بیش از حد نوشیدنی های شیرین می تواند منجر به مشکلات سلامتی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانستن مثال: I don't know the answer to that question. من جواب این سوال را نمی دانم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعال مثال: Regular exercise helps to keep you active and healthy. ورزش منظم به شما کمک می کند تا فعال و سالم باقی بمانید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواظب مثال: Be careful not to spill your drink on the carpet. مواظب باشید که نوشیدنی خود را روی فرش نریزید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توسعه مثال: The company aims to develop new products every year. شرکت هدف دارد هر سال محصولات جدیدی را توسعه دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکل مثال: Solving this problem requires a systematic approach. حل این مشکل نیاز به یک رویکرد سیستماتیک دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خبر مثال: Have you heard the news about the upcoming concert? خبر مربوط به کنسرت آینده را شنیده ای؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در مثال: Please close the door behind you. لطفاً در را پشت سر خود ببندید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیچیده مثال: Understanding the complex nature of human emotions requires empathy. فهمیدن طبیعت پیچیده احساسات انسان نیازمند همدلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گام مثال: She walked at a brisk pace to catch the bus. او با گام تند راه رفت تا اتوبوس را بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این ها مثال: These books are on sale. این کتاب ها تخفیف دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فروختن مثال: She sells handmade jewelry at the local market. او جواهرات دست ساز خود را در بازار محلی می فروشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احتمالی مثال: It is probable that it will rain tomorrow. احتمالاً فردا باران خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پروتئین مثال: Chicken is a good source of protein. مرغ منبع خوبی از پروتئین است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتفاق افتادن مثال: What happened to your phone? چه اتفاقی برای تلفن شما افتاد؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متحد مثال: The two countries became allies in the fight against terrorism. دو کشور در جنگ با تروریسم متحد شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر مثال: His mother cooked dinner for the family. مادرش شام را برای خانواده آماده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تکامل یافتن مثال: Over time, birds evolved from dinosaurs. در طول زمان، پرندگان از دایناسورها تکامل یافتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در حال حاضر مثال: He is currently studying medicine at university. در حال حاضر او در دانشگاه پزشکی تحصیل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بطور کلی مثال: Generally speaking, exercise is good for your health. بطور کلی، ورزش برای سلامتی شما خوب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاسی مثال: She has a keen interest in political affairs. او علاقه ی زیادی به امور سیاسی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالا مثال: The upper floors of the building offer a great view of the city. طبقات بالایی ساختمان دید زیبایی از شهر ارائه می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنده شدن مثال: She was determined to win the competition. او مصمم بود که در مسابقه برنده شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طعم مثال: The soup had a delicious flavor of herbs and spices. سوپ طعم خوشمزه ای از گیاهان دارویی و ادویه ها داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوختن مثال: The fire burned brightly in the fireplace. آتش در شومینه با شعله های بلندی سوخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به ویژه مثال: She specifically asked for a window seat on the plane. او به ویژه درخواست کرد که در سرنشینی نزدیک پنجره در هواپیما قرار بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تضاد مثال: There was a conflict between what he said and what he did. تضادی بین آنچه گفت و آنچه کرد وجود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چمنزار مثال: They had a picnic on the lush green lawn. آن ها در چمنزار سبز و پرورده ای پیک نیک کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگ مثال: The autumn wind blew the leaves off the trees. باد پاییزی برگ ها را از درختان انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی مثال: Sometimes it's best to just listen and not say anything. گاهی بهتر است فقط گوش داده و چیزی نگویید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سایه مثال: The tree cast a long shadow on the ground. درخت سایه ی طولانی ای روی زمین افکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجلسی / کنگره ای مثال: The bill was passed by a congressional committee. قانون توسط کمیته ای مجلسی تصویب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خرید مثال: She made a purchase at the supermarket. او یک خرید در سوپرمارکت انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقریباً مثال: I've almost finished reading the book. من تقریباً کتاب را خوانده ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متداول / عمومی مثال: It's common for people to feel nervous before a job interview. متداول است که مردم قبل از مصاحبه کاری اعصابشان بهم برود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گونه مثال: There are many different species of birds in this forest. در این جنگل گونه های مختلفی از پرندگان وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به تصور / طبق مثال: According to the weather forecast, it will rain tomorrow. به تصور پیش بینی هوا، فردا باران خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تنظیم کردن مثال: The thermostat regulates the temperature in the room. ترموستات دما را در اتاق تنظیم می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرعت مثال: He was driving at a high speed. او با سرعتی بالا رانندگی می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چالش مثال: Learning a new language can be a challenge. یادگیری یک زبان جدید می تواند چالشی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنها / تک مثال: He stood alone on the empty street. او تنها در خیابان خالی ایستاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مفهوم مثال: It took me a while to grasp the concept. به من یک مدت طولانی طول کشید تا مفهوم را درک کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن مثال: We finally reached the summit of the mountain. سرانجام به قله کوه رسیدیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پانزده مثال: She waited for fifteen minutes before the bus arrived. او پانزده دقیقه منتظر ماند تا اتوبوس برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا حدی / کمی مثال: The problem is somewhat complex. مسأله تا حدی پیچیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساکت مثال: The forest was silent except for the occasional chirping of birds. جنگل ساکت بود به جز صدای زنگولهایی که گاهی از خود می دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن مثال: She accepted the job offer. او پیشنهاد کار را پذیرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریشه ای / اساسی مثال: The company made some radical changes to its policies. شرکت تغییراتی ریشه ای در سیاست هایش ایجاد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رفتن مثال: We plan to go to the beach tomorrow. ما قصد داریم فردا به ساحل برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

امشب مثال: Let's go to the movies tonight. بیایید امشب به سینما برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تقریباً مثال: The project is virtually complete. پروژه تقریباً کامل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحقیق گر مثال: The investigator interviewed several witnesses. تحقیق گر چندین شاهد را مصاحبه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طول مثال: The length of the bridge is 100 meters. طول پل ۱۰۰ متر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخلف مثال: Speeding is a traffic offense. سرعت زیاد رانندگی، یک تخلف ترافیکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کدام مثال: Which book did you borrow from the library? کدام کتاب را از کتابخانه قرض گرفتید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به یاد داشتن، به یاد آوردن مثال: Please remember to lock the door when you leave. لطفاً وقتی می رفتی، به یاد داشته باش که در را قفل کنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عضو مثال: The heart is a vital organ in the human body. قلب یک عضو حیاتی در بدن انسان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

او مثال: Sarah showed me her new car. سارا به من ماشین جدیدش را نشان داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رأی مثال: Citizens have the right to vote in elections. شهروندان حق رأی در انتخابات دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانی مثال: Love is a universal theme in literature. عشق یک موضوع جهانی در ادبیات است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراوان مثال: There was plenty of food at the party. در مهمانی غذای فراوانی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زمینه مثال: It's important to understand the context of the situation. مهم است که زمینه ی وضعیت را درک کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داستان / روایت مثال: The book is a historical narrative. کتاب یک روایت تاریخی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگردانی مثال: She admired the intricate craft of the handmade pottery. او هنر کارگردانی ظریف سفال های دست ساز را تحسین کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانم مثال: Mrs. Smith is our neighbor. خانم اسمیت همسایه ی ماست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورزشکار مثال: He is a professional athlete. او یک ورزشکار حرفه ای است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقصیدن مثال: They danced all night at the wedding. آن ها تمام شب در مراسم عروسی رقصیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گذراندن / عبور دادن مثال: She passed her driving test. او آزمون رانندگی اش را گذراند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدرسه مثال: The children go to school every weekday. بچه ها هر روز هفته به مدرسه می روند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحمیل کردن / اعمال کردن مثال: The government decided to impose new taxes. دولت تصمیم به تحمیل مالیات های جدید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار مثال: She has a part - time job at the cafe. او یک کار پاره وقت در کافه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انسان / انسانی مثال: The human brain is incredibly complex. مغز انسان بسیار پیچیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر / رئیس مثال: She has a headache. او سردرد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصلی / اصلی مثال: She is a major shareholder in the company. او یک سهامدار اصلی در شرکت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هجا، بخش مثال: The word "cat" has one syllable. کلمه "کَت" یک بخش دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رایانه شخصی مثال: He bought a new PC for his home office. او برای دفتر کار خانگی اش یک رایانه شخصی جدید خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسکتبال مثال: She plays basketball every Saturday. او هر روز شنبه بسکتبال بازی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به شدت / سنگین مثال: It rained heavily all night. تمام شب باران به شدت بارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف به حرف / واقعاً مثال: The room was literally filled with balloons. اتاق واقعاً با بالن ها پر شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارک مثال: There is limited parking available near the stadium. امکان پارک کردن محدود در نزدیکی ورزشگاه وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیمار / بدبخت مثال: He felt ill after eating the seafood. او پس از خوردن غذای دریایی بیمار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهربان / دوستانه مثال: She has a friendly smile. او یک لبخند مهربان دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مردم / خلق مثال: The folk of the village gathered for the celebration. مردم روستا برای جشن گرد هم آمدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پشت مثال: The cat is hiding behind the sofa. گربه پشت مبل پنهان شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاهش دادن مثال: We need to reduce our energy consumption. ما باید مصرف انرژی خود را کاهش دهیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدگاه مثال: From her perspective, the situation looked different. از دیدگاه او، وضعیت متفاوت به نظر می رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموزش دادن مثال: It's important to educate children about the environment. آموزش دادن به کودکان درباره محیط زیست اهمیت دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویژگی مثال: The new car has many advanced features. ماشین جدید دارای ویژگی های پیشرفته زیادی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجود مثال: We need to improve the existing infrastructure. ما باید زیرساخت های موجود را بهبود بخشیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهندسی مثال: She studied engineering at university. او در دانشگاه مهندسی را تحصیل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اجازه دادن مثال: The sign says "No Parking - Permit Required". نشانه می گوید "پارک کردن ممنوع - نیاز به مجوز دارد".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شما مثال: What do you want for dinner? برای شام چه می خواهید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخالفت کردن مثال: Many people oppose the new law. بسیاری از مردم به قانون جدید مخالفت می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحلیل گر مثال: The financial analyst predicted a rise in the stock market. تحلیل گر مالی یک روند صعودی در بازار بورس پیش بینی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شیرین مثال: She likes to eat sweet desserts after dinner. او دوست دارد بعد از شام دسرهای شیرین بخورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دویدن / اجرا کردن مثال: He goes for a run every morning. او هر صبح برای دویدن می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنفرانس مثال: She attended a conference on climate change. او در یک کنفرانس درباره تغییرات اقلیمی شرکت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن مثال: The police seized the stolen goods. پلیس کالاهای دزدیده شده را گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیم مثال: The electrician connected the wires to the circuit board. برقکار سیم ها را به برد مدار متصل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نشان دادن مثال: The red light indicates that the device is charging. نور قرمز نشان می دهد که دستگاه در حال شارژ است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی مثال: The book is on the table. کتاب روی میز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلوکه کردن مثال: The road was blocked due to the accident. جاده به دلیل تصادف بلوکه شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

منحصر به فرد مثال: Each snowflake is unique. هر برفک منحصر به فرد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعهد مثال: She made a commitment to finish the project on time. او تعهد داد که پروژه را به موقع به اتمام برساند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندیشه مثال: She expressed her thoughts on the matter. او اندیشه های خود را درباره این موضوع بیان کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه مثال: Some people thought he was mad for quitting his job. بعضی افراد فکر کردند او دیوانه است که از شغلش استعفا داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پسر مثال: Her son is studying abroad. پسر او در خارج از کشور در حال تحصیل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصولاً مثال: The plan is essentially the same as before. برنامه اصولاً همان چیزی است که قبلاً بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جان مثال: Music touches the soul. موسیقی به جان می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احتمالاً مثال: We will possibly need to postpone the meeting. احتمالاً باید جلسه را به تعویق بیاندازیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیریه مثال: He donated a large sum of money to charity. او مقدار زیادی پول را به خیریه اهدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنگره مثال: Congress passed a new law on environmental protection. کنگره یک قانون جدید در زمینه حفاظت محیط زیست رد و تصویب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفتار مثال: Her behavior at the meeting was unacceptable. رفتار او در جلسه قابل قبول نبود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر مثال: His appearance at the party was a surprise. ظاهر او در مهمانی یک موضوع جالب بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموختن مثال: She teaches English at the local school. او در مدرسه محلی انگلیسی تدریس می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه زمانی مثال: I have a busy schedule today. امروز برنامه زمانی پر کاری دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گفتمان مثال: His discourse on social issues was well - received. گفتمان او درباره مسایل اجتماعی خوب پذیرفته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسافر مثال: The train was full of passengers heading to the city. قطار پر از مسافرانی بود که به سمت شهر می رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اداره مثال: The new administration has promised to lower taxes. اداره جدید قول کاهش مالیات را داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خطر مثال: Smoking increases the risk of lung cancer. سیگار کشیدن خطر سرطان ریه را افزایش می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکانیزم مثال: The mechanism inside the watch is very delicate. مکانیزم داخل ساعت بسیار حساس است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهان مثال: The world is a big place with many different cultures. جهان یک مکان بزرگ با فرهنگ های مختلف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازخوانی مثال: I can't recall where I left my keys. من به یاد نمی آورم که کلیدهایم را کجا گذاشته ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسنل مثال: The personnel department is responsible for hiring new employees. بخش پرسنل مسئول استخدام پرسنل جدید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باید مثال: You must wear a helmet when riding a bike. شما باید زمانی که دوچرخه می رانید، یک کلاه ایمنی بپوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شراب مثال: I enjoy a glass of wine with dinner. من یک لیوان شراب با شام لذت می برم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعی مثال: Is that a real diamond or just a fake? آیا این یک الماس واقعی است یا فقط جعلی است؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مختلف مثال: The store sells various types of fruit. فروشگاه انواع مختلفی از میوه را عرضه می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موزه مثال: We visited the museum to see the new art exhibition. ما به موزه رفتیم تا نمایشگاه هنر جدید را ببینیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترجیح دادن مثال: I prefer tea to coffee. من چای را به قهوه ترجیح می دهم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مالک مالیات مثال: The government uses taxes collected from taxpayers to fund public services. دولت از مالیات هایی که از مالکان مالیات دریافت می کند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حال انجام مثال: The project is still ongoing and should be completed soon. پروژه هنوز در حال انجام است و باید به زودی به پایان برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

طرف مثال: I prefer to sit on the sunny side of the table. من ترجیح می دهم روی طرف آفتابی میز بنشینم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سخت مثال: It's been a tough week at work. یک هفته ی سخت در محل کار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آمار مثال: The statistics show an increase in unemployment. آمار نشان می دهد که بیکاری در حال افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کابل مثال: The cable connects the computer to the printer. کابل کامپیوتر را به چاپگر وصل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شدت مثال: The intensity of the storm caused widespread damage. شدت طوفان باعث آسیب های گسترده ای شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بو کردن مثال: I can smell something delicious cooking in the kitchen. من می توانم بویی از غذایی خوشمزه در حال پختن در آشپزخانه حس کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط هوایی مثال: I booked a ticket with an airline for my trip. من یک بلیط با یک خط هوایی برای سفرم رزرو کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شش مثال: There are six chairs around the table. شش صندلی دور میز هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مصرف کردن مثال: It's important to consume a balanced diet for good health. برای سلامتی خوب، مصرف یک رژیم غذایی متعادل مهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی مثال: Somebody left their keys on the table. کسی کلیدهای خود را روی میز گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تغییر مثال: We need to make some changes to the plan. ما باید برخی از تغییرات را در برنامه اعمال کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچیده مثال: The instructions were too complicated to follow. دستورالعمل ها خیلی پیچیده بودند که دنبال شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مایل مثال: She was willing to help us with the project. او مایل بود به ما در پروژه کمک کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فهمیدن مثال: I understand your concerns. من نگرانی های شما را می فهمم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاستمدار مثال: The politician gave a speech about economic reform. سیاستمدار سخنرانی ای درباره اصلاحات اقتصادی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خورشیدی مثال: Solar energy is becoming increasingly popular. انرژی خورشیدی به طور روزافزون محبوبیت می یابد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بحران مثال: The company faced a financial crisis last year. شرکت در سال گذشته با بحران مالی مواجه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرکز مثال: The headquarters of the company are located in New York. مرکز اصلی شرکت در نیویورک واقع شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملاً مثال: I totally agree with your assessment. کاملاً با ارزیابی شما موافقم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر مثال: The sky was filled with dark clouds before the storm. آسمان پیش از طوفان پر از ابرهای تاریک بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقشه مثال: She used a map to find her way through the city. او از یک نقشه استفاده کرد تا راه خود را در شهر پیدا کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریانورد مثال: The sailor guided the ship safely through the storm. دریانورد کشتی را با امنیت از طوفان رهبری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماجرا مثال: Starting a new business is always a risky venture. شروع یک کسب و کار جدید همیشه یک ماجرا خطرناک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

موقتی مثال: He accepted a temporary position at the company. او یک جایگاه موقت در شرکت پذیرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طراحی مثال: She's studying graphic design. او در حال تحصیل در رشته طراحی گرافیک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی مثال: She did a super job on the presentation. او ارائه را عالی انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغو کردن مثال: The government decided to abrogate the old law. دولت تصمیم گرفت قانون قدیمی را لغو کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمک مثال: She offered her assistance with the project. او کمک خود را برای پروژه پیشنهاد داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طناب مثال: He tied the boat to the dock with a rope. او قایق را با یک طناب به داک بست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضروری مثال: Sleep is vital for good health. خواب برای سلامتی خوب ضروری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پتو مثال: She covered herself with a warm blanket. او خودش را با یک پتوی گرم پوشاند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تولید کننده مثال: She works as a film producer in Hollywood. او به عنوان یک تولید کننده فیلم در هالیوود کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بین المللی مثال: She works for an international organization. او برای یک سازمان بین المللی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نقل قول مثال: She provided a famous quote from Shakespeare. او یک نقل قول معروف از شکسپیر را ارائه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحمل کردن مثال: He couldn't bear the pain anymore. او دیگر نتوانست درد را تحمل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسناد مثال: Please make sure to bring all necessary documents with you. لطفاً اطمینان حاصل کنید که تمام اسناد لازم را با خود بیاورید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ چیز مثال: There's nothing in the fridge. در یخچال هیچی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه کافی مثال: She was fairly confident in her abilities. او به اندازه کافی اعتماد به توانایی های خود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملاً مثال: The job is completely finished. کار کاملاً تمام شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کافی مثال: There is enough food for everyone. غذا برای همه کافی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شانه کج کردن مثال: He shrugged his shoulders in response to the question. او شانه هایش را در پاسخ سوال کج کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرم / شکل مثال: Please fill out this form. لطفاً این فرم را پر کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به سختی مثال: She barely had time to finish her homework. او به سختی زمان کافی برای تمام کردن تکالیفش داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فوراً مثال: Please call me back immediately. لطفاً فوراً به من بازگویی کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کافی مثال: She had sufficient evidence to prove her case. او شواهد کافی برای اثبات دعوایش داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تراس مثال: They sat on the porch and enjoyed the sunset. آنها در تراس نشستند و از غروب خورشید لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفید مثال: This app is very useful for language learners. این برنامه برای زبان آموزان بسیار مفید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهاجم مثال: The invasion of privacy is a serious matter. تهاجم به حریم خصوصی یک مسئله جدی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبل مثال: She sat on the couch and watched TV. او روی مبل نشست و تلویزیون تماشا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن / ماده مثال: There were both male and female participants in the study. در مطالعه، شرکت کنندگان هم زن و هم مرد بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تأثیر مثال: The new policy had a significant impact on the economy. سیاست جدید تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درآمد مثال: The company's revenue increased by 10% last quarter. درآمد شرکت در سه ماه گذشته 10 درصد افزایش یافت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ویژگی مثال: One of her best attributes is her sense of humor. یکی از بهترین ویژگی های او حس شوخ طبعی اوست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این مثال: This book is very interesting. این کتاب بسیار جالب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برقی مثال: She used an electric blender to make the smoothie. او برای درست کردن اسموتی از مخلوط کن برقی استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نویسنده مثال: She is a well - known writer. او یک نویسنده معروف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بارداری مثال: Her pregnancy was announced at the family gathering. بارداری او در مهمانی خانوادگی اعلام شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تاریخ مثال: She studied history in college. او در دانشگاه تاریخ مطالعه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجله مثال: She subscribed to a fashion magazine. او عضو یک مجله مد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوپ مثال: She made vegetable soup for dinner. او سوپ سبزیجات برای شام درست کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جفت مثال: She bought a pair of shoes. او یک جفت کفش خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همیشه مثال: She always goes for a walk in the morning. او همیشه صبح ها پیاده روی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر چیزی مثال: You can ask me anything. می توانی هر چیزی از من بپرسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توسط مثال: The letter was delivered by the postman. نامه توسط پستچی تحویل داده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایتالیایی مثال: They had Italian food for dinner. آن ها شام ایتالیایی داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختلاف مثال: They settled their dispute through mediation. آن ها اختلافات خود را از طریق میانجی گری حل کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن ها مثال: They are going on vacation next week. آن ها هفته آینده در تعطیلات هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستیار مثال: She works as an assistant to the manager. او به عنوان یک دستیار برای مدیر کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشم مثال: His anger got the best of him. خشمش بهترینش را گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفت مثال: She went to the store to buy some groceries. او به فروشگاه رفت تا چند مورد خرید کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفید مثال: She painted the walls white. او دیوارها را سفید رنگ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حادثه مثال: There was an incident at the party last night. شب گذشته در مهمانی یک حادثه رخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیغه مثال: He sharpened the blade of the knife. او تیغه چاقو را تیز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

صنعت مثال: She works in the fashion industry. او در صنعت مد کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وحشی مثال: They went on a hike in the wild. آن ها به سفری در مناطق وحشی رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١١

پیش فرض مثال: The package was supposed to arrive yesterday. پیش فرض بود که بسته دیروز برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیاری مثال: Many people attended the concert. بسیاری از مردم در کنسرت شرکت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چند مثال: She bought several books from the bookstore. او چند کتاب از کتابفروشی خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناگهانی مثال: A sudden noise startled her. صدای ناگهانی او را وحشت زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر مثال: He wants more time to finish the project. او می خواهد بیشتر از زمان برای پایان دادن به پروژه داشته باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارو مثال: He takes a drug for his allergies. او برای حساسیت هایش دارو می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبتذل مثال: He was considered an iconoclast for his radical ideas. او به دلیل ایده های رادیکالش به عنوان یک مبتذل شناخته می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعیین کردن مثال: It's difficult to determine the cause of the problem. تعیین دلیل مشکل سخت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروش مثال: They had a huge sale at the store. آن ها یک فروش بزرگ در فروشگاه داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوار مثال: She used tape to fix the broken frame. او از نوار برای تعمیر قاب شکسته استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درخشش مثال: The sun began to shine brightly. خورشید شروع به درخشیدن به روشنی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

او مثال: She is a doctor. او یک پزشک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزیت مثال: One advantage of living in the city is access to public transportation. یکی از مزایای زندگی در شهر دسترسی به حمل و نقل عمومی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منظم مثال: She goes for a regular walk every morning. او هر صبح به صورت منظم پیاده روی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تضمین کردن مثال: He assured her that everything would be fine. او به او تضمین کرد که همه چیز خوب خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویراستار مثال: The editor reviewed the article before publication. ویراستار مقاله را قبل از انتشار بررسی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکزیکی مثال: They enjoyed Mexican food at the restaurant. آن ها در رستوران غذای مکزیکی لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تولید کردن مثال: The factory produces cars. کارخانه اتومبیل تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ستون مثال: The building had tall marble columns. ساختمان ستون های مرمری بلندی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گلف مثال: He plays golf every weekend. او هر آخر هفته گلف بازی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوست مثال: She has sensitive skin. او پوست حساسی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضربه مثال: He gave the door a knock. او به در ضربه زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پوشیدن مثال: He suited up for the meeting. او برای جلسه پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مواد مثال: The recipe calls for three main ingredients. دستور پخت سه ماده اصلی می خواهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترکیب کردن مثال: She combined flour, sugar, and butter to make the cake. او آرد، شکر و کره را ترکیب کرد تا کیک بپزد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرط بندی کردن مثال: He bet on the horse race. او بر دواندن اسب شرط بندی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نگه داشتن مثال: He couldn't keep his promise. او نتوانست وعده اش را نگه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخیراً مثال: The company made some changes in its recent policy. شرکت تغییراتی در سیاست اخیر خود ایجاد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشرفت مثال: He was pleased with the progress of the project. او از پیشرفت پروژه خوشحال بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زبان مثال: English is a widely spoken language. انگلیسی یکی از زبان های پرکاربرد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای مثال: She baked an apple pie for dessert. او یک پای سیب برای دسر پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه چیز مثال: She packed everything she needed for the trip. او همه چیزی که برای سفر نیاز داشت را بسته بندی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قدرت / اختیار مثال: The police have the authority to arrest suspects. پلیس اختیار دارد مظنونان را دستگیر کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنبال کردن مثال: He followed the car to see where it was going. او ماشین را دنبال کرد تا ببیند به کجا می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عدالت مثال: Everyone deserves justice. همه به عدالت حق دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش مثال: She works in the marketing department. او در بخش بازاریابی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسپانیایی مثال: He speaks Spanish fluently. او به زبان اسپانیایی روان صحبت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگوار مثال: The situation took an untoward turn. وضعیت به ناگواری تغییر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشاورزی مثال: He studied agricultural science in college. او در دانشگاه علوم کشاورزی خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبدیل کردن مثال: They want to convert the garage into an office. آن ها می خواهند گاراژ را به دفتری تبدیل کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با هم مثال: They worked together on the project. آن ها با هم روی پروژه کار کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاپیتان مثال: The captain of the ship announced that they would arrive soon. کاپیتان کشتی اعلام کرد که آن ها به زودی می رسند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حضور داشتن مثال: She decided to attend the conference. او تصمیم گرفت در کنفرانس حضور داشته باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متر مثال: The garden is twenty meters long. باغ بیست متر طول دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعداً مثال: We can discuss this later. می توانیم درباره این موضوع بعداً بحث کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصر مثال: They went for a walk in the park in the afternoon. آن ها عصر به پارک رفتند تا قدم بزنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرا مثال: She wondered why he hadn't called. او تعجب کرد چرا او تماس نگرفته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناسایی کردن مثال: The police were able to detect fingerprints at the scene. پلیس توانستند اثر انگشت را در محل وقوع شناسایی کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زندگی کردن مثال: They live in a small apartment downtown. آن ها در یک آپارتمان کوچک در وسط شهر زندگی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گسترش دادن مثال: They decided to extend the deadline for the project. آن ها تصمیم گرفتند مهلت پروژه را گسترش دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چوب بلند مثال: He used a pole to pick apples from the tree. او از یک چوب بلند برای چیدن سیب از درخت استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطرناک مثال: It's dangerous to swim in that area. شنا در آن منطقه خطرناک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت کننده مثال: He was a participant in the debate. او یکی از شرکت کنندگان در بحث بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سینک ظرفشویی مثال: She washed the dishes in the sink. او ظروف را در سینک ظرفشویی شست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاعر مثال: She is known as a talented poet. او به عنوان یک شاعر با استعداد شناخته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی خانمان مثال: The city has programs to help the homeless. شهر برنامه هایی برای کمک به بی خانمان ها دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نتیجه مثال: The experiment produced unexpected results. آزمایش نتایج غیرمنتظره ای را به دنبال داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شهرک مثال: She grew up in a small town in the countryside. او در یک شهرک کوچک در حومه شهر بزرگ بزرگ شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموزشی مثال: They provide educational resources for children. آن ها منابع آموزشی را برای کودکان فراهم می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاشق غذاخوری مثال: Add one tablespoon of sugar to the mixture. یک قاشق غذاخوری شکر به مخلوط اضافه کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناتوانی مثال: The organization provides support for people with disabilities. این سازمان حمایتی برای افراد ناتوان فراهم می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درصد مثال: A large percentage of the population is unemployed. یک درصد بزرگی از جمعیت بیکار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روشن مثال: The stars were bright in the night sky. ستاره ها در آسمان شب روشن بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پا مثال: He hurt his foot while playing soccer. او در حین بازی فوتبال به پاش آسیب رساند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داستان مثال: She told an interesting story about her travels. او داستان جالبی از سفرهایش را گفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانشگاه مثال: He studied engineering at the college. او در دانشگاه مهندسی خواندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وانمود کردن مثال: He pretended not to notice her arrival. او وانمود کرد که متوجه ورود او نشده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وضعیت مثال: The economic situation in the country was unstable. وضعیت اقتصادی کشور ناپایدار بود. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در داخل مثال: The keys are within the drawer. کلیدها در داخل کشو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر چیزی مثال: You can choose whatever you like from the menu. می توانید هر چیزی که دوست دارید از منو انتخاب کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداختی مثال: He made the payment for the goods. او پرداختی را بابت کالاها انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی تزلزل مثال: His artless demeanor won over everyone he met. نحوه بی تزلزل او، همه را کسب وکار کرد که با او ملاقات کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تماشا کردن مثال: They watched the sunset from the beach. آن ها غروب آفتاب را از ساحل تماشا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدر دانستن مثال: I appreciate your help with the project. من کمک شما را در پروژه قدردانی می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت خلاصه مثال: He explained the situation briefly before leaving. او وضعیت را به صورت خلاصه توضیح داد قبل از اینکه برود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لبخند زدن مثال: She couldn't help but smile when she saw the puppy. او نتوانست جلوی خنده زدنش را بگیرد وقتی سگ کوچک را دید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاه مثال: He wore a baseball hat to the game. او یک کلاه بیسبال به بازی پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پاسخ مثال: She waited for his response to her question. او منتظر پاسخ او به سوالش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولی مثال: He followed his usual morning routine. او به روال صبحانه معمولی اش پیروی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خطا مثال: The mechanic identified a fault in the engine. مکانیک یک خطا در موتور شناسایی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خبرنگار مثال: The foreign correspondent reported on the conflict. خبرنگار خارجی درباره تضاد گزارش داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاس مثال: The students gathered in the classroom for the lecture. دانش آموزان برای سخنرانی در کلاس گرد هم آمدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسواک مثال: He grabbed his toothbrush and began to brush his teeth. او مسواک خود را گرفت و شروع به مسواک زدن کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناختی مثال: The test measures cognitive abilities. آزمون توانایی های شناختی را اندازه گیری می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثبت مثال: She maintained a positive attitude despite the challenges. او با وجود چالش ها، نگرشی مثبت حفظ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراشیدن مثال: He chipped away at the marble block to create a sculpture. او برای ایجاد یک مجسمه، به تراشیدن بلوک مرمر پرداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبلیغ مثال: She placed an ad in the local newspaper. او یک تبلیغ در روزنامه محلی قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مواجهه کردن مثال: He had to confront his fear of public speaking. او باید با ترس از سخنرانی در جمع مواجهه کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شانس مثال: They faced impossible odds but never gave up. آن ها با شانس های غیرقابل انجام مواجه شدند اما هرگز تسلیم نشدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درونی مثال: He struggled with his inner demons. او با شیاطین درونی خود مبارزه می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهدید مثال: The company received a bomb threat. شرکت یک تهدید بمب گذاری دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیلاب کردن مثال: Heavy rains can inundate low - lying areas. باران های شدید می توانند مناطق پایینی را سیلاب کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد کردن مثال: I rely on public transportation to get to work. من برای رفتن به کار از حمل ونقل عمومی استفاده می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مصرف کننده مثال: The consumer demand for the product has increased. تقاضای مصرف کننده برای محصول افزایش یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد مثال: Eating too much junk food is bad for your health. مصرف زیاد غذاهای ناسالم برای سلامتی شما بد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیز مثال: The chef used a sharp knife to chop the vegetables. آشپز یک چاقوی تیز برای خرد کردن سبزیجات استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسید مثال: Be careful when handling concentrated acid. هنگام برخورد با اسید غلیظ، مراقب باشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رژیم مثال: The new regime implemented several reforms. رژیم جدید چندین اصلاح را اجرا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شوروی مثال: He studied the history of the Soviet Union. او تاریخ شوروی را مطالعه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افسر مثال: The police officer directed traffic at the intersection. افسر پلیس ترافیک را در تقاطع هدایت می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقلیت مثال: The minority group advocated for equal rights. گروه اقلیت برای حقوق مساوی تبلیغ می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمایش مثال: They attended a Broadway show last night. آن ها دیشب یک نمایش برادوی را تماشا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شرایط مثال: The contract outlines the terms of the agreement. قرارداد شرایط توافق را مشخص می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقره مثال: She wore a silver necklace to the party. او یک گردنبند نقره ای برای مهمانی انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روسی مثال: She learned Russian while living in Moscow. او زمانی که در مسکو زندگی می کرد روسی یاد گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمایشی مثال: The play had a dramatic ending. نمایش پایان نمایشی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایین مثال: She walked down the stairs to the basement. او پایین پله ها به سردخانه رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورقه مثال: She wrote her ideas on a sheet of paper. او ایده های خود را بر روی یک ورقه کاغذ نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تبلیغ کردن مثال: They decided to promote the new product on social media. آن ها تصمیم گرفتند تا محصول جدید را در رسانه های اجتماعی تبلیغ کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرگ مثال: The news of his death shocked everyone. اخبار مرگ او همه را شوکه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهن کردن مثال: She spread the blanket out on the grass. او پتو را روی چمن پهن کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نور، چراغ مثال: She turned off the light before going to bed. او چراغ را قبل از رفتن به رختخواب خاموش کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مناسبت / فرصت مثال: They celebrated the occasion with a special dinner. آن ها مناسبت را با یک شام ویژه جشن گرفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستکش مثال: She put on her gloves before going outside. او دستکش هایش را قبل از خروج پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور گسترده / گسترده مثال: The news spread widely across the country. اخبار به طور گسترده در سراسر کشور پخش شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در غیر اینصورت مثال: You need to finish your homework, otherwise, you can't go out. تو باید تمرینات خود را تمام کنی، در غیر اینصورت نمی توانی بیرون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اندیشیدن / فکر کردن مثال: She spent the afternoon thinking about her future. او عصر را با فکر در مورد آینده اش گذراند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انفجار مثال: The explosion was heard miles away. انفجار تا مایل ها دور قابل شنیدن بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شامل مثال: The package includes a free gift. بسته شامل یک هدیه رایگان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سطح مثال: The surface of the table was smooth. سطح میز صاف بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قابلمه مثال: She cooked dinner in a large pan. او شام را در یک قابلمه بزرگ پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مالکیت مثال: She inherited the property from her parents. او مالکیت را از والدینش به ارث برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سراسر مثال: They walked across the bridge to the other side of the river. آن ها بر روی پل به طرف دیگر رودخانه راه رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلویزیون مثال: She watched TV for an hour before going to bed. او یک ساعت تلویزیون دید قبل از خواب رفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماه مثال: We go on vacation next month. ما ماه بعد به تعطیلات می رویم. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ترجمه انواع متون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهداری مثال: Regular maintenance is essential for the longevity of machinery. نگهداری منظم برای دوام ماشین آلات ضروری است. *آموزش زبان انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکرر مثال: She made frequent trips to the grocery store. او به طور مکرر به فروشگاه خواروبار می رفت. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر این / همچنین مثال: He's intelligent, and moreover, he's hardworking. او هوشمند است و علاوه بر این، سخت کوش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضیلت / صفت خوب مثال: Honesty is considered a virtue. راستی گویی به عنوان یک فضیلت محسوب می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باغ مثال: They planted flowers in the garden. آن ها گل ها را در باغ کاشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبعیض مثال: Discrimination based on race or gender is unacceptable. تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت قابل قبول نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شمارش کردن / شماره گذاری کردن مثال: She counted the money twice to make sure it was correct. او دو بار پول را شماره گذاری کرد تا مطمئن شود درست است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ دادن مثال: He responded to the email immediately. او به ایمیل فوراً پاسخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با دقت / به دقت مثال: She read the instructions carefully before starting. او قبل از شروع دستورالعمل ها را به دقت خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارو زدن / رانندگی مثال: They decided to sail around the world. آن ها تصمیم گرفتند که دور دنیا پارو بزنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سعی کردن مثال: She will try her best to finish the project on time. او بهترین تلاش خود را می کند تا پروژه را به موقع تمام کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برخلاف / مغایر مثال: Unlike his brother, he prefers tea to coffee. برخلاف برادرش، او چای را به قهوه ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدن مثال: Exercise is good for the body and mind. ورزش برای بدن و ذهن خوب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از مثال: She took a sip of water. او یک قاشقی از آب نوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعمال کردن / درخواست کردن مثال: She decided to apply for the job. او تصمیم گرفت برای شغل درخواست دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خورشید مثال: The sun was shining brightly in the sky. خورشید در آسمان به شدت درخشان بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صفحه نمایش / صفحه مثال: She stared at the screen, waiting for the movie to start. او به صفحه نمایش خیره شد، در انتظار شروع فیلم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تورم مثال: High inflation can erode the value of money. تورم بالا می تواند ارزش پول را تضعیف کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جیغ زدن مثال: She let out a scream when she saw the spider. او زمانی که عنکبوت را دید، جیغ زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکایت مثال: He lodged a complaint with the manager about the poor service. او شکایتی از خدمات نامناسب را به مدیر اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

علاقه مثال: His interest in photography grew over time. علاقه اش به عکاسی با گذر زمان بیشتر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آهنگ مثال: She sang a beautiful song at the concert. او در کنسرت یک آهنگ زیبا را خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تپه مثال: They climbed to the top of the hill to watch the sunset. آن ها به بالای تپه رفتند تا غروب خورشید را ببینند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسمان / بهشت مثال: The stars shone brightly in the night sky, like diamonds scattered across heaven. ستارگان به درخشش خود روشنایی می انداختند، مثل ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد مثال: She gave me a present for my birthday. او برای تولدم یک هدیه به من داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجلیل / جذابیت مثال: The charity appeal raised a lot of money. تجلیل خیریه بسیاری از پول را جمع کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مثال: The weather was extremely hot. هوا بسیار گرم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نسبی مثال: The cost of living is relative to income. هزینه زندگی نسبی به درآمد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احتمالاً کم مثال: It's unlikely that it will snow in June. احتمالاً کم است که در ژوئن برف ببارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیف مثال: She carried her books in a bag. کتاب هایش را در یک کیف حمل می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دموکرات مثال: She's a registered Democrat. او یک دموکرات ثبت نامی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خریدار مثال: The buyer negotiated a lower price. خریدار قیمت پایین تری را مذاکره کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیغ زدن / فریاد زدن مثال: The coach yelled at the players. مربی به بازیکنان فریاد زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیرون / خارج مثال: He walked out of the room. او از اتاق خارج شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جزئیات مثال: She provided a detailed report of her findings. او یک گزارش جزئی از یافته های خود ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بخش مثال: She played a part in the success of the project. او نقشی در موفقیت پروژه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجیب / ناگهانی مثال: Her prediction was uncanny. پیش بینی او عجیب بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کامیون مثال: He drives a truck for a living. او برای تأمین معاش با کامیون رانندگی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خندیدن مثال: His joke made everyone laugh. شوخی او همه را خنداند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوجوان مثال: She wrote a book about her experiences as an adolescent. او یک کتاب درباره تجربیاتش به عنوان یک نوجوان نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد دادن / مشورت کردن مثال: I advise you to be careful. پیشنهاد می کنم مراقب باشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تولید مثال: He works in manufacturing. او در زمینه تولید کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رایگان / آزاد مثال: The tickets were free. بلیت ها رایگان بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هزینه کردن مثال: He needs to cut down on his spending. او باید در هزینه های خود کاهش بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درک / ادراک مثال: People's perception of the situation varied. ادراک مردم از وضعیت متفاوت بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجیب / غیر عادی مثال: It was odd to see him there. دیدن او آنجا غیر عادی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متواضع مثال: She was very modest about her achievements. او بسیار متواضع درباره دستاوردهایش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رد کردن / انکار کردن مثال: He refused to eat the food because it was too spicy. او از خوردن غذا انکار کرد چون بسیار تند بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لطفاً مثال: Please pass me the salt. لطفاً نمک را به من بدهید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همکلاسی مثال: He's my fellow student in the chemistry class. او همکلاسی من در کلاس شیمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تابستان مثال: We're going to the beach this summer. ما امسال به ساحل می رویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بستن / ملزم کردن مثال: He used a rope to bind the package. او از یک طناب برای بستن بسته استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایمیل مثال: I'll send you an e - mail with the details. به شما یک ایمیل با جزئیات می فرستم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مصاحبه مثال: She had an interview for a job yesterday. دیروز برای شغلی مصاحبه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نابینا مثال: He learned to read Braille because he was blind. او به خواندن بریل آموخت چون نابینا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدا مثال: They decided to live in separate houses. آن ها تصمیم گرفتند که در خانه های جداگانه زندگی کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریاضی مثال: I'm not very good at math. من در ریاضی خیلی خوب نیستم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیگران / سایر مثال: He was concerned about the welfare of others. او از رفاه سایران نگران بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهنم مثال: He felt like he was in hell during the exam. او احساس کرد وقتی در آزمون بود، دارد به جهنم فرو می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم انداز مثال: The company has bright prospects for growth. شرکت چشم اندازهای روشنی برای رشد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصالتا مثال: Originally, he was from Australia. اصالتا او اهل استرالیا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افسردگی / رکود مثال: He sought treatment for depression. او درمان برای افسردگی جستجو کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دولت / حالت مثال: The state of the economy affects everyone. وضعیت اقتصاد برای همه افراد تأثیر دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عنوان خبر / سرخط مثال: The headline of the newspaper caught my attention. سرخط روزنامه توجه من را جلب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وام مثال: He took out a loan to buy a car. او وامی برای خرید یک ماشین گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عیش طلب / لذت طلب مثال: He is known to be a sybarite, always seeking luxury. او به عنوان یک عیش طلب شناخته شده است که همیشه به دنبال لوکس بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیبایی مثال: The sunset was a sight of beauty. غروب خورشید منظره ای از زیبایی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خالص مثال: She has pure intentions. او اندیشه های خالصی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خدمه مثال: The crew worked hard to prepare the ship for sailing. خدمه برای آماده کردن کشتی برای رانندگی سخت کار کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس / لباس پوشیدن مثال: She wore a beautiful dress to the party. او یک لباس زیبا به مهمانی پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فناوری / تکنولوژی مثال: The rapid advancement of technology has changed our lives. پیشرفت سریع فناوری زندگی ما را تغییر داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محصول مثال: They harvested the wheat crop. آن ها محصول گندم را برداشت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیدار مثال: She is awake early in the morning. او صبح زود بیدار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درون / وارد مثال: She walked into the room. او وارد اتاق شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین / دستگاه مثال: He repaired the broken machine. او دستگاه شکسته را تعمیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گردشگر مثال: The city attracts many tourists each year. هر سال شهر جذابیت زیادی برای گردشگران دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشد / رشد کردن مثال: The city has a growing population. جمعیت شهر در حال رشد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صلاحیت / صلاحیت یافتن مثال: She needs to qualify for the competition. او برای رقابت صلاحیت یافتن نیاز دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرتمند مثال: He is a puissant leader. او یک رهبر قدرتمند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظاهر شدن مثال: The sun emerged from behind the clouds. خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلب مثال: He felt pain in his heart. او در قلبش درد احساس کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قوی / محکم مثال: He has a strong grip. او دست قوی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسکی / اسکی کردن مثال: They went skiing in the mountains. آن ها به کوه ها برای اسکی رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالف / معکوس مثال: The store is located on the opposite side of the street. فروشگاه در سمت مخالف خیابان واقع شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترسیده / مترسک مثال: He's afraid of spiders. او از عنکبوت ها می ترسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فهرست / نمایه مثال: You can find the word in the index at the back of the book. می توانید کلمه را در فهرست در پشت کتاب پیدا کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پس / بنابراین مثال: She studied hard and so she passed the exam. او سخت مطالعه کرد و بنابراین امتحان را قبول شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دفاع کردن مثال: The lawyer will defend her client in court. وکیل در دادگاه موکل خود را دفاع می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روزانه مثال: She reads the newspaper daily. او روزانه روزنامه می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واحد مثال: This measurement is in metric units. این اندازه گیری به واحدهای متری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پنل / تخته مثال: The panel of judges deliberated for hours. پانل داوران ساعت ها تشاور کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سقط جنین / سقط مثال: The debate over abortion rights continues. جنجال درباره حقوق سقط جنین ادامه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ یک / هم مثال: He neither confirmed nor denied the accusation. او هیچ کدام از ادعاها را تأیید یا رد نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرد / نر مثال: The male lion is the king of the jungle. شیر نر پادشاه جنگل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوب / تایید مثال: It's ok if you need more time to finish the project. اگر برای پایان دادن به پروژه به مدت بیشتری نیاز دارید، این مورد خوب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظر می آید / ظاهراً مثال: Apparently, she's not coming to the party. ظاهراً، او به مهمانی نمی آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عجیب / عجیب و غریب مثال: There was a strange noise coming from the basement. صدای عجیب و غریبی از زیرزمین می آمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشگاهی / علمی مثال: He's pursuing an academic career in physics. او در حال پیگیری حرفه دانشگاهی در زمینه فیزیک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیامد / اثر مثال: The consequence of his actions was severe. پیامد اعمال او شدید بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایش / نمایشگاه مثال: They set up a display of their artwork at the gallery. آن ها یک نمایشگاه از آثار هنری خود در گالری برپا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عکاس مثال: The photographer captured stunning images of the landscape. عکاس تصاویر خیره کننده ای از منظره گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وسط / میانه مثال: She sat in the middle of the room. او در وسط اتاق نشست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگ مثال: They bought a large house in the suburbs. آن ها یک خانه بزرگ در حومه خریدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوب / جریمه مثال: The weather was fine for our picnic. هوا برای پیک نیک ما خوب بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کاوش کردن / بررسی کردن مثال: They decided to explore the ancient ruins. آن ها تصمیم گرفتند به بررسی بازمانده های باستانی بپردازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرودگاه مثال: We arrived at the airport early. ما زود به فرودگاه رسیدیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معدن / مالکیت من مثال: They work in a coal mine. آن ها در یک معدن زغال سنگ کار می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تقاضا کردن / تقاضا مثال: There's a high demand for skilled workers in this industry. در این صنعت تقاضای زیادی برای کارگران ماهر وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعالیت / اقدام مثال: She took the initiative to organize the event. او اقدام به برگزاری رویداد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر و صدا / صدا مثال: The noise from the construction site was deafening. صدایی که از محل ساخت و ساز می آمد بسیار شلوغ بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگاه / نگاه سریع مثال: She gave a quick glance at the clock. او یک نگاه سریع به ساعت انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آه مثال: She let out a deep sigh of relief. او یک آه عمیق از آسایش انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب / گزینه مثال: There's a wide selection of books at the library. در کتابخانه انتخاب گسترده ای از کتاب ها وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرفه / شغل مثال: She's had a successful career in finance. او در حرفه مالی موفق بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلال مثال: He suffers from a disorder that affects his ability to focus. او از یک اختلال رنج می برد که بر توانایی تمرکز او تأثیر می گذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام شده مثال: The project is finally done. پروژه بالاخره انجام شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبد مثال: She carried the groceries in a basket. او خریدهایش را در یک سبد حمل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخگو / پاسخ دهنده مثال: The respondent answered all the questions in the survey. پاسخگو به تمام سوالات پرسش نامه پاسخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رها کردن مثال: He accidentally dropped his phone in the water. او اشتباهاً گوشی اش را در آب رها کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پذیرفتن مثال: He had to admit that he was wrong. او باید اعتراف کند که اشتباه کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایده مثال: She had an idea for a new invention. او یک ایده برای یک اختراع جدید داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساخته شده مثال: This table is made of wood. این میز از چوب ساخته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استاد / استادیار مثال: He's a professor of physics at the university. او استاد فیزیک در دانشگاه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سوخت مثال: Gasoline is a common fuel for cars. بنزین یکی از سوخت های رایج برای اتومبیل هاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نامه مثال: She received a letter from her friend overseas. او یک نامه از دوست خود در خارج از کشور دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برداشتن / انصراف دادن مثال: He decided to withdraw his support for the project. او تصمیم گرفت حمایت خود را از پروژه بردارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اضافی مثال: They provided additional information to clarify the issue. آن ها اطلاعات اضافی را ارائه کردند تا مسأله را واضح کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت / مزاج مثال: She's in a bad mood today. او امروز حالت بدی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آسیب مثال: Smoking can cause harm to your health. سیگار کشیدن می تواند به سلامتی شما آسیب برساند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نایب / معاون مثال: The mayor appointed him as his deputy. شهردار او را به عنوان معاون خود منصوب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توسعه مثال: The city has seen rapid development in recent years. شهر در سال های اخیر توسعه سریعی را تجربه کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاشیه مثال: There's not much margin for error in this project. در این پروژه حاشیه برای اشتباه وجود ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کنسرت مثال: We're going to a concert tomorrow night. ما فردا شب به یک کنسرت می رویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ضربه / لمس مثال: He gave a tap on the door before entering. پیش از ورود به در، یک ضربه به در داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فوق العاده مثال: Her talent for painting is truly extraordinary. استعداد او برای نقاشی واقعاً فوق العاده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلامتی مثال: Regular exercise is important for maintaining good health. تمرین منظم برای حفظ سلامتی مهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دسته / رده مثال: This book falls into the category of science fiction. این کتاب در دسته ی داستان علمی قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش مثال: Despite several attempts, he couldn't solve the problem. با وجود تلاش های متعدد، او نتوانست مشکل را حل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت / توانایی مثال: Weightlifting requires a lot of strength. پرورش وزنی نیاز به توانایی زیادی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمل کردن مثال: She can't carry all those bags by herself. او نمی تواند همه این کیف ها را به تنهایی حمل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مانند / مثل مثال: He swims like a fish. او شنا می کند مانند یک ماهی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسب مثال: These shoes don't fit me anymore. این کفش ها دیگر به اندازه مناسبی برای من نیستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه مثال: She wore a short dress to the party. او یک لباس کوتاه به مهمانی پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرم مثال: The kitten's fur was soft to the touch. پشم گربه نرم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تسویه کردن مثال: They agreed to settle their differences outside of court. آن ها موافقت کردند که اختلافاتشان را خارج از دادگاه تسویه کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدهکار بودن / بدهی داشتن مثال: I owe my success to my hard work and determination. من موفقیت خود را به کار سخت و اراده ای که داشتم بدهکار هستم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاصله مثال: The distance between the two cities is about 100 miles. فاصله بین دو شهر حدود ۱۰۰ مایل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی مثال: There's something strange about that house. در مورد این خانه چیزی عجیب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوب مثال: She's a good friend who's always there for me. او یک دوست خوب است که همیشه در کنار من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عبور مثال: We need to wait for the pedestrian to cross the street. ما باید منتظر عبور عابر پیاده از خیابان باشیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولی مثال: It's normal to feel nervous before an exam. قبل از امتحان احساس عصبانیت کردن معمولی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مستقل مثال: She's an independent thinker who doesn't follow the crowd. او یک فکرکننده مستقل است که پیرو رای عمومی نمی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رسیدگی کردن به / دستگیره مثال: He knows how to handle difficult situations calmly. او می داند چگونه به آرامی با موقعیت های دشوار برخورد کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزمره مثال: The song reflects the struggles of everyday life. این آهنگ نشان دهنده مشکلات زندگی روزمره است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یادآوری کردن مثال: She set an alarm to remind her to take her medication. او یک هشدار تنظیم کرد تا به یاد داشته باشد که داروهایش را بخورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانش آموز مثال: The student raised his hand to ask a question. دانش آموز دستش را برای پرسیدن سوال بلند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صعود کردن مثال: They plan to mount an expedition to the summit of the mountain. آن ها قصد دارند یک سفر به قله کوه راه اندازی کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نکته مثال: He gave her some tips on how to improve her cooking. او به او چند نکته در مورد بهبود پخت و پز داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متن مثال: Can you send me the text of the email? آیا می توانید متن ایمیل را به من ارسال کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیامد / نتیجه مثال: His absence from the meeting had serious implications for the project. غیبت او از جلسه پیامدهای جدی برای پروژه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تجاوز کردن مثال: The project's costs exceeded the budgeted amount. هزینه های پروژه مقدار بودجه را تجاوز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عسل مثال: She likes to add honey to her tea for sweetness. او دوست دارد عسل به چایش اضافه کند تا شیرین شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همراهی کردن مثال: The guide will accompany us on our hike through the forest. راهنما همراه ما در قدم زنی از طریق جنگل خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه ثابت مثال: He felt uncomfortable under her intense stare. او زیر نگاه ثابت و گرم او احساس ناراحتی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقایسه مثال: She made a comparison between the two products before making a decision. او قبل از تصمیم گیری یک مقایسه بین دو محصول انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمپین مثال: The environmental organization launched a campaign to reduce plastic waste. سازمان محیط زیستی یک کمپین برای کاهش زباله های پلاستیکی راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوباره مثال: Let's try that experiment again to see if we get the same results. بیا اون آزمایش رو دوباره انجام بدیم تا ببینیم آیا نتایج مشابهی می گی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیبا مثال: The sunset painted a beautiful picture across the sky. غروب خورشید یک تصویر زیبا را در آسمان رقم زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت مثال: The multinational corporation operates in over 50 countries. این شرکت چند ملیتی در بیش از ۵۰ کشور فعالیت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخصیص دادن مثال: She devotes all her free time to volunteering at the local shelter. او تمام وقت آزادش را به داوطلبی در پناهگاه محلی اختصاص می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایه / بنیان مثال: Education is the foundation of a prosperous society. آموزش پایه ای برای یک جامعه موفق است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر مثال: All citizens should have equal rights and opportunities. همه شهروندان باید حقوق و فرصت های برابری داشته باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

داشتن مثال: She possesses excellent problem - solving skills. او دارای مهارت های عالی حل مسئله است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برجسته مثال: The company is a leading provider of innovative technology. این شرکت یکی از ارائه دهندگان برجسته فناوری های نوآورانه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محافظت مثال: Wearing a helmet offers protection during bike rides. پوشیدن کلاه خود محافظت را در طول سوارکاری با دوچرخه ارائه می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرم مثال: She applied the cream to soothe her sunburn. او کرم را برای آرام کردن سوختگی های خورشیدیش مالید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدمات مثال: Customer service representatives are available to assist you. نمایندگان خدمات مشتریان برای کمک به شما در دسترس هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معمولی مثال: His behavior is typical of someone who lacks confidence. رفتار او معمولی برای کسی است که اعتماد به نفس ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نزدیکانه مثال: She followed the news closely to stay informed. او به دقت اخبار را دنبال می کند تا اطلاعاتش را تازه نگه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند مثال: The tree in our backyard is very tall. درخت در حیاط پشتیله ما بسیار بلند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخطار دادن مثال: The weather forecast warned of heavy rain and strong winds. پیش بینی هوا از بارش سنگین باران و بادهای شدید هشدار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه کردن به ناف مثال: After a long day, she found solace in omphaloskepsis. پس از یک روز طولانی، او آرامش را در نگاه کردن به ناف پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واضح مثال: His instructions were clear and easy to follow. دستورات او واضح و آسان برای پیروی بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارآمد مثال: The new system is much more efficient than the old one. سیستم جدید بسیار کارآمدتر از سیستم قدیمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استفاده شده مثال: The car was used but still in good condition. ماشین استفاده شده بود اما هنوز در شرایط خوبی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضایع کردن مثال: Don't waste your time worrying about things you can't control. وقت خود را برای نگرانی از اموری که قابل کنترل نیستند ضایع نکنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روز مثال: We went for a picnic on a sunny day. ما یک پیک نیک روی یک روز آفتابی داشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آقای مثال: Mr. Smith is the CEO of the company. آقای اسمیت مدیرعامل شرکت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مانع مثال: Language barriers can make communication difficult. موانع زبانی می توانند ارتباط را دشوار کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعصاب مثال: He has the nerve to ask for a raise after just starting the job. او جرات افزایش حقوق را پس از تازه شروع کار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سینه کشیدن مثال: After running a mile, she was panting heavily. بعد از دویدن یک مایل، او به شدت سینه کشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آماده کردن مثال: We need to prepare for the upcoming exam. ما باید برای آزمون آینده آماده شویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگیزه مثال: Finding a purpose can provide the motivation needed to succeed. یافتن هدف می تواند انگیزه لازم برای موفقیت را فراهم کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طلا مثال: She wore a necklace made of pure gold. او یک گردنبند از طلا گرانقیمت به دست داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهار مثال: Flowers bloom in the spring. گل ها در بهار می شکفند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشیدن مثال: She pulled the door open and walked inside. او در را کشید و وارد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمعیت / گروه مثال: The crowd cheered as the team scored a goal. گروه به شدت هیجان زده شدند زمانی که تیم گل زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرحله / صحنه مثال: The project is in its final stage. پروژه در مرحله نهایی خود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر کس / هر کسی مثال: Is anyone else coming to the party? آیا هر کس دیگری هم به مهمانی می آید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مخالفت کردن مثال: They often disagree on political issues. آن ها اغلب در مورد مسائل سیاسی مخالفت می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تقسیم / بخش مثال: The company is restructuring its division of responsibilities. شرکت در حال بازسازی تقسیم مسئولیت های خود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین مثال: This is the best restaurant in town. این بهترین رستوران شهر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمام / دوش مثال: I usually take a shower in the morning. معمولاً صبح ها حمام می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درگیر / درگیر شدن مثال: She was deeply involved in the project from the beginning. او از ابتدا در پروژه به طور عمیقی درگیر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مزیت / سود مثال: Regular exercise has numerous health benefits. ورزش منظم مزایای سلامتی زیادی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

که مثال: To whom did you give the letter? به که نامه را دادید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هزینه / مسئولیت مثال: What is the charge for parking in this area? هزینه پارک کردن در این منطقه چقدر است؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه مثال: It is your duty to ensure the safety of the passengers. وظیفه شما اطمینان از ایمنی مسافران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استخدام کردن مثال: The company plans to recruit new employees next month. شرکت قصد دارد ماه بعد کارمندان جدیدی را استخدام کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطر مثال: Climbing the mountain in bad weather is very dangerous. صعود به کوه در هوای بد خیلی خطرناک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رویه مثال: The procedure for applying for a visa is straightforward. رویه درخواست ویزا به راحتی قابل فهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذرت مثال: They grow corn in the fields behind their house. آن ها در مزرعه پشت خانه شان ذرت می کارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رسیدن مثال: The train will arrive at the station in ten minutes. قطار در ده دقیقه آینده به ایستگاه می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انتخاب کردن مثال: She will pick up some groceries on her way home. او روی راه به خانه، چند مورد از خریدهای خود را انتخاب می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوه مثال: They hiked to the top of the mountain. آن ها به قله کوه پیاده روی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساس مثال: She is very sensitive to criticism. او به انتقادات بسیار حساس است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشک مثال: Please hang the clothes out to dry. لطفاً لباس ها را برای خشک شدن بیرون بزنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودکشی مثال: Suicide prevention hotlines offer support to those in crisis. خطوط کمکی پیشگیری از خودکشی حمایتی به افراد در بحران ارائه می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آلمانی مثال: She is studying German literature at university. او در دانشگاه ادبیات آلمانی می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدرک مثال: She presented proof of her qualifications for the job. او مدرک تأیید صلاحیت هایش برای شغل را ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خشن / نامنظم مثال: The surface of the rock was rough and uneven. سطح سنگ خشن و نامنظم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهمان مثال: They invited several guests to the party. آن ها چندین مهمان را به مهمانی دعوت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارایی مثال: Their house is their most valuable asset. خانه آن ها ارزشمندترین دارایی شان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهبان مثال: The security guard patrols the building at night. نگهبان امنیتی شبانه روز ساختمان را پاترول می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاست مثال: The company has a strict policy against workplace harassment. شرکت یک سیاست سخت در برابر آزار محل کار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قادر مثال: She is able to speak four languages fluently. او قادر به صحبت کردن به چهار زبان به روانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای مثال: She walked for miles on her feet. او برای مایل ها راه رفته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولاً مثال: He normally wakes up early in the morning. او معمولاً صبح زود بیدار می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بحث مثال: They had a heated discussion about politics. آن ها بحث شدیدی در مورد سیاست داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عفونت مثال: He developed an infection after the surgery. او پس از عمل جراحی عفونتی به وجود آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمدتاً مثال: She mainly eats vegetarian food. او عمدتاً غذاهای گیاهی می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر مثال: She stumbled upon an old book in the attic. او به طور اتفاقی به یک کتاب قدیمی در زیرزمینی خانه رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با این وجود مثال: The weather was cold; nonetheless, they enjoyed their hike. هوا سرد بود؛ با این حال، آن ها از پیاده روی خود لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاره مثال: Earth is a planet in the solar system. زمین یکی از سیاره های منظومه شمسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تقریباً مثال: It will take roughly an hour to get there. تقریباً یک ساعت زمان می برد تا رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قادر کردن مثال: The new software will enable us to work more efficiently. نرم افزار جدید به ما امکان کار بیشتر به صورت کارآمد را می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موفق شدن مثال: With hard work, she managed to succeed in her career. با کار سخت، او موفق شد در حرفه اش پیشرفت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخابات مثال: The election will be held next month. انتخابات ماه آینده برگزار خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقاش مثال: She hired a painter to redecorate the living room. او یک نقاش را استخدام کرد تا اتاق نشیمن را دوباره تزئین کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پس انداز مثال: She puts aside a portion of her income for saving. او بخشی از درآمد خود را برای پس انداز می گذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طرف جلو مثال: He stepped forth to accept the award. او به طرف جلو قدم گذاشت تا جایزه را دریافت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گوزن مثال: We saw a herd of deer in the forest. ما یک گله از گوزن ها را در جنگل دیدیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهادت دادن مثال: The witness will testify in court tomorrow. شاهد فردا در دادگاه شهادت خواهد داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زخم مثال: He suffered a deep wound in the accident. او در تصادف زخم عمیقی دید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشکیل دادن مثال: These elements constitute the basic structure of the theory. این عناصر تشکیل دهنده ساختار اساسی نظریه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا / از مثال: He is taller than his brother. او از برادرش قد بلندتر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برش مثال: She cut a slice of cake for each guest. او برای هر مهمان یک برش کیک برید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اهمیت مثال: The safety of the passengers is of utmost importance. امنیت مسافران اهمیت بسیاری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زانو مثال: She fell and scraped her knee. او افتاد و زانویش را زخمی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نهایی / بی نظیر مثال: Winning the championship was his ultimate goal. برنده شدن در مسابقات قهرمانی هدف نهایی او بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شرکت / ثابت مثال: She works for a law firm. او برای یک شرکت حقوقی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرایط مثال: They met under unusual circumstances. آن ها زیر شرایط غیرعادی با هم آشنا شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسطوره مثال: King Arthur is a legendary figure. پادشاه آرتور شخصیتی اسطوره ای است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درمان مثال: He underwent therapy to recover from the accident. او درمانی را پشت سر گذاشت تا از تصادف بهبود یابد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیراهن مثال: He wore a white shirt to the interview. او یک پیراهن سفید برای مصاحبه پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نشانه مثال: The sign outside the store said "Closed". نشانی بیرون فروشگاه می گفت "بسته است".

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عملیاتی مثال: The company has several operating divisions. شرکت دارای چند بخش عملیاتی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنده مثال: Despite the accident, everyone in the car was alive. با وجود تصادف، همه در ماشین زنده ماندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاتولیک مثال: She attends a Catholic school. او به یک مدرسه کاتولیک می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تسلط داشتن مثال: The team dominated the game from start to finish. تیم از ابتدا تا انتها در بازی تسلط داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همکار مثال: She works as an associate in a law firm. او به عنوان یک همکار در یک شرکت حقوقی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میز مثال: They sat around the table and discussed their plans. آن ها دور میز نشسته و برنامه هایشان را بررسی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

محیط مثال: The movie's setting was a small town in the 1950s. محیط فیلم یک شهر کوچک در دهه ۱۹۵۰ بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به شدت مثال: She was deeply affected by the news of her friend's death. او به شدت تحت تأثیر اخبار مربوط به مرگ دوستش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاتین مثال: Many scientific terms have their origins in Latin. بسیاری از اصطلاحات علمی منشأ لاتین دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شکاف مثال: There is a large gap between the rich and the poor in this society. در این جامعه شکاف بزرگی بین ثروتمندان و فقرا وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او ( مذکر ) مثال: He is studying medicine at university. او در دانشگاه پزشکی مشغول تحصیل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گران مثال: Buying a house in this neighborhood is very expensive. خرید یک خانه در این محله بسیار گران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع مثال: The environment is a pressing issue that needs immediate attention. محیط زیست یک موضوع فوری است که نیاز به توجه فوری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بطور چشمگیر مثال: The company's profits increased dramatically after the new product launch. سود شرکت پس از عرضه محصول جدید به طور چشمگیری افزایش یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بیسبال مثال: He plays baseball for his school team. او برای تیم مدرسه اش بیسبال بازی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظریه مثال: The professor presented a new theory about black holes. استاد یک نظریه جدید درباره حفره های سیاه ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر مثال: There was a shift in the company's policy towards sustainability. در سیاست شرکت نسبت به پایداری تغییری رخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کم کردن مثال: The company decided to lower the prices of its products. شرکت تصمیم گرفت قیمت محصولات خود را کاهش دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بعضی مثال: Some people prefer tea over coffee. بعضی از افراد به چای نسبت به قهوه ترجیح می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفسیر مثال: There are different interpretations of the poem's meaning. تفسیرهای مختلفی از معنی شعر وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آهن مثال: Iron is a common metal used in construction. آهن یک فلز رایج در ساختمان سازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پذیرش مثال: He received admission to the university of his choice. او پذیرفته شد در دانشگاهی که انتخابش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیش از مثال: The bookshelf collapsed because it was overloaded with books. قفسه کتاب ها به دلیل بار زیادی از کتاب ها افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

داوطلب مثال: She decided to volunteer at the local hospital. او تصمیم گرفت در بیمارستان محلی به عنوان داوطلب کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رفتار مثال: The teacher praised her conduct during the class. معلم رفتار او را در طول کلاس تحسین کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درک کردن مثال: Different people perceive colors differently. افراد مختلف رنگ ها را به صورت متفاوتی درک می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دسته بندی کردن مثال: She likes to sort her books alphabetically. او دوست دارد کتاب هایش را به ترتیب الفبا دسته بندی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هنوز مثال: I haven't finished my homework yet. من هنوز تکالیفم را تمام نکرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاه مثال: The cat has black fur. گربه موی سیاه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیگر / همچنین مثال: Is there anything else you need? آیا چیز دیگری که نیاز دارید وجود دارد؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سالگرد مثال: They celebrated their 25th wedding anniversary last week. آن ها هفته گذشته سالگرد ازدواج ۲۵ ساله خود را جشن گرفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پر کردن مثال: Please fill out this form. لطفاً این فرم را پر کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مادر / مامان She called her mom to tell her about her day. او به مادرش زنگ زد تا از روزش به او بگوید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سازنده / سازماندهنده مثال: He's the maker of some of the finest guitars in the world. او سازنده برخی از بهترین گیتارهای جهان است. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازدید کردن / سر زدن مثال: We plan to visit our relatives next weekend. ما قصد داریم آینده هفته به خانواده های خود سر بزنیم. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشنا مثال: This place looks familiar, but I can't remember when I've been here before. این مکان آشنا به نظر می رسد، اما نمی توانم به یاد آورم که قبل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

هنوز مثال: I'm still waiting for her to arrive. هنوز منتظر رسیدن او هستم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر مثال: He goes for a walk every morning. او هر صبح برای پیاده روی می رود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط / راه مثال: Please wait in line for your turn. لطفاً برای نوبت خود در خط صبر کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هوا مثال: The weather forecast predicts rain tomorrow. پیش بینی هوا باران فردا را پیش بینی می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پخت و پز مثال: She enjoys cooking delicious meals for her family. او لذیذ پخت و پز غذاها را برای خانواده اش لذت می برد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دسته مثال: She picked a bunch of flowers from the garden. او یک دسته گل از باغ چید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دموکراسی مثال: Freedom of speech is an important aspect of democracy. آزادی بیان یک جنبه مهم از دموکراسی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمال مثال: The compass needle points to the north. سوزن قطب نما به سمت شمال اشاره می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمرکز کردن مثال: It's hard to concentrate with all this noise. با این همه سروصدا، سخت است که تمرکز کنیم. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرتاب کردن مثال: He can throw a ball very far. او می تواند توپ را خیلی دور پرتاب کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قرض گرفتن مثال: Can I borrow your book for a few days? می توانم کتابتان را برای چند روز قرض بگیرم؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساعت مثال: I'll meet you at six o'clock. ساعت شش با هم ملاقات می کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاهش مثال: The reduction in prices attracted more customers. کاهش قیمت ها مشتریان بیشتری را جذب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار مثال: The weather conditions are extremely cold today. وضعیت هوایی امروز بسیار سرد است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تعریف کردن مثال: It's important to define your goals clearly. مهم است که اهداف خود را به وضوح تعریف کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پوسته / قذره مثال: She collected seashells on the beach. او در ساحل قذرات دریایی را جمع آوری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تایید کردن مثال: The committee approved the budget proposal. کمیته پیشنهاد بودجه را تایید کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سکو مثال: The speaker stood on the platform to address the crowd. سخنران برای سخنرانی به مردم، بر سکو ایستاد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زاویه مثال: The carpenter measured the angle of the corner. نجار زاویه ی گوشه را اندازه گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افق مثال: The sun sets below the horizon. خورشید زیر افق غروب می کند. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ترجمه انواع متون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

الزام مثال: Meeting the minimum requirements is necessary for admission. رعایت الزامات حداقل برای پذیرش ضروری است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پناهگاه مثال: The resort offers a variety of outdoor activities. پناهگاه فعالیت های خارجی متنوعی ارائه می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به همراه مثال: He brought his dog along for the walk. او سگش را به همراه برای پیاده روی آورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه مثال: The soccer match ended in a draw. مسابقه فوتبال به تساوی پایان یافت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دنباله ی مثال: The following chapters will discuss different theories. در فصل های دنباله ای، نظریات مختلف مورد بحث قرار خواهند گرفت. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیاز داشتن به مثال: This job requires a lot of experience. این شغل نیاز به تجربه زیادی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دختر مثال: My daughter is studying abroad. دخترم در خارج از کشور در حال تحصیل است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

فرض کردن مثال: Let's assume that the project will be completed on time. بیایید فرض کنیم که پروژه به موقع به پایان خواهد رسید. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگرش مثال: Her positive attitude towards life is inspiring. نگرش مثبت او نسبت به زندگی الهام بخش است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حیله مثال: He used a trick to solve the puzzle. او برای حل پازل از یک حیله استفاده کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پدید آمدن مثال: Unexpected problems can arise during the project. مشکلات غیرمنتظره می توانند در طول پروژه پدید آیند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بازیابی کردن مثال: We need to restore the old house. ما باید خانه قدیمی را بازیابی کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ کدام مثال: None of the students were absent yesterday. هیچ یک از دانش آموزان دیروز غیبت نکرده بودند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندان مثال: I have a toothache and need to see a dentist. دندانم درد می کند و نیاز به مراجعه به دندانپزشک دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدهی مثال: The rent is due at the end of the month. اجاره در پایان ماه بدهی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گربه مثال: The cat is sleeping on the sofa. گربه روی مبل خوابیده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ارتباط برقرار کردن مثال: It's important to communicate effectively in a team. مهم است که به طور موثر در یک تیم ارتباط برقرار کنید. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غیبت مثال: Her absence from the meeting was noticeable. غیبت او در جلسه قابل مشاهده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنار / به کنار مثال: He put the book aside and went to bed. او کتاب را کنار گذاشت و به رختخواب رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به تدریج مثال: She is gradually improving her English skills. او به تدریج مهارت های انگلیسی اش را بهبود می بخشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوشاندن مثال: Boil the water before adding the pasta. پیش از اضافه کردن ماکارونی، آب را بجوشان. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رانندگی کردن مثال: She learned to drive when she was sixteen. او وقتی شانزده ساله بود، رانندگی را یاد گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدرتمند مثال: The president is a powerful leader. رئیس جمهور رهبری قدرتمندی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقط مثال: She has only one book on her desk. او فقط یک کتاب روی میزش دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمهوری خواه مثال: He is a member of the Republican Party. او عضو حزب جمهوری خواه است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارزان مثال: He bought a cheap phone because he didn't want to spend too much money. او یک گوشی ارزان خرید چون نمی خواست زیاد پول بخرد. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به عنوان / همانطور که مثال: She works as a teacher. او به عنوان یک معلم کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در طول مثال: She studied hard during the semester to pass her exams. او در طول نیم سال برای قبولی در امتحاناتش سخت مطالعه کرد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش نویس مثال: She wrote a draft of her speech before the conference. او یک پیش نویس از سخنرانی خود را پیش از کنفرانس نوشت. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سناتور مثال: The senator proposed a new bill in the Senate. سناتور یک لایحه جدید در مجلس ایالت ها پیشنهاد داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جامعه / اجتماع مثال: Our society needs to address issues of inequality. جامعه ما باید به مسائل نابرابری پرداخت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمو مثال: My uncle lives in the countryside. عموی من در روستا زندگی می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

احساس کردن مثال: She felt a sense of relief after finishing her exams. او احساس تسکین کرد بعد از اتمام امتحاناتش. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقل قول کردن / اشاره کردن به مثال: He cited several studies to support his argument. او چندین مطالعه را نقل قول کرد تا دیدگاه خود را حمایت کند. *آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دارو مثال: She takes medicine every day to manage her condition. او هر روز دارو می خورد تا وضعیتش را کنترل کند. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمی مثال: The temperature dropped slightly overnight. دمای هوا شب ها کمی پایین آمد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کف مثال: The cat likes to sleep on the warm floor by the fireplace. گربه دوست دارد روی کف گرم کنار شومینه بخوابد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنفس کردن مثال: It's important to take deep breaths when feeling stressed. زمانی که احساس استرس می کنید، تنفس عمیق گرفتن مهم است. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبریک گفتن مثال: Let's congratulate John on his promotion. بیایید به جان به مناسبت ارتقایش تبریک بگوییم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آپارتمان مثال: She lives in a small apartment in the city center. او در یک آپارتمان کوچک در مرکز شهر زندگی می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزیابی مثال: The company conducts an annual performance evaluation for its employees. شرکت هر سال یک ارزیابی عملکرد برای کارمندان خود انجام می دهد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاراژ مثال: They park their car in the garage overnight. آن ها شب ها ماشین خود را در گاراژ پارک می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلندپرواز مثال: The Garrulous politician talked for hours without saying much. سیاست مدار بلندپرواز برای ساعت ها حرف زد بدون این که زیاد چیزی بگوید. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی مثال: The hunter tracked the deer through the forest. شکارچی گوزن را از طریق جنگل پیگیری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جرات داشتن مثال: She didn't dare to speak up in front of the intimidating crowd. او جرات نکرد که در مقابل جمعیت ترسناک حرف بزند. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می دانست مثال: She knew the answer to the question. او پاسخ سوال را می دانست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیماری / بیماری ها مثال: The doctor diagnosed her illness as pneumonia. دکتر بیماری او را به عنوان التهاب ریه تشخیص داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژگی / خصوصیت مثال: One characteristic of the desert is its extreme heat. یکی از ویژگی های بیابان، گرمای شدید آن است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکل / عدد مثال: She drew a figure to illustrate her point. او یک شکل رسم کرد تا نقطه نظر خود را نشان دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر مثال: If it rains tomorrow, we'll have to cancel the picnic. اگر فردا باران بیاید، مجبور خواهیم شد پیک نیک را لغو کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تصدیق کردن، اقرار کردن مثال: She acknowledged her mistake and apologized. او به اشتباهش اقرار کرد و عذرخواهی کرد. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ممکن بود مثال: There might be some truth to what he's saying. ممکن است حقیقتی در حرف های او وجود داشته باشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاک مثال: The soil in this area is very fertile for farming. خاک در این منطقه برای کشاورزی بسیار حاصلخیز است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تقسیم کردن مثال: We need to divide the pizza into equal slices. ما باید پیتزا را به برش های مساوی تقسیم کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیریت کردن / اداره کردن مثال: She managed the project effectively and completed it on time. او پروژه را به طور موثر مدیریت کرد و به موقع آن را تکمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زنده ماندن مثال: The hiker was able to survive in the wilderness for a week. پیاده رو بتوانست برای یک هفته در بیابان زنده بماند. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازنشسته شدن مثال: After working for 40 years, he decided to retire. پس از ۴۰ سال کار، تصمیم به بازنشستگی گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عدد مثال: Please write down the numeral for the amount owed. لطفاً عدد مربوط به مقدار بدهی را بنویسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طلاق مثال: They decided to get a divorce after years of unhappiness in their marriage. آنها پس از سالها غم در ازدواجشان، تصمیم به طلاق گرفتند. *آم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیح دادن / شرح دادن مثال: The professor used diagrams to illustrate the concept. استاد برای شرح مفهوم از دیاگرام ها استفاده کرد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتگو مثال: They engaged in a meaningful dialogue about the future of the company. آنها در یک گفتگوی معنی دار درباره آینده شرکت شرکت کردند. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باران مثال: The rain fell heavily, flooding the streets. باران با شدت بارید و خیابان ها را غرق کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدیریت مثال: Good management is essential for the success of any organization. مدیریت خوب برای موفقیت هر سازمانی ضروری است. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرتره مثال: She painted a beautiful portrait of her grandmother. او یک پرتره زیبای مادربزرگش نقاشی کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مورد اختلاف مثال: The decision to build a new highway was controversial among the residents. تصمیم به ساخت جاده جدید مورد اختلاف بین ساکنان بود. * ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عالی مثال: She received an excellent grade on her final exam. او نمره عالی در آزمون نهایی خود دریافت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زراعت ارگان از جانوران به انسان مثال: Xenotransplantation offers the possibility of using animal organs for human transplant. زراعت ارگان از جانوران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سایه مثال: We sat under the shade of the tree to escape the hot sun. ما زیر سایه درخت نشسته بودیم تا از آفتاب گرم فرار کنیم. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بصری مثال: The visual presentation helped to illustrate the key points of the lecture. ارائه بصری به توضیح نقاط کلیدی سخنرانی کمک کرد. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فریاد زدن مثال: She shouted for help when she saw the fire. وقتی آتش را دید، برای کمک فریاد زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عنصر مثال: Oxygen is an essential element for human survival. اکسیژن یک عنصر ضروری برای بقای انسان است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گریه مثال: Tears welled up in her eyes as she listened to the sad news. زخم ها در چشمانش آشکار شدند زمانی که او خبر غم انگیز را گوش داد. *آموزش زب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پادشاه مثال: The king ruled the kingdom with wisdom and fairness. پادشاه با حکمت و عدالت بر پادشاهی حکومت می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بورسیه مثال: She received a scholarship to study abroad for her academic achievements. او برای دستاوردهای علمی اش یک بورسیه برای تحصیل در خارج از کش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاشق چایخوری مثال: Add one teaspoon of sugar to the tea and stir well. یک قاشق چایخوری شکر به چای اضافه کنید و خوب هم بزنید. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظرسنجی مثال: The latest poll shows a decrease in public support for the government. آخرین نظرسنجی نشان می دهد که حمایت عمومی از دولت کاهش یافته است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمیز مثال: She spent the whole day cleaning the house from top to bottom. او روز کامل را صرف تمیز کردن خانه از بالا تا پایین کرد. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیمی مثال: She studied Chemistry at university and became a research scientist. او در دانشگاه شیمی مطالعه کرد و به عنوان یک دانشمند تحقیقاتی شغل گرف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آزمایش مثال: The drug is currently in the trial phase to determine its effectiveness. دارو در حال حاضر در مرحله آزمایش قرار دارد تا اثربخشی آن تعیین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلسترول مثال: High levels of cholesterol can increase the risk of heart disease. سطوح بالای کلسترول می تواند خطر بیماری قلبی را افزایش دهد. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شگفت آور مثال: The magician performed an incredible trick that left the audience stunned. جادوگر یک حرکت شگفت آور انجام داد که باعث شگفت زدگی حضار ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضبط مثال: The recording of the meeting will be available for review later. ضبط جلسه برای بررسی بعدی در دسترس خواهد بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندازه مثال: Make sure to check the size of the shoes before buying them. حتماً اندازه کفش ها را قبل از خرید چک کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

داخلی مثال: The domestic flights were delayed due to bad weather. پروازهای داخلی به دلیل هوای بد تاخیر داشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دعوت کردن مثال: She decided to invite her friends over for dinner. او تصمیم گرفت دوستانش را برای شام دعوت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خویشاوندی مثال: The couple discovered they were consanguineous cousins after tracing their family trees. زوجی کشف کردند که از همتازاده های خویشاوندی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنبیه آمیز مثال: His dilatory response to the urgent email annoyed his colleagues. پاسخ تنبیه آمیز او به ایمیل فوری، همکارانش را ناراحت کرد. *آموز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تونل مثال: The train passed through a long tunnel in the mountains. قطار از یک تونل طولانی در کوه ها عبور کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توانایی مثال: Her ability to speak multiple languages impressed the interviewer. توانایی او در صحبت کردن به چند زبان، مصاحبه کننده را تحت تاثیر قرار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زودرس مثال: We need to leave early to avoid traffic. ما باید زودرس برای جلوگیری از ترافیک خروجی کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهارت مثال: He has excellent computer programming skills. او دارای مهارت های عالی در برنامه نویسی کامپیوتری است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجله مثال: She writes articles for a fashion journal. او مقالاتی برای یک مجله مد می نویسد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ویژه مثال: I'm not particularly fond of spicy food. من به طعم غذاهای تند به ویژه علاقه ای ندارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جمع آوری مثال: We need to collect data before making a decision. ما باید قبل از اتخاذ تصمیم، داده ها را جمع آوری کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطمئن مثال: She was certain that she had locked the door before leaving. او مطمئن بود که قبل از خروج در را قفل کرده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوست دختر مثال: His girlfriend surprised him with a birthday gift. دوست دخترش او را با یک هدیه تولدی متعجب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسر مثال: The boy ran down the street to catch the bus. پسر به سرعت در خیابان دوید تا اتوبوس را بگیرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آغاز مثال: The beginning of the movie was slow, but it got more exciting later. آغاز فیلم کمی کسل کننده بود، اما بعداً جذاب تر شد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اعتبار مثال: She has good credit, so she was approved for the loan. او اعتبار خوبی دارد، بنابراین برای وام تایید شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیبر مثال: Whole grains are rich in fiber, which is good for digestion. غلات کامل حاوی فیبر زیادی هستند که برای هضم مفید است. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همسایه مثال: Our neighbor is always willing to help us. همسایه ما همیشه مایل به کمک به ما است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیگر / دیگری مثال: She needs another cup of coffee to wake up. او به یک فنجان دیگر قهوه نیاز دارد تا بیدار شود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هواپیما مثال: We're going to travel by plane to our vacation destination. ما قصد داریم با هواپیما به مقصد تعطیلاتمان سفر کنیم. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دور / گرد مثال: Let's sit around the table and discuss the plan. بیایید دور میز بنشینیم و برنامه را بررسی کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمبود / عدم وجود مثال: The team's lack of communication led to misunderstandings. کمبود ارتباطات تیم منجر به ابهاماتی شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقویت کردن مثال: Exercise can help strengthen your muscles. ورزش می تواند به تقویت عضلات شما کمک کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درام / نمایش مثال: The school is putting on a drama production next month. مدرسه ماه آینده نمایشی درامی را روی صحنه می برد. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش کردن مثال: She likes to listen to music while she works. او دوست دارد هنگام کار به موسیقی گوش بدهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آینده مثال: I'm excited to see what the future holds. من هیجان زده هستم که ببینم آینده چه می آورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شجاع مثال: She showed great bravery in the face of danger. او در برابر خطر نشان داد شجاعت بزرگی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تکمیل کردن / کامل مثال: She needs to complete her assignment by Friday. او باید تا جمعه تکالیفش را تکمیل کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأیید مثال: Her proposal received approval from the committee. پیشنهاد او از سوی کمیته تأیید شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبدیل شدن / تبدیل کردن مثال: The caterpillar transforms into a butterfly. کرم خراز به پروانه تبدیل می شود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهبود یافتن / بازیافتن مثال: He recovered from his illness more quickly than expected. او از بیماری خود زودتر از انتظار بهبود یافت. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شانه مثال: He carried the heavy box on his shoulder. او جعبه سنگین را بر روی شانه هایش حمل کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دریافت کردن / رسیدن به / شدن مثال: I need to get some rest after a long day at work. بعد از یک روز طولانی کار، نیاز به استراحت دارم. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هرکدام یکی مثال: You can choose either the blue shirt or the green one. می توانید یا پیراهن آبی را انتخاب کنید یا یکی از آنها را. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همتا / هم سن و سال مثال: She respected her peers for their hard work. او به همتایانش به خاطر کار سختشان احترام می گذاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقض / تخلف مثال: The company was fined for environmental violations. شرکت به خاطر تخلفات زیست محیطی جریمه شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشپزخانه مثال: She was cooking dinner in the kitchen when the phone rang. وقتی تلفن زنگ زد، او در آشپزخانه داشت شام پخته می کرد. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهمیت مثال: The discovery has great significance for medical research. کشف برای تحقیقات پزشکی اهمیت بسیاری دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مخلوط / آمیزه مثال: The cake batter is a mixture of flour, sugar, and eggs. خمیر کیک یک مخلوط از آرد، شکر و تخم مرغ است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدرک / درجه مثال: She received her bachelor's degree from the university. او مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه دریافت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جرم مثال: The police are investigating the crime. پلیس در حال بررسی جرم است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

احساس مثال: His speech stirred up strong emotions in the audience. سخنرانی او احساسات قوی را در مخاطبان برانگیخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چادر مثال: They pitched their tent by the river for the night. آن ها چادرشان را برای شب کنار رودخانه برپا کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برج مثال: The tower overlooked the entire city. برج کل شهر را نظارت می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسب کردن مثال: She earns a good salary at her job. او در شغلش حقوق خوبی کسب می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترجیح مثال: My preference is to eat out rather than cook. ترجیح من این است که بیرون غذا بخورم تا آشپزی کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آویزان کردن مثال: They decided to hang the painting in the living room. آن ها تصمیم گرفتند تابلو را در اتاق نشیمن آویزان کنند. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرد مثال: She shivered in the cold wind. او در باد سرد رعد و برق رعد و برق لرزید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

توافق مثال: They reached a settlement after months of negotiations. آن ها پس از ماه ها مذاکره به توافق رسیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیرنظامی مثال: The civilians were evacuated from the war zone. غیرنظامیان از منطقه جنگی اخراج شدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تخیل مثال: Children have vivid imaginations. کودکان تخیلات زنده ای دارند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا مثال: You can have tea or coffee with your breakfast. می توانید با صبحانه تان چای یا قهوه بخورید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حل کردن مثال: They resolved their differences through negotiation. آن ها اختلافات خود را از طریق مذاکره حل کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معیارها مثال: The criteria for admission to the program are very strict. معیارهای پذیرش در برنامه بسیار سخت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سهم مثال: He has a significant stake in the company's success. او سهم قابل توجهی در موفقیت شرکت دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملاً مثال: She was quite happy with the results. او از نتایج کاملاً راضی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

موفقیت مثال: Hard work is often the key to success. کار سخت اغلب کلید موفقیت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکان مثال: They chose a beautiful site for their picnic. آن ها برای پیک نیک خود یک مکان زیبا را انتخاب کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزیز مثال: My dear friend, I miss you. دوست عزیزم، دلتنگت هستم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانه مثال: She measured out a grain of rice. او یک دانه برنج را اندازه گیری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبزیجات مثال: She bought fresh vegetables from the market. او سبزیجات تازه را از بازار خرید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رشد کردن مثال: Plants need sunlight and water to grow. گیاهان برای رشد به نور خورشید و آب نیاز دارند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهانی مثال: He cast a surreptitious glance at the document on her desk. او به سندی روی میز او نگاهی پنهانی انداخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نزدیک مثال: The shop is near the park. فروشگاه نزدیک پارک است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرتکب شدن مثال: He was arrested for committing a serious crime. او به اتهام ارتکاب جرم جدی دستگیر شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناپدید شدن مثال: The magician made the rabbit disappear with a wave of his wand. جادوگر با یک موشکافت جادویی خرگوش را ناپدید کرد. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژنتیک مثال: Genetic factors play a significant role in determining your health. عوامل ژنتیکی نقش مهمی در تعیین سلامتی شما ایفا می کنند. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متعجب مثال: She was pleasantly surprised by the unexpected gift. او از هدیه غیرمنتظره به طرز خوشایندی متعجب شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس مثال: She bought new clothing for the upcoming wedding. او برای عروسی آینده لباس های جدیدی خرید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زلزله مثال: The earthquake caused widespread damage to buildings. زلزله باعث خسارت های گسترده ای به ساختمان ها شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاکستری مثال: The sky turned gray before the storm. آسمان پیش از طوفان خاکستری شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارت مثال: I sent her a birthday card with a heartfelt message. من به او یک کارت تبریک تولد با یک پیام صمیمی ارسال کردم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دولت مثال: He inherited a large fortune from his grandfather. او یک دولت بزرگ از پدربزرگش به ارث برد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نرم افزار مثال: This software helps you manage your finances. این نرم افزار به شما کمک می کند مالیات خود را مدیریت کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محدود مثال: The company has a limited budget for advertising. شرکت برای تبلیغات بودجه ای محدود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تولد مثال: We celebrated her birthday with a surprise party. ما تولد او را با یک مهمانی غافلگیرانه جشن گرفتیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعدی مثال: Please complete this task and move on to the next one. لطفا این کار را تکمیل کنید و به کار بعدی بروید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جذاب مثال: The new design made the product more attractive to customers. طراحی جدید باعث شد محصول برای مشتریان جذاب تر باشد. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعهد مثال: It is my obligation to attend the meeting. حضور در جلسه بر عهده ام است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقابت کردن، مسابقه دادن مثال: They competed for the gold medal. آن ها برای مدال طلا رقابت کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درس، درس زدن مثال: She learned an important lesson from her mistake. او از اشتباهش یک درس مهم یاد گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

منطقه، حومه مثال: She works in the financial district. او در منطقه ی مالی کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

او را، به او مثال: I gave him the book. کتاب را به او دادم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود، خودش مثال: She did it by herself. او آن کار را خودش انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج کردن مثال: They plan to marry next year. آن ها قصد دارند سال آینده ازدواج کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به همین ترتیب، به همان اندازه مثال: Similarly, the other team struggled with injuries. به همین ترتیب، تیم دیگر هم با مصدومیت ها دست و پنجه نرم کرد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عروسی مثال: They celebrated their wedding anniversary. آن ها سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مقدار کم مثال: Only a handful of people knew the truth. تنها یک مقدار کم از مردم حقیقت را می دانستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه، بنیان مثال: The problem has deep roots. مشکل ریشه های عمیقی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توانا، قادر مثال: She is a capable leader. او یک رهبر تواناست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بزرگ بازی، محصول مثال: The farmers were busy with the harvest. کشاورزان با برداشت محصول مشغول بودند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مربی، استاد مثال: The yoga instructor led the class through a series of poses. مربی یوگا کلاس را از طریق یک سری حرکات رهبری کرد. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دادگاه، دادسرا مثال: He is due to appear in court next week. او باید هفته آینده در دادگاه حضور پیدا کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بهتر، بهترین مثال: I'm feeling better today. امروز خودم را بهتر می بینم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شوک، شوک دادن مثال: The news came as a shock to everyone. اخبار به عنوان یک شوک برای همه رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قومی، نژادی مثال: The neighborhood has a diverse ethnic population. محله جمعیت قومی متنوعی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم، اندک مثال: There's little chance of success. شانس موفقیت کمی وجود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبیعی، ذاتی مثال: It's natural to feel nervous before a big event. احساس نگرانی قبل از یک رویداد بزرگ طبیعی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب کردن، انتخاب شده مثال: She was selected for the national team. او برای تیم ملی انتخاب شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بازنشسته، وتران مثال: He is a military veteran with many years of service. او یک وتران نظامی با سال ها سابقه خدمت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی گناه، بی گناه مثال: The court found him innocent of all charges. دادگاه او را از تمام اتهامات بی گناه اعلام کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تک، مجرد مثال: She is a single mother raising two children. او مادر مجردی است که دو فرزند را بزرگ می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنترل کردن، کنترل مثال: He has control over the company's finances. او کنترل مالیات شرکت را دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوش شانس، خوش بخت مثال: I feel lucky to have such good friends. احساس می کنم خوش شانسم که دوستان خوبی دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختمان، ساخت و ساز مثال: They are constructing a new building downtown. آن ها در وسط شهر یک ساختمان جدید در حال ساختن هستند. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامعه، اجتماع مثال: She is actively involved in her local community. او به فعالیت در جامعه ی محلیش مشغول است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اندیشیدن، فکر کردن مثال: I think it's a good idea. فکر می کنم این یک ایده خوب است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زاده شدن، متولد شدن مثال: She was born in France. او در فرانسه متولد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادعا کردن، ادعا مثال: He made a claim for compensation. او ادعای تعویض را داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رزرو، پیش خرید مثال: We made a reservation at the restaurant. ما یک رزرو در رستوران داشتیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وسیله نقلیه، کشتی مثال: The ship was a large vessel. کشتی یک وسیله نقلیه بزرگ بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد کننده، نقاد مثال: He is a well - known film critic. او یک منتقد فیلم معروف است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بررسی کردن، بازرسی کردن مثال: The inspector will inspect the building tomorrow. بازرس فردا ساختمان را بازرسی خواهد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحبت کردن، گفتگو مثال: They sat down to talk about their plans. آن ها نشستند تا درباره برنامه هایشان صحبت کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کار کردن، کار مثال: She works as a teacher. او به عنوان یک معلم کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلام، ای مثال: Hey, how are you? سلام، حالت چطور است؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشخیص دادن، شناختن مثال: She couldn't recognize him in the dark. او نتوانست در تاریکی او را تشخیص دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنوب مثال: The beach is located to the south of the city. ساحل در جنوب شهر واقع شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاکسپاری کردن، دفن کردن مثال: They buried the treasure in the garden. آن ها گنج را در باغ دفن کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انفجار کردن، پرشدن مثال: The balloon burst suddenly. بادکنک به طور ناگهانی منفجر شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسلمان مثال: They celebrate the Muslim holidays. آن ها جشنواره های مذهبی مسلمانان را جشن می گیرند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوشحال، خوشبخت مثال: She was happy with her new job. او از شغل جدیدش خوشحال بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چادر زدن، اردوگاه مثال: They went camping in the mountains. آن ها در کوه ها اردوگاه زدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یافتن، مکان یابی کردن مثال: We need to locate the source of the problem. ما باید منبع مشکل را پیدا کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درآمد، عایدی مثال: She has a high income job. او شغلی با درآمد بالا دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روشن، به وضوح مثال: He spoke clearly so everyone could understand. او به وضوح صحبت کرد تا همه بتوانند درک کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جهت، راهنمایی مثال: Follow the signs for the correct direction. دستورات را برای جهت درست دنبال کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بشقاب، صفحه مثال: She served dinner on a beautiful china plate. او شام را بر روی یک بشقاب چینی زیبا سرو کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

من، خودم مثال: She asked me to help her. او از من خواست که به او کمک کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحسین کردن، تمجید کردن مثال: I admire her dedication to her work. من از اخلاصش در کارش تحسین می کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وظیفه، کار مثال: Completing the project on time was a difficult task. اتمام پروژه به موقع یک وظیفه دشوار بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوابیدن، خواب مثال: I can't sleep when it's noisy. وقتی صدا دارد نمی توانم بخوابم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرفیت، توانایی مثال: The theater has a seating capacity of 500. تئاتر ظرفیت نشستن ۵۰۰ نفر را دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نبرد، جنگ مثال: The soldiers fought bravely in the battle. سربازان در نبرد با شجاعت جنگیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قانون، لایحه مثال: The government introduced a new bill to parliament. دولت یک لایحه جدید را به پارلمان معرفی کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نصب کردن، تجهیز کردن مثال: They installed new software on all the computers. آن ها نرم افزار جدید را بر روی همه ی کامپیوترها نصب کردند. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سینه مثال: The baby nestled against its mother's breast. نوزاد به سینه مادرش متکی شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

استعماری، مستعمره ای مثال: They studied the colonial history of the region. آن ها تاریخ استعماری منطقه را مطالعه کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدنظر قرار دادن، در نظر گرفتن مثال: I'll consider your offer and let you know. پیشنهاد شما را در نظر خواهم گرفت و به شما اطلاع خواهم داد. *آموزش ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرجا، هر کجا مثال: You can sit anywhere you like. می توانید هرجا که دوست دارید بنشینید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمایندگی کردن، نشان دادن مثال: The painting represents a beautiful landscape. این نقاشی یک منظره زیبا را نشان می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بومی، سرزمینی مثال: She is a native of Spain. او بومی اسپانیا است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارچه، بافت مثال: The dress was made of a soft fabric. لباس از یک پارچه نرم ساخته شده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جایی مثال: I left my keys somewhere in the house. کلیدهایم را جایی در خانه گذاشته ام. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ جا مثال: He searched everywhere but found his keys nowhere. او همه جا جست و جو کرد، اما کلیدهایش را هیچ جا پیدا نکرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوکی مثال: She baked chocolate chip cookies. او کوکی های شکلاتی پزید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جوری، هیئت منصفه مثال: The jury reached a verdict. هیئت منصفه به نتیجه ی پرونده رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نان مثال: She bought a loaf of bread at the bakery. او یک قرص نان از نانوایی خرید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحسین برانگیز مثال: Her presentation was very impressive. ارائه اش بسیار تحسین برانگیز بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانواده مثال: He comes from a large family. او از یک خانواده بزرگ است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجزیه و تحلیل کردن مثال: The scientists analyzed the data. دانشمندان داده ها را تجزیه و تحلیل کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار کردن مثال: She's been working on this project for months. او ماه هاست در این پروژه کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیجیتال، عددی مثال: The camera stores photos in digital format. دوربین عکس ها را به صورت دیجیتال ذخیره می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حکمت، دانش مثال: She sought the wisdom of her elders. او به دنبال دانش سالمندانش بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهرت، نام مثال: The company has a reputation for quality products. شرکت شهرتی برای محصولات با کیفیت دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته، طناب مثال: He tied the packages with string. او بسته ها را با طناب بست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پختن مثال: She likes to bake cookies on the weekends. او دوست دارد در آخر هفته ها کوکی پزد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خرد کردن، شکستن مثال: He accidentally snapped the pencil in half. او به طور تصادفی مداد را به دو خرد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بزرگ، عظیم مثال: The elephant was huge. فیل بسیار بزرگ بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روح مثال: Some people believe in ghosts. برخی افراد به روح ها اعتقاد دارند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودبزرگی، غرور مثال: His hubris eventually led to his downfall. غرورش در نهایت منجر به سقوط او شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از طریق، با واسطه مثال: You can send the document via email. می توانید سند را از طریق ایمیل ارسال کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیوهیچین مثال: He's originally from Connecticut, so he's a Connecticutian. او اصالتاً اهل نیوهیچین است، بنابراین او یک نیوهیچین است. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فرصت مثال: She saw the job opening as a great opportunity. او شغلی فرصت عالی می دانست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غلبه کردن بر، پیروز شدن بر مثال: She worked hard to overcome her fears. او برای غلبه بر ترس هایش سخت کار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشاور مثال: She hired a consultant to help with her business plan. او یک مشاور استخدام کرد تا به او در برنامه کسب و کارش کمک کند. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سینه مثال: He felt a sharp pain in his chest. او در سینه اش درد تندی احساس کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در، به، در هر مثال: She arrived at the airport. او در فرودگاه رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتبط بودن مثال: These two issues are closely related. این دو مسئله به طور نزدیکی مرتبط هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آتشفشان مثال: The eruption of the volcano was sudden and violent. فوران آتشفشان ناگهانی و خشن بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دست آوردن، در دسترس بودن مثال: She obtained a copy of the report from the office. او یک نسخه از گزارش را از دفتر به دست آورد. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسیحی مثال: They celebrate Christmas as part of their Christian faith. آن ها عید کریسمس را به عنوان بخشی از ایمان مسیحی خود جشن می گیرند. *آموزش ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گونه مثال: She kissed him on the cheek. او به او روی گونه بوسه داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با فراوانی، بس frequently مثال: He frequently travels for work. او با فراوانی برای کار سفر می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باز شدن، آغاز مثال: The opening of the new restaurant was a big event. آغاز رستوران جدید رویداد بزرگی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نفس، تنفس مثال: She took a deep breath before speaking. او قبل از صحبت کردن یک نفس عمیق گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر دهنده، تغییرات مثال: The weather is constantly changing. هوا به طور مداوم در حال تغییر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ملایم مثال: She had a gentle voice that put everyone at ease. او صدای ملایمی داشت که همه را آسوده می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرگز مثال: I've never been to Europe. هرگز به اروپا نرفته ام. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید، واجب است مثال: You ought to apologize for what you said. باید برای آنچه گفتی عذرخواهی کنی. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسانه ها، مدیا مثال: The media plays a significant role in shaping public opinion. رسانه ها نقش قابل توجهی در شکل دهی به نظرات عمومی دارند. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما مثال: We are going to the beach tomorrow. ما فردا به ساحل می رویم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شیمیایی مثال: The chemical reaction produced a strange smell. واکنش شیمیایی بوی عجیبی ایجاد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روحانی، معنوی مثال: She finds comfort in her spiritual beliefs. او آرامش را در باورهای معنوی خود پیدا می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هتل مثال: They stayed in a luxurious hotel during their vacation. آن ها در تعطیلات خود در یک هتل لوکس اقامت داشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دهه مثال: They've been married for over a decade. آن ها بیش از ده سال است که ازدواج کرده اند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرانجام، در نهایت مثال: Ultimately, it's your decision. در نهایت، این تصمیم شماست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گلدان، قابلمه مثال: She planted flowers in the pot on the windowsill. او گل ها را در گلدان روی پنجره کاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانوار، خانه ای مثال: Household chores include cooking and cleaning. وظایف خانه ای شامل پخت و پاک کردن است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشیدن، کشش مثال: She did some stretching exercises before her run. او قبل از دویدن چند حرکت کششی انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلی، به طور کلی مثال: The overall situation seems to be improving. به طور کلی وضعیت به نظر می رسد در حال بهبود است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاد مثال: The country's economy is growing steadily. اقتصاد کشور به طور پایدار در حال رشد است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزیابی، بررسی مثال: The assessment of the situation revealed several problems. ارزیابی وضعیت چند مشکل را آشکار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قله، اجلاس مثال: They reached the summit of the mountain just before sunset. آن ها به قله کوه رسیدند، تازه پیش از غروب. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک، بستن مثال: The store is close to my house. فروشگاه نزدیک به خانه ام است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بتن، ملموس مثال: The new sidewalk was made of concrete. پیاده روی جدید از بتن ساخته شده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از، دور مثال: She took the rest of the day off to relax. او بقیه روز را آزاد گرفت تا استراحت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی پرده، بی شرمانه مثال: She asked the question unabashedly, despite the audience's reaction. او به سوال بی پرده پرسید، با اینکه واکنش مخاطبان را می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وزیر، کشیش مثال: The prime minister announced new policies to improve the economy. وزیر اعلام کرد که سیاست های جدیدی برای بهبود اقتصاد راه اندازی کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سی مثال: He celebrated his thirtieth birthday with a big party. او سی امین سالگرد تولدش را با یک مهمانی بزرگ جشن گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جریان، جاری مثال: The current of the river was too strong to swim against. جریان رودخانه بسیار قوی بود که نمی شد با آن شنا کرد. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوع، گونه مثال: What type of music do you like? کدام نوع موسیقی را دوست دارید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زخم، صدمه مثال: He fell off his bike and hurt his leg. او از دوچرخه افتاد و پاش زخمی شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرار کردن مثال: The villagers fled when they heard the approaching army. روستاییان هنگام شنیدن نزدیک شدن ارتش فرار کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آه مثال: She sighed with relief, "Ah, finally home. " او با آرامشی نیکو، آه کشید: "آه، سرانجام خانه. " *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میوه مثال: She enjoys eating fresh fruit for breakfast. او لذت می برد از خوردن میوه های تازه در صبحانه. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطار مثال: I take the train to work every morning. هر روز صبح با قطار به محل کار می روم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محوطه دانشگاه یا مدرسه مثال: The campus is buzzing with activity during the day. محوطه در روز پر از فعالیت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگ، با شکوه مثال: The hotel lobby was grand and elegant. لابی هتل بزرگ و شکیبا بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عاشق، عاشقانه مثال: She wrote a letter to her lover expressing her feelings. او نامه ای به عاشقش نوشت و احساساتش را بیان کرد. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برجسته، مشهور مثال: She is a prominent figure in the business world. او یک شخصیت برجسته در دنیای تجارت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمودار، نمایه مثال: She created a chart to illustrate the data. او یک نمودار برای توضیح داده ها ایجاد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وحشتناک، بد مثال: The accident was terrible, but fortunately no one was seriously injured. تصادف وحشتناک بود، اما خوشبختانه هیچ کس جدی آسیب ندید. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منبع، مأخذ مثال: We need to find the source of the problem. ما باید منبع مشکل را پیدا کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل دادن، شکل مثال: Exercise can help you shape your body. ورزش می تواند به شما کمک کند تا بدنتان را به شکل دلخواه بدهید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اثبات کردن، اثبات مثال: The experiment failed to prove the hypothesis. آزمایش نتوانست فرضیه را اثبات کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست دادن، شکست مثال: They were determined to defeat their opponents. آن ها مصمم بودند که رقبای خود را شکست دهند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مذهبی، دینی مثال: Many people visit the temple for religious ceremonies. بسیاری از مردم برای مراسم دینی به معبد می روند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دستور پخت، دستور غذا مثال: She followed the recipe to make a delicious cake. او دستور پخت را دنبال کرد تا یک کیک خوشمزه بپزد. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش، آتش کردن مثال: The fire destroyed the entire building. آتش کل ساختمان را از بین برد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامزه، خنده دار مثال: The comedian told a funny joke that made everyone laugh. کمدین یک شوخی بامزه گفت که همه را خنداند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرض کردن، پنداشتن مثال: Let's suppose that you win the lottery. بیایید فرض کنیم که شما در قرعه کشی برنده شوید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فکری، هوشمند مثال: She is known for her intellectual pursuits. او به دلیل پیگیری های فکری اش شناخته می شود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتگو، صحبت مثال: They had a long conversation about their future plans. آن ها یک گفتگوی طولانی درباره برنامه های آینده شان داشتند. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسوایی، فاجعه مثال: The politician was involved in a scandal. سیاست مدار در یک رسوایی دست داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گردن مثال: She wore a necklace around her neck. او گردنبندی را دور گردنش بسته بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عادت، عادت داشتن مثال: Smoking is a bad habit. سیگار کشیدن یک عادت بد است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موتور، موتوری مثال: The boat is powered by an electric motor. قایق با یک موتور الکتریکی تأمین انرژی می شود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغویت، اشتباه غیرعمدی مثال: His comment was a gaffe that offended many people. نظر او یک لغویت بود که بسیاری از مردم را ناراحت کرد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سکته، ضربان مثال: He suffered a stroke last year. او سال گذشته یک سکته داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آلبوم، گوشی مثال: She keeps all her favorite photos in an album. او همه عکس های مورد علاقه اش را در آلبوم نگه می دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شورای اعلام مثال: The bill was passed by the Senate. قانون توسط شورای اعلام تصویب شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کف دست مثال: He read his future in the lines of his palm. او آینده اش را از خطوط کف دستش خواند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه، درخواست مثال: She submitted her job application online. او درخواست کار خود را آنلاین ارسال کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افزودنی، افزودن مثال: In addition to her job, she also volunteers at a local charity. علاوه بر کارش، او همچنین به عنوان داوطلب در یک سازمان خیریه مح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به زودی مثال: We will leave for the airport soon. ما به زودی به فرودگاه می ریم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پل مثال: The bridge connects the two sides of the river. پل دو طرف رودخانه را به هم وصل می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقاله، مقاله نویسی مثال: She wrote an essay about the importance of education. او یک مقاله درباره اهمیت آموزش نوشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ارزش، ارزش دادن مثال: Honesty is a value that is highly respected. راستی و امانت یک ارزش است که بسیار ارزش مند است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرید، خرید کردن مثال: She enjoys shopping for clothes on weekends. او لذت می برد که روزهای آخر هفته برای خرید لباس می رود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

و غیره مثال: We need to buy some groceries: milk, eggs, bread, etc. ما باید چند مورد از مواد خوراکی را خریداری کنیم: شیر، تخم مرغ، نان و غیره. *آم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اکنون مثال: I am busy now, can I call you back later? هم اکنون مشغول هستم، آیا می توانم بعداً به شما زنگ بزنم؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جستجو مثال: I need to search for more information before making a decision. من باید قبل از تصمیم گیری، بیشتر جستجو کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ساختن، بنا کردن مثال: They are planning to construct a new building downtown. آن ها قصد دارند یک ساختمان جدید در مرکز شهر بسازند. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارگانیک، زنده مثال: Many people prefer to buy organic fruits and vegetables. بسیاری از افراد ترجیح می دهند میوه و سبزیجات ارگانیک را بخرند. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توپ، گلوله مثال: The children were playing with a ball in the park. بچه ها با توپ در پارک بازی می کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لذت، شادی مثال: Reading is one of my greatest pleasures. خواندن یکی از بزرگ ترین لذت های من است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعالیت، فعال بودن مثال: Regular physical activity is important for maintaining good health. فعالیت های بدنی منظم برای حفظ سلامتی خوب بسیار مهم است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرخر کردن، گه گه زدن مثال: I accidentally stepped in dog shit. من به اشتباه در گه گه سگ پا گذاشتم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار کردن، فاش کردن مثال: The investigation exposed the corruption within the government. تحقیق فساد درون دولت را آشکار کرد. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرواز، پرواز کردن مثال: The flight from New York to London takes about seven hours. پرواز از نیویورک به لندن حدود هفت ساعت طول می کشد. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معامله، معامله کردن مثال: They made a deal to buy the house. آن ها یک معامله برای خرید خانه انجام دادند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درمان کردن، شفا دادن مثال: Time can heal many wounds. زمان می تواند بسیاری از زخم ها را شفا دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توزیع کردن، پخش کردن مثال: The charity organization distributed food to the needy families. سازمان خیریه غذا را به خانواده های نیازمند توزیع کرد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کواتوردکیلیون ( عدد بزرگی ) مثال: The number of stars in the universe is estimated to be around a quattuordecillion. تخمین زده می شود تعداد ستارگان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

راه حل مثال: We need to find a solution to this problem. ما باید یک راه حل برای این مشکل پیدا کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره، زمان مثال: The Jurassic period was millions of years ago. دوره ژوراسیک میلیون ها سال پیش بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربی، اتوبوس مسافربری مثال: The coach trained the team for the upcoming match. مربی تیم را برای مسابقه آینده آماده کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعادل، تراز مثال: You need to find a balance between work and leisure. شما باید تعادلی بین کار و تفریح پیدا کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رهنمود، دستورالعمل مثال: The government issued new guidelines for businesses. دولت دستورالعمل های جدیدی برای کسب وکارها منتشر کرد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسیب پذیر مثال: Children are particularly vulnerable to this disease. کودکان به خصوص به این بیماری آسیب پذیر هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیست مثال: There are twenty students in the classroom. در کلاس بیست دانش آموز هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نزدیک تر، نزدیک ترین مثال: The store is closer to my house than the school. فروشگاه نزدیک تر از مدرسه به خانه ام است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تاکتیک، راهبرد مثال: They used clever tactics to win the game. آنها از تاکتیک های باهوش برای برد بازی استفاده کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوابیده، خوابیده مثال: The baby is asleep in her crib. نوزاد در تخت خواب خود خوابیده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سورپرایز، شگفتی مثال: She opened the door to find a surprise waiting for her. او درب را باز کرد تا متوجه یک سورپرایز در انتظار او بشود. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازنشستگی، بازنشسته شدن مثال: He's planning for retirement next year. او برای بازنشستگی سال آینده برنامه ریزی می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

احتمالاً، احتمالاً مثال: It's likely to rain later this afternoon. احتمالاً بعدازظهر امروز باران می بارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هدف، هدفمند بودن مثال: Her aim in life is to become a doctor. هدف او در زندگی، تبدیل شدن به دکتر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتم مثال: An atom is the basic unit of matter. اتم واحد اصلی ماده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عامل، عاملی مثال: One of the factors contributing to his success was hard work. یکی از عواملی که به موفقیت او کمک کرد، کار سخت بود. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در میان، بین مثال: She was among the first to arrive. او در میان اولین ها بود که رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماهواره مثال: The satellite orbits the Earth. ماهواره در مدار زمین قرار دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کربن مثال: Carbon is the basis of organic chemistry. کربن پایه شیمی آلی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمره، پایه مثال: She received an A grade on her exam. او در آزمونش نمره A گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شعله، آتش مثال: The flame flickered in the night. شعله در شب درخشید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خوب، خوبه، درست مثال: Is everything okay with you? همه چیز با شما خوبه؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درخشان، باهوش مثال: She gave a brilliant performance in the play. او یک اجرای درخشان در نمایش داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردیف، سطر مثال: They sat in the front row at the concert. آنها در ردیف جلویی در کنسرت نشستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیچیده، پیشرفته مثال: The new technology is very sophisticated. فناوری جدید بسیار پیچیده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد، پیشنهادی مثال: She rejected his marriage proposal. او پیشنهاد ازدواج او را رد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فقط، عادلانه مثال: I'm just going to the store for a few minutes. من فقط برای چند دقیقه به فروشگاه می روم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضرب کردن، افزایش دادن مثال: You can multiply 5 by 4 to get 20. شما می توانید ۵ را در ۴ ضرب کنید تا ۲۰ بشود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارک، پارک کردن مثال: We had a picnic in the park yesterday. دیروز ما پیک نیک در پارک داشتیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برنامه، طرح مثال: We need to come up with a plan for the project. ما باید برای پروژه یک برنامه تدوین کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مولکول مثال: A water molecule consists of two hydrogen atoms and one oxygen atom. یک مولکول آب از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن تشکیل شده است. *آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باریک، بضاعت مثال: The road became narrow as they ascended the mountain. به محض صعود کوه، جاده باریک شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتری، مشتریان مثال: The lawyer's client was satisfied with the outcome of the case. مشتری وکیل از نتیجه پرونده راضی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پارچه، چرک، محل قطعه مثال: He applied a patch to the tear in his pants. او یک پارچه را به خراش روی شلوارش چسباند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقدس، پاک مثال: Mecca is a holy city for Muslims. مکه شهری مقدس برای مسلمانان است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استاندارد، معیار مثال: The product meets the highest quality standards. این محصول به بالاترین استانداردهای کیفیتی مطابقت دارد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فروش، فروشگاه مثال: The company experienced a decrease in sales last quarter. شرکت در سه ماه گذشته کاهش فروش داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سد، تنگه مثال: The construction of the dam was completed ahead of schedule. ساخت سد به موقع پیش از برنامه به اتمام رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نازک، لاغر مثال: She wore a thin sweater in the summer heat. او در حرارت تابستان یک سویشرت نازک پوشید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طنز، شوخ طبعی مثال: He had a great sense of humor and could make anyone laugh. او حس خوبی از طنز داشت و می توانست هر کسی را خنداند. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دادخواهی، اختلاف قضایی مثال: The company faced a lawsuit for breach of contract. شرکت با اتهام نقض قرارداد با یک دادخواهی مواجه شد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قهوه مثال: She brewed a fresh pot of coffee for her guests. او یک قوری تازه قهوه برای مهمانانش دم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر این، به علاوه مثال: She excels in math; furthermore, she's a talented musician. او در ریاضی عالی عمل می کند؛ علاوه بر این، او یک موسیقیدان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفر، مسیر مثال: We embarked on a long journey through the mountains. ما در سفر طولانی از طریق کوه ها شروع به راه اندازی کردیم. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رئیس، رئیس جمهور مثال: The company's boss announced a new policy. رئیس شرکت یک سیاست جدید را اعلام کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فراوانی، تکرار مثال: The frequency of earthquakes in this region is concerning. فراوانی زلزله ها در این منطقه نگران کننده است. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گناه، گناهکاری مثال: Lying is considered a sin in many religions. دروغ گفتن در بسیاری از دین ها به عنوان گناه شناخته می شود. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کودکان، فرزندان مثال: The children played happily in the park. کودکان با خوشحالی در پارک بازی می کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظر، دیدگاه مثال: What's your view on the matter? دیدگاه شما در مورد این موضوع چیست؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فوتبال مثال: Soccer is the most popular sport in many countries. فوتبال در بسیاری از کشورها پرطرفدارترین ورزش است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریاست جمهوری، مربوط به ریاست جمهوری مثال: The presidential election will be held next year. انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برگزار خواهد شد. *آموز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آفریقایی مثال: She is of African descent. او اهل نسل آفریقایی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیاه، کاشتن مثال: She planted flowers in her garden. او گل ها را در باغش کاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بس frequently مثال: I often go jogging in the morning. من اغلب صبح ها دویدن می روم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حاضرین، مخاطبین مثال: The comedian entertained the audience with his jokes. کمدین با شوخی های خود مخاطبین را سرگرم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار دادن، پیشرفت کردن مثال: You need to push the door harder to open it. برای باز کردن در باید بیشتر فشار دهید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کنار، گوشه مثال: The cat likes to sleep in the corner of the room. گربه دوست دارد در گوشه اتاق بخوابد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نحوی، به یک شکل یا دیگری مثال: Somehow, we managed to finish the project on time. به یک نحوی، ما توانستیم پروژه را به موقع پایان دهیم. *آموزش ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستورالعمل، راهنما مثال: Follow the instructions carefully before assembling the furniture. پیش از مونتاژ مبلمان، دستورالعمل ها را با دقت دنبال کنید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمیز کردن، تمیزکاری کردن مثال: She swept the floor before the guests arrived. او قبل از ورود مهمان ها، کف را تمیز کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مربوط، مرتبط مثال: Please only include information that is relevant to the topic. لطفاً فقط اطلاعاتی را که به موضوع مرتبط هستند، در نظر بگیرید. *آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گناهکار، مقصر مثال: The jury found him guilty of the crime. دادگاه او را به ارتکاب جرم مقصر اعلام کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتخاب کردن، انتخابات مثال: The people will elect their new leader next month. مردم ماه آینده رهبر جدید خود را انتخاب خواهند کرد. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لیست، فهرست مثال: Make a list of everything you need from the store. یک لیست از همه چیزهایی که از فروشگاه نیاز دارید، بسازید. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعی، واقعاً مثال: I didn't expect the actual cost to be so high. من انتظار نداشتم هزینه واقعی اینقدر بالا باشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال، نمونه مثال: Can you give me an example of what you mean? می توانی یک مثال از آنچه منظورت است، بدهید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بالا بردن، افزایش دادن مثال: They plan to raise the minimum wage next year. آن ها قصد دارند سقف حقوق پایین را سال آینده افزایش دهند. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزارش دادن، گزارش مثال: She will report her findings to the committee. او یافته های خود را به کمیته گزارش خواهد داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر و ورود مثال: The vicissitudes of life are inevitable. تغییرات زندگی اجتناب ناپذیر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهاجرت مثال: Immigration policies have become a hot topic in recent years. سیاست های مهاجرت در سال های اخیر به یک موضوع داغ تبدیل شده است. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزرعه مثال: They live on a farm in the countryside. آن ها در یک مزرعه در مناطق روستایی زندگی می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تأسیسات، سازمان مثال: The establishment of the new company was announced yesterday. تأسیس شرکت جدید دیروز اعلام شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محکومیت عمومی، پای زنی مثال: In the old days, criminals were sometimes put in the pillory as a form of punishment. در روزهای قدیم، بعضی از جنایتکارا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اتاق، اتاقه مثال: He entered the chamber to attend the meeting. او وارد اتاق شد تا در جلسه شرکت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انقلاب، انقلابی مثال: The French Revolution changed the course of history. انقلاب فرانسه دوران تاریخ را تغییر داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیجان زدن، آشفته کردن مثال: The announcement stirred excitement among the crowd. اعلان هیجان و هیجان را در میان جمع ایجاد کرد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرز، حاشیه مثال: The river forms a natural border between the two countries. رودخانه یک مرز طبیعی بین دو کشور تشکیل می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بزرگ و جامع، حجیم مثال: The earthquake caused massive destruction. زلزله تخریب بزرگی ایجاد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکستن، استراحت مثال: Take a break and have some coffee. استراحت کنید و یک فنجان قهوه بنوشید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرونده، فایل مثال: I couldn't find the document in the file. من نتوانستم مدرک را در پرونده پیدا کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پوشش دادن، پوشاندن مثال: Make sure to cover the pot while cooking. مطمئن شوید که قابلمه را در حال پختن پوشانده باشید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت، به تندی مثال: Technology is advancing rapidly these days. فناوری امروزه به سرعت پیشرفت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شب مثال: The stars were shining brightly in the night sky. ستارگان در آسمان شب به روشنی می درخشیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاه، سرپوش مثال: He put on his baseball cap before going outside. او کلاه بیسبال خود را پیش از خروج برای خودش گذاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرکز خرید مثال: We're going to the mall to buy some clothes. ما به مرکز خرید می رویم تا چندتا لباس بخریم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلاف نظر، دلیل مثال: They had a heated argument about politics. آن ها درباره سیاست یک اختلاف نظر شدید داشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدن، مشاهده کردن مثال: Can you see the stars in the sky? آیا می توانید ستاره ها را در آسمان ببینید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الکل، مشروب الکلی مثال: Drinking alcohol excessively can be harmful to your health. مصرف زیاد الکل برای سلامتی شما مضر است. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسمان، آسمانی مثال: The sky was clear and blue. آسمان صاف و آبی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با، به همراه مثال: I went to the concert with my friends. من با دوستانم به کنسرت رفتم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق، درآمد ماهانه مثال: She earns a good salary working at the hospital. او با کار در بیمارستان حقوق خوبی دریافت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزادی، آزاد مثال: Freedom of speech is a fundamental right. آزادی بیان یک حق اساسی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا، تا وقتی که مثال: I will wait until you arrive. من منتظر می مانم تا شما برسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نرخ، نرخ میزان مثال: The unemployment rate has risen again. نرخ بیکاری دوباره افزایش یافته است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایان دادن، جمع بندی کردن مثال: Let's conclude this meeting and make a decision. بیایید این اجلاس را به پایان برسانیم و تصمیم بگیریم. *آموزش زبانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهری مثال: The urban population is increasing rapidly. جمعیت شهری به سرعت در حال افزایش است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صلح، آرامش مثال: We all long for peace in the world. همه ما به دنبال صلح در جهان هستیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کجا، کجایی مثال: Do you know where my keys are? آیا می دانید کلیدهای من کجا هستند؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بررسی کردن، چک کردن مثال: She checked her email for any new messages. او ایمیل خود را برای دیدن پیام های جدید بررسی کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محل، زمین مثال: We bought a vacant lot for building our new house. ما یک زمین خالی برای ساخت خانه جدیدمان خریداری کردیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت، جنبش مثال: She's a leader in the environmental movement. او یک رهبر در جنبش محیط زیست است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کمر، شلوار کمربند مثال: She wore a skirt with a hip belt. او یک دامن با کمربند شلواری پوشید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرضیه مثال: The scientist tested her hypothesis through experimentation. دانشمند از طریق آزمایش فرضیه خود را آزمایش کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برخورد کردن، مقابله کردن مثال: She struggled to cope with the loss of her job. او با مشکلات رفتاری ناشی از از دست دادن شغل خود دست و پنجه نرم می کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لایه، لایه برداری مثال: She added another layer of paint to the canvas. او یک لایه دیگر از رنگ را به کانوس اضافه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگیزه، محرک مثال: The company offered financial incentives to encourage employees to work harder. شرکت انگیزه های مالی ارائه داد تا کارمندان را به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن، کار کردن مثال: She has a lot of work to do. او بسیار کار دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ایستادن، تحمل کردن مثال: She couldn't stand the heat. او نمی توانست گرما را تحمل کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

روند، مد مثال: She followed the latest fashion trends. او روند مد جدید را دنبال می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خشونت آمیز، خشمگین مثال: The storm produced violent winds and heavy rain. طوفان بادهای شدید و باران سنگینی تولید کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قرار دادن، برابر قرار دادن مثال: She equated success with happiness. او موفقیت را با خوشبختی برابر قرار داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اخیراً، به تازگی مثال: He recently moved to a new city. او به تازگی به یک شهر جدید نقل مکان کرده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افزایش، افزایش دادن مثال: There has been an increase in crime in the neighborhood. تعداد جرم ها در محله افزایش یافته است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تأثیر، احساس مثال: She left a good impression on her interviewer. او تأثیر خوبی روی مصاحبه کننده اش گذاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پاپ، افزایش یافتن مثال: She heard a loud pop coming from the kitchen. او یک صدای بلند پاپ از آشپزخانه شنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیل، سیلاب مثال: The flood destroyed many homes in the area. سیلاب بسیاری از خانه ها را در منطقه تخریب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یادگیری مثال: Learning a new language can be challenging. یادگیری یک زبان جدید ممکن است چالش برانگیز باشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگه داشتن، برگزاری مثال: She held onto the railing as she walked up the stairs. او به پایه ی پله چسبیده بود در حالی که بالا می رفت. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم کردن، از دست دادن مثال: She didn't want to lose her keys again. او نمی خواست دوباره کلیدهایش را گم کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

موج، موج زدن مثال: She waved goodbye as the train pulled out of the station. او با دست موجی به عنوان اخراج قطار از ایستگاه وداع کرد. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاسی، سیاسیا مثال: He is not politically active. او فعالیت سیاسی نمی کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدا، از هم جدا مثال: They spent some time apart to think about their relationship. آن ها مدتی را جدا از هم گذراندند تا درباره رابطه شان فکر کنند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بحث کردن، جنجال برانگیزیدن مثال: They often argue about politics. آن ها اغلب درباره سیاست جنجال می رانند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمرکز، تمرکز کردن مثال: She needed to focus on her studies. او باید بر روی مطالعاتش تمرکز کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کشف، کشف کردن مثال: The scientist made a groundbreaking discovery. دانشمند یک کشف پرمعنی انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هنگامی که، وقتی مثال: When will you arrive? وقتی که می رسی؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کتابخانه مثال: She spent hours in the library studying for her exams. او ساعت ها در کتابخانه برای امتحاناتش مطالعه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

الگو، الگوسازی کردن مثال: She noticed a pattern in the behavior of the birds. او الگویی در رفتار پرندگان متوجه شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرفه ای مثال: He's a professional photographer. او یک عکاس حرفه ای است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه، واژه مثال: She couldn't find the right words to express her feelings. او نتوانست واژه های مناسبی برای بیان احساساتش پیدا کند. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آن جا، اونجا مثال: The keys are over there, on the table. کلیدها اون جا هستند، روی میز. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موافقت کردن، موافق بودن مثال: They finally agreed on a plan. آن ها در نهایت برنامه ای را مورد توافق قرار دادند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیوستن، پیوستن به مثال: He decided to join the army. او تصمیم گرفت به ارتش بپیوندد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرما، گرم کردن مثال: She turned up the heat because it was cold outside. او حرارت را بیشتر کرد زیرا بیرون سرد بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوار، تاشو مثال: She hung a painting on the wall. او یک نقاشی را روی دیوار آویخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوره، مسیر مثال: The river followed its natural course. رودخانه مسیر طبیعی خود را دنبال کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ریزی، برنامه ریزی کردن مثال: She spent the afternoon planning her vacation. او عصر را صرف برنامه ریزی تعطیلات خود کرد. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلم، استاد مثال: She's a math teacher at the local school. او معلم ریاضی در مدرسه محلی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیرا، به خاطر اینکه مثال: She stayed inside because it was raining. او داخل ماند زیرا باران می بارید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ارزش، ارزشمند مثال: The painting is worth a lot of money. نقاشی ارزش زیادی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متخصص، کارشناس مثال: He's an expert in computer programming. او یک متخصص در برنامه نویسی کامپیوتر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسترده، پراکنده مثال: There was widespread support for the new policy. حمایت گسترده ای از سیاست جدید وجود داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قانونگذاری، قوانین مثال: New legislation has been proposed to address the issue. قانونگذاری جدیدی برای حل مسئله پیشنهاد شده است. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحات، توضیح دادن مثال: She gave a detailed explanation of the project. او توضیحات دقیقی از پروژه ارائه داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گندم مثال: The field was filled with golden wheat. مزرعه پر از گندم های طلایی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطعه، تکه مثال: She tore off a piece of bread and handed it to me. او یک تکه نان را پاره کرد و به من داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزش، ورزش کردن مثال: She enjoys playing sports in her free time. او لذت می برد از بازی ورزشی در وقت آزادش. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ثروت، دارایی مثال: The family's wealth came from their successful business. ثروت خانواده از کسب و کار موفق آن ها بدست آمد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خرده فروشی مثال: She went to the grocery store to buy some food. او به فروشگاه خرده فروشی رفت تا مواد غذایی بخرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شنا کردن مثال: She loves to swim in the ocean. او عاشق شنا کردن در اقیانوس است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دردآور، پر درد مثال: The injury was painful, but he managed to walk. صدمه دردآور بود، اما او توانست راه برود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبانی کردن، پایدار کردن مثال: The organization works to sustain communities in need. سازمان به منظور پشتیبانی از جوامع در حال نیاز کار می کند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن، او مثال: It is raining outside. بیرون باران می بارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دائمی، پایدار مثال: He was offered a permanent position at the company. به او یک موقعیت دائمی در شرکت پیشنهاد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بین مثال: The house is located between the mountains and the sea. خانه بین کوه ها و دریا واقع شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیبا، دوست داشتنی مثال: She was known for her pulchritudinous appearance. او به خاطر ظاهر زیبای خود شناخته شده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تأمین مالی، سرمایه گذاری مثال: The project received funding from multiple sources. پروژه از منابع مختلف تأمین مالی دریافت کرد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شاید مثال: Maybe we should go see a movie tonight. شاید باید امشب به سینما برویم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روستا مثال: He grew up in a small village in the countryside. او در یک روستای کوچک در محیط روستایی بزرگ شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوء استفاده، تجاوز کردن مثال: There were reports of child abuse in the neighborhood. گزارش هایی از سوءاستفاده از کودکان در محله وجود داشت. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وکیل، وکالت مثال: She hired a lawyer to help with her case. او یک وکیل استخدام کرد تا در پرونده اش کمک کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتهام کردن مثال: She accused him of stealing her purse. او او را از دزدیدن کیف پولش متهم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشاهده، نظر مثال: His observations about the economy were insightful. مشاهدات او در مورد اقتصاد بسیار مفید بودند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمل، بازی کردن مثال: She performed the act flawlessly. او عمل را بی نقص انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوتا گفتن، معمولی حرف زدن مثال: He tends to equivocate when asked direct questions. او به عادت هنگام پرسیده شدن سوال های مستقیم معمولاً دوتا می گوید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پله مثال: She walked up the stairs to her apartment. او پله ها را به آپارتمان خود رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متقاعد کردن، قانع کردن مثال: He tried to persuade her to come with him. او سعی کرد او را متقاعد کند که با او بیاید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقیب مثال: The company faces tough competition from its competitors. شرکت با رقبای خود با رقابت شدیدی روبرو است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی مثال: Someone left their umbrella in the hallway. کسی چترش را در راهرو رها کرده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشپز، پختن مثال: She learned to cook from her grandmother. او از مادربزرگش یاد گرفت پختن. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چینی مثال: She speaks fluent Chinese. او چینی را به طور روان صحبت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار، فشار آوردن مثال: There is a lot of pressure on students to succeed. به دانش آموزان فشار زیادی برای موفقیت وارد می شود. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تماس، تماس گرفتن مثال: She received a call from her friend. او یک تماس از دوستش دریافت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آن ها، اون ها مثال: I gave them the keys to the house. من کلیدهای خانه را به آن ها دادم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

استاندار، فرماندار مثال: The governor announced new policies to improve education. استاندار سیاست های جدیدی را برای بهبود آموزش اعلام کرد. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه، چاپ مثال: This is the latest edition of the newspaper. این آخرین نسخه روزنامه است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حال اجرا مثال: The marathon is currently running through the city streets. ماراتن در حال حاضر از طریق خیابان های شهر اجرا می شود. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محیط، محیط زیست مثال: We need to protect the environment for future generations. باید محیط زیست را برای نسل های آینده حفظ کنیم. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صعود کردن مثال: They decided to climb the mountain early in the morning. آن ها تصمیم گرفتند صبح زود به کوه صعود کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جامع مثال: The report provides a comprehensive overview of the company's finances. گزارش بررسی جامعی از مالیات شرکت را ارائه می دهد. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجود، مخلوق مثال: The forest was full of strange creatures. جنگل پر از موجودات عجیب و غریب بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناهار مثال: She brought a sandwich for lunch. او یک ساندویچ برای ناهار آورده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازدیدکننده مثال: Visitors to the museum can see ancient artifacts. بازدیدکنندگان موزه می توانند اشیاء باستانی را ببینند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلید، کلیدی مثال: She searched for the key to the front door in her bag. او در کیفش برای پیدا کردن کلید درب جلو جست و جو کرد. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرتاب کردن، انداختن مثال: He cast his fishing line into the lake. او طناب ماهیگیری خود را به دریاچه پرتاب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلیک، تیراندازی مثال: The police officer fired a warning shot into the air. افسر پلیس یک شلیک هشداری به هوا زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پایگاه، مخالفت کردن مثال: She leaned against the counter while waiting for her coffee. او در مقابل پایگاه ایستاده بود در حالی که منتظر قهوه خود بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استودیو مثال: The artist worked in his studio to complete his latest masterpiece. هنرمند در استودیوی خود کار کرد تا شاهکار جدیدش را کامل کند. *آمو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گوشت، بدن مثال: The chef prepared the chicken until the flesh was tender. آشپز تا زمانی که گوشت نرم شود، مرغ را آماده کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنگو مثال: The company's spokesman addressed the media regarding the recent controversy. سخنگوی شرکت درباره اخیراً به وجود آمده ی اختلافات به رسانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنجکاو مثال: The children were curious about the strange noise coming from the attic. بچه ها به دلیل صدای عجیبی که از زیرزمین می آمد کنجکاو بودند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لوله، تیوپ مثال: She squeezed toothpaste from the tube onto her toothbrush. او از تیوپ مسواک خمیر دندان را بر روی مسواک خود فشرد. *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدیر عامل مثال: The CEO of the company announced a new strategic plan. مدیر عامل شرکت یک برنامه استراتژیک جدید را اعلام کرد. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هشدار مثال: The warning signs were clearly visible along the road. نشانه های هشدار به وضوح در امتداد جاده دیده می شدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دردسر، زحمت مثال: I don't want to bother you, but could you help me with this? نمی خواهم شما را زحمت بدهم، اما می توانید به من در این مورد کمک کنید؟ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوشحال مثال: I'm glad to hear that you got the job. خوشحالم که شنیدم که کار را گرفتی. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گرد و خاک مثال: She wiped the dust off the shelves. او گرد و خاک را از روی قفسه ها پاک کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقاله، ماده مثال: She read an interesting article about global warming. او یک مقاله جالب درباره گرم شدن جهانی خواند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمدی مثال: We watched a comedy movie last night. ما شب گذشته یک فیلم کمدی دیدیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارگاه مثال: She attended a photography workshop last weekend. او در آخر هفته گذشته به یک کارگاه عکاسی رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسیدن، ورود مثال: The arrival of the guests was delayed due to the storm. ورود مهمانان به دلیل طوفان به تأخیر افتاد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خرید کردن مثال: She wants to buy a new car. او می خواهد یک ماشین جدید بخرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شستن، شوینده مثال: I need to wash the dishes after dinner. باید بعد از شام ظرف ها را بشویم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدن، دیدگاه مثال: I saw him at the supermarket yesterday. دیروز او را در سوپرمارکت دیدم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مستقیماً، بلافاصله مثال: He spoke directly to the manager about the issue. او مستقیماً با مدیر درباره موضوع صحبت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز، مخفی مثال: She told me a secret that nobody else knows. او به من رازی گفت که کسی دیگر نمی داند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفاه، رفاهی مثال: The government is responsible for the welfare of its citizens. دولت مسئول رفاه شهروندان خود است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اضافی، اضافه مثال: He earned some extra money by working overtime. او با کار کردن در ساعات اضافی کمی پول اضافی درآورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ساختار مثال: The essay has a clear structure. مقاله دارای یک ساختار واضح است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد شدن، وارد کردن مثال: Please enter your username and password. لطفاً نام کاربری و رمز عبور خود را وارد کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترس، وحشت مثال: She couldn't watch the horror movie because it was too scary. او نتوانست فیلم ترسناک را تماشا کند چون بسیار ترسناک بود. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

محافظت کردن مثال: It's important to protect your skin from the sun. محافظت از پوست خود در برابر نور خورشید اهمیت دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحویل دادن مثال: The courier will deliver the package tomorrow. پیک فردا پکیج را تحویل خواهد داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بالینی، مربوط به بیمارستان مثال: He has a clinical approach to problem - solving. او به حل مسئله به شیوه ای بالینی نگریسته است. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بله مثال: Do you want to go to the movies tonight? - Yes, I do. آیا می خواهی امشب به سینما بروی؟ - بله. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت کردن مثال: She pays her bills online every month. او هر ماه قبض های خود را آنلاین پرداخت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساحل مثال: We spent the day relaxing on the beach. ما روز را روی ساحل به آرامی سپری کردیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تقریباً مثال: It's nearly impossible to finish the project by tomorrow. تقریباً غیرممکن است تا فردا پروژه را تمام کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیدار کردن، بیدار شدن مثال: The noise from the construction site woke him up. صدایی از محل ساختمان سازی او را بیدار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی دار، مهم مثال: There has been a significant increase in sales this quarter. در این ربع فروش ها به طرز معناداری افزایش یافته است. *آموزش زبانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشاهده کردن، رعایت کردن مثال: We like to observe the stars on clear nights. ما دوست داریم شب های صاف ستاره ها را مشاهده کنیم. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با جدیت مثال: She took the problem seriously and worked hard to find a solution. او مسأله را با جدیت در نظر گرفت و سخت کار کرد تا راه حلی پیدا کند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هشت مثال: There are eight planets in our solar system. در سامانه شمسی ما هشت سیاره وجود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور عمده مثال: The success of the project was largely due to her efforts. موفقیت پروژه به طور عمده به دلیل تلاش های او بود. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کریسمس مثال: We exchange gifts on Christmas morning. ما در صبح کریسمس هدیه ها را تبادل می کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرض دادن مثال: Can you lend me some money until next week? می توانی به من تا هفته بعد کمی پول قرض دهی؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکر مثال: I don't like my tea with sugar. من چایم را با شکر دوست ندارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صعود کردن، افزایش یافتن مثال: The sun rises in the east. خورشید از سمت شرق طلوع می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرفه، شغل مثال: Teaching is a noble profession. تدریس یک حرفه شرافتمندانه است *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عکس مثال: I took a photo of the sunset. یک عکس از غروب خورشید گرفتم *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر بزرگ مثال: My grandfather used to tell me stories when I was a child. پدر بزرگم در دوران کودکی به من داستان می گفت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با موفقیت مثال: She completed her project successfully. او پروژه اش را با موفقیت انجام داد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرورتاً، بطور لازم مثال: Just because it's raining doesn't necessarily mean we have to cancel the picnic. فقط به خاطر اینکه باران می بارد به طور ضرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا حدی، به نسبت مثال: The failure was partly due to poor planning. شکست تا حدی به دلیل برنامه ریزی ناکافی بود *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق مثال: They were childhood sweethearts who fell in love at first sight. آن ها کودکانه عاشقانه ای بودند که از نگاه اول عاشق یکدیگر شدند *آموزش زب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمان مثال: What time is it? ساعت چند است؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیابان مثال: They live on a quiet street in the suburbs. آن ها در یک خیابان آرام در حومه شهر زندگی می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رد کردن مثال: They rejected his proposal for the new project. آن ها پیشنهاد او را برای پروژه جدید رد کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور مساوی مثال: Both candidates are equally qualified for the job. هر دو کاندیدا به اندازه مساوی برای شغل واجد شرایط هستند. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبیعی، به طور طبیعی مثال: Cats are naturally curious animals. گربه ها حیواناتی طبیعی کنجکاو هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اطلاع دادن مثال: Please inform me if there are any changes to the schedule. لطفاً اگر تغییراتی در برنامه وجود دارد به من اطلاع دهید. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قاب، چارچوب مثال: She put the photo in a beautiful frame. او عکس را در یک قاب زیبا قرار داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقابت مثال: There is a fierce competition among the students for the top prize. رقابت شدیدی بین دانش آموزان برای برنده شدن در جایزه اول وجود دارد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارجی مثال: She speaks four foreign languages fluently. او به چهار زبان خارجی به طور روان صحبت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفسه مثال: He placed the books on the shelf. او کتاب ها را روی قفسه قرار داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشور مثال: Canada is a beautiful country with vast landscapes. کانادا یک کشور زیبا با مناظر گسترده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خواهر مثال: My sister is two years older than me. خواهرم دو سال بزرگتر از من است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جمعیت مثال: The population of the city has doubled in the last decade. جمعیت شهر در دهه گذشته دو برابر شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیلم مثال: We're going to see a movie tonight. ما امشب می رویم تا یک فیلم ببینیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آغوش گرفتن، پذیرفتن مثال: They embraced each other before saying goodbye. آن ها قبل از خداحافظی یکدیگر را آغوش گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تهاجمی مثال: The dog became aggressive when strangers approached. سگ هنگام نزدیک شدن غریبه ها تهاجمی شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علم مثال: Biology is the science of living organisms. زیست شناسی علمی است که به موجودات زنده می پردازد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قول دادن مثال: He promised to help me with my homework. او قول داد که به من در کار خانه کمک کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آخرین مثال: She was the last person to arrive at the party. او آخرین شخصی بود که در مهمانی رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاق مثال: He needs to lose some weight because he's too fat. او باید کمی وزن کاهش دهد چون خیلی چاق است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بمب مثال: The bomb exploded with a loud bang. بمب با صدای بلند انفجار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دقیقاً مثال: The meeting will start at exactly 10 a. m. جلسه دقیقاً ساعت 10 صبح شروع خواهد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آمدن مثال: Please come to the meeting at 9 a. m. لطفاً ساعت 9 صبح به جلسه بیایید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جو، هوا مثال: The atmosphere in the room was tense. جو در اتاق تنش آور بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

علاوه بر این مثال: Besides English, she speaks French fluently. علاوه بر انگلیسی، او به طور روان فرانسوی صحبت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوست پسر مثال: She introduced her boyfriend to her parents. او دوست پسرش را به والدینش معرفی کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگراه مثال: We took the highway to get to the city faster. ما برای سریع تر رسیدن به شهر، بزرگراه را انتخاب کردیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوم مثال: She finished the race in second place. او مسابقه را در رتبه دوم به پایان رساند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایداری مثال: The political situation in the country has improved in terms of stability. وضعیت سیاسی کشور از نظر پایداری بهبود یافته است. *آموزش ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دسترسی مثال: Employees have access to the company's confidential files. کارمندان دسترسی به پرونده های محرمانه شرکت دارند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خام مثال: She ate the fish raw. او ماهی را خام خورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فردا مثال: We have a meeting scheduled for tomorrow morning. ما یک جلسه برای صبح فردا برنامه ریزی کرده ایم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشهور مثال: Leonardo da Vinci is a famous artist. لئوناردو داوینچی یک هنرمند مشهور است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راحت مثال: This chair is very comfortable to sit in. این صندلی بسیار راحت برای نشستن است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واکنش مثال: Her reaction to the news was one of shock. واکنش او به خبر شوک بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کیفیت مثال: The quality of the product is excellent. کیفیت محصول عالی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شمالی مثال: They live in a small town in the northern part of the country. آن ها در شهر کوچکی در قسمت شمالی کشور زندگی می کنند. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرف تعریف "the" که به معنای "این" یا "آن" استفاده می شود. مثال: The cat is sitting on the mat. گربه روی فرش نشسته است. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل مشاهده، دیدنی مثال: The mountain peak was visible from miles away. قله کوه از مسافت ها دیده می شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمله، حکم مثال: He was given a ten - year prison sentence. به او حکم زندانی شدن ده ساله داده شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آشفتگی، اشغال مثال: The kids made a mess in the living room. بچه ها آشفتگی در اتاق نشیمن ایجاد کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کتاب مقدس مثال: The Bible is divided into the Old Testament and the New Testament. کتاب مقدس به دو بخش عهد قدیم و عهد جدید تقسیم می شود. *آموزش زب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موجودی، سهام مثال: The store has a large stock of electronic devices. فروشگاه موجودی بزرگی از دستگاه های الکترونیکی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صبور مثال: You need to be patient while waiting for the results. تو باید در انتظار نتایج صبور باشی. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهرمان مثال: He was hailed as a hero for saving the child from drowning. او به عنوان یک قهرمان برای نجات دادن کودک از غرق شدن تحسین شد. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فهمیدن، تفاهم مثال: There is a mutual understanding between the two parties. تفاهمی متقابل بین دو طرف وجود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیوسته، به طور مداوم مثال: She is constantly checking her phone for messages. او به طور مداوم گوشی اش را برای چک کردن پیام ها بررسی می کند. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشتری مثال: The customer complained about the quality of the product. مشتری از کیفیت محصول شکایت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اکثریت مثال: The majority of the students agreed with the proposal. اکثریت دانش آموزان با پیشنهاد موافقت کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اولیه، ابتدایی مثال: We need to take some initial steps to start the project. ما برای شروع پروژه باید چند مرحله ابتدایی را انجام دهیم. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایتخت مثال: London is the capital of the United Kingdom. لندن پایتخت انگلستان است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زمین مثال: The earth rotates on its axis. زمین به دور محور خود می چرخد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوجوان مثال: He is a teenager. او نوجوان است *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راحتی مثال: She found comfort in her friend's words. او در کلمات دوستش راحتی پیدا کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منشی مثال: She works as a secretary at a law firm. او به عنوان یک منشی در یک شرکت وکالت کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محاسبه کردن مثال: She calculated the total cost of the trip. او هزینه کل سفر را محاسبه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معالجه کردن مثال: She tends to the plants in the garden. او به گیاهان در باغچه معالجه می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوراخ مثال: They dug a hole in the ground. آن ها یک سوراخ در زمین کندند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقش مثال: He played a key role in the project. او نقش کلیدی در پروژه داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تحقیق کردن مثال: She conducted research on climate change. او تحقیقاتی درباره تغییرات اقلیمی انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستوران مثال: They decided to eat at a Mexican restaurant. آن ها تصمیم گرفتند در یک رستوران مکزیکی غذا بخورند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلیسا مثال: They got married in the church. آن ها در کلیسا ازدواج کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجرا کردن مثال: They plan to implement new safety measures. آن ها قصد دارند اقدامات امنیتی جدید را اجرا کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صوت مثال: A, E, I, O, and U are vowels. A، E، I، O و U صوت ها هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضخیم مثال: The fog was thick, making it difficult to see. مه ضخیم بود که دیدن را سخت می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنگل مثال: They went for a hike in the forest. آن ها برای پیاده روی در جنگل رفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمل کردن مثال: They operate a small business. آن ها یک کسب و کار کوچک را اداره می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نامزدی مثال: His nomination for the award was well - deserved. نامزدی او برای جایزه لایق بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذب کردن مثال: The colorful flowers attract bees. گلهای رنگارنگ زنبورها را جذب می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدیه مثال: He received a gift on his birthday. او در روز تولدش یک هدیه دریافت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تسلیم کردن مثال: She submitted her application for the job. او برای شغل خود درخواست خود را تسلیم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علمی مثال: They conducted scientific experiments in the laboratory. آن ها آزمایشات علمی را در آزمایشگاه انجام دادند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افزایش یافته مثال: The price of goods has increased. قیمت کالاها افزایش یافته است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون شک مثال: He wanted to win the game badly. او بدون شک می خواست بازی را ببرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق مثال: They painted the walls of the room yellow. آن ها دیوارهای اتاق را زرد رنگ کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به مثال: He gave the book to his friend. او کتاب را به دوستش داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پنجره مثال: She looked out the window at the falling snow. او از پنجره به برف هایی که می افتادند نگاه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقر مثال: The charity organization helps families living in poverty. سازمان خیریه به خانواده هایی که در فقر زندگی می کنند کمک می کند. *آموزش زبانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زیر مثال: The cat hid under the bed. گربه زیر تخت پنهان شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتقاد مثال: She faced criticism for her decision. او با انتقاداتی برای تصمیمش مواجه شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشاور مثال: She works as a school counselor. او به عنوان مشاور مدرسه کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مارس مثال: His birthday is in March. تولد او در ماه مارس است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاخه مثال: She picked a branch of cherry blossoms. او یک شاخه از گلهای گیلاس را انتخاب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاومت مثال: The resistance of the material was tested in the laboratory. مقاومت مواد در آزمایشگاه آزمایش شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایان مثال: They reached the end of the road. آن ها به انتهای جاده رسیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت اجتماعی مثال: His standing in society improved after he became wealthy. وضعیت اجتماعی او پس از ثروتمند شدن بهبود یافت. *آموزش زبانهای انگلیس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسکن مثال: The government invested in affordable housing. دولت در مسکن مناسب سرمایه گذاری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سقف مثال: The room had a high ceiling. اتاق سقف بلندی داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنظیم کردن مثال: She adjusted the temperature of the oven. او دمای فر را تنظیم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راننده مثال: He works as a bus driver. او به عنوان راننده اتوبوس کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مالیدن مثال: She rubbed her eyes when she woke up. او چشمانش را مالید وقتی بیدار شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمایشگاه مثال: She visited the art exhibition at the museum. او نمایشگاه هنر را در موزه بازدید کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسباب بازی مثال: The children played with their toys in the yard. بچه ها با اسباب بازی های خود در حیاط بازی می کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وجدان مثال: He had a guilty consciousness after the theft. او پس از دزدی احساس وجدان گناهکاری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهبری کردن مثال: She will lead the team to victory. او تیم را به پیروزی رهبری خواهد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراژدی مثال: The play ended in tragedy. نمایش به تراژدی ختم شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایرلندی مثال: She has Irish ancestry. او از اصلی ایرلندی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشر مثال: The publisher released a new edition of the book. ناشر یک نسخه جدید از کتاب را منتشر کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرنوشت مثال: He believed in the power of fate. او به قدرت سرنوشت ایمان داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بررسی مثال: She wrote a review of the new restaurant. او یک بررسی از رستوران جدید نوشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواندن مثال: He read the book from cover to cover. او کتاب را از جلد تا جلد خواند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ترکیب کردن مثال: She composed a beautiful piece of music. او یک قطعه زیبای موسیقی را ترکیب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جراحی مثال: He underwent surgery to repair his knee. او جراحی را برای تعمیر زانویش تحمل کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرق مثال: The sun rises in the east. خورشید از سمت شرق طلوع می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ مثال: He gave a detailed answer to the question. او به سوال پاسخ مفصلی داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خاص مثال: She had a particular interest in art. او علاقه خاصی به هنر داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طراح مثال: She works as a fashion designer. او به عنوان یک طراح مد کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کانادایی مثال: She is a Canadian citizen. او شهروند کانادایی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توافق عمومی مثال: They reached a consensus on the new policy. آن ها درباره سیاست جدید به توافق عمومی رسیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیر مثال: She arrived late for the meeting. او برای جلسه دیر رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حاکمیت داشتن مثال: The president governs the country. رئیس جمهور کشور را حاکمیت می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پالتو مثال: She put on her coat and went outside. او پالتویش را پوشید و به بیرون رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کودکی مثال: She has fond memories of her childhood. او خاطرات خوبی از دوران کودکی اش دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پراز انرژی و پشتکار مثال: Despite his age, he remained indefatigable in his pursuits. با وجود سنش، او در تلاش هایش پراز انرژی و پشتکار بود. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وعده غذایی مثال: They shared a meal together. آن ها یک وعده غذایی را با هم به اشتراک گذاشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودش مثال: He did it all by himself. او همه چیز را خودش انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیق مثال: The police launched an investigation into the robbery. پلیس یک تحقیق درباره سرقت را آغاز کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور مثال: The house is located far from the city center. خانه دور از مرکز شهر واقع شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

احساس کردن مثال: She could feel the warmth of the sun on her face. او می توانست گرمای آفتاب را روی صورتش احساس کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنسیت مثال: Gender equality is an important issue. برابری جنسیتی یک مسئله مهم است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با استعداد مثال: She was recognized as a gifted musician at a young age. او به عنوان یک موسیقیدان با استعداد در سن کم شناخته شد. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمق مثال: The depth of the ocean is unknown in some areas. عمق اقیانوس در برخی مناطق نامعلوم است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برده مثال: Slavery was abolished in the 19th century. برده داری در قرن نوزدهم منسوخ شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقد مثال: He paid for the groceries with cash. او خریدها را با پول نقد پرداخت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کودک مثال: The baby slept peacefully in its crib. کودک در سریر خود به آرامی خوابید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناسزا مثال: He responded with invective when criticized. او با ناسزا پاسخ داد زمانی که مورد انتقاد قرار گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خون مثال: The blood rushed to her face when she heard the news. وقتی خبر را شنید، خون به صورتش روانه شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استراحت مثال: She sat down to rest for a few minutes. او نشست تا برای چند دقیقه استراحت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسبت مثال: The ratio of boys to girls in the class is 2:1. نسبت پسران به دختران در کلاس ۲ به ۱ است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرز مثال: They reached the boundary of the national park. آن ها به مرز پارک ملی رسیدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفهوم مثال: She had no notion of what to expect. او هیچ مفهومی از آنچه که باید انتظار داشته باشد نداشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساعت مثال: He glanced at the clock on the wall. او به ساعتی که روی دیوار بود نگاه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درصد مثال: The interest rate is two percent. نرخ سود دو درصد است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حمله مثال: He was charged with assault after the fight. او بعد از جنگ با اتهام حمله مواجه شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باز کردن مثال: He opened the door and walked inside. او در را باز کرد و وارد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوچک مثال: She only suffered minor injuries in the accident. او تنها صدمات کوچکی در حادثه دید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایق بودن مثال: He deserves recognition for his hard work. او برای کار سخت خود شناختارزی ندارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حقوق مثال: They demanded higher wages for their labor. آن ها حقوق بالاتری برای کار خود مطالبه کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گاو ماده مثال: The cow grazed in the field. گاو در مزرعه چرند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اداری مثال: She works in an institutional setting. او در یک محیط اداری کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لذت بردن مثال: They enjoyed a picnic in the park. آن ها یک پیک نیک در پارک لذت بردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فارغ التحصیل مثال: She will graduate from university next year. او سال آینده از دانشگاه فارغ التحصیل می شود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدمه مثال: He suffered a minor injury during the game. او در طول بازی صدمه کوچکی دید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسته مثال: He unpacked his backpack and started setting up the tent. او کوله پشتی خود را باز کرد و شروع به نصب چادر کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیر مثال: She poured herself a glass of milk. او یک لیوان شیر برای خودش ریخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گوزن نر مثال: We spotted a buck in the forest. ما یک گوزن نر را در جنگل مشاهده کردیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ثابت مثال: He walked with a steady pace. او با گام ثابت راه می رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنباکو مثال: Smoking tobacco is harmful to your health. سیگار کشیدن تنباکو برای سلامتی شما مضر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توقف مثال: They took a short pause to catch their breath. آن ها یک توقف کوتاه برای نفس کشیدن گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عمومی مثال: They had a general discussion about the project. آن ها یک بحث عمومی در مورد پروژه داشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدرن مثال: She prefers modern art to traditional art. او هنر مدرن را به هنر سنتی ترجیح می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشن مثال: His truculent attitude made it difficult to work with him. نگرش خشن او باعث مشکل در کار با او می شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشستن مثال: She likes to sit in the park and read. او دوست دارد در پارک بنشیند و کتاب بخواند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظامی مثال: He served in the military for ten years. او ده سال در نیروی نظامی خدمت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگ مثال: They bought a big house in the suburbs. آن ها یک خانه بزرگ در حومه شهر خریدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شکست مثال: The project was a failure. پروژه شکست خورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم مثال: The dog wagged its tail when its owner came home. سگ دمش را بلند کرد وقتی صاحبش به خانه آمد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشتن مثال: There was a killing in the neighborhood last night. شب گذشته در محله یک قتل انجام شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وکیل مثال: She hired an attorney to handle her case. او یک وکیل استخدام کرد تا پرونده اش را بررسی کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرکز شهر مثال: They went shopping downtown. آن ها به مرکز شهر برای خرید رفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وثیقه مثال: He posted bond and was released from jail. او وثیقه را پرداخت و از زندان آزاد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جشن مثال: They had a big celebration for their anniversary. آن ها برای سالگردشان یک جشن بزرگ داشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پس زمینه مثال: She has a background in finance. او پس زمینه ای در حوزه مالی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قسمت مثال: She divided the pizza into equal portions. او پیتزا را به قسمت های مساوی تقسیم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درخت مثال: They planted a new tree in the garden. آن ها یک درخت جدید در باغ کاشتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچکدام مثال: Neither of them could speak Spanish. هیچکدامشان نمی توانستند اسپانیایی صحبت کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بقا مثال: They learned basic survival skills in the wilderness. آن ها مهارت های بنیادی بقا را در جنگل های وحشی یاد گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سرباز مثال: He served as a soldier in the army. او به عنوان یک سرباز در ارتش خدمت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

امکانات مثال: The hotel has excellent facilities for guests. هتل امکانات عالی برای مهمانان دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساده مثال: She prefers simple meals like soup and salad. او غذاهای ساده مانند سوپ و سالاد را ترجیح می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چپ مثال: Turn left at the next intersection. در تقاطع بعدی به سمت چپ بپیچید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فیزیکی مثال: He was physically exhausted after the long hike. او بعد از پیاده روی طولانی فیزیکی اش خسته شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوردن مثال: They like to eat out at restaurants on weekends. آن ها دوست دارند هفته انه به رستوران ها بروند و غذا بخورند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتقاد داشتن مثال: I believe in the power of positive thinking. من به قدرت اندیشیدن مثبت اعتقاد دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتقال دادن مثال: He transferred the money from his savings account. او پول را از حساب پس انداز خود انتقال داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سنگ مثال: The children climbed up the rock. بچه ها بالا روی سنگ ها پیش رفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتفاع مثال: The mountain reaches a height of over 3, 000 meters. کوه به ارتفاع بیش از ۳، ۰۰۰ متر می رسد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پنهان کردن مثال: He tried to hide his disappointment. او سعی کرد ناامیدی خود را پنهان کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمرکز مثال: She needed complete concentration to solve the puzzle. او برای حل پازل به تمرکز کامل نیاز داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستقیم مثال: Go straight ahead until you reach the intersection. مستقیماً به جلو بروید تا به تقاطع برسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اعتصاب مثال: The workers went on strike for better wages. کارگران برای حقوق بهتر اعتصاب کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنسی مثال: She took a course on sexual health. او یک دوره ی بهداشت جنسی رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقدس مثال: The temple is a sacred place for worship. معبد مکان مقدسی برای عبادت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال من مثال: This is my book. این کتاب مال من است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اخلاقی مثال: He taught his children important moral values. او به فرزندانش ارزش های اخلاقی مهم را آموخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سالخورده مثال: The elderly couple lives alone in the countryside. جفت سالخورده تنهایی در حومه ی شهر زندگی می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخت مثال: They rented a flat in the city center. آن ها یک آپارتمان در مرکز شهر اجاره کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بخش مثال: They divided the project into smaller segments. آن ها پروژه را به بخش های کوچکتر تقسیم کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن مثال: She grabbed her coat and ran out the door. او پالتویش را گرفت و به سرعت از در بیرون دوید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رهبر مثال: She was chosen as the new leader of the organization. او به عنوان رهبر جدید سازمان انتخاب شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لوله مثال: They fixed the leaky pipe under the sink. آن ها لوله ی نشتی زیر سینک را تعمیر کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فراتر از مثال: The problem is beyond my ability to solve. مشکل فراتر از توانایی من برای حل است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دزدیدن مثال: Someone stole her bike from the front yard. کسی دوچرخه اش را از حیاط جلوی خانه دزدیده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنوبی مثال: They went on vacation to the southern part of the country. آن ها به تعطیلات به قسمت جنوبی کشور رفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلسه مثال: The meeting will be held in the conference room. جلسه در اتاق کنفرانس برگزار خواهد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا مثال: There was an error in the calculations. در محاسبات یک خطا وجود داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تاریخی مثال: The town has many historic buildings. شهر دارای ساختمان های تاریخی زیادی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی مثال: She did a great job on her presentation. او در ارائه ی خود عالی عمل کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا مثال: She broke her leg skiing last winter. او پاش را در فصل زمستان گذشته در اسکی شکست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب مثال: The recipe calls for a combination of spices. دستور العمل نیاز به ترکیبی از ادویه ها دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشیاء مثال: He found various objects while cleaning out the attic. او در حین تمیز کردن اتاق زیر شیروانی اشیاء مختلفی پیدا کرد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علاقه مند مثال: She seems very interested in the topic. او به نظر می رسد در موضوع علاقه مند است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متغیر بودن مثال: The prices vary depending on the season. قیمت ها بسته به فصل متغیر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خلاصه مثال: He gave a brief overview of the project. او یک خلاصه ای از پروژه ارائه داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ کس مثال: Is there anybody home? آیا کسی در خانه است؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شک مثال: I have no doubt that he'll succeed. من هیچ شکی ندارم که او موفق خواهد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

غذا دادن مثال: She feeds the birds in the park every morning. او هر صبح به پرندگان در پارک غذا می دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پشت مثال: She carried the heavy box on her back. او جعبه سنگین را روی پشت خود حمل کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشسته بود مثال: She sat quietly in the corner. او به آرامی در گوشه ای نشسته بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فلز مثال: The sculpture was made of metal. مجسمه از فلز ساخته شده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یار مثال: She works as an aide to the mayor. او به عنوان یک یار برای شهردار کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظهر مثال: Let's meet for lunch at noon. بیایید ظهر برای ناهار ملاقات کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استخدام کردن مثال: They decided to hire a new employee. آن ها تصمیم گرفتند کارمند جدیدی استخدام کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصد داشتن مثال: They intend to visit Italy next summer. آن ها قصد دارند تابستان آینده به ایتالیا سفر کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گسترش مثال: The company is planning an expansion of its business. این شرکت قصد گسترش کسب و کار خود را دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حریف مثال: He faced a tough opponent in the final match. او در مسابقه ی نهایی با حریف سختی روبرو شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوجه فرنگی مثال: She sliced a tomato to put on her sandwich. او یک گوجه فرنگی را خرد کرد تا روی ساندویچش بگذارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودم مثال: I did it myself. من خودم انجام دادم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آب مثال: She poured a glass of water for her guest. او یک لیوان آب برای مهمانش ریخت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سنت مثال: They celebrate the tradition of Thanksgiving every year. آن ها هر سال سنت روز عید سپاسگزاری را جشن می گیرند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبل از ظهر مثال: The meeting is scheduled for 10 AM. جلسه برنامه ریزی شده است برای ساعت 10 قبل از ظهر. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میله مثال: They installed a safety bar in the bathtub. آن ها یک میله ایمنی در حوضچه حمام نصب کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوتبال مثال: He plays football every weekend with his friends. او هر هفته با دوستانش فوتبال می بازد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهرمان مثال: He was a former champion boxer. او یک بوکسور قهرمان پیشین بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایش مثال: The protest turned into a violent demonstration. اعتراض به یک نمایش خشونت آمیز تبدیل شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران مثال: She was concerned about her son's safety. او نگران ایمنی پسرش بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استعداد مثال: She has a natural talent for playing the piano. او استعداد طبیعی برای نواختن پیانو دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنج مثال: They serve rice with almost every meal. آن ها با تقریباً هر وعده غذایی برنج می دهند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تأمین کردن مثال: They supplied food and water to the refugees. آن ها غذا و آب را به پناهندگان تأمین کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش بینی کردن مثال: We anticipated that there might be delays. ما پیش بینی کردیم که ممکن است تأخیر وجود داشته باشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسری مثال: The company faced a budget deficit last year. شرکت سال گذشته با کسری بودجه روبرو شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم گرفتن مثال: We need to decide on a date for the meeting. ما باید برای جلسه تصمیم بگیریم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش مثال: He was walking ahead of me. او پیش از من قدم می زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چنین مثال: I've never seen such a beautiful sunset before. من هیچگاه چنین غروب زیبایی را قبلاً ندیده ام. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سازمان مثال: She works for a non - profit organization. او برای یک سازمان غیرانتفاعی کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کل مثال: She ate the whole cake by herself. او تمام کیک را خودش خورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صلح آمیز کردن مثال: The mediator tried to conciliate the two parties. واسطه گر سعی کرد دو طرف را صلح آمیز کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جامد مثال: The table is made of solid wood. میز از چوب جامد ساخته شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لحظه مثال: She captured the perfect moment with her camera. او لحظه ی کامل را با دوربینش گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قلمرو مثال: The animal marked its territory with scent. حیوان با بوی خود قلمرو خود را نشانه گذاری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاسیک مثال: It's a classic tale of love and betrayal. این یک داستان کلاسیک عشق و خیانت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واردات مثال: The import of foreign goods increased last year. واردات کالاهای خارجی در سال گذشته افزایش یافت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهانی مثال: The company has a global presence with offices in multiple countries. این شرکت با داشتن دفاتر در چند کشور، حضور جهانی دارد. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحبت کردن مثال: She can speak three languages fluently. او می تواند به سه زبان به طور روان صحبت کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کابین مثال: They stayed in a cozy cabin in the mountains. آن ها در یک کابین دلپذیر در کوهستان ها اقامت کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رژیم غذایی مثال: She follows a strict diet to maintain her weight. او یک رژیم غذایی دقیق را دنبال می کند تا وزن خود را حفظ کند. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سنیور مثال: He is a senior member of the team. او عضو سنیوری از تیم است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محو شدن مثال: The colors of the painting began to fade over time. رنگ های نقاشی با گذر زمان شروع به محو شدن کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصل مثال: She stuck to her principles even when it was difficult. او به اصولش پایبند بود حتی زمانی که دشوار بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراهم کردن مثال: The company provided training for new employees. شرکت آموزش برای کارمندان جدید فراهم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسر مثال: He only paid a fraction of the total cost. او فقط یک قسمت کوچکی از هزینه کل را پرداخت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه موسیقی مثال: They formed a band and started playing gigs around town. آن ها یک گروه موسیقی تشکیل دادند و شروع به اجرا در اطراف شهر کردند. *آم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوهر مثال: Her husband surprised her with flowers on their anniversary. شوهرش با گل به او در سالگرد ازدواجشان سورپرایز کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نسبتاً مثال: The process was relatively simple compared to what we expected. فرآیند نسبتاً ساده بود در مقایسه با آنچه ما انتظار داشتیم. *آموزش زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجیب مثال: It's crazy how quickly time flies. عجیب است که چقدر زود زمان می گذرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأثیر گذاشتن مثال: Her performance impressed the judges. نتایج او داوران را تحت تأثیر قرار داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آیا مثال: I don't know whether she'll come to the party. نمی دانم آیا او به مهمانی خواهد آمد یا خیر. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازیگر زن مثال: She dreamed of becoming an actress since she was a child. از زمانی که کودک بود، رویای بازیگری را داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناتوان مثال: He was unable to attend the meeting due to illness. او به دلیل بیماری قادر به حضور در جلسه نبود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره کردن مثال: She referred to her notes during the presentation. او در طول ارائه به یادداشت هایش اشاره کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنری مثال: She had an artistic flair for interior design. او استعداد هنری برای طراحی داخلی داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینچ مثال: The ruler measured the length in inches. خط کش اندازه را به اینچ ها گرفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنظیم مثال: She made some adjustments to the settings on her computer. او برخی از تنظیمات رایانه اش را تغییر داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واکنش نشان دادن مثال: She didn't know how to react to the news. او نمی دانست چطور به خبر واکنش نشان دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شخصیت مثال: She admired his strength of character. او قدرت شخصیتش را تحسین می کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدیمی مثال: She found an old photograph in the attic. او یک عکس قدیمی را در زیرزمین پیدا کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پلیس مثال: The police arrived at the scene of the accident. پلیس به محل تصادف رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمتر مثال: There is less traffic on the roads late at night. در شب های دیر همگرایی کمتری در جاده ها وجود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج مثال: They celebrated their 25th wedding anniversary. آن ها سالگرد 25 سال ازدواجشان را جشن گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرقی مثال: They traveled to the eastern part of the country. آن ها به قسمت شرقی کشور سفر کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایجاد کردن مثال: She used her artistic skills to create a beautiful painting. او از مهارت های هنری اش برای ایجاد یک نقاشی زیبا استفاده کرد. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رودخانه مثال: They went canoeing on the river. آن ها با قایق رانی در رودخانه رفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی مثال: She achieved supreme success in her field. او موفقیت عالی را در زمینه خود به دست آورد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شرکتی مثال: He works for a large corporate firm. او برای یک شرکت بزرگ شرکتی کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پناهگاه مثال: They took shelter under a tree during the rainstorm. آن ها در طول طوفان باران زیر یک درخت پناه گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آلودگی مثال: Pollution levels in the city have reached dangerous levels. سطوح آلودگی در شهر به سطوح خطرناک رسیده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شناسایی مثال: He showed his identification to the security guard. او شناسنامه اش را به نگهبان امنیتی نشان داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مقایسه کردن مثال: She compared prices before making a decision. او قیمت ها را مقایسه کرد قبل از اینکه تصمیمی بگیرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فرد مثال: She is an individual with her own unique style. او یک فرد با سبک منحصر به فرد خود است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودشان مثال: They made the costumes themselves. آن ها خود لباس ها را ساختند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باد مثال: The wind blew through the trees, rustling the leaves. باد از بین درختان می وزید و برگ ها را خرد می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد مثال: She sought advice from her friends before making a decision. او قبل از اینکه تصمیمی بگیرد، از دوستانش نصیحت گرفت. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در دسترس مثال: There are many resources available for students at the library. منابع زیادی برای دانشجویان در کتابخانه در دسترس است. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میزبان مثال: She was the host of the party. او میزبان مهمانی بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واقعیت مثال: The reality of the situation finally sank in. واقعیت موضوع در نهایت فهمیده شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بستن مثال: She shut the door quietly behind her. او در خلفش به آرامی در را بست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

با این حال مثال: Despite the rain, they decided to go for a hike. با وجود باران، آن ها تصمیم گرفتند که برای یک پیاده روی بروند. *آموزش زبانهای انگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشان دادن مثال: His silence implied agreement with the proposal. سکوتش نشان می داد که با پیشنهاد موافق است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جلو مثال: He took a step forward to get a better view. او یک قدم به جلو برداشت تا دید بهتری داشته باشد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الهام بخشیدن مثال: Her speech inspired many people to take action. سخنرانی او بسیاری از مردم را به اقدام وادار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فیلم مثال: They went to see a film at the cinema. آن ها به سینما رفتند تا فیلمی را ببینند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقعیت مثال: The fact that he arrived late upset everyone. واقعیت اینکه او دیر رسیده بود همه را ناراحت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مالی مثال: She works in the finance department of a large corporation. او در بخش مالی یک شرکت بزرگ کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استراحت کردن مثال: She likes to relax by taking long walks in the park. او دوست دارد با راه رفتن های طولانی در پارک استراحت کند. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاریکی مثال: The darkness made it difficult to see where we were going. تاریکی باعث شد که دشوار باشد که ببینیم کجا می رویم. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

المپیک مثال: She won a gold medal at the Olympic Games. او در بازی های المپیک مدال طلا برنده شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دما مثال: The temperature dropped below freezing overnight. دما شبانه زیر صفر درجه سانتی گراد رفت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عرب مثال: She studied Arab literature in college. او در دانشگاه ادبیات عربی مطالعه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک کردن مثال: He decided to quit smoking for his health. او تصمیم گرفت دود کشیدن را به دلیل سلامتی خود ترک کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منفی مثال: The negative comments affected her self - esteem. نظرات منفی بر روی اعتماد به نفسش تأثیر گذاشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درآمد مثال: Her earnings from the part - time job helped her pay for school. درآمدهای او از کار پاره وقت به او کمک کرد تا هزینه تحصیلاتش را پرداخت ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشارکت مثال: There was active participation in the charity event. مشارکت فعالی در رویداد خیریه وجود داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشگاه مثال: He studied engineering at the university. او در دانشگاه مهندسی مطالعه کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار کردن مثال: The investigation revealed new evidence in the case. تحقیقات شواهد جدیدی را در این پرونده آشکار کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درخواست مثال: She submitted a request for time off from work. او یک درخواست برای مرخصی از کار ارسال کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چوب مثال: The table was made of solid wood. میز از چوب سنگین ساخته شده بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همکار مثال: She collaborated with her colleagues on the project. او با همکارانش در پروژه همکاری کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چندگانه مثال: He had multiple tasks to complete before the end of the day. او چندین کار برای انجام دادن قبل از پایان روز داشت. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فقط مثال: She simply smiled and nodded in response. او فقط لبخند زد و با سر تکان دادن به جواب داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرخ مثال: He fixed the loose wheel on his bicycle. او چرخ خراب دوچرخه اش را تعمیر کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چسبیدن مثال: The wet paint stuck to his fingers. رنگ تر چسبید به انگشت هایش. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

محتوا مثال: The website has a wide range of content on various topics. وب سایت محتوای گسترده ای را در موضوعات مختلف دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عملکرد مثال: The function of the heart is to pump blood throughout the body. عملکرد قلب پمپ کردن خون در سراسر بدن است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریافت کردن مثال: She was thrilled to receive an invitation to the party. او بسیار هیجان زده بود که دعوتنامه مهمانی را دریافت کرد. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بودجه مثال: We need to stick to the budget for this project. ما باید به بودجه این پروژه پایبند باشیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوره مثال: The Renaissance was an era of great cultural and artistic achievement. رنسانس دوره ای از دستاوردهای فرهنگی و هنری بزرگ بود. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرایش مثال: She applied makeup before going to the party. او قبل از رفتن به مهمانی آرایش کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دود مثال: Smoke rose from the chimney of the old house. دود از دودکش خانه قدیمی بلند شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاریخی مثال: The city is known for its historical landmarks. این شهر به دلیل نقاط تاریخی آن شناخته شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت مثال: The new office location is more convenient for employees. موقعیت جدید دفتر برای کارمندان راحت تر است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقض کردن مثال: Speeding drivers often violate traffic laws. رانندگان پرسرعت اغلب قوانین راه نمایی را نقض می کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشی مثال: His face lit up with joy when he saw his children. صورتش از خوشی روشن شد وقتی کودکانش را دید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنجاه مثال: She celebrated her fiftieth birthday with a big party. او سی سالگی خود را با یک مهمانی بزرگ جشن گرفت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خارجی مثال: External factors can influence our decision - making process. عوامل خارجی می توانند بر فرآیند تصمیم گیری ما تأثیر بگذارند. *آموزش زبان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سقف مثال: The snow on the roof began to melt in the afternoon sun. برف روی سقف در آفتاب بعدازظهر شروع به ذوب شدن کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مقررات مثال: The new regulation requires all employees to wear safety helmets. مقررات جدید نیازمند به پوشیدن کلاه ایمنی توسط تمامی کارمندان است *آم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تأکید کردن مثال: He tried to emphasize the importance of punctuality to his employees. او سعی کرد تا اهمیت انضباط در برنامه ریزی برای کارمندانش تأکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعاً مثال: She was really happy with the outcome of the project. او واقعاً با نتیجه پروژه راضی بود *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرسش مثال: She made an inquiry about the availability of the product. او درباره قابلیت دسترسی به محصول پرسش کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعقیب کردن مثال: He decided to pursue a career in medicine. او تصمیم گرفت که حرفه پزشکی را دنبال کند *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فقط مثال: It was a mere coincidence that they met at the airport. این یک اتفاق فقط تصادفی بود که آن ها در فرودگاه ملاقات کردند *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

افزایش دادن مثال: Adding spices can enhance the flavor of the dish. اضافه کردن ادویه ها می تواند طعم غذا را بهبود بخشد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشرفت مثال: The company made significant advances in technology. شرکت پیشرفت های قابل توجهی در فناوری داشت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نفرت مثال: She felt a deep hatred for her former boss. او حس نفرت عمیقی نسبت به رئیس سابقش داشت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر زمان که مثال: You can call me whenever you need help. هر زمان که به کمک نیاز داری، می توانی به من زنگ بزنی *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عراقی مثال: He spoke fluent Iraqi Arabic. او عربی عراقی را با طلاقت صحبت می کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قبیله مثال: The tribe lived in harmony with nature. قبیله با طبیعت همزیستی می کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زنده مثال: The living room is where we spend most of our time. اتاق نشیمن جایی است که بیشتر وقتمان را سپری می کنیم *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خدمت کردن مثال: She served refreshments to the guests at the party. او نوشیدنی به مهمانان در مهمانی پذیرایی کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفته مثال: By the time I arrived, he was already gone. زمانی که من رسیدم، او قبلاً رفته بود *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقیاس مثال: The scale of the project was larger than anticipated. مقیاس پروژه از آنچه پیش بینی شده بیشتر بود *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالا بردن مثال: He offered to help her lift the heavy box. او پیشنهاد کرد به او کمک کند تا جعبه سنگین را بالا برد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فوری مثال: This matter requires urgent attention. این موضوع به فوریت نیاز دارد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

داده شده مثال: Given the circumstances, I think we should postpone the meeting. با توجه به شرایط، فکر می کنم باید جلسه را به تعویق بیاندازیم *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به زودی مثال: The repairman will arrive shortly to fix the problem. تعمیرکار به زودی برای رفع مشکل می رسد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنیس مثال: She plays tennis every weekend with her friends. او هر آخر هفته با دوستانش تنیس بازی می کند *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عوام مثال: The restaurant catered to the Hoi Polloi rather than the elite. رستوران به عوام خدمات می دهد به جای اینکه به اشراف خدمت کند *آموزش زبانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیست شناسی مثال: He studied the biological processes of the human body. او فرآیندهای زیستی بدن انسان را مطالعه کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذا مثال: She cooked a delicious meal for her guests. او برای مهمانانش یک وعده غذای خوشمزه پخت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاشنه مثال: She wore high heels that clicked on the pavement as she walked. او کفش هایی با پاشنه بلند پوشید که هنگام راه رفتن به روی سنگفرش صدای کلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسیل مثال: The factory was fined for its harmful emissions. کارخانه به دلیل گسیلات مضرش جریمه شد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دایره مثال: She drew a circle around the answer to highlight it. او یک دایره حول پاسخ کشید تا آن را برجسته کند *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیمار مثال: She called in sick to work because she had a fever. او به دلیل تب، مرخصی از کار تلفنی گرفت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک مثال: She sprinkled some salt on her food before taking a bite. او کمی نمک روی غذایش پاشید قبل از اینکه یک حبه بخورد *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وابسته مثال: Children are dependent on their parents for support. کودکان برای حمایت به والدین خود وابسته هستند *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متأسفانه مثال: Unfortunately, the train was delayed due to technical issues. متأسفانه، قطار به دلیل مشکلات فنی تأخیر کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعداد مثال: The number of students in the class has increased this semester. تعداد دانشجویان در کلاس این نیم سال افزایش یافته است *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ارتباط مثال: There was a lot of confusion about the new policy. درباره سیاست جدید، ارتباط زیادی وجود داشت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناامیدی مثال: He banged his fist on the table in frustration. او دستش را با ناامیدی به میز زد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کفش مثال: She untied her shoe and slipped it off her foot. او کفشش را باز کرد و از پاش بیرون کشید *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیگار مثال: He took a drag from his cigarette and exhaled slowly. او یک حبه از سیگار خود را کشید و به آرامی دمید *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صدا مثال: Her voice was so soothing that it calmed everyone in the room. صدای او آرام بخش بود به طوری که همه در اتاق آرام شدند *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمانی که مثال: While I was studying, my phone rang. زمانی که داشتم درس می خواندم، تلفنم زنگ زد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رهبری مثال: Effective leadership is crucial in times of crisis. رهبری مؤثر در زمان های بحرانی بسیار حیاتی است *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً مثال: I am fully aware of the consequences of my actions. من کاملاً از عواقب اقداماتم آگاه هستم *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفن مثال: I'll give you a call on the telephone later. بعداً به شما تلفن خواهم زد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگرانی مثال: She has a lot of worry about her upcoming exams. او نگران زیادی درباره امتحانات آینده اش دارد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تخریب کردن مثال: The earthquake destroyed many buildings in the city. زمین لرزه باعث تخریب بسیاری از ساختمان ها در شهر شد *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آینه مثال: She checked her appearance in the mirror before leaving the house. او پیش از خروج از خانه ظاهر خود را در آینه بررسی کرد *آموزش زبانهای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفت مثال: He told me the news as soon as he heard it. او به من خبر را به محض شنیدن آن گفت *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضایت مثال: His smile of satisfaction indicated that he was pleased with the results. لبخند رضایت او نشان داد که او از نتایج راضی بوده است *آموزش ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارمند مثال: The company hired several new employees last month. شرکت ماه گذشته چندین کارمند جدید استخدام کرد *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهرستان مثال: The county fair is a popular event every summer. نمایشگاه شهرستان هر تابستان رویدادی محبوب است *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفاوت مثال: Each person has a different perspective on the situation. هر شخص دیدگاه متفاوتی نسبت به وضعیت دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبلاً مثال: I had previously visited Paris, so I decided to explore a different city this time. من قبلاً پاریس را بازدید کرده بودم، بنابراین تصمیم گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهادت مثال: The witness gave a compelling testimony in court. شاهد در دادگاه شهادت جذابی ارائه داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آقا مثال: Excuse me, sir, could you help me with directions? ببخشید، آقا، می توانید به من با دادن جهت ها کمک کنید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گل مثال: She picked a beautiful flower from the garden. او یک گل زیبا از باغ چید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلو مثال: Please stand at the front of the line. لطفاً در جلوی خط بایستید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هندی مثال: Indian cuisine is known for its rich flavors and spices. غذاهای هندی به خاطر طعم و ادویه های غنی شناخته می شوند. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درد مثال: He winced in pain as the nurse cleaned his wound. او از درد کشید، هنگامی که پرستار زخم او را تمیز کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حیوان مثال: The zoo has a wide variety of animals from around the world. باغ وحش گونه های مختلف حیوانات از سراسر جهان را دارد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازیگر مثال: She dreams of becoming a successful actor someday. او روزی روزگاری رویای موفقیت به عنوان یک بازیگر را دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اثاثیه مثال: We need to buy some new furniture for the living room. ما باید برای اتاق نشیمنی چند تکه اثاثیه جدید بخریم. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشاورز مثال: The farmer harvested the crops early this year. کشاورز امسال زودتر محصولات را برداشت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایدار مثال: Our company's financial situation is stable. وضعیت مالی شرکت ما پایدار است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترسیده مثال: She was scared of the dark as a child. او به عنوان یک کودک از تاریکی می ترسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر مثال: The image on the poster caught my attention. تصویر روی پوستر توجه من را جلب کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٧

برنامه مثال: I have a busy schedule with work and my volunteer program. برنامه ی پر کاری با کار و برنامه داوطلبی ام دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر گونه مثال: Do you have any questions before we move on? آیا قبل از ادامه سوالی دارید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتشار مثال: The author's latest publication received critical acclaim. آخرین کتاب نویسنده تحسین های بسیاری را به همراه داشت. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه مثال: I have a lot of studying to do before the exam. من قبل از امتحان، مطالعه ی زیادی دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کتاب مثال: I read a great book over the weekend. آخر هفته یک کتاب عالی خواندم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه مثال: Everybody is invited to the party. همه به مهمانی دعوت شده اند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پزشک مثال: I need to see the doctor about this persistent cough. باید با پزشک درباره این سرفه مداوم مشورت کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر مثال: The temperature is expected to drop below freezing tonight. در این شب دمای هوا پایین تر از صفر درجه سانتی گراد خواهد بود. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شکسته مثال: Please be careful with that vase; it's broken. لطفاً با اون بیشیز مراقب باش؛ شکسته است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درگیر کردن مثال: The project will involve collaboration with several other departments. این پروژه شامل همکاری با چندین بخش دیگر خواهد بود. *آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رویا مثال: Martin Luther King Jr. had a dream of racial equality. مارتین لوتر کینگ جونیور رویای برابری نژادی داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کمیسیون مثال: The artist earns a commission on each painting sold. هر نقاشی فروخته شده، درآمدی برای هنرمند است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آه مثال: Oh, I forgot to buy milk at the grocery store! آه، فراموش کردم که شیر از فروشگاه مواد غذایی بخرم! *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دیگر مثال: I don't want to live here anymore. من دیگر نمی خواهم اینجا زندگی کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تقسیم مثال: Let's split the bill evenly between all of us. بیایید صورتحساب را به تساوی بین همه ی ما تقسیم کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در ابتدا مثال: Initially, I wasn't sure if I wanted to take the job offer. در ابتدا، مطمئن نبودم که می خواهم پیشنهاد کار را بپذیرم. *آموزش زبانهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضربه مثال: The strong wind caused a tree branch to fall with a loud blow. باد قوی باعث افتادن یک شاخه درخت با صدای بلند شد. *آموزش زبانهای انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکزی مثال: The central location of the hotel makes it convenient for tourists. موقعیت مرکزی هتل باعث ارزشمندی برای گردشگران می شود. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلینیک مثال: I have an appointment at the dental clinic tomorrow. فردا وقت ملاقاتی در کلینیک دندانپزشکی دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیگر مثال: Are there any other questions before we finish? قبل از اینکه تمام کنیم، سوال دیگری دارید؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نسخه دارو مثال: The doctor gave me a prescription for antibiotics. دکتر برای من یک نسخه آنتی بیوتیک داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس از مثال: Let's go out for dinner after the movie. بعد از فیلم بریم بیرون برای شام. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تصادف مثال: There was a terrible car crash on the highway. یک تصادف وحشتناک رانندگی در بزرگراه اتفاق افتاد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاز مثال: We need to refill the gas tank before we leave. باید مخزن گاز را پر کنیم قبل از اینکه بریم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت عمومی مثال: The company's financial report will be released publicly next week. گزارش مالی شرکت هفته آینده به صورت عمومی منتشر خواهد شد. * ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهایی مثال: This is the final warning before disciplinary action is taken. این هشدار نهایی است قبل از اینکه اقدام انضباطی انجام شود. *آموزش زبانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنده مثال: The runner who crosses the finish line first is the winner. دونده ای که اول به خط پایان می رسد، برنده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فرمان مثال: The general issued a command to his troops. ژنرال فرمانی به سربازانش داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو بار مثال: I have already told you twice not to do that. قبلاً دو بار به تو گفته ام که این کار را نکنی. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راه مثال: Let's find a better way to solve this problem. بیایید راه بهتری برای حل این مشکل پیدا کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجموعه مثال: The museum has a vast collection of ancient artifacts. موزه یک مجموعه بزرگ از اشیاء باستانی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای همیشه مثال: Our friendship will last forever. دوستی ما برای همیشه خواهد بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دین مثال: Freedom of religion is a fundamental human right. آزادی دین از حقوق بنیادین انسانی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اولویت مثال: Safety is our number one priority in this project. ایمنی، اولویت اصلی ما در این پروژه است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آزادسازی مثال: The new version of the software will be ready for release next week. نسخه جدید نرم افزار برای آزادسازی هفته آینده آماده خواهد بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الزام مثال: Meeting the safety requirements is essential before starting construction. ترجمه: رعایت الزامات ایمنی قبل از شروع ساخت بسیار ضروری است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعمیر مثال: The mechanic will repair my car tomorrow morning. مکانیک فردا صبح ماشینم را تعمیر خواهد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهندس مثال: The engineer designed a new bridge for the city. مهندس یک پل جدید برای شهر طراحی کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمیته مثال: The committee will meet next Monday to discuss the budget. ترجمه: کمیته در دوشنبه آینده برای بحث درباره بودجه دوره ای جلسه خواهد داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قابل توجه، شگفت انگیز مثال: Her progress has been remarkable. پیشرفت او شگفت انگیز بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سفر، سفر کردن مثال: They're planning a trip to Europe. آن ها قصد دارند سفری به اروپا داشته باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترکیب، ترکیبی مثال: The medicine is a compound of various herbs. این دارو ترکیبی از گیاهان مختلف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متخصص، تخصصی مثال: She's a heart specialist. او متخصص قلب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلویزیون، تلویزیونی مثال: They watched a movie on television last night. آن ها دیشب یک فیلم را در تلویزیون تماشا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کامل، محکم مثال: He was an arrant fool. او کامل محکم احمق بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مرده، کاملاً، کاملاً مثال: The plant was dead because it hadn't been watered. گیاه مرده بود چراکه آبیاری نشده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آگاهی، شناخت مثال: Increasing public awareness about climate change is important. افزایش آگاهی عمومی درباره تغییرات آب و هوا مهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هدف، هدفمند مثال: The objective of the project is to reduce pollution. هدف از پروژه کاهش آلودگی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت، توانایی مثال: The president has a lot of power. رئیس جمهور قدرت زیادی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساحل، ساحل زدن مثال: They walked along the coast. آن ها در امتداد ساحل راه رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین، وسیله نقلیه مثال: They drove their car to the beach. آن ها با ماشین خود به ساحل رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خم شدن، خم کردن مثال: She had to bend down to pick up the keys. او باید برای برداشتن کلیدها خم شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سفر، سفر کردن مثال: They love to travel to new places. آن ها عاشق سفر به جاهای جدید هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمانده، فرماندهی کردن مثال: He was appointed as the new army commander. او به عنوان فرمانده جدید ارتش منصوب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موجودیت، وجود داشتن مثال: Being a doctor requires a lot of hard work. بودن دکتر نیاز به زحمت زیادی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سود، سود کسب کردن مثال: The company made a huge profit last year. شرکت سال گذشته سود عظیمی کسب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رنگ، نقاشی کردن مثال: She bought some paint to decorate the room. او چند رنگ را برای تزیین اتاق خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریتم، زمینه مثال: The music had a catchy rhythm. موسیقی ریتم جذابی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سریع، نیمه روزه مثال: He ran as fast as he could. او به اندازه ممکن سریع دوید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عضویت مثال: She has a membership at the gym. او عضویتی در باشگاه ورزشی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نه مثال: There are nine planets in the solar system. در منظومه شمسی نه سیاره وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه، خانگی مثال: They went home after the party. آن ها بعد از مهمانی به خانه برگشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفنگ مثال: He aimed the gun at the target. او تفنگ را به هدف هدف گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی کردن، معاینه کردن مثال: The doctor will examine you now. دکتر الان شما را معاینه خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش، آگاهی مثال: She has a lot of knowledge about history. او دانش زیادی درباره تاریخ دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگسال مثال: She became an adult when she turned 18. او وقتی که ۱۸ ساله شد بزرگسال شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نظر رسیدن، به نظر آمدن مثال: It seems like it's going to rain. به نظر می رسد که قرار است ببارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارتش مثال: He joined the army after finishing college. او پس از فارغ التحصیلی به ارتش پیوست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هردو، هردوی مثال: They both enjoyed the movie. هردوی آن ها از فیلم لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تریکوتیلومانیا ( یک اختلال روانی که در آن فرد عادتی برای کشیدن موهای خود دارد ) مثال: Trichotillomania can lead to hair loss. تریکوتیلومانیا می توا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودش، خودش را مثال: She made the cake herself. او خودش کیک را درست کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اقای، آقا مثال: The gentleman held the door open for her. آقا درب را برای او باز گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمد، رسید مثال: They came to visit us last weekend. آن ها هفته گذشته برای بازدید از ما آمدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ مثال: She chose a bright color for her bedroom walls. او یک رنگ روشن برای دیوارهای اتاق خوابش انتخاب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خشونت مثال: The movie contained scenes of graphic violence. فیلم شامل صحنه های خشونت آمیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سپاس، قدردانی مثال: She sent him a thank - you card for the gift. او یک کارت سپاس گزاری به او برای هدیه ارسال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشپز، سرآشپز مثال: The chef prepared a delicious meal. آشپز غذایی خوشمزه آماده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدم، گام مثال: He took a step forward. او یک قدم به جلو برداشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانه، بذر مثال: They planted seeds in the garden and waited for them to grow. آن ها بذرها را در باغچه کاشتند و منتظر رشد آن ها شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نسبت، نسبت دادن مثال: The proportion of men to women in the class was equal. نسبت مردان به زنان در کلاس برابر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقاومت کردن، تحمل کردن مثال: He couldn't resist the temptation to eat another piece of cake. او نتوانست تحمل کند و ترغیب شد تا یک تکه دیگر از کیک بخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میلیون، میلیونی مثال: They won a million dollars in the lottery. آن ها یک میلیون دلار در قرعه کشی برنده شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باستانی، قدیمی مثال: They visited ancient ruins during their trip to Greece. آن ها در سفر خود به یونان، با باقی مانده های باستانی آشنا شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع آوری کردن، جمع شدن مثال: They gather berries in the forest every summer. آن ها هر تابستان در جنگل میوه های خود را جمع می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شگفت انگیز، عالی مثال: The view from the top of the mountain was amazing. چشم انداز از بالای کوه شگفت انگیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقتصادی، اقتصاد مثال: The economic situation in the country is improving. وضعیت اقتصادی کشور در حال بهبود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توده، سازمان مثال: The scientist studied the organism under the microscope. دانشمند توده را زیر میکروسکوپ مورد بررسی قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گذاشتن، قرار دادن مثال: He put his keys on the table. او کلیدهایش را روی میز گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کیک، شیرینی مثال: She baked a cake for her friend's birthday. او برای تولد دوستش یک کیک پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محبوب، مرسوم مثال: The song became very popular after it was released. این آهنگ بعد از انتشار بسیار محبوب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

والدین، والد مثال: His parents were very supportive of his decision. والدین او از تصمیم او حمایت خوبی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مقدار، میزان مثال: The amount of sugar in this recipe seems too high. مقدار شکر در این دستور پخت خیلی بالا به نظر می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آبی، غمگین مثال: She painted her room a light shade of blue. او اتاقش را با رنگ آبی روشن رنگ آمیخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرانسوی، زبان فرانسه مثال: She's studying French at school. او در مدرسه فرانسوی می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عصر، شام، شب مثال: They went for a walk in the park in the evening. آن ها عصر در پارک پیاده رویی رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توانستن، تحمل کردن مثال: They couldn't afford to buy a new car. آن ها نمی توانستند یک ماشین جدید بخرند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمل، اقدام مثال: He believed in taking action rather than just talking about it. او به انجام اقدامات باور داشت تا فقط درباره آن صحبت کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضمانت، ضمانت کردن مثال: The store offers a money - back guarantee on all its products. فروشگاه برای تمام محصولاتش ضمانت بازپرداخت پول ارائه می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازار، بازاریابی مثال: She works in the stock market. او در بازار بورس کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستی، دوستی کردن مثال: They developed a strong friendship over the years. آن ها در طول سال ها یک دوستی قوی برقرار کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قرارداد، پیمان مثال: The two countries signed a peace treaty. دو کشور یک پیمان صلح امضا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تعجب کردن، تعجب مثال: I wonder what time it is. عجیب و غریب است که ساعت چند است؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوان تر، جوان مثال: He's a junior partner at the law firm. او یک شریک جوان در شرکت حقوقی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارو، داروی خوردن مثال: He takes medication every day to control his blood pressure. او هر روز دارو می خورد تا فشار خونش را کنترل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

احترام، افتخار مثال: It was an honor to meet the president. قرار دادنی افتخاری بود با رییس جمهور دیدار کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراموش کردن، از دست دادن مثال: She missed the bus and had to walk to school. او اتوبوس را از دست داد و مجبور به پیاده روی به مدرسه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعلام کردن، اظهار کردن مثال: He declared his intention to run for president. او قصدش برای ریاست جمهوری را اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی کوچک، ریز مثال: She found a tiny kitten hiding under the porch. او یک گربه کوچک را در زیر پشتی پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سال مثال: There are twelve months in a year. در هر سال دوازده ماه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبلیغات، تبلیغ مثال: The company spent a lot of money on advertising their new product. شرکت بسیاری از پول خود را برای تبلیغ محصول جدیدش خرج کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوئیچ، تعویض کردن مثال: She switched off the lights before leaving the room. قبل از ترک اتاق، چراغ ها را خاموش کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسابقه، تورنمنت مثال: He won first place in the chess tournament. او در مسابقه شطرنج رتبه اول را کسب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستیابی، دستیابی به مثال: She worked hard to achieve her goal of becoming a doctor. او سخت کار کرد تا به هدف خود تبدیل شدن به یک دکتر برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب، توجیه، توجیه کردن مثال: She opened a savings account at the bank to save money. او یک حساب پس انداز در بانک باز کرد تا پول صرفه جویی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواستن، نیاز داشتن مثال: I want to go to the store to buy some groceries. می خواهم به فروشگاه بروم تا چند خوراکی بخرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند، صدای بلند مثال: The music was so loud that it could be heard from down the street. موسیقی آنقدر بلند بود که از پایین خیابان قابل شنیدن بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طلایی، زرین مثال: The golden retriever was friendly and playful. سگ طلایی خوش رو و بازیگوش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مغزه، خشکبار مثال: Almonds are a healthy nut. بادام یک خشکبار سالم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صد مثال: There were a hundred people at the party. در مهمانی صد نفر بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تشخیص، شناخت، تقدیر مثال: Her hard work finally earned her the recognition she deserved. کار سخت او به او در نهایت تقدیری را که لایق آن بود، فراهم ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تازه، به تازگی مثال: She was newly married and still adjusting to life with her spouse. او به تازگی ازدواج کرده بود و هنوز در حال سازگاری با زندگی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه، مجوز مثال: You need permission from your parents to go out tonight. تو نیاز به اجازه از والدینت داری تا امشب بیرون بروی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرچم، پرچم کشیدن مثال: The flag was raised to honor the soldiers. پرچم به افتخار سربازان برافراشته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معده، قلب مثال: His stomach growled loudly because he was hungry. معده اش به خاطر گرسنگی به شدت خوردنده می زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار دادن، فشردن مثال: He had to squeeze through the narrow passage to reach the other side. او باید از معبر باریک عبور کند تا به طرف دیگر برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرم، داغ مثال: Be careful, the soup is too hot to eat right now. مراقب باشید، حالت آن چنین است که زود از آن نمی شود خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رقابتی، رقابتی کردن مثال: She's very competitive and always wants to win. او خیلی رقابتی است و همیشه می خواهد ببرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ماندن، باقی ماندن مثال: Only a few items remain on the shopping list. فقط چند مورد از لیست خرید باقی مانده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقیانوس مثال: They took a boat trip across the ocean to visit remote islands. آن ها یک سفر قایقی را در اقیانوس برای بازدید از جزایر دوردست انجام داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انجام داد، انجام دادن مثال: Did you finish your homework? آیا تکالیفتان را انجام دادید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیمکت، صندلی مثال: They sat on the bench in the park and enjoyed the sunshine. آن ها روی نیمکت در پارک نشسته و از آفتاب لذت می بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژن مثال: Scientists are studying the effects of different genes on human health. دانشمندان اثرات ژن های مختلف روی سلامتی انسان را مطالعه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متعجب کننده، شگفت آور مثال: It was surprising to see him at the event; we hadn't seen him in years. دیدن او در رویداد متعجب کننده بود؛ ما چندین سال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکامل، تحول مثال: The evolution of technology has transformed many aspects of our lives. تکامل فناوری بسیاری از جنبه های زندگی مان را تغییر داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میزان، اندازه مثال: The extent of the damage caused by the storm was extensive. میزان خسارتی که توسط طوفان ایجاد شده بود، گسترده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با این حال، با این وجود مثال: She studied hard; however, she still didn't pass the exam. او سخت مطالعه کرد؛ با این حال، هنوز هم در آزمون قبول نشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن مثال: He double - checked his work to ensure its accuracy. او کار خود را دوباره بررسی کرد تا دقت آن را تضمین کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توانایی، قابلیت مثال: His artistic faculty allowed him to express himself through painting. قابلیت هنری او به او اجازه داد تا خودش را از طریق نقاشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلی، اصلی ترین مثال: He was in the prime of his career when he decided to retire. او در اوج حرفه اش بود وقتی تصمیم به بازنشستگی گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واضح، آشکار مثال: The problem was apparent from the beginning. مشکل از ابتدا آشکار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضرر، از دست دادن مثال: The company suffered a significant financial loss last year. شرکت سال گذشته ضرر مالی قابل توجهی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبدیل شدن، تبدیل کردن مثال: Over time, she became more confident in her abilities. با گذر زمان، او در توانایی های خود اطمینان بیشتری پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محله، همسایگی مثال: They moved to a new neighborhood to be closer to their children's school. آن ها به یک محله جدید نقل مکان کردند تا نزدیک تر به مد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صبر کردن، منتظر بودن مثال: They had to wait in line for over an hour to get tickets. آن ها باید بیش از یک ساعت در صف برای خرید بلیت منتظر بمانند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اظهار داشتن، ادعا کردن مثال: She asserted her innocence despite the evidence against her. او عذرآوری خود را اظهار کرد، با وجود شواهد مخالف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تروریست مثال: The government is taking measures to prevent terrorist attacks. دولت اقداماتی را برای جلوگیری از حملات تروریستی انجام می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمک، کمکی مثال: The organization provided humanitarian aid to the refugees. سازمان کمک های انسانی را به پناهندگان ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چوبی، چوبین مثال: The table was made of sturdy wooden planks. میز از تخته های چوبی سخت ساخته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-٤٣

اراده، خواست مثال: With enough will, she overcame many obstacles in her life. با اراده کافی، او موانع زیادی در زندگی اش را پشت سر گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عنوان، عنوان نامه مثال: She earned the title of "Employee of the Month" for her outstanding performance. او به دلیل عملکرد برجسته اش عنوان "کارمند م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همجنس گرا، گی مثال: He came out as gay to his family and friends. او به خانواده و دوستانش گفت که همجنس گراست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعمیر کردن، ثابت کردن مثال: He called a plumber to fix the leaky faucet. او یک لوله کش را صدا زد تا شیر آب که نشتی داشت را تعمیر کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فنجان، لیوان مثال: She poured herself a cup of coffee to start her day. او یک لیوان قهوه برای شروع روز به خود ریخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقطه، مورد مثال: She made a valid point during the discussion. او در حین بحث یک نکته معتبر را مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه، ارتباط مثال: Building a strong relationship with customers is crucial for business success. ساختن یک رابطه قوی با مشتریان برای موفقیت کسب و ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متقاعد کردن مثال: She tried to convince her parents to let her go on the trip with her friends. او سعی کرد والدینش را متقاعد کند که اجازه دهند با دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدف، آرزو مثال: His goal was to become a successful entrepreneur. هدف او این بود که یک کارآفرین موفق شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جعبه، کادر مثال: He put the jewelry in a small box for safekeeping. او جواهرات را در یک جعبه کوچک برای نگهداری ایمن گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاجعه، بلا مثال: The earthquake was a disaster for the small town. زمین لرزه یک فاجعه برای شهر کوچک بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرصت، امکان مثال: Don't miss the chance to travel while you're young. از فرصت سفر کردن در حالی که جوان هستید، دست نکشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتوبوس مثال: I missed the bus this morning and had to walk to work. امروز صبح اتوبوس را از دست دادم و مجبور شدم پیاده به محل کار بروم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اضافه کردن، افزودن مثال: She decided to add some salt to the soup to enhance the flavor. او تصمیم گرفت کمی نمک به سوپ اضافه کند تا طعم آن را بهبود ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عصبانی، خشمگین مثال: He was angry at himself for making such a careless mistake. او از خودش به خاطر انجام چنین اشتباهی ناشیانه عصبانی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرد، انسان مثال: The man sitting next to me on the bus offered me his seat. مردی که کنار من در اتوبوس نشسته بود، صندلی خود را به من پیشنهاد داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشف کردن، پیدا کردن مثال: She was thrilled to discover a hidden treasure in her backyard. او خوشحال بود که یک گنج پنهان را در پشت باغش کشف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علت، موجب شدن مثال: Smoking is a leading cause of lung cancer. سیگار کشیدن یکی از علل اصلی سرطان ریه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودت، خودتان مثال: Make sure to take care of yourself during this busy time. مطمئن شوید که در این زمان پرمشغله از خودتان مراقبت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آموزش، تدریس مثال: She has dedicated her life to the teaching profession. او زندگی خود را به حرفه ی تدریس اختصاص داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قربانی، زخمی مثال: The victim of the accident was taken to the hospital for treatment. زخمی حادثه به بیمارستان برای درمان منتقل شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادامه دادن، ادامه مثال: Despite the difficulties, they decided to continue with their plans. با وجود مشکلات، آن ها تصمیم گرفتند که با برنامه هایشان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارایی، کارآیی مثال: Increasing the efficiency of production has led to higher profits for the company. افزایش کارایی تولید به افزایش سودهای شرکت من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احترام، ارزش گذاری مثال: He treated his colleagues with respect and kindness. او با همکاران خود با احترام و مهربانی برخورد می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعتقاد، ایمان مثال: She had faith that everything would work out in the end. او اعتقاد داشت که همه چیز در نهایت خوب خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امتحان، بررسی، معاینه مثال: She passed the examination with flying colors. او با پرچم های سرخ ردیابی امتحان را گذراند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فصل، زمان، موسم مثال: Spring is my favorite season because of the blooming flowers. به دلیل گل های رو به رشد، بهار فصل مورد علاقه من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افتخار، خود ارجی، مغروری مثال: He felt a sense of pride when his painting won first prize. او احساس افتخار کرد وقتی نقاشی او جایزه یکم را برنده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همسر، خانم مثال: His wife is a doctor at the local hospital. همسر او دکتر در بیمارستان محلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غالب، تسلط آمیز مثال: The dominant species in the forest is the oak tree. گونه ی غالب در جنگل درخت بلوط است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورچه خوار مثال: The biologist studied the behavior of Myrmecophilous insects. زیست شناس رفتار حشرات مورچه خوار را مورد مطالعه قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ضعیف، ناتوان مثال: The bridge collapsed due to weak foundations. پل به دلیل پایه های ضعیف فرو ریخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوزاد، کودک مثال: The infant slept peacefully in her crib. نوزاد به آرامی در تختخواب خود خوابید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به این معنا که، به عبارت دیگر مثال: I prefer fruits, i. e. , apples and oranges, over candies. من میوه ها را ترجیح می دهم، به عبارت دیگر، سیب و پرتق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنابراین، پس مثال: She forgot her umbrella at home; therefore, she got wet in the rain. او چتر خود را خانه فراموش کرده بود؛ بنابراین، در باران خیس ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توقف، ایستگاه، متوقف کردن مثال: The bus made a stop at the corner of the street. اتوبوس در گوشه خیابان توقف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسیر، راه، مسیرها مثال: We took a scenic route to enjoy the beautiful countryside. ما مسیری زیبا را برای لذت بردن از مناظر طبیعی زیبا انتخاب کردیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قبر، جدی مثال: The news of his illness put a grave expression on her face. اخبار بیماری او باعث شد صورتش جدی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باید، بایستی مثال: You should always wear a helmet when riding a bike. همیشه باید زمان دوچرخه سواری کلاه ایمنی بزنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معقول، قابل قبول مثال: The price of the meal was reasonable considering the portion size. قیمت غذا با توجه به اندازه ی سرو، معقول بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دام، محدوده، دسته ی مختلف مثال: The store offers a wide range of products to choose from. فروشگاه مجموعه ی گسترده ای از محصولات برای انتخاب فراهم می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محلی مثال: We support local businesses by shopping at the neighborhood market. ما با خرید از بازار محلی، کسب و کارهای محلی را حمایت می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتومبیل، ماشین مثال: He drove his automobile to work every day. او هر روز با اتومبیل خود به محل کار می رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترکیب، ساختار مثال: The composition of the painting was carefully planned. ترکیب نقاشی با دقت برنامه ریزی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تماس، قرار گرفتن در معرض، انکار مثال: The exposure to sunlight can cause skin damage. تماس با نور خورشید می تواند به آسیب پوستی منجر شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمربند مثال: He tightened his belt to keep his pants from falling down. او کمربند خود را فشرد تا جلوی افتادن شلوارش را بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تختخواب، رختخواب مثال: She was so tired that she fell asleep as soon as she got into bed. او از خستگی آنقدر بود که به سرعت به خواب رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال شما، شما مثال: Is this pen yours? این خودکار مال شماست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تاثیر گذار بودن، تاثیر داشتن بر مثال: Lack of sleep can affect your mood and productivity. کمبود خواب می تواند بر خلق و خوی و بهره وری شما تاثیر بگذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعطیلات، تعطیل مثال: They went on vacation to Hawaii last summer. آن ها تابستان گذشته به هاوایی برای تعطیلات رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هویت، شناسه مثال: She had to show her identity card at the security checkpoint. او باید کارت شناسایی خود را در نقطه کنترل امنیتی نشان دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیانو مثال: She practiced playing the piano for hours every day. او هر روز ساعت ها پیانو تمرین می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آن ها، آن مثال: Those are the books I borrowed from the library. آن ها کتاب هایی هستند که از کتابخانه قرض گرفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سازگار کردن، تطبیق دادن مثال: Animals adapt to their environment over time. حیوانات به مرور زمان به محیط خود تطبیق می یابند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تازه، تازه کار مثال: I love the smell of fresh bread in the morning. من بوی نان تازه را صبح ها دوست دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

منو، فهرست غذا مثال: Have you decided what to order from the menu? آیا تصمیم گرفته اید که از منو چی بخورید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ مثال: The children skipped stones across the pond. بچه ها سنگ ها را از روی استخوان دریاچه پرتاب می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چه کسی مثال: Who is coming to the party tonight? چه کسی امشب به مهمانی می آید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آموزش، تمرین مثال: She underwent extensive training before joining the team. او قبل از پیوستن به تیم، آموزش های گسترده ای را طی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ابزار، وسیله مثال: He used a hammer as a tool to fix the broken chair. او از یک چکش به عنوان وسیله برای تعمیر صندلی شکسته استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موثر، کارآمد مثال: Drinking plenty of water is an effective way to stay hydrated. مصرف زیاد آب راه موثری برای حفظ آب رسانی بدن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امتیاز، نمره، اهداف مثال: He scored the winning goal in the final minute of the game. او در آخرین دقیقه بازی گل بردآورد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس، حس مثال: She had a strange feeling that someone was watching her. او حس عجیبی داشت که کسی دارد به او نگاه می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد کردن، نقد کردن مثال: She criticized the government's handling of the situation. او از رویکرد دولت در برابر اوضاع انتقاد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رد کردن، اخراج کردن، برکنار کردن مثال: The judge dismissed the case due to lack of evidence. قاضی به دلیل کمبود شواهد پرونده را رد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبل، مدتی پیش مثال: They met for the first time many years ago. آن ها مدت ها پیش برای اولین بار ملاقات کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیروی دریایی مثال: He joined the Navy after finishing high school. او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به نیروی دریایی پیوست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بینایی، دید، جاذبه مثال: The beautiful sunset was a breathtaking sight. غروب زیبا یک منظره ی خیره کننده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخالفت، مخالف مثال: There was strong opposition to the new law. مخالفت قوی در برابر قانون جدید وجود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریا مثال: They spent their vacation swimming in the sea. آن ها تعطیلات خود را با شنا در دریا گذراندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

علامت، نشانه، علایم مثال: Fever is a common symptom of the flu. تب یکی از نشانه های شایع آنفولانزا است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلسکوپ مثال: He used a telescope to observe the stars in the night sky. او از تلسکوپ برای مشاهده ی ستاره ها در آسمان شب استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داستان، افسانه مثال: She loved to listen to fairy tales before bedtime. او دوست داشت قبل از خواب به داستان های خیالی گوش کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پس، سپس مثال: She finished her work, then she went for a walk. او کار خود را تمام کرد، سپس برای قدم زدن رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالاتر از، در بالا، فوق العاده مثال: The sun was shining brightly in the sky above. خورشید در آسمان بالایی با درخشش درخشان بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سریع، تند مثال: There has been rapid progress in medical research in recent years. در سال های اخیر پیشرفت سریعی در تحقیقات پزشکی انجام شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینترنت مثال: He spent hours surfing the Internet for information. او ساعت ها در اینترنت به دنبال اطلاعات می گشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حریم خصوصی مثال: He valued his privacy and didn't like to share personal information. او به حریم خصوصی خود ارزش می داد و دوست نداشت اطلاعات شخصی خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکار، شکار کردن مثال: They went on a hunt in the forest to find deer. آن ها برای شکار گورخری به جنگل رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لباس یکنواخت، یکنواخت مثال: All the students wore the same uniform to school. همه ی دانش آموزان همان لباس یکنواخت را به مدرسه پوشیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از آن زمان، از آن پس، زیرا مثال: He has been studying English since he was ten years old. او از ده سالگی به انگلیسی می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودمطمئن، اعتماد به نفس مثال: She felt confident that she would pass the exam. او احساس اطمینان کرد که در آزمون قبول خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهدید کردن، تهدید مثال: The dark clouds threaten to bring heavy rain. ابرهای تاریک به نظر می رسد تهدید به باران سنگین دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خلبان، آزمایشی مثال: The pilot announced that the flight would be delayed due to bad weather. خلبان اعلام کرد که پرواز به دلیل آب و هوای بد تاخیر خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ارائه، تقدیم مثال: She gave a presentation on climate change at the conference. او یک ارائه درباره تغییرات آب و هوا در کنفرانس داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوشتن، نگارش مثال: His writing skills improved after taking a creative writing course. مهارت های نوشتاری او پس از گذراندن دوره ی نوشتن خلاقانه بهبود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگه داشته شده، نگه داشتن مثال: She kept her promise to visit her grandmother every Sunday. او به قول خود که هر یکشنبه مادربزرگش را می بیند، پایبند ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش، کوشش مثال: With enough effort, you can achieve anything you set your mind to. با کافی بودن تلاش، می توانید هر چیزی که به آن فکر می کنید را دست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریاچه مثال: They spent the weekend camping by the lake. آن ها آخر هفته را در کنار دریاچه گذراندند و کمپ زدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قرار دادن، گذاشتن مثال: He lay the book on the table and left the room. او کتاب را روی میز گذاشت و اتاق را ترک کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آموزش، تحصیلات مثال: Education is the key to success. آموزش کلید موفقیت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سواری، سفر با وسیله نقلیه مثال: We went for a ride on the Ferris wheel at the amusement park. ما برای یک سفر با چرخ بزرگ در پارک تفریحی رفتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شوخی، لطیفه مثال: She told a funny joke that made everyone laugh. او یک شوخی خنده دار را گفت که همه را به خنده انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یهودی مثال: He comes from a long line of Jewish ancestors. او از نسل های طولانی از پیشینیان یهودی اش می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت، انتقال مثال: The car was in motion when the accident occurred. ماشین در حال حرکت بود که حادثه رخ داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زنجیر، زنجیره مثال: He broke the chain with a bolt cutter. او زنجیر را با چاقوی برشی شکست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سخت، سختی مثال: He worked hard to achieve his goals. او سخت کار کرد تا به اهدافش برسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خواهد، می خواست مثال: If I had more time, I would travel the world. اگر بیشتر از این به دستمان بود، جهان را سفر می کردیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صدا، احساس مثال: The sound of the waves crashing against the shore was soothing. صدای موج ها که به ساحل می زدند، آرامش بخش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عملکرد، اجرا مثال: Her performance in the play was praised by the critics. عملکرد او در نمایش توسط منتقدان تحسین شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارها، آثار مثال: The artist's works are displayed in galleries around the world. آثار هنرمند در گالری های سراسر دنیا به نمایش گذاشته می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدهی، بدهکاری مثال: He struggled to pay off his student loan debt. او در تلاش بود تا بدهی وام تحصیلی خود را پرداخت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زنگ، گل مثال: The sound of the bell signaled the end of class. صدای زنگ پایان کلاس را اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در برابر، علیه مثال: The team played against their biggest rivals in the final match. تیم در مسابقه ی نهایی در برابر حریفان بزرگترین خود بازی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

راه اندازی، شروع مثال: The company plans to launch its new product next month. شرکت قصد دارد محصول جدید خود را ماه آینده راه اندازی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شنیدن، گوش کردن مثال: His hearing was impaired after years of exposure to loud noises. پس از سال ها تماس با صداهای بلند، شنوایی او آسیب دید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شناور، شنا مثال: The boat began to float on the calm waters of the lake. قایق شروع به شناور شدن در آبهای آرام دریاچه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قراردادن ممنوعیت، حظر مثال: Smoking is banned in most public places. دخانیات در اکثر اماکن عمومی ممنوع است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اقدام، اندازه گیری مثال: The government took measures to improve road safety. دولت اقداماتی را برای بهبود ایمنی جاده ها انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دخالت، شرکت مثال: Her involvement in the project was crucial to its success. دخالت او در پروژه برای موفقیت آن حیاتی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبلی، پیشین مثال: She reviewed her notes from the previous meeting. او یادداشت های خود را از جلسه قبلی مرور کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تجاری، تبلیغاتی مثال: The company aired a commercial during the Super Bowl. شرکت در حین بازی فینال فوتبال آمریکایی تبلیغاتی پخش کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرزو، خواست مثال: I wish I could travel around the world someday. کاش روزی بتوانم به دور دنیا سفر کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بحرانی، اساسی مثال: The situation is critical, and we need to act quickly. وضعیت بحرانی است و ما باید به سرعت اقدام کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نتیجه، استنتاج مثال: In conclusion, I believe we should invest in renewable energy sources. در نتیجه، باور دارم باید در منابع انرژی قابل تجدید اعتبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تمرین، عمل مثال: Practice makes perfect. تمرین باعث کامل شدن می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساکن، اقامت کننده مثال: The new resident of the apartment building introduced herself to her neighbors. ساکن جدید ساختمان آپارتمانی خود را به همسایگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترجیحاً، بهتر مثال: I would rather stay home and relax tonight. من ترجیح می دهم امشب در خانه بمانم و استراحت کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ظرف، مخزن مثال: Please put the leftovers in a container and store them in the refrigerator. لطفاً غذای باقی مانده را در یک ظرف بگذارید و در یخچال نگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط کردن، آمیختن مثال: Mix the flour and water to make dough. آرد و آب را با هم مخلوط کنید تا خمیر بسازید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ملاحظه، درنظر گرفتن مثال: We need to take into consideration all the possible outcomes before making a decision. ما باید تمامی نتایج ممکن را قبل از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سالم، بهداشتی مثال: Eating fruits and vegetables is important for maintaining a healthy lifestyle. خوردن میوه ها و سبزیجات برای حفظ سبک زندگی سالم ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسیار کم، به سختی مثال: She could hardly keep her eyes open. او به سختی می توانست چشمانش را باز نگه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوجوان مثال: Teenagers need support and guidance from their parents. نوجوانان به حمایت و راهنمایی از والدین خود نیاز دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکل، دردسر مثال: I'm having trouble understanding this concept. در درک این مفهوم دچار مشکل شده ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجزاء، مؤلفه مثال: The computer has several components such as a processor and memory. کامپیوتر دارای چندین مؤلفه مانند پردازنده و حافظه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از، از سوی مثال: I received a gift from my friend. من یک هدیه از دوستم دریافت کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استفاده مثال: Please use the stairs instead of the elevator. لطفاً از پله ها به جای آسانسور استفاده کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیار بزرگ، عظیم مثال: The earthquake caused tremendous damage to the city. زمین لرزه خسارت بسیار زیادی به شهر وارد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حیوان خانگی مثال: She has a pet dog named Max. او یک سگ خانگی به نام مکس دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دکمه مثال: Press the button to start the machine. برای راه اندازی ماشین دکمه را فشار دهید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبیعت، ماهیت مثال: I love spending time in nature. من عاشق گذراندن وقت در طبیعت هستم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

الکترونیکی مثال: My phone is an electronic device. تلفن من یک دستگاه الکترونیکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توزیع مثال: The distribution of food to the refugees is ongoing. توزیع غذا برای پناهندگان ادامه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه، هر کس مثال: Everyone is invited to the party. همه به مهمانی دعوت شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

انکار کردن مثال: He denied any involvement in the crime. او هرگونه دخالت در جرم را انکار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درست، صحیح مثال: Your answer is correct. پاسخ شما صحیح است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سهم، به اشتراک گذاشتن مثال: Let's share the pizza. بیایید پیتزا را تقسیم کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مورد، قضیه مثال: The police are investigating the case. پلیس درحال بررسی مورد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتقال دادن، ابراز کردن مثال: She used art to express her feelings. او از هنر برای ابراز احساساتش استفاده می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیمه مثال: I have health insurance. بیمه سلامتی دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوانی، جوانان مثال: In my youth, I traveled a lot. در جوانی ام، زیاد سفر کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اهریمن انضباط مثال: He is a bit of a martinet when it comes to rules. وقتی به قوانین می رسد، او کمی اهریمن انضباط است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاسه، مشت مثال: She put the fruit in a bowl. او میوه ها را در یک کاسه گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاییز مثال: The leaves turn yellow in autumn. برگ ها در پاییز زرد می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تقریباً، حدوداً مثال: It will take approximately two hours to reach there. برای رسیدن به آن تقریباً دو ساعت طول می کشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارزیابی کردن مثال: The teacher will assess our progress in the next class. معلم پیشرفت ما را در کلاس بعدی ارزیابی خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویدیو، فیلم مثال: Let's watch a video on YouTube. بیایید یک ویدیو را در یوتیوب تماشا کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پدیده مثال: The Northern Lights are a natural phenomenon. نورهای شمالی یک پدیده طبیعی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خصوصی مثال: This is a private conversation. این یک گفتگوی خصوصی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مفید، کمک کننده مثال: His advice was very helpful. نصیحت او بسیار مفید بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتراض مثال: People gathered outside the government building to protest. مردم در خارج از ساختمان دولت برای اعتراض جمع شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمایشگاه مثال: She works in the chemistry lab. او در آزمایشگاه شیمی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داشتن مثال: I have a book on my desk. روی میزم یک کتاب دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سناریو، وضعیت مثال: They discussed different scenarios for the project. آن ها در مورد سناریوهای مختلف پروژه بحث کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرسنه مثال: I'm hungry. Let's have lunch. گرسنه هستم. بیایید ناهار بخوریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به آرامی، به لطافت مثال: She gently brushed her hair before going to bed. او موهایش را پیش از خواب به آرامی برس زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مالی، مالیاتی مثال: They are facing financial difficulties. آن ها با مشکلات مالی روبه رو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عملیات، عمل مثال: The doctor performed the operation successfully. دکتر عمل را با موفقیت انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برف مثال: It usually snows in this region during the winter. در این منطقه معمولاً زمستان برف می بارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیار، زیاد مثال: There is much work to be done before the deadline. پیش از مهلت، کار زیادی باید انجام شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فصل مثال: She read the first chapter of the book last night. او دیشب اولین فصل کتاب را خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه، کودک مثال: The kids are playing in the garden. بچه ها در باغ بازی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بلندمدت مثال: We need to develop a long - term strategy for success. ما باید یک استراتژی بلندمدت برای موفقیت توسعه دهیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارگر، کارکن مثال: The factory employs over 500 workers. کارخانه بیش از ۵۰۰ کارگر استخدام می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انضباط مثال: The military requires strict discipline. نیروهای نظامی نیاز به انضباط سخت دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماندن، اقامت مثال: We plan to stay at the hotel for a week. ما قصد داریم برای یک هفته در هتل اقامت کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشت مثال: He prefers chicken meat over beef. او گوشت مرغ را به گوشت گاو ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مد، طرز ساخت مثال: This dress is the latest fashion. این لباس آخرین مد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در حال توسعه مثال: Many developing countries face challenges in providing healthcare. کشورهای در حال توسعه با چالش هایی در ارائه خدمات بهداشتی روبه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاهد مثال: She witnessed the accident from across the street. او شاهد حادثه از مقابل خیابان بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نزدیک مثال: There is a grocery store nearby. یک فروشگاه خرید این نزدیکی هاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استراتژی مثال: The company developed a new marketing strategy. شرکت یک استراتژی بازاریابی جدید توسعه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشترک مثال: They invested in the project through a joint venture. آن ها از طریق یک شرکت مشترک در پروژه سرمایه گذاری کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر مثال: He has been like a father to me since my own father passed away. از زمانی که پدرم درگذشته، او مثل یک پدر برای من بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمار مثال: The architect designed a beautiful modern building. معمار یک ساختمان مدرن و زیبا را طراحی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیزانسی مثال: The Byzantine Empire was known for its rich cultural heritage. امپراتوری بیزانس به دلیل تاریخچه فرهنگی غنی اش شناخته می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جای مثال: He decided to stay home instead of going out. او تصمیم گرفت به جای خارج شدن در خانه بماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادامه داشته مثال: The rain continued for hours without stopping. باران بدون توقف به مدت ساعت ها ادامه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرنخ مثال: She found a clue that led her to the missing keys. او یک سرنخ پیدا کرد که او را به کلیدهای گم شده راهنمایی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جایگزین مثال: We need to consider alternative solutions to this problem. ما باید راه حل های جایگزین برای این مشکل را مدنظر قرار دهیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انرژی مثال: Solar panels convert sunlight into energy. پنل های خورشیدی نور خورشید را به انرژی تبدیل می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مو مثال: She braided her hair before going to bed. او موهایش را پیش از رفتن به خواب باز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جدی مثال: This is a serious matter that requires immediate attention. این یک مسئله جدی است که نیاز به توجه فوری دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قابل توجه، قوی مثال: The company made a substantial profit last year. شرکت در سال گذشته سود قابل توجهی کسب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دفاعی مثال: The team played a defensive game to protect their lead. تیم بازی دفاعی کرد تا برتری خود را حفظ کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گالری مثال: The paintings are displayed in the art gallery. نقاشی ها در گالری هنر نمایش داده می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت مثال: She struck a dramatic pose for the photographer. او برای عکاس یک وضعیت دل خواه ایجاد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید مثال: You shall not pass! ( Command ) نباید بگذری! ( فرمان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکنیک مثال: The artist used a new technique in her latest painting. هنرمند از یک تکنیک جدید در نقاشی آخرین اثر خود استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبارزه مثال: They had a fight over who would do the dishes. آن ها به دلیل اینکه چه کسی ظرف ها را بشوید دعوا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشارکت کردن مثال: She loves to participate in charity events. او دوست دارد در رویدادهای خیریه مشارکت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخصاً مثال: I will take care of the matter personally. من شخصاً مراقب این موضوع خواهم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاس مثال: I have a math class in the morning. من صبح ها یک کلاس ریاضی دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نامزد مثال: The party has selected a new candidate for the upcoming election. حزب، یک نامزد جدید برای انتخابات آینده انتخاب کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسته بندی مثال: Please wrap the gift in colorful paper. لطفاً هدیه را با کاغذهای رنگی ببندید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روانشناسی مثال: She is studying psychology to understand human behavior better. او در حال مطالعه روانشناسی است تا رفتار انسان را بهتر بفهمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حفظ کردن مثال: It's important to retain key information for the exam. حفظ کردن اطلاعات کلیدی برای امتحان بسیار مهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در حالی که مثال: Sarah loves summer, whereas Tom prefers winter. سارا تابستان را دوست دارد در حالی که تام زمستان را ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنایتکار مثال: The police arrested the criminal after a long investigation. پلیس پس از یک مدت طولانی تحقیق، جنایتکار را دستگیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بستگی داشتن مثال: The success of the project depends on our teamwork. موفقیت پروژه به همکاری ما بستگی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ده مثال: I have ten apples in my bag. من ده سیب در کیفم دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حیاط مثال: The children played in the yard until it got dark. بچه ها تا تاریک شدن هوا در حیاط بازی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیست شناسی مثال: She is studying Biology at university. او در دانشگاه در حال مطالعه زیست شناسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توصیه، پیشنهاد مثال: I followed your recommendation and watched that movie. It was great! من پیشنهاد شما را دنبال کردم و آن فیلم را دیدم. عالی بود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخصی مثال: I prefer to keep my personal life private. من ترجیح می دهم زندگی شخصی ام را خصوصی نگه دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنین مثال: She is not only intelligent but also hardworking. او نه تنها باهوش است بلکه پرتلاش هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقابل مثال: It's the classic battle of good vs evil. این مبارزه ی کلاسیک خیر مقابل شر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مال او مثال: John is bringing his dog to the park. جان سگش را به پارک می آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخریب مثال: The hurricane caused widespread destruction in the coastal towns. توفان باعث تخریب گسترده ای در شهرهای ساحلی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروشگاه مثال: I need to stop by the grocery shop on my way home. من باید سری به سوپرمارکت بزنم وقتی دارم به خانه برمی گردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روغن مثال: She used olive oil to cook the vegetables. او از روغن زیتون برای پخت سبزیجات استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بورژوازی مثال: The embourgeoisement of the middle class led to changes in their lifestyle. بورژوازی طبقه متوسط منجر به تغییراتی در شیوه زندگی آن ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تنش مثال: Excessive stress can negatively impact your health. تنش های زیاد می تواند بر سلامتی شما تأثیر منفی بگذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسب و کار مثال: He's traveling to Tokyo on business. او به توکیو برای کسب و کار رفته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چای مثال: Would you like some tea with your breakfast? آیا می خواهید با صبحانه چای بنوشید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

معنی مثال: What does this word mean? این کلمه چه معنی ای دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیروز مثال: We went to the beach yesterday and had a great time. ما دیروز به ساحل رفتیم و وقت خوبی داشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لرزش مثال: She felt a shake in her hands from nervousness. او لرزشی در دست هایش از عصبانیت احساس کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لب، لبه مثال: She applied lipstick to her lips. او رژ لب را به لب های خود زد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رها کردن مثال: She accidentally dropped her phone in the pool. او به طور اتفاقی گوشی اش را در استخر رها کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول مثال: Can you lend me a few bucks until payday? می توانی تا روز حقوق چند دلار به من قرض دهی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آبی مثال: She painted her bedroom walls blue. او دیوارهای اتاق خوابش را آبی رنگ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکست دادن مثال: The underdog team managed to beat the champions. تیم ضعیف توانست قهرمانان را شکست دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرد و خاک مثال: She wiped the dust off the old bookshelf. او گرد و خاک را از قفسه کتاب قدیمی پاک کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمان اضافی مثال: Do you have any spare change for the parking meter? آیا سکه اضافی برای پارک متر دارید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرسیدن مثال: She decided to ask for directions from a passerby. او تصمیم گرفت از یک عابر ، راه را بپرسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خراب کردن مثال: Leaving food out in the sun can spoil it. گذاشتن غذاها زیر آفتاب می تواند آن ها را خراب کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جستجو کردن مثال: They seek adventure wherever they go. آن ها هرجا می روند، به دنبال ماجراجویی هستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به یاد داشتن مثال: Please remember to lock the door when you leave. لطفاً به یاد داشته باش که وقتی می روی، در را قفل کنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوک پستان مثال: The baby sucked on her mother's tit. نوزاد نوک پستان مادرش را مکید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تصویر مثال: She took a picture of the sunset over the ocean. او عکسی از غروب آفتاب روی اقیانوس گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چمن مثال: The children played soccer on the grass field. بچه ها در زمین چمنی فوتبال بازی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیدن مثال: I can't see without my glasses. بدون عینکم نمی توانم ببینم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش شانس مثال: Winning the lottery made him feel incredibly lucky. برنده شدن در قرعه کشی او را بسیار خوش شانس کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندک مثال: There was only a fewtrils of evidence to support his claim. فقط اندکی از شواهد برای پشتیبانی از دعوای او وجود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفته شده مثال: The rules are clearly laid out in the said document. قوانین به وضوح در سند مذکور ذکر شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکلیف مثال: The teacher gave us an assignment to complete over the weekend. معلم به ما یک تکلیف داد که باید آن را در طی آخر هفته تکمیل کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

روشن مثال: She lit a candle to create a cozy atmosphere. او یک شمع را روشن کرد تا یک محیط دوستانه ایجاد کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به مربوط به گودی ها مثال: Cavernosal smooth muscle plays a crucial role in penile erection. عضله صاف گودی ها نقش مهمی در انتصاب قضیه ایفا می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جداکردن مثال: The surgeon performed a resection of the tumor. جراح یک جداکردن از تومور انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم شدن مثال: There was a noticeable slackening in productivity after the holidays. بعد از تعطیلات، کاهش قابل توجهی در تولیدی مشاهده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوزن مثال: She pricked her finger with a sewing pin. او انگشتش را با یک سوزن دوختن زخم زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٧

درد مثال: After the long hike, her feet were aching. بعد از پیاده روی طولانی، پاهایش درد می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکشنبه مثال: We're planning to go for a picnic next Sunday. ما قصد داریم یک پیک نیک از سری ببریم یکشنبه آینده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-٤١

اراده مثال: With strong willpower, you can achieve anything you set your mind to. با اراده قوی، می توانید هر چیزی را که به آن فکر کرده اید، دست یافت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرزو مثال: She made a wish upon a shooting star. او آرزویی بر یک ستاره سوزان کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

موش مثال: There was a rat in the kitchen, so we had to call the exterminator. در آشپزخانه یک موش بود، بنابراین مجبور شدیم به مبارزه با آن بپردازیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقعیت پذیرفتن مثال: After much discussion, they settled on a compromise. پس از بسیاری از بحث ها، آن ها به یک توافق رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارایی مثال: Increasing the efficiency of the production line led to higher profits. افزایش کارایی خط تولید منجر به سودهای بیشتر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوازده تایی مثال: I bought a dozen eggs from the store. من یک دوازده تایی تخم مرغ از فروشگاه خریدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستاره مثال: The night sky was filled with shining stars. آسمان شب پر از ستاره های درخشان بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا حالا مثال: Have you ever been to Paris? آیا تاکنون به پاریس رفته اید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوقلو مثال: Sarah has a twin brother named Jack. سارا برادر دوقلویی به نام جک دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرام مثال: She remained calm despite the chaos around her. او با وجود هرج و مرج اطرافش، آرام ماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فیزیکی مثال: Regular physical exercise is essential for maintaining good health. ورزش منظم فیزیکی برای حفظ سلامتی بسیار حیاتی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لغزش، لغزیدن مثال: Be careful not to slip on the wet floor. مراقب باشید که روی زمین خیس نلغزید ( سر نخورید ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دشواری، مشکل مثال: He faced difficulties in solving the complex math problem. او با دشواریهایی در حل مسئله پیچیده ریاضی، روبرو شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمایش دادن، اثبات کردن مثال: She demonstrated her painting skills at the exhibition. او مهارت های نقاشی خود را در نمایشگاه نشان داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روزی و روزگاری، یکی بود یکی نبود مثال: Once upon a time, there was a beautiful princess living in a magical castle. روزی روزگاری، یک شاهزاده زیبا در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کانال، مسیر مثال: They broadcast the news on the television channel at 6 PM. آن ها اخبار را در کانال تلویزیونی ساعت ۶ عصر پخش می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنگ، کشیده مثال: She tied the rope tight to secure the boat. او طناب را به شدت بست تا قایق را ایمن کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دادن، اعطا کردن مثال: He decided to give his old bicycle to his younger brother. او تصمیم گرفت دوچرخه قدیمی اش را به برادر کوچکترش بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیجان انگیز، جذاب مثال: The roller coaster ride was so exciting! سفر با قطار بر روی ریل بسیار هیجان انگیز بود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسترده، وسیع مثال: She has a broad knowledge of history. او دانش گسترده ای در زمینه تاریخ دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشانه، سیگنال مثال: The traffic light turned red, signaling us to stop. چراغ راهنمایی قرمز شد، به ما نشان داد که باید بایستیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسمت سوم فعل be به معنی "بودن" مثال: Have you been to Paris before? قبلاً به پاریس رفته اید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارد کردن، تشکیل دادن مثال: The new design incorporates feedback from customers. طراحی جدید، بازخوردهای مشتریان را وارد کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتماد، اطمینان مثال: She has a lot of confidence in her abilities. او به توانایی های خود اطمینان بسیار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رشد، افزایش مثال: The company has experienced rapid growth in recent years. این شرکت در سال های اخیر رشد سریعی را تجربه کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ورزش، تمرین مثال: She does yoga for exercise. او برای ورزش، یوگا انجام می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی، رنگ کشیدن مثال: She's been working on a painting for weeks. او به مدت هفته ها روی یک نقاشی کار کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج کرده، ازدواج مثال: They got married last year. آنها سال گذشته ازدواج کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امتیازدهی، امتیاز مثال: The movie received a high rating from critics. فیلم امتیاز بالایی از منتقدان دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشغول، پرکار مثال: She's too busy to talk right now. او الان برای صحبت کردن خیلی مشغول است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وجود داشتن، وجود مثال: Does life exist on other planets? آیا زندگی در سیارات دیگر وجود دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کپی، کپی کردن مثال: Can you make a copy of this document for me? می توانید یک کپی از این سند برای من بگیرید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تور، گردش مثال: They went on a tour of Europe last summer. آنها تابستان گذشته به تور اروپا رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بله، آره مثال: Yeah, I'll be there in a minute. بله، دقیقاً یک دقیقه دیگر در آنجا خواهم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماموریت، وظیفه مثال: The team's mission is to find a cure for the disease. ماموریت تیم این است که درمانی برای این بیماری پیدا کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احاطه کردن، احاطه شدن مثال: The house is surrounded by trees. خانه توسط درختان احاطه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوشته شده، ادبی مثال: Her written works have received critical acclaim. آثار نوشته شده اش تحسین برانگیز بوده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیوند، پیوند دادن مثال: The report provided a link to the full study. گزارش، پیوندی به مطالعه کامل فراهم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بهبود، بهبود دادن مثال: There has been a significant improvement in his health. یک بهبود قابل توجه در وضعیت سلامتی اش اتفاق افتاده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مداخله، وساطت مثال: The UN called for intervention to stop the violence. سازمان ملل برای متوقف کردن خشونت، مداخله را خواست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طولانی، دراز مثال: We went for a long walk along the beach. ما برای پیاده روی طولانی در امتداد ساحل رفتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رئیس، اصلی مثال: She is the chief editor of the magazine. او سردبیر اصلی مجله است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنجم، پنجمین مثال: She lives on the fifth floor of the building. او در طبقه پنجم ساختمان زندگی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آفریقایی آمریکایی، سیاه پوست مثال: He is an African - American artist known for his powerful paintings. او یک هنرمند آفریقایی آمریکایی است که به دلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شهر، شهرستان مثال: She moved to the city to pursue her career. او به شهر رفت تا به دنبال حرفه اش بگردد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنرمند، هنرپیشه مثال: The gallery features works by local artists. گالری، اثار هنرمندان محلی را به نمایش می گذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کند، آرام مثال: The traffic was moving slow this morning. ترافیک امروز صبح کند بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معجزه، حادثه ی غیرمعمول مثال: Her recovery was nothing short of a miracle. بازگشت او به سلامتی چیزی کمتر از یک معجزه نبود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دفتر، دفتر کار مثال: She works in an office downtown. او در یک دفتر وسط شهر کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما، ما را مثال: They invited us to their wedding. آنها ما را به عروسی خود دعوت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عاشقانه، رمانتیک مثال: They had a romantic dinner by candlelight. آنها شامی عاشقانه با شمع ها داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گذشته stand به معنی "ایستادن، ایستاده بودن" مثال: He stood at the entrance, waiting for his friends. او در ورودی ایستاده بود و منتظر دوستانش بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به روان درمانی، افکننده ی روانی مثال: Some substances are considered psychotomimetic and can induce hallucinations. برخی مواد به عنوان افکننده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حمل و نقل مثال: Public transportation in the city is very convenient. حمل و نقل عمومی در شهر بسیار راحت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گل رز، بلند شدن، افزایش یافتن مثال: She received a bouquet of roses for her birthday. او یک دسته گل رز به مناسبت تولدش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حل کردن، رفع کردن مثال: We need to solve this problem before it gets worse. باید این مشکل را قبل از اینکه وخیم تر شود حل کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرهنگ، فرهنگی مثال: Learning about different cultures enriches our understanding of the world. آشنایی با فرهنگ های مختلف توانسته است فهم ما از جهان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رضایت بخشیدن، پاسخ دادن به مثال: Her performance didn't satisfy the expectations of the audience. اجرای او، رضایت مخاطبان را جلب نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دستور کار، برنامه کاری مثال: Let's review the agenda for today's meeting. بیایید برنامه کاری جلسه امروز را مرور کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برچسب، برچسب گذاشتن مثال: The label on the box indicates its contents. برچسب روی جعبه محتویات آن را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسابقه، نژاد مثال: The horse race was very exciting. مسابقه اسب سواری بسیار هیجان انگیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ائتلاف، اتحاد مثال: The two parties formed a coalition to govern together. دو حزب برای مشارکت در دولت داری یک ائتلاف تشکیل دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استخدام، کار مثال: The government is trying to boost employment. دولت در تلاش است برای افزایش اشتغال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خواستن، اراده داشتن مثال: She has a strong desire to succeed. او اراده قوی برای موفقیت دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشهور، سلبریتی مثال: The event was attended by many celebrities. بسیاری از سلبریتی ها در رویداد حضور داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متحد، یکپارچه مثال: The United Nations aims to promote peace and cooperation. سازمان ملل متحد هدفش ارتقاء صلح و همکاری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرطان مثال: She was diagnosed with breast cancer. سرطان سینه او تشخیص داده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سه مثال: There are three apples on the table. سه تا سیب روی میز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسئول، مسئولیت پذیر مثال: He is responsible for overseeing the project. او مسئول نظارت بر پروژه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیئت مدیره، تخته مثال: The board of directors approved the new project. هیئت مدیره پروژه جدید را تأیید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افراد، مردم مثال: People from all walks of life attended the event. افراد از تمام طبقات جامعه در رویداد شرکت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

چارچوب، چارچوب کاری مثال: We need to establish a framework for future cooperation. ما باید یک چارچوب برای همکاری آینده ایجاد کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استاد، مسلط مثال: He is a master of chess. او استاد شطرنج است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

توجیه کردن، اثبات کردن مثال: He tried to justify his actions, but no one believed him. او سعی کرد اعمال خود را توجیه کند، اما هیچ کس حرف او را باور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبلی، پیشین مثال: They discussed the issue at a prior meeting. آن ها در جلسه قبلی مسئله را بحث کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازی، مسابقه مثال: They played a friendly game of soccer. آن ها یک بازی دوستانه فوتبال بازی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در همین حال، در همین مدت مثال: She went to the bank, and meanwhile, he went to the post office. او به بانک رفت و در همین مدت، او ( یک نفر دیگر ) به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باتری مثال: The battery in my phone needs to be replaced. باتری تلفن همراهم باید تعویض شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرطوب، خیس مثال: Don't forget to bring an umbrella; it's wet outside. فراموش نکنید که چتر بیاورید؛ بیرون بارانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر، اختلاف مثال: There is some variation in prices between stores. تغییراتی در قیمت ها بین فروشگاه ها وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیروزی، برتری مثال: Their team celebrated their victory. تیم آن ها پیروزی خود را جشن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وحشتناک، ناگوار مثال: The accident was horrible. تصادف وحشتناک بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدید، تازه مثال: She bought a new car last month. او ماه گذشته یک ماشین جدید خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بچه عمو، عمه، دایی، خاله مثال: My cousin is coming to visit us next week. پسرعمه من هفته آینده برای دیدن ما می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلی، اولیه مثال: Learning to read is a primary skill for children. یادگیری خواندن یک مهارت اصلی برای کودکان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گذشته فعل begin به معنی "شروع کردن" مثال: She began her career as a teacher. او شروع به فعالیت حرفه ای خود به عنوان یک معلم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستاورد، موفقیت مثال: Winning the competition was a great achievement for him. برنده شدن در مسابقه برای او دستاورد بزرگی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثروتمند، دارایی زیاد مثال: The wealthy businessman donated a large sum to charity. کارآفرین ثروتمند مبلغ زیادی را به خیریه اهدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواننده، قاری مثال: The magazine has millions of readers worldwide. مجله میلیون ها خواننده در سراسر جهان دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاده، راه مثال: The road was closed due to construction. جاده به دلیل ساخت و ساز بسته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صاحب، مالک مثال: He is the owner of a successful business. او صاحب یک کسب و کار موفق است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فروپاشی، ویرانی مثال: The collapse of the bridge caused traffic delays. فروپاشی پل باعث تأخیر در ترافیک شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیان، اظهار مثال: Her facial expression showed surprise. عبارت چهره اش حیرت را نشان می داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعلام کردن، خبر دادن مثال: The company will announce its new product next week. شرکت محصول جدید خود را هفته آینده اعلام خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جزیره، منطقه مستقل مثال: They spent their vacation on a tropical island. آن ها تعطیلات خود را روی یک جزیره استوایی گذراندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروشگاه، ذخیره کردن مثال: She works at a clothing store. او در یک فروشگاه لباس کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حامی، پشتیبان مثال: She is a strong supporter of environmental causes. او یک حامی قوی از مسائل محیط زیست است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایدز مثال: The organization provides support for people living with AIDS. این سازمان پشتیبانی برای افراد مبتلا به ایدز فراهم می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاطر، سود مثال: He did it for the sake of his family. او این کار را برای خاطر خانواده اش انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یهودی، مربوط به یهود مثال: He is of Jewish descent. او اهل نژاد یهودی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمک کردن، پشتیبانی کردن مثال: Can you assist me with this project? می توانید به من در این پروژه کمک کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهاد، آژانس مثال: The government agency is responsible for regulating food safety. آژانس دولتی مسئول نظارت بر ایمنی غذا است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابتدایی، اولیه مثال: She teaches at an elementary school. او در یک مدرسه ابتدایی تدریس می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الگو، مدل مثال: The new car model is receiving positive reviews. مدل جدید اتومبیل بازخوردهای مثبتی دریافت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگشت مثال: She hurt her finger while chopping vegetables. او در حال خرد کردن سبزیجات انگشتش را زخمی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صنعتی مثال: The town has a large industrial park. شهر، یک پارک صنعتی بزرگ دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یخ، یخ زدن مثال: There was a thin layer of ice on the pond. یک لایه نازک از یخ روی آبگیر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چهارم مثال: She finished fourth in the race. او چهارمین شخص در مسابقه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نماینده، نماینده ای مثال: The union sent a representative to negotiate with management. اتحادیه یک نماینده برای مذاکره با مدیریت ارسال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل توجه، قابل تامل مثال: The project required a considerable amount of funding. پروژه نیاز به مبلغ قابل توجهی از منابع مالی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خوش آمد گویی، استقبال مثال: We extend a warm welcome to our guests. ما خوش آمد گویی داغ برای میهمانانمان داریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفحه، برگه مثال: Turn to page 10 of your textbook. به صفحه ۱۰ کتاب درسی خود بروید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سختی، تلخی، خشونت مثال: His remarks were marked by an unusual asperity. نظرات او با یک سختی غیرمعمول مشخص شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ابزار، ساز مثال: He plays several musical instruments. او چندین ساز موسیقی می نوازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منبع، امکانات مثال: Water is a valuable resource. آب یک منبع ارزشمند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کهکشان مثال: Our solar system is part of the Milky Way galaxy. منظومه شمسی ما بخشی از کهکشان راه شیری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهان، کیهان مثال: Scientists study the origins of the universe. دانشمندان منشأ جهان را مطالعه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تولید کردن، ایجاد کردن مثال: The wind turbines generate electricity. توربین های بادی برق تولید می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاکسپاری، تشییع جنازه مثال: The funeral was held at the local church. خاکسپاری در کلیسای محلی برگزار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسترده، وسیع مثال: The river flows through a wide valley. رودخانه از یک دره گسترده می گذرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روان شناس مثال: The psychologist helps people deal with their emotions. روان شناس به مردم کمک می کند که با احساسات خود مقابله کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لوبیا، حبوبات مثال: She cooked a pot of beans for dinner. او یک قابلمه لوبیا برای شام پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگردان، مدیر مثال: The director of the company announced the new policy. مدیر شرکت سیاست جدید را اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملت، امت، کشور مثال: The nation celebrated its independence. ملت برای استقلال خود جشن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پوشش، گزارش، بیمه نامه مثال: The news coverage of the event was extensive. گزارش خبری از رویداد گسترده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موشک مثال: The missile was launched from a military base. موشک از پایگاه نظامی پرتاب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلوله مثال: The police found several bullets at the crime scene. پلیس چندین گلوله را در محل جرم پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکایت کردن، شکایت مثال: She likes to complain about the weather. او دوست دارد از آب و هوا شکایت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولی، عادی مثال: It was just an ordinary day. فقط یک روز عادی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساده، واضح، دشت مثال: She prefers plain black coffee. او قهوه ساده سیاه را ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصرار کردن مثال: She insists on doing it her way. او اصرار دارد که به روش خودش انجام دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع، عنوان، فاعل مثال: The subject of the meeting was climate change. موضوع جلسه تغییرات آب و هوا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توانستن، توانا بودن مثال: With practice, you can improve your skills. با تمرین، می توانید مهارت هایتان را بهبود ببخشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیراندازی، شلیک مثال: He enjoys hunting and shooting. او از شکار و تیراندازی لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوبت، چرخش، تبدیل شدن مثال: It's your turn to speak. نوبت شماست که حرف بزنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کت، ژاکت مثال: He wore a warm jacket in the cold weather. او در هوای سرد یک ژاکت گرم پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بشکه، جام مثال: The wine was stored in wooden barrels. شراب در بشکه های چوبی نگهداری می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توده، پشته مثال: There was a pile of books on the table. توده ای از کتاب ها روی میز بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیشترین، بیشتر مثال: Most people prefer sunny weather. بیشتر مردم آب وهوای آفتابی را ترجیح می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نماینده، عامل مثال: The real estate agent helped us find a new home. نماینده املاک ( مشاور املاک ) به ما کمک کرد تا خانه جدیدی پیدا کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قانون، حکم، مقرره مثال: Follow the rules of the road. قوانین راه را رعایت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمراه شدن، سرگردان شدن مثال: They wandered through the forest for hours. آن ها ساعت ها در جنگل سرگردان شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودمان، خودمان را مثال: We should be proud of ourselves. باید به خودمان افتخار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خودکار، خودرو مثال: Many modern cars come with auto - start features. خودروهای مدرن زیادی دارای ویژگی راه اندازی خودکار هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجازات، عقوبت مثال: The punishment for stealing is severe. عقوبت برای دزدی سخت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوم، سومین مثال: She finished third in the race. او در مسابقه سوم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نهایت، سرانجام مثال: Eventually, they found their way back home. در نهایت، آن ها راهشان را به خانه پیدا کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معاصر، هم زمان مثال: Contemporary art challenges traditional norms. هنر معاصر، باورهای سنتی را به چالش می کشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شرکت، کسب وکار، پروژه مثال: He started his own enterprise after college. او پس از دانشگاه، کسب وکار خودش را راه انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بمب گذاری، پرتاب بمب مثال: The city was devastated by a bombing. شهر به دلیل بمب گذاری ویران شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غریبه، ناشناخته مثال: Don't talk to strangers. با غریبه ها حرف نزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وضوح، آشکارا مثال: She was obviously upset about something. آشکارا از چیزی ناراحت بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افزایشی، رو به افزایش مثال: There has been an increasing demand for organic food. تقاضای غذاهای ارگانیک رو به افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازتاب دادن، انعکاس دادن مثال: The mirror reflects your image. آینه تصویر شما را بازتاب می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزنامه مثال: He reads the newspaper every morning. او هر صبح روزنامه می خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وابسته بودن، تکیه داشتن مثال: The success of the project depends on teamwork. موفقیت پروژه بستگی به کار تیمی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

داستان، داستان خوانی، خیالی مثال: She enjoys reading fiction novels in her free time. او لذت می برد که در اوقات فراغتش داستان های خیالی بخواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مذاکره مثال: The negotiation between the two companies lasted for weeks. مذاکره بین دو شرکت مدت ها طول کشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مغرور کردن مثال: She tried to cajole her friend into coming with her to the party. او سعی کرد دوستش را مغرور کند که با او به مهمانی بیاید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استراتژیک، مهم مثال: They developed a strategic plan for the company's growth. آن ها برای رشد شرکت یک برنامه استراتژیک تدوین کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشغال کردن، مشغول کردن مثال: The students were occupied with their homework. دانش آموزان به تمرین خود مشغول بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هر، برای هر مثال: You can buy tickets for $10 per person. می توانید بلیت را با قیمت ۱۰ دلار برای هر نفر بخرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ادبیات، کتابخانه مثال: She studied English literature in college. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی خواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون، بی، خالی از مثال: I can't live without my phone. نمی توانم بدون تلفن همراه زندگی کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبز، نو مثال: The leaves on the trees turned green in the spring. برگ های درختان در بهار سبز شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شرکت، همراهی مثال: She works for a multinational company. او برای یک شرکت چندملیتی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترغیب کردن، تشویق کردن مثال: The teacher prompted the students to participate in the discussion. معلم دانش آموزان را ترغیب کرد تا در بحث شرکت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحات، شرح مثال: Can you give me a brief description of the book? می توانید یک توضیح مختصر از کتاب بدهید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد دادن، اظهار نظر کردن مثال: She suggested going to the beach for the weekend. او پیشنهاد کرد که برای آخر هفته به ساحل برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکپارچه کردن، اتحادیه مثال: The team united to achieve their goal. تیم برای دستیابی به هدف خود یکپارچه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسلحه، سلاح مثال: The soldiers carried their weapons into battle. سربازان سلاح هایشان را وارد جنگ کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چگونه، چطور مثال: How did you learn to play the piano? چگونه یاد گرفتی پیانو بنوازی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هفته مثال: I have a busy week ahead of me. یک هفته پر کاری پیش رو دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست یافتن به، انجام دادن مثال: She accomplished her goal of running a marathon. او موفق شد به هدف خود در دویدن ماراتن دست یابد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشابه، شبیه مثال: The two paintings are similar in style. دو تابلو در سبکشان مشابه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکان، جایگاه مثال: This is a beautiful place for a picnic. این یک مکان زیبا برای پیک نیک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حدس زدن، پیش بینی کردن مثال: Can you guess what's in the box? می توانید حدس بزنید که در جعبه چیست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیمارستان مثال: She works as a nurse at the local hospital. او به عنوان پرستار در بیمارستان محلی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم، اسمی مثال: "Cat" is a noun in the English language. "گربه" یک اسم در زبان انگلیسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوربین، دوربین عکاسی مثال: He took a picture of the sunset with his camera. او تصویر غروب آفتاب را با دوربینش گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صبح، صبحگاه مثال: She goes for a run every morning. او هر روز صبح برای دویدن می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قطعاً، مطمئناً مثال: I will definitely attend the meeting. من قطعاً در جلسه حضور خواهم داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلسه، نشست مثال: They had a productive session discussing the budget. آن ها یک جلسه مفید درباره بودجه داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کل، جمع مثال: The total cost of the project was higher than expected. هزینه کل پروژه از انتظارات بیشتر بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موضوع، امر، مسئله مثال: The matter requires further investigation. موضوع نیاز به بررسی بیشتر دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شهردار مثال: The mayor announced new plans for the city. شهردار برنامه های جدیدی برای شهر اعلام کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوش، استخبارات مثال: She has a high level of intelligence. او سطح بالایی از هوش دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیانیه، اظهار نظر مثال: The company issued a statement regarding the incident. شرکت بیانیه ای درباره حادثه منتشر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاج، درخت کاج مثال: The forest was filled with tall pine trees. جنگل پر از درختان کاج بلند بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاپنی مثال: She is studying Japanese at university. او در دانشگاه در حال مطالعه زبان ژاپنی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتخاب، گزینه مثال: You have to make a choice between the two options. شما باید بین دو گزینه انتخاب کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اساسی، ضروری مثال: Water is essential for life. آب برای زندگی ضروری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرضیه، پنداشت مثال: She made the assumption that he wouldn't come. او پنداشت که او ( شخص دیگر ) نخواهد آمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گم شده، از دست رفته مثال: He found his lost keys under the sofa. او کلیدهای گم شده خود را زیر مبل پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عملی، کاربردی مثال: Learning a new language is a practical skill. یادگیری یک زبان جدید یک مهارت کاربردی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشاندن، پوشیدن مثال: She likes to clothe her children in colorful clothes. او دوست دارد به کودکانش لباسهای رنگارنگ بپوشاند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اضطراب، نگرانی مثال: She suffers from anxiety before giving presentations. او قبل از سخنرانی ها، از اضطراب رنج می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجازه دادن، اجازه داشتن مثال: The teacher doesn't allow talking during exams. معلم اجازه حرف زدن در حین امتحان ها را نمی دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبان ( عضو دهان ) ، زبان ( زبان بشر ) مثال: Your tongue helps you taste food. زبان شما به شما کمک می کند تا غذا را بچشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخص، فرد مثال: Each person has their own unique personality. هر شخصی دارای شخصیت منحصر به فرد خود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستگاه، وسیله مثال: The new device helps people monitor their heart rate. این دستگاه جدید به افراد کمک می کند تا ضربان قلب خود را نظارت کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنیر مثال: He put some cheese on his sandwich. او کمی پنیر روی ساندویچش گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از طریق، در امتداد مثال: They walked through the forest to reach the lake. آن ها از طریق جنگل رفتند تا به دریاچه برسند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروغ گفتن، دروغ مثال: She couldn't tell if he was telling the truth or lying. او نتوانست بفهمد که او در حال صحبت کردن درباره حقیقت است یا دروغ می گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرار کردن، گریختن مثال: The prisoner managed to escape from jail. زندانی موفق به فرار از زندان شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کاربرد، ارزش مثال: Solar panels have many utilities. پنل های خورشیدی کاربردهای زیادی دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور صحیح، درست مثال: Make sure to wash your hands properly before eating. حتماً اطمینان حاصل کنید که دست هایتان را به طور صحیح قبل از خوردن بشوی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازداشت کردن، دستگیر کردن مثال: The police arrested the suspect. پلیس مظنون را دستگیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

احتمالاً، به طور پتانسیلی مثال: The project is potentially profitable. این پروژه احتمالاً سودآور است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق، بی صبر مثال: The children were eager to open their presents. بچه ها برای باز کردن هدایاشان بی صبر بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پوشیدن، استفاده کردن مثال: She decided to wear her new dress to the party. او تصمیم گرفت که لباس جدیدش را برای مهمانی بپوشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید، احتمالاً مثال: Perhaps we'll see each other again someday. شاید روزی دوباره یکدیگر را ببینیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تناسب اندام، ورزش مثال: He goes to the gym to improve his fitness. او برای بهبود تناسب اندامش به باشگاه ورزشی می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مقابل، برابر مثال: It's Barcelona versus Real Madrid in the final. در فینال، بارسلونا در برابر رئال مادرید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاک، زمین مثال: The children played in the dirt. بچه ها در خاک بازی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سوی، در جهت مثال: She walked toward the bus stop. او به سمت ایستگاه اتوبوس راه رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم، گروه مثال: Our team won the championship. تیم ما قهرمانی را به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سوی، در جهت مثال: She walked towards the sunset. او به سوی غروب خورشیدقدم زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه، گروه کردن مثال: The children formed a group to play soccer. بچه ها یک گروه برای بازی فوتبال تشکیل دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تصمیم، تصمیم گیری مثال: They reached a resolution to the conflict. آنها به تصمیمی درباره تعارضات رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعطیلات، تعطیل مثال: We're going on holiday to the beach next week. ما هفته آینده به ساحل برای تعطیلات می رویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توانست، می توان مثال: She could speak three languages fluently. او می توانست به راحتی سه زبان صحبت کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقتصاد، علم اقتصاد مثال: He studied economics at university. او در دانشگاه ، اقتصادخواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاک کردن، تمیز کردن مثال: She used a cloth to wipe the table clean. او از یک پارچه برای پاک کردن میز استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگین، سنگین وزن مثال: The box was too heavy for her to lift. جعبه برای او خیلی سنگین بود تا بتواند بلندش کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول، وجه مثال: He counted the money carefully before putting it in the bank. او پول را با دقت شمارش کرد قبل از اینکه در بانک بگذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تأخیر، تعویق مثال: There was a delay in the arrival of the train. تأخیری در ورود قطار وجود داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشاره کردن، ذکر کردن مثال: She didn't mention anything about the party. او درباره مهمانی چیزی اشاره نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متمایز، مختلف مثال: The two concepts are quite distinct from each other. دو مفهوم کاملاً متمایز از یکدیگر هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد، اندیشه مثال: I have a suggestion for improving the process. من یک پیشنهاد برای بهبود فرآیند دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشترک، جمعی مثال: The decision was made by collective agreement. تصمیم به توافق جمعی گرفته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرمایه گذاری، سرمایه مثال: Real estate is a popular investment option. املاک، یک گزینه پرطرفدار برای سرمایه گذاری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توجه، نظر، احترام مثال: Her work was held in high regard by her colleagues. کار او توسط همکارانش با احترام مورد ارزیابی قرار گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

روشن، آشکار مثال: It was obvious that she was lying. آشکار بود که او دروغ می گفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اول، ابتدا مثال: She was the first person to arrive at the party. او اولین نفری بود که به مهمانی رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رادار مثال: The ship's radar detected an approaching storm. رادار کشتی یک طوفان که داشت نزدیک میشد را تشخیص داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جهت دهی، آموزش مقدماتی مثال: New employees receive an orientation to familiarize them with company policies. کارمندان جدید آموزش هایی دریافت می کنن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درمان، روش برخورد مثال: The doctor prescribed a new treatment for her condition. پزشک یک درمان جدید برای وضعیت او تجویز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فروشنده، بازرگان مثال: The car dealer offered a discount on new models. فروشنده ماشین تخفیفی بر روی مدل های جدید ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بند، گره زدن، کراوات مثال: He wore a silk tie with his suit. او یک کراوات ابریشمی با کت و شلوارش پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمی، اندک مثال: There was a slight delay in the train schedule. تاخیر کمی در برنامه ی قطار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اگرچه، با اینکه مثال: Although it was raining, they decided to go for a walk. اگرچه باران می بارید، آنها تصمیم گرفتند برای قدم زدن بروند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشانه، اشاره مثال: His temperature was an indication of illness. دمای او نشانه ای از بیماری بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حذف کردن، برداشتن، درآوردن مثال: Please remove your shoes before entering the house. لطفاً قبل از ورود به خانه، کفش هایتان را در بیاورید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لشکر، افراد نظامی مثال: A troop of soldiers marched through the town. یک لشکر سرباز از شهر عبور کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسیر، رهگیری کردن مثال: The hikers followed the track through the forest. پیاده روی کننده ها از طریق جنگل مسیر را دنبال کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرمول، فرمول بندی مثال: She followed a strict formula for success. او یک فرمول سختگیرانه برای موفقیت دنبال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرفتن، برداشتن مثال: Please take a seat and make yourself comfortable. لطفاً ( بر روی صندلی ) نشسته و راحت باشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سپاس، سپاسگزاری مثال: Thanks for helping me with my project. بابت کمک به من در پروژه ام متشکرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مبارزه کردن، جنگیدن، مشکل داشتن مثال: She struggled to make ends meet after losing her job. او پس از از دست دادن شغلش، در مبارزه برای رسیدن به معاش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محدودیت مثال: There are some limitations to what we can achieve with the current technology. بعضی از محدودیت ها در آنچه که می توانیم با فناوری فعلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصلی، رئیس مدرسه مثال: The principal goal of the project is to reduce energy consumption. هدف اصلی پروژه، کاهش مصرف انرژی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توانایی، قابلیت مثال: She has demonstrated great capability in managing complex projects. او توانایی بزرگی در مدیریت پروژه های پیچیده از خود نشان د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فلفل مثال: He likes to add pepper to his food for extra flavor. او دوست دارد به غذایش فلفل اضافه کند تا طعم بیشتری به آن بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکوت مثال: The room fell into silence as everyone waited for the announcement. همه در انتظار اعلامیه، اتاق به سکوت فرو رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پودر، پودر کردن مثال: She applied some powder to her face before going out. قبل از خروج، کمی پودر بر روی صورتش زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرخیدن، چرخاندن مثال: The children took turns spinning the top. بچه ها به ترتیب شروع به چرخاندن سرپیچ کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برجسته کردن، نشان دادن مثال: The report highlighted the importance of early education. گزارش، اهمیت آموزش ابتدایی را برجسته کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پوند ( واحد وزنی ) ، ضربه زدن مثال: The price of gold is measured in pounds. قیمت طلا به پوند اندازه گیری می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ کس، هیچ کسی مثال: Nobody wants to be left out of the celebration. هیچ کس نمی خواهد از جشن خارج شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلول، زندان مثال: The human body is made up of millions of cells. بدن انسان از میلیون ها سلول تشکیل شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکز، مرکزیت، مرکزی مثال: The city center is always busy during rush hour. مرکز شهر همیشه در ساعات شلوغی پر از افراد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شلیک کردن، گرفتن عکس مثال: The police officer shot the suspect in the leg. افسر پلیس به پای مظنون شلیک کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشرفته، پیشرو مثال: This is an advanced level course in computer programming. این دوره یک دوره پیشرفته در برنامه نویسی کامپیوتر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غربی، غربی زبان مثال: The cowboy is a symbol of the western frontier. کابوی، نماد مرزهای غربی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تجارت، معامله مثال: International trade has increased significantly in recent years. تجارت بین المللی در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه، تهیه، فراهم کردن مثال: The hotel provides all the necessary provisions for its guests. هتل تمامی امکانات لازم را برای مهمانانش فراهم می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشنهاد، عرضه کردن مثال: They made me an offer I couldn't refuse. آنها به من پیشنهادی ارائه کردند که نمی توانستم آن را رد کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برند، نشان تجاری مثال: Nike is a well - known brand in the sportswear industry. نایکی یک برند معروف در صنعت لباس ورزشی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخصیت، طبیعت، روحیه مثال: Her outgoing personality makes her popular among her classmates. طبیعت بیرون گرایی او باعث محبوبیت او در میان همکلاسی های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حذف کردن، برطرف کردن مثال: The company aims to eliminate waste in its production process. هدف این شرکت حذف ضایعات در فرآیند تولید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارتباط برقرار کردن، اتصال دادن مثال: The new bridge will connect the two cities. پل جدید دو شهر را به هم وصل خواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امید، امیدوار بودن مثال: She hoped for a brighter future. او به آینده ای روشن امیدوار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هدف، مقصود، معنی مثال: What is the purpose of this meeting? هدف این جلسه چیست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعیین وقت، جلسه مثال: She has an appointment with the dentist tomorrow. او فردا یک وقت با دندان پزشک دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ثبت نام کردن، ثبت کردن، ثبت مثال: Please register your name and email address. لطفا نام و آدرس ایمیل خود را ثبت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مال چه کسی مثال: Whose book is this? این کتاب مال کیه؟، کتاب کیه این؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راز، معما، اسرار آمیز مثال: The disappearance of the treasure remains a mystery. ناپدید شدن گنج همچنان رازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یخ زدن، منجمد کردن مثال: The cold weather caused the lake to freeze over. هوای سرد باعث شد دریاچه یخ بزند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتباه، خطا مثال: She realized her mistake after it was too late to fix it. او پس از آنکه دیر شد به مشکل خود پی برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مورد علاقه، محبوب مثال: Pizza is my favorite food. پیتزا غذای مورد علاقه من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرم مثال: He bought a new leather jacket for the winter. او برای زمستان یک ژاکت چرمی جدید خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساختن، درست کردن مثال: She wanted to make a cake for her friend's birthday. او می خواست برای تولد دوستش یک کیک درست کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مظنون مثال: The police questioned the suspect about his whereabouts. پلیس از مظنون درباره مکان حضورش سوال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متنوع مثال: The city's population is diverse, with people from many different cultures. جمعیت شهر متنوع است و افرادی از فرهنگ های مختلف در آن زندگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بارگیری، بار مثال: The truck was carrying a heavy load of bricks. کامیون بار سنگینی از آجرها حمل می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگجو، مبارز مثال: He was a skilled fighter in the martial arts competition. او یک مبارز ماهر در مسابقات هنرهای رزمی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دختر، دخترک مثال: The little girl played with her doll. دخترک با عروسکش بازی می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایجاد، خلقت، خلق مثال: The painting was his latest creation. این نقاشی آخرین ایجاد ( خلق ) او بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدنی، شهروندی مثال: There was a civil war in the country. در کشور ، جنگ داخلی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انگشت پا مثال: She stubbed her toe on the table. او انگشت پایش را به میز زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آبمیوه، شیره مثال: She squeezed oranges to make fresh juice. او پرتقال ها را فشار داد تا آبمیوه تازه بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریان، رودخانه، پخش زنده مثال: The stream flowed gently through the meadow. جریان به آرامی در دشت جریان داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیستم، نظام مثال: The new computer system has improved efficiency in the office. سیستم کامپیوتری جدید کارایی در دفتر را بهبود بخشیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبل از، پیش از مثال: He arrived at the office before everyone else. او قبل از همه دیگران به دفتر رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنسیت، رابطه جنسی مثال: The school provides education on safe sex practices. مدرسه آموزش هایی در مورد روش های امن روابط جنسی ارائه می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسابقه، رقابت مثال: She won first place in the singing contest. او در مسابقه خوانندگی رتبه اول را کسب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیرقانونی، غیر مجاز مثال: It is illegal to park in front of the fire hydrant. پارک کردن جلوی آب گیر غیرقانونی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقیقاً، به دقت مثال: She arrived precisely at 8 o'clock. او دقیقاً ساعت ۸ رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تشکیل، ساختار مثال: The formation of the new committee was announced yesterday. تشکیل کمیته جدید دیروز اعلام شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنش، فشار مثال: There was tension in the air as the two leaders met for negotiations. به محض دیدار دو رهبر برای مذاکرات، تنش در هوا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گلو، حلق مثال: His throat was sore from shouting at the concert. حلق او از فریاد زدن در کنسرت درد می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک کردن مثال: He decided to leave his job and travel the world. او تصمیم گرفت شغل خود را ترک کرده و دنیا را سفر کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شورا، شورای شهر مثال: The city council voted to approve the new budget. شورای شهر برای تصویب بودجه جدید رای داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاور مثال: She consulted with her financial adviser before making any decisions. او قبل از انجام هر تصمیمی با مشاور مالی خود مشاوره کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوان، جوانان مثال: The young couple went for a walk in the park. زوج جوان برای پیاده روی به پارک رفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

افتخار مثال: She felt proud of her accomplishments. او به دستاوردهای خود افتخار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

محدود کردن، حد مثال: There is a limit to how much you can spend on the project. محدودیتی برای مقداری که می توانید بر روی پروژه هزینه کنید وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لیمو مثال: She squeezed some lemon juice into her tea. او کمی آب لیمو را به چایش اضافه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گفتن، اطلاع دادن مثال: Can you tell me where the nearest gas station is? می توانید به من بگویید نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برق مثال: The storm knocked out the electricity in the entire neighborhood. طوفان باعث قطع برق در تمام محله شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آسانی، راحتی مثال: He completed the task with ease. او کار را با آسانی انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خوشه، گروه مثال: The bees formed a cluster around the hive. زنبورها یک خوشه را دور کندو تشکیل دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

میانگین، معدل مثال: His test scores were above average. نمرات آزمون او بالاتر از میانگین بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انتظار داشتن، پیش بینی کردن مثال: We expect the project to be completed by the end of the month. ما انتظار داریم پروژه تا پایان ماه تکمیل شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خنک، خنک کردن مثال: They enjoyed the cool breeze on the beach. آن ها از نسیم خنک ساحل لذت بردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدیریتی، اجرایی مثال: She held an executive position at the company. او یک موقعیت اجرایی در شرکت داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسمی، اداری مثال: He wore a formal suit to the job interview. او یک لباس رسمی برای مصاحبه کاری پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فقط، تنها مثال: It's merely a scratch; nothing to worry about. این تنها یک خط و خال است؛ چیزی برای نگرانی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نماز، دعا مثال: She knelt down to say her evening prayers. او زانو زد تا دعاهای شبانه خود را بخواند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرش، جلو رفتن مثال: He took a running jump over the hurdle. او با پرشی که با دویدن همراه بود، از موانع عبور کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

احتمال، امکان مثال: There is a possibility of rain later this afternoon. احتمال باران در این بعد از ظهر وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماهیگیری، صید ماهی مثال: They spent the weekend fishing at the lake. آن ها آخر هفته را در کنار دریاچه برای صید ماهی گذراندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهرمانی، مسابقات قهرمانی مثال: The team celebrated their championship victory with a parade. تیم، پیروزی قهرمانی خود را با یک راهپیمایی جشن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیب زمینی مثال: She mashed the potatoes and served them with butter. او سیب زمینی ها را رنده کرد و با کره سرو کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصادف، حادثه مثال: The car accident caused a traffic jam on the highway. تصادف خودرو باعث ترافیک شدیدی در بزرگراه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنده ( ماشین ) مثال: He shifted the gear of the car from park to drive. او دنده ماشین را از حالت پارک به راه انداخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرجع، ارجاع مثال: The student cited several references in his research paper. دانش آموز چندین مرجع را در مقاله تحقیقی اش نقل قول کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آنلاین مثال: You can find many resources online to help you with your studies. می توانید منابع زیادی را آنلاین پیدا کنید که به شما در مطالعاتتان کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراموش کردن مثال: Don't forget to lock the door when you leave. وقتی می رفتی، فراموش نکن که در را قفل کنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نویسنده، نویسنده ی کتاب مثال: The author of the novel won several literary awards. نویسنده رمان چندین جایزه ادبی را برنده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازگشت، بازگشت دادن مثال: He promised to return the book to the library by Friday. او قول داد که کتاب را تا جمعه به کتابخانه بازگرداند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قاضی، داور مثال: The judge sentenced the criminal to ten years in prison. قاضی مجرم را به ده سال زندان محکوم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ممکن، قابل انجام مثال: Winning the championship is still possible if we work hard. برنده شدن در مسابقات هنوز ممکن است اگر سخت کار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معمولاً، به طور معمول مثال: I usually take the bus to work, but today I decided to walk. معمولاً با اتوبوس به محل کار می روم، اما امروز تصمیم گرفتم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تولید کردن، تحمل کردن مثال: The farm yielded a bountiful harvest this year. مزرعه امسال محصول فراوانی را تولید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پتانسیل، قابلیت مثال: The young artist showed great potential from an early age. هنرمند جوان از سنین ابتدایی پتانسیل بسیاری را نشان داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موتور، موتور خودرو مثال: The engine of the car roared to life as he turned the key. موتور خودرو با چرخاندن کلید به کار افتاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مربی، معلم مثال: She was a dedicated educator who inspired her students to excel. او یک معلم پرتلاش بود که دانش آموزانش را به برتری الهام می بخشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دقیقه مثال: She arrived just a minute before the meeting started. او درست یک دقیقه قبل از شروع جلسه رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معرفی، آشنایی مثال: The introduction of the new product was met with excitement. معرفی محصول جدید با هیجان مواجه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به دست آوردن، بهره بردن مثال: She gained a lot of knowledge from her travels. او از سفرهایش اطلاعات زیادی به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برخورد کردن، مواجه شدن مثال: They had a chance encounter at the caf�. آن ها در کافه با یکدیگر مواجه شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بال، باله مثال: The bird spread its wings and flew away. پرنده بال هایش را باز کرد و پرواز کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باردار مثال: She announced that she was pregnant with her first child. اعلام کرد که باردار است و منتظر فرزند اول خود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازمانده، زنده مانده مثال: The survivor of the shipwreck was rescued by a passing boat. بازمانده از کشتی غرق شده توسط یک قایق عبوری نجات یافت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناسایی کردن، تشخیص دادن مثال: The detective was able to identify the suspect from the security footage. کاراگاه متهم را از فیلم های امنیتی شناسایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایه، اساس مثال: The company's decisions are made on the basis of market research. تصمیمات شرکت بر اساس تحقیقات بازار گرفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سگ مثال: The dog barked loudly at the stranger. سگ با صدای بلند به غریبه پارس کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منفجر شدن، پراکندن مثال: The bomb exploded with a loud bang. بمب با صدای بلندی منفجر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سنت، رسم مثال: It's a local custom to celebrate the New Year with fireworks. جشن گرفتن سال نو با آتش بازی یک سنت محلی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورود، دروازه ورود مثال: They walked through the entrance of the museum. آن ها از دروازه ورودی موزه عبور کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار مثال: The burden of responsibility weighed heavily on his shoulders. بار مسئولیت بشدت بر دوش او سنگینی می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالت، شیوه مثال: The computer has different modes for different tasks. کامپیوتر حالت های مختلفی برای وظایف مختلف دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متاسف، پوزش مثال: She apologized and said she was sorry for her mistake. او عذرخواهی کرد و گفت که برای اشتباهش متاسف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاوش کردن، حفر کردن مثال: The archaeologists dug for artifacts at the ancient site. باستان شناسان در مکان باستانی برای یافتن آثار کاوش کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

غذا، ظرف مثال: She prepared a delicious dish for dinner. او برای شام یک غذای خوشمزه آماده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسلامی مثال: Islamic art is known for its intricate geometric patterns. هنر اسلامی به خاطر الگوهای هندسی پیچیده اش شناخته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کامل، بی نقص مثال: Her performance was flawless; it was perfect. نمایش او بی نقص بود؛ کامل بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دره، وادی مثال: The village was nestled in a picturesque valley. روستا در یک وادی زیبا قرار داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اختصاص دادن، تعیین کردن مثال: The teacher assigned homework to the students. معلم به دانش آموزان تکلیف داد ( تکلیف تعیین کرد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناشناخته، ناشناس مثال: The identity of the author remained unknown for many years. هویت نویسنده برای سال ها ناشناخته ماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باور، اعتقاد مثال: His belief in the power of positivity helped him overcome many challenges. اعتقاد او به قدرت مثبت اندیشی به او کمک کرد تا با بسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دانشمند مثال: The scientist conducted experiments to test his hypothesis. دانشمند آزمایشاتی را برای آزمودن فرضیات خود انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شراکت، همکاری مثال: The partnership between the two companies was highly successful. شراکت بین دو شرکت بسیار موفق بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزار مثال: There were over a thousand attendees at the conference. بیش از هزار نفر از شرکت کنندگان در کنفرانس حضور داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دایره ستاره ای مثال: Many people believe that their personality traits are influenced by their zodiac sign. بسیاری اعتقاد دارند که ویژگی های شخصیتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمزمه کردن، زمزمه مثال: She whispered the secret in his ear. او راز را به گوش او زمزمه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کابینت، کابینه مثال: She keeps her dishes in the kitchen cabinet. او ظروف را در کابینت آشپزخانه نگه می دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لاستیک مثال: He needs to replace the worn - out tire on his car. او باید لاستیک فرسوده ماشینش را تعویض کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محیطی مثال: We need to protect our environmental resources. ما باید منابع محیطی خود را حفاظت کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر مثال: The website requires users to create an account. وب سایت از کاربران خواسته است تا حساب کاربری بسازند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سری، مجموعه مثال: I watched the entire series in one weekend. من تمام مجموعه را در یک آخر هفته تماشا کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خانم مثال: The lady at the reception desk was very helpful. خانم پشت میز پذیرش، بسیار کمک کننده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قصد مثال: Her intention was to surprise him on his birthday. قصد او این بود که در روز تولدش برای او ( شخص دیگر ) شگفتی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اغلب، بیشتر مثال: The restaurant is mostly empty during the day. غالباً رستوران در طول روز خالی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلیل مثال: He couldn't find a reason for her sudden departure. او نمی توانست دلیل خروج ناگهانی او را پیدا کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جالب مثال: The book was so interesting that I couldn't put it down. کتاب آنقدر جالب بود که نتوانستم آن را کنار بگذارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاملاً مثال: I absolutely agree with you. من کاملاً با شما موافقم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجاق، فر مثال: She baked a delicious cake in the oven. او یک کیک خوشمزه را در فر پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جایگزین کردن، جایگزین مثال: She decided to replace her old phone with a new one. او تصمیم گرفت تلفن قدیمی اش را با یکی جدید جایگزین کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سالن، تالار مثال: The concert was held in the town hall. کنسرت در شهرداری برگزار شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حمله مثال: The army launched an attack on the enemy's stronghold. ارتش حمله ای به پایگاه دشمن شروع کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هزینه مثال: We need to keep track of our expenses. ما باید هزینه هایمان را رصد کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الحاق کردن، الحاق مثال: Please attach the document to your email. لطفاً سند را به ایمیل خود الحاق کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاهش مثال: There has been a decline in sales this quarter. در این چهارماهه، کاهشی در فروش رخ داده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمتر مثال: There are fewer people here than I expected. تعداد افراد در اینجا کمتر از انتظار من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مایل مثال: We walked a mile to get to the beach. ما یک مایل را پیاده روی کردیم تا به ساحل برسیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفاوت، تمیز مثال: There's a clear distinction between right and wrong. تفاوت روشنی بین درست و غلط وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تنظیم کردن، مجموعه مثال: She set the table for dinner. او میز را برای شام آماده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

متداول مثال: He prefers conventional methods of teaching. او روش های متداول آموزش را ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادبی مثال: She has a deep appreciation for literary classics. او تقدیر عمیقی از کلاسیک های ادبی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرتاب کردن، پرتاب مثال: He tossed the ball to his friend. او توپ را به سمت دوستش پرتاب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایمن مثال: It's important to keep your valuables in a safe place. مهم است که اشیاء ارزشمند خود را در مکانی ایمن نگه دارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریان مثال: The river has a strong flow in spring. رودخانه در بهار جریان قوی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن ها، مال آن ها مثال: Their house is located near the park. خانه ی آن ها نزدیک پارک قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعاً، درست مثال: She is truly talented in art. او واقعاً با استعداد در هنر است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دروازه، گیت مثال: The gate to the garden was locked. دروازه ی راهرو به باغ قفل شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش مثال: This book is divided into three sections. این کتاب به سه بخش تقسیم شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایین مثال: The temperature dropped to a record low. دما به پایین ترین سطح تاریخی رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیر مثال: The treasure was hidden beneath the floorboards. گنجینه زیر تخته های کف مخفی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شروع کردن، شروع مثال: They're going to start the meeting soon. آنها به زودی جلسه را شروع خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشتی، حمل کردن مثال: The cargo ship carried goods across the ocean. کشتی حمل ونقل، محمولات را از اقیانوس عبور می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چهار مثال: There are four seasons in a year. در یک سال چهار فصل وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مؤسسه مثال: The university is a respected institution. دانشگاه یک مؤسسه قابل احترام است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایزه، اهدا کردن مثال: She received an award for her academic achievements. او برای دستاوردهای تحصیلی اش جایزه ای دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وضعیت، موقعیت مثال: She achieved a high status in her career. او موقعیت بالایی در حرفه اش به دست آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقاشی کشیدن، جذب کردن مثال: He likes to draw in his sketchbook. او دوست دارد در دفترچه نقاشی اش نقاشی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخر هفته مثال: We're planning a trip for the weekend. ما یک سفر برای آخر هفته برنامه ریزی می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهاجم اصلی ( فوتبال آمریکایی ) مثال: The quarterback threw a long pass to score a touchdown. مهاجم اصلی یک پاس طولانی را پرتاب کرد تا یک تاچ داون ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاملاً مثال: She disagreed with him entirely. او کاملاً با او مخالف بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طور معمول مثال: He typically arrives late to meetings. او به طور معمول دیر به جلسات می رسد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هنر مثال: She studied art history in college. او در دانشگاه تاریخ هنر را مطالعه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیرو، مجبور کردن مثال: The force of the wind knocked down the tree. نیروی باد درخت را به زمین کوبید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شعر، ادبیات مثال: She enjoys reading poetry in her free time. او لذت می برد از خواندن شعر در وقت فراغتش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ممکن است مثال: It may rain later today. امروز بعداً ممکن است باران ببارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استان مثال: She was born in the province of Ontario. او در استان انتاریو متولد شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به علاوه، بیشتر مثال: Two plus two equals four. دو به علاوه دو برابر چهار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهوه ای مثال: His eyes were a deep brown color. چشم هایش رنگ قهوه ای تیره داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لیگ، اتحادیه مثال: She plays soccer in the local league. او در لیگ محلی فوتبال بازی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گذشته مثال: She regretted some of her choices from the past. او از برخی از تصمیماتش در گذشته پشیمان بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موش، موش خرما مثال: There was a small mouse hiding in the corner. یک موش کوچک در گوشه ای مخفی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فولاد، فولادی مثال: The bridge was constructed using steel beams. پل با استفاده از تیرهای فولادی ساخته شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منطقه ای مثال: The company operates on a regional basis. این شرکت به صورت منطقه ای فعالیت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

روستایی، دهستانی مثال: She grew up in a rural area, surrounded by fields. او در منطقه ای روستایی بزرگ شد که توسط مزارع احاطه شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیار بزرگ، عظیم مثال: The elephant was enormous. فیل بسیار بزرگ بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناراحت، غمگین مثال: She felt sad when her pet ran away. او غمگین شد وقتی حیوان خانگی اش فرار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به آرامی، به آهستگی مثال: She walked slowly down the path. او به آرامی در مسیر پایین رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خبرنگار، روزنامه نگار مثال: The journalist interviewed the politician. خبرنگار با سیاستمدار مصاحبه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق خواب مثال: She's cleaning her bedroom. او دارد اتاق خوابش را تمیز می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور، دورافتاده مثال: He has relatives in a distant country. او خویشاوندانی در یک کشور دور دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کار، کارگر مثال: He's been working hard all day. او تمام روز به سختی کار کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جت، جوت مثال: The jet flew overhead, leaving a trail of smoke behind. جت از بالای سر پرواز کرد و ردی از دود پشت سر گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سبک، استایل مثال: She has a unique fashion style. او یک سبک مد لباس منحصر به فرد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرن مثال: The 20th century saw many technological advancements. قرن بیستم شاهد پیشرفت های فناوری زیادی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تئاتر، سینما مثال: Let's go to the theater tonight. امشب به تئاتر برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سالاد مثال: She made a delicious salad for lunch. او برای ناهار سالادی خوشمزه درست کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حضور، وجود مثال: Her presence always brightens up the room. حضور او همیشه اتاق را روشن تر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پسر، مرد مثال: He's a really nice guy. او یک پسر بسیار خوب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توهین آمیز مثال: His remarks were offensive and hurtful. نظرات او توهین آمیز و رنجاننده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درک کردن، متوجه شدن مثال: She didn't realize how much time had passed. او متوجه نشد چقدر زمان گذشته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

متوسط، رسانه مثال: Television is a popular medium for entertainment. تلویزیون یک رسانه محبوب برای سرگرمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ائتلاف، اتحاد مثال: The two countries formed an alliance. دو کشور ، یک ائتلاف تشکیل دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اعتقاد، قاطعیت مثال: She spoke with conviction about the importance of education. او با اعتقاد، به اهمیت آموزش صحبت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیاده روی کردن، قدم زدن مثال: We decided to walk to the park. ما تصمیم گرفتیم پیاده به پارک برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگاه کردن، ظاهر شدن مثال: She looked out the window. او از پنجره بیرون نگاه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زندان، زندانی کردن مثال: The criminal was sent to jail for five years. جنایتکار برای پنج سال به زندان فرستاده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کر، ناشنوا مثال: He's deaf in one ear. او از یک گوش، ناشنوا است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برش دادن، بریدن مثال: She used scissors to cut the paper. او از قیچی برای برش کاغذ استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نخست وزیر مثال: The PM announced new policies to tackle unemployment. نخست وزیر سیاست های جدیدی را برای مقابله با بیکاری اعلام کرد. ( دوستان دقت د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آغوش، زانو مثال: The cat curled up in her lap. گربه در آغوش او خم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم عقل، احمقانه مثال: It's fatuous to believe everything you read on the internet. باور کردن همه چیزی که در اینترنت می خوانید، کم عقلانه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساخت و ساز، ساختمان مثال: The construction of the new building is almost complete. ساختمان جدید تقریباً کامل شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ذره، ذره ای مثال: Scientists study the behavior of subatomic particles. دانشمندان رفتار ذرات زیر اتمی را مطالعه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتخاذ کردن، پذیرفتن مثال: They decided to adopt a child. آن ها تصمیم گرفتند یک کودک را ( به فرزندی ) بپذیرند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صندلی، نهاد مثال: Please take a seat in the chair. لطفاً روی صندلی بنشینید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقیق، صحیح مثال: I need the exact time. من زمان دقیق را لازم دارم. ( زمان دقیق را بگو )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه جا مثال: There were people everywhere. همه جا افرادی بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریل، ریل حمل و نقل مثال: The train runs on rails. قطار بر ریل ها حرکت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پایین، ته مثال: The keys are at the bottom of the drawer. کلیدها در پایین کشو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشترک، متقابل مثال: They have a mutual respect for each other. آن ها احترام متقابلی به یکدیگر دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اساسی، پایه ای مثال: He has a basic understanding of the subject. او درک اساسی از موضوع دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تأسیس کردن، بنیان گذاشتن مثال: The company was established in 1990. این شرکت در سال ۱۹۹۰ تأسیس شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مثال: I'm very tired. من بسیار خسته ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه دادن مثال: She won't let me go out tonight. او اجازه نمی دهد که امشب بیرون بروم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رها کردن، خلاص شدن از مثال: He's finally rid of his old car. او بالاخره از ماشین قدیمی خود رهایی یافت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماه مثال: The moon shines brightly tonight. ماه امشب به روشنایی می تابد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قانون مثال: Breaking the law is a serious offense. شکستن قانون یک تخلف جدی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعدی، پسین مثال: The subsequent chapters provide more detail. فصل های بعدی جزئیات بیشتری را ارائه می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تکه ای، قطعه ای مثال: Can I have a bit of cake? می توانم یک تکه کیک داشته باشم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شریک، همکار مثال: He's my business partner. او همکار تجاری من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میلیارد مثال: He's worth billions. او ارزش میلیاردها دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گهگاهی، گاهی مثال: She only visits occasionally. او فقط گهگاهی سر می زند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مالیات مثال: The government allocated funds for infrastructure projects. دولت برای پروژه های زیرساختی منابع مالیاتی اختصاص داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وزن، وزنه مثال: He lifted the weight with ease. او وزنه را با آسانی بلند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دهان مثال: He spoke with food still in his mouth. او هنوز غذا در دهانش بود و صحبت می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پلاستیک مثال: The company manufactures plastic containers for food storage. این شرکت ظروف پلاستیکی برای ذخیره غذا تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تأکید مثال: The teacher placed emphasis on the importance of regular exercise. معلم بر اهمیت ورزش منظم تأکید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چه مثال: What did you say? چه گفتی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زندگی مثال: The documentary explored the life of famous scientists. مستند زندگی محققان معروف را بررسی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دور و بر مثال: She looked around but couldn't see anyone. او دور و بر را نگاه کرد اما هیچکس را ندید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارخانه مثال: The factory produces thousands of cars every year. کارخانه هر سال هزاران ماشین تولید می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراقبت مثال: The nurse provided excellent care to the elderly patients. پرستار به بیماران سالخورده مراقبت عالی ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهم مثال: It's important to get enough sleep for good health. مهم است که برای سلامتی خوب به اندازه کافی خواب بخوابیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زشت مثال: The old building was in an ugly state of disrepair. ساختمان قدیمی در وضعیتی زشت و ناگهانی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماده مثال: The substance found in the soil was identified as a type of fertilizer. ماده ای که در خاک پیدا شد، به عنوان نوعی کود شناسایی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روده مثال: The doctor examined his intestine and found no abnormalities. پزشک روده های او را بررسی کرد و هیچ ناهنجاری ای پیدا نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پژوهشگر مثال: The researcher spent years studying the effects of climate change on marine life. پژوهشگر سال ها را صرف مطالعه تأثیرات تغییرات آب و هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخه مثال: The water cycle involves evaporation, condensation, and precipitation. چرخه آب شامل تبخیر، تکثیر و باران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بحث کردن مثال: They need to discuss the details of the contract. آن ها باید جزئیات قرارداد را بحث کنند ( به بحث بگذارند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شل مثال: The knot was loose and the package came undone. گره شل بود و بسته باز شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برهنه مثال: She felt embarrassed standing there in her naked feet. او احساس شرمساری کرد که در آنجا با پاهای برهنه اش ایستاده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمایز دادن مثال: It's hard to distinguish between the two types of birds. سخت است بین دو نوع پرندگان تمایز قائل شویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسمی مثال: The government issued an official statement regarding the incident. دولت اظهارنظر رسمی خود را درباره واقعه منتشر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیام مثال: She received an urgent message from her boss. او یک پیام فوری از رئیسش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگرانی مثال: There is growing concern about the impact of climate change. نگرانی ها درباره تأثیر تغییرات آب و هوا رو به افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جنبه مثال: The project has many different aspects that need to be considered. این پروژه چندین جنبه مختلف دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به آرامی مثال: She whispered quietly so as not to disturb the others. او به آرامی نجوا کرد تا دیگران را ناراحت نکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نادیده گرفتن مثال: It's not wise to ignore the warning signs. نادیده گرفتن نشانه های هشداردهنده، هوشمندانه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تجزیه و تحلیل مثال: The analysis of the data revealed interesting patterns. تجزیه و تحلیل داده ها الگوهای جالبی را نشان داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بومی، اصلی مثال: She is a native of France. او بومی فرانسه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مطرح کردن، توصیف کردن مثال: She pitched her idea for a new business. او ایده اش برای یک کسب وکار جدید را مطرح کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کثیف مثال: He needs to wash his dirty clothes. او باید لباس های کثیفش را بشورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کمک کردن، مشارکت داشتن مثال: She contributes regularly to charity. او به طور منظم به خیریه کمک می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم، نگاه مثال: She has blue eyes. او چشم های آبی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موسیقی، موسیقی مثال: He's a talented musical composer. او یک آهنگساز موسیقی با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسته مثال: The package arrived in the mail this morning. بسته امروز صبح با پست رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دور مثال: They live in a remote village in the mountains. آن ها در یک روستای دورافتاده در کوهستان زندگی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلی مثال: The main reason for his success was hard work. علت اصلی موفقیت او کار سخت بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به آسانی، به راحتی مثال: With practice, she learned to solve the problem easily. با تمرین، او یادگرفت به آسانی مشکل را حل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوست، رفیق مثال: She's been my friend since childhood. او از کودکی دوست من بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شور و علاقه، عشق مثال: She pursued her passion for painting. او به دنبال علاقه اش به نقاشی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرآیند، روند مثال: Learning a new language is a gradual process. یادگیری یک زبان جدید یک فرآیند تدریجی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتخاب کردن، انتخاب کردن مثال: It's hard to choose between the two options. سخت است که بین دو گزینه انتخاب کنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمترین، کمترین مثال: She chose the option that required the least amount of effort. او گزینه ای را انتخاب کرد که کمترین میزان تلاش را نیاز داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اوج، قله مثال: They reached the peak of the mountain just before sunset. آن ها قبل از غروب خورشید به قله کوه رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قاره مثال: Africa is the second largest continent in the world. آفریقا دومین قاره بزرگ در جهان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انعکاس، تامل مثال: She gazed at her reflection in the mirror. او به انعکاس خود در آینه نگاه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد کردن، توصیه کردن مثال: Can you recommend a good book to read? می توانید یک کتاب خوب برای خواندن پیشنهاد کنید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشویق کردن، الهام بخشیدن مثال: She felt an urge to explore new opportunities. او احساس تشویق به کاوش در فرصت های جدید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فعال، فعال حقوق بشر مثال: She's been an activist for human rights for many years. او سال هاست که به عنوان یک فعال حقوق بشر فعالیت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نتیجه، عاقبت مثال: We don't yet know the outcome of the negotiations. هنوز نمی دانیم نتیجه مذاکرات چی خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه درسی، سرفصل مثال: The school offers a diverse curriculum to meet the needs of all students. مدرسه برای تامین نیازهای تمام دانش آموزان، یک برن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

باند، گروه خلافکار مثال: The police arrested several members of the gang. پلیس چند عضو از گروه خلافکار را دستگیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرمایه گذاری کردن، سرمایه گذاری مثال: He decided to invest in real estate. او تصمیم گرفت در زمینه املاک سرمایه گذاری کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قانونی، حقوقی مثال: It's not legal to park here. پارک کردن در اینجا قانونی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در واقع، به واقعیت مثال: I didn't expect to see you here. - Actually, I came to meet a friend. من انتظار نداشتم که تو را اینجا ببینم. - در واقع، من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمک مالی، معافیت مثال: She received a grant to conduct research on renewable energy. او یک کمک مالی برای انجام تحقیقات در زمینه انرژی های تجدیدپذیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حمایت، پشتیبانی مثال: The organization provides support for low - income families. سازمان حمایتی برای خانواده های با درآمد پایین فراهم می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایده آل، مطلوب مثال: We're looking for an ideal location for our new office. ما به دنبال یک مکان ایده آل برای دفتر جدیدمان هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شجاعت، دلیری مثال: It took a lot of courage to speak up against injustice. برای برخاستن در برابر بی عدالتی، شجاعت زیادی لازم بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبادل، مبادله مثال: They engaged in an exchange of ideas. آن ها در یک تبادل ایده ها شرکت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک کردن، رها کردن مثال: The sailors had to abandon their ship during the storm. ملزم به ترک کشتی خود در حالی که طوفان شدید بودند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محل زندگی، محیط زیست مثال: The forest provides a habitat for many different species of animals. جنگل محیط زیست برای بسیاری از گونه های مختلف حیوانات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوا مثال: The air in the mountains is fresh and clean. هوای کوه ها تازه و پاک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خبرنگار، گزارشگر مثال: The reporter interviewed the mayor about the new infrastructure projects. خبرنگار مصاحبه ای با شهردار درباره پروژه های زیرساخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ماجراجویی، سفر ماجراجویانه مثال: Traveling to remote places can be an exciting adventure. سفر به مناطق دورافتاده می تواند یک ماجراجویی هیجان انگیز ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شگفت انگیز، عالی، زیبا مثال: We had a wonderful time at the beach last weekend. ما آخر هفته گذشته در ساحل وقت فوق العاده ای داشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حامل، کشنده مثال: The airline is a leading carrier in the region. این خط هوایی یکی از معروف ترین حامل ها در منطقه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هزینه، ودیعه مثال: The entrance fee to the museum is $10. هزینه ورود به موزه ده دلار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برادر مثال: My brother is two years older than me. برادرم دو سال بزرگتر از من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ذهن، فکر مثال: She couldn't get him out of her mind all day. او تمام روز نمی توانست از ذهنش بیرونش بیاورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بلیط، بلیت مثال: Don't forget to buy your train ticket in advance. فراموش نکنید بلیط قطار خود را به موقع خریداری کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارفرما، کارفرمایی مثال: The employer is responsible for providing a safe work environment. کارفرما مسئول فراهم کردن محیط کار ایمن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زمان سوزی، اشتباه زمانی مثال: The use of a typewriter in today's digital age is considered an anachronism. استفاده از ماشین تحریر در عصر دیجیتال امر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حمام، دستشویی مثال: I need to use the bathroom before we leave. قبل از اینکه بریم، باید به دستشویی بروم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باقیمانده، باقی مانده مثال: She finished half of her meal and saved the remaining for later. او نیمی از غذای خود را خورد و باقیمانده را برای بعدا نگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تماشاگر، نمایش دهنده مثال: The movie attracted millions of viewers worldwide. فیلم مورد استقبال میلیون ها تماشاگر در سراسر جهان قرار گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سالانه، سالیانه مثال: The company holds its annual meeting in January. شرکت جلسه سالیانه خود را در ژانویه برگزار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صندلی، محل نشستن مثال: Please take a seat and make yourself comfortable. لطفاً صندلی بگیرید و راحت شوید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رأی دهنده، رای گیرنده مثال: All voters are encouraged to participate in the upcoming election. همه رأی دهندگان تشویق می شوند که در انتخابات آینده شر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرستار، مراقب مثال: The nurse took care of the patients in the hospital. پرستار از بیماران در بیمارستان مراقبت می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رشد، پیشرفت، افزایش مثال: The economy experienced a boom after the new policies were implemented. اقتصاد پس از اجرای سیاست های جدید رشد قابل توجهی ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گوش مثال: He whispered something in her ear. او چیزی را به گوشش زمزمه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعامل، ارتباط مثال: Effective communication requires good interaction between team members. ارتباط موثر نیازمند تعامل خوب بین اعضای تیم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرط، وضعیت مثال: The doctor explained the patient's medical condition to her family. پزشک وضعیت پزشکی بیمار را به خانواده او توضیح داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرغ مثال: We're having roasted chicken for dinner tonight. امشب برای شام مرغ سرخ شده داریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موفق، پرفروش مثال: The company launched a successful marketing campaign. شرکت یک کمپین بازاریابی موفق راه اندازی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فقیر، بدبخت مثال: Many people in that area live in poor conditions. بسیاری از مردم در آن منطقه در شرایط بدبختی زندگی می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضوع، مبحث مثال: The professor discussed various topics during the lecture. استاد در طول سخنرانی، موضوعات مختلفی را بررسی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلفن، گوشی مثال: She picked up the phone to make a call. او گوشی را برداشت تا تماسی بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرح، برنامه، نقشه مثال: The government has proposed a new economic scheme to boost growth. دولت یک طرح اقتصادی جدید را برای افزایش رشد پیشنهاد کرده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اساسی، اصلی مثال: Good communication skills are fundamental in any job. مهارت های خوب ارتباطی در هر شغلی اساسی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم کردن، فروکش کردن، آرام شدن مثال: After the storm, the winds began to subside. بعد از طوفان، بادها شروع به کم شدن کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رسیدن، دسترسی، دستیابی مثال: He reached the top of the mountain after hours of climbing. او پس از ساعت ها صعود به قله کوه رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غارت کردن، سرقت کردن مثال: Pirates plundered the treasure from the ship. دزدان دریایی گنجینه را از کشتی غارت کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریان لایه ای هوا، جریان هوای صاف مثال: In cleanrooms, engineers aim to maintain laminar airflow to minimize contamination. در اتاق های تمیز، مهندسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بزرگی، اندازه، قدرت مثال: The magnitude of the earthquake was immense. بزرگی زمین لرزه بسیار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک، یکی مثال: She took one cookie from the jar. او یک کلوچه از بطری گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرکز، هسته مثال: The core of the issue lies in misunderstanding. مرکز مسئله در سوءتفاهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور قابل توجه، چیزی که اهمیت زیادی داشته باشد مثال: Her work has improved significantly. کار او به طور قابل توجهی بهتر شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتشار دادن، چاپ کردن مثال: The author plans to publish a new book next year. نویسنده قصد دارد سال آینده یک کتاب جدید را منتشر کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور متزاید، در حال افزایش مثال: The prices are increasingly going up. قیمت ها به طور متزاید در حال افزایش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرمز، سرخ مثال: The apple was bright red. سیب رنگ قرمز روشنی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شن، ماسه مثال: The children played in the sand at the beach. بچه ها در ساحل با ماسه بازی می کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در واقع، واقعاً، به واقعیت مثال: Indeed, it was a difficult decision. در واقع، این یک تصمیم دشوار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاهده گر، دیدگاه، ناظر مثال: The observer noted the changes in the sky. مشاهده گر تغییرات آسمان را متوجه شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ضبط کردن، سابقه، رکورد مثال: She broke the record for the fastest time. او رکورد سریعترین زمان را شکست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استثنا، استثنایی مثال: He is an exception to the rule. او استثنایی است به قاعده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماسک، پنهان کردن، پوشاندن مثال: She wore a mask to protect herself from the dust. او ماسکی را برای محافظت از خود در برابر غبار پوشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحمل کردن، تجربه کردن مثال: He had to undergo surgery last year. او سال گذشته مجبور به جراحی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور مکرر، بارها و بارها مثال: He repeatedly asked her not to call him again. او بارها و بارها از او خواست که دوباره به او زنگ نزند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قسم خوردن، سوگند دادن مثال: He swore to tell the truth. او قسم خورد که حقیقت را بگوید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرهنگی، مربوط به فرهنگ مثال: We went to see a cultural exhibition. ما به دیدن یک نمایشگاه فرهنگی رفتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ورزشی، ورزشکارانه مثال: She has always been very athletic. او همیشه بسیار ورزشکارانه بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارزشمند، گرانقیمت مثال: This painting is very valuable. این نقاشی بسیار ارزشمند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به ندرت، کمتر مثال: He rarely goes to the movies. او به ندرت به سینما می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرمایه گذار مثال: The investor decided to put money into the startup. سرمایه گذار تصمیم گرفت پولش را در شرکت نوپا قرار دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قویسلینگ ( شخصیت تاریخی نروژی که همکاری با آلمان نازی داشت ) مثال: Quisling's collaboration with the Nazis is widely condemned. همکاری قویسلینگ با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پست، نامه، ایمیل مثال: I received a letter in the mail today. امروز یک نامه از طریق پست دریافت کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جواهر، گوهر مثال: She wore a beautiful jewel around her neck. او یک جواهر زیبا روی گردنش داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی، برجسته مثال: She received excellent feedback on her project. او بازخورد عالی برای پروژه اش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

انبار، کلنگی، انباره مثال: The tools are kept in the shed behind the house. ابزارها در انبار پشت خانه نگهداری می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهم خوردن، از یکدیگر جدا شدن مثال: They used to be friends, but they had a falling out. آن ها قبلاً دوستان بودند، اما از هم جدا شدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتزاع، انتظام، گمراهی مثال: The concept of justice is often an abstraction. مفهوم عدالت اغلب انتزاعی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتقام گرفتن، پاسخ دادن مثال: He decided to retaliate against the unfair treatment. او تصمیم گرفت به برخورد متقابل با برخورد ناعادلانه بپردازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سه برداری مثال: Trivector analysis is a common technique in physics. تجزیه و تحلیل سه برداری یک تکنیک رایج در فیزیک است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برجسته، معروف، مهم مثال: She is a prominent figure in the field of medicine. او یک شخصیت برجسته در زمینه پزشکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سن، عصر، دوره زمانی مثال: With age comes wisdom. با سن، حکمت نیز فرا می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تکانه، لرزش، لرزه مثال: The sudden jerk of the train caught us off guard. تکانه ناگهانی قطار ما را غافلگیر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عکس العمل معاکس، پس زمینه مثال: The controversial decision led to a backlash from the public. تصمیم مورد اختلاف، منجر به واکنش معاکس مردم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد کردن، اعتماد مثال: She placed her trust in her best friend. او اعتماد خود را به بهترین دوستش گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریه مثال: Smoking can damage the lungs. سیگار کشیدن می تواند ریه ها را آسیب بزند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشتق کردن، به دست آوردن مثال: The word "happiness" is derived from "happy. " کلمه "خوشبختی" از "خوشحال" مشتق شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازیابی، بهبود مثال: Her recovery from illness was slow but steady. بازیابی او از بیماری کند اما پیوسته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وسیع، بزرگ مثال: The desert stretched out as a vast expanse. کویر به عنوان یک وسعت بزرگ پیچیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

زمین، قطعه زمین، طرح مثال: The farmer owned a plot of land for farming. کشاورز زمینی برای کشاورزی داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هسته ای، اتمی مثال: Nuclear energy has both benefits and risks. انرژی هسته ای هم فواید و هم خطراتی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع، تند مثال: He ran a quick race and won. او مسابقه ای تند دوید و برنده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلند، بالا مثال: The mountain peak is very high. قله کوه بسیار بلند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گفتن، اظهار کردن مثال: She didn't say anything about the incident. او درباره این واقعه چیزی نگفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رنج بردن، زحمت کشیدن مثال: She suffered from a severe headache. او از سردرد شدید رنج می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاغذ مثال: He wrote his thoughts down on a piece of paper. او افکار خود را روی یک برگه کاغذ نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارج از کشور، در خارج مثال: She studied abroad for a year. او یک سال در خارج از کشور تحصیل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داخل، درون مثال: The keys are inside the drawer. کلیدها درون کشو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دقیق، صحیح مثال: Her prediction was accurate. پیش بینی او دقیق بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فلسطینی، مربوط به فلسطین مثال: Many Palestinians seek peace in the region. بسیاری از فلسطینی ها به دنبال صلح در منطقه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودش، خودشان، خود مثال: The car parked itself in the garage. ماشین خودش را در گاراژ پارک کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر از پس به جلو حرکت دادن به عنوان نشانه تایید یا تفهیم مثال: She nodded in agreement. او سر خود را به تأیید حرکت داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آجر مثال: The house was built with red bricks. خانه با آجرهای قرمز ساخته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فنی، تخصصی مثال: She has a technical background in computer science. او پیش زمینه ای فنی در علوم کامپیوتر دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازو، اسلحه مثال: He injured his arm while playing football. او بازویش را در حین بازی فوتبال زخمی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل مثال: "Run" is a verb. "دویدن" یک فعل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عکس مثال: I took a photograph of the beautiful sunset. من عکسی از غروب زیبا گرفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای مثال: I bought some flowers for my mother's birthday. من برای تولد مادرم چند گل خریدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پناهنده، پناه جو مثال: The refugees fled their war - torn country in search of safety. پناهندگان از کشوری که درگیر جنگ بود، برای یافتن امنیت فرار کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمر، زندگی مثال: She achieved many things over her lifetime. او در طول عمر خود بسیاری از اهداف را دست یافت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد دادن، ارائه کردن مثال: He proposed to his girlfriend on Valentine's Day. او در روز ولنتاین به دوست دخترش پیشنهاد ازدواج کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منصوب کردن، تعیین کردن مثال: The company decided to appoint a new manager for the department. شرکت تصمیم گرفت یک مدیر جدید برای بخش را منصوب کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارث، میراث مثال: The artist's legacy includes numerous paintings and sculptures. میراث هنرمند شامل تعداد زیادی نقاشی و مجسمه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شامل بودن، حاوی بودن مثال: The box contained various items, including books and toys. جعبه شامل اقلام مختلفی بود، از جمله کتاب ها و اسباب بازی ها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مگر اینکه مثال: I won't go to the party unless you come with me. من به مهمانی نمی روم مگر اینکه شما با من بیایید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشتن مثال: The hunter aimed carefully and killed the deer with one shot. شکارچی با دقت هدف گرفت و با یک شلیک گوزن را کشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدون شک، قطعاً مثال: She will certainly be at the meeting tomorrow. او فردا قطعاً در جلسه حاضر خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترس، هراس مثال: The fear of failure held him back from trying new things. ترس از شکست او را از امتح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشمند، عالم مثال: He was recognized as a leading scholar in his field. او به عنوان یک دانشمند برجسته در زمینه خود شناخته شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صدمه، خسارت مثال: The storm caused extensive damage to the town. طوفان خسارت های گسترده ای به شهر وارد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هواپیما، هواگرد مثال: The airport is busy with incoming and outgoing aircraft. فرودگاه با هواپیماهای ورودی و خروجی شلوغ است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یادداشت، توجه داشتن مثال: He made a note of the important points in the meeting. او نکات مهم جلسه را یادداشت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حلقه، حلقه زدن مثال: He proposed to her with a diamond ring. او با یک حلقه الماس به او پیشنهاد ازدواج کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلوگیری کردن، پیشگیری کردن مثال: Wearing sunscreen can prevent sunburn. استفاده از ضدآفتاب می تواند از سوختگی ناشی از آفتاب جلوگیری کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

استخر، انباشتن، اشتراک گذاشتن مثال: They decided to go for a swim in the pool. آن ها تصمیم گرفتند که به استخر بروند و شنا کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسترش دادن، گسترش یافتن مثال: The company plans to expand its operations internationally. شرکت قصد دارد عملیات خود را به صورت بین المللی گسترش دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مشغول کردن، جذب کردن مثال: The teacher tried to engage the students in a discussion. معلم سعی کرد دانش آموزان را در یک بحث مشغول کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارتباط، ارتباطات مثال: Good communication is essential for a healthy relationship. ارتباط خوب برای یک رابطه سالم ضروری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمینه، میدان مثال: She works in the field of environmental science. او در زمینه علوم محیطی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جیب مثال: He found some change in his pocket. او پول کمی را در جیب خود پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقاشی، طراحی مثال: The drawing of the landscape was incredibly detailed. نقاشی منظره بسیار جزئیات دار بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مغز، ذهن مثال: The brain controls all functions of the body. مغز کلیه عملکردهای بدن را کنترل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمونه، نمونه برداری مثال: The scientist collected a sample of soil from the field for analysis. دانشمند نمونه ای از خاک را از مزرعه برای تجزیه و تح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آواز خواندن مثال: She loves to sing in the choir every Sunday. او عاشق خواندن در گروه کورال هر یکشنبه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عنوانی برای خانم ها که معمولاً قبل از نام شان استفاده می شود. این عنوان هم برای افراد مجرد و هم متاهل استفاده می شود. مثال: Ms. Smith is the new ma ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوره، مدت، ترم مثال: The president's term in office lasted four years. دوره ریاست جمهوری چهار سال طول کشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عمیق، عمیقاً The water in the lake is very deep. آب دریاچه بسیار عمیق است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پارک، پارک کردن She likes to take a walk in the park. او دوست دارد در پارک قدم بزند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون شک، قطعا Certainly, I can help you with that. بدون شک، می توانم به شما کمک کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

او، اون، ایشان His book is on the table. کتاب او روی میز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گوشه، کنار She sat in the corner of the room. او در گوشه اتاق نشست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طرفدار لذت طلبی He's a sybarite who loves to indulge in luxury. او طرفدار لذت طلبی است و دوست دارد در لوکس ها لذت ببرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تسکین، آرامش He sighed with relief when he heard the news. وقتی خبر را شنید، با تسکین نفس کشید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرتقالی، نارنجی She's wearing an orange dress. او لباس نارنجی رنگی پوشیده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پختن، فرآوری کردن She loves to bake cakes. او دوست دارد کیک پخته و فرآوری کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موثر، کارا، با کارایی The new machine is more efficient than the old one. ماشین جدید بهتر از ماشین قدیمی کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنیان، پایه، بنیاد The foundation of the building is very strong. بنیان ساختمان بسیار قوی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ایمنی، امنیت Safety measures were taken to prevent accidents. اقدامات ایمنی انجام شد تا از وقوع حوادث جلوگیری شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

افسانه، اسطوره There are many myths about ancient gods. افسانه های زیادی درباره خدایان باستانی وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساحل، کنار دریا They walked along the shore at sunset. آن ها در ساعت غروب در کنار ساحل پیاده روی کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناپدید شدن، محو شدن The sun disappeared behind the clouds. خورشید پشت ابرها ناپدید شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشهور، ستاره She's a well - known celebrity in the film industry. او یک ستاره معروف در صنعت فیلم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متهم کردن، اتهام زدن He was accused of stealing the money. او به دزدی پول متهم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتباه، نادرست You got the answer wrong. پاسخ را اشتباه گرفتید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عضو He's a member of the club. او عضو باشگاه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اغلب، پراکنده She frequently visits her parents. او اغلب به والدینش سر می زند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاسخ، جواب دادن He didn't reply to my message. او به پیام من پاسخ نداد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دانش، آگاهی She has a vast knowledge of history. او دانش گسترده ای در زمینه تاریخ دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیاد، بسیاری There are lots of people at the party. در مهمانی، بسیاری از افراد هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رئیس جمهور، رئیس He was elected as the president of the club. او به عنوان رئیس باشگاه انتخاب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویراستار، ویرایشگر She works as an editor for a publishing company. او به عنوان ویرایشگر برای یک شرکت نشر کار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کجا، جایی که، که Where did you go on vacation? شما تعطیلات را کجا گذراندید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محصول، تولید The company launched a new product last week. شرکت هفته گذشته یک محصول جدید را راه اندازی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعالیت، فعالیت ها There were many activities planned for the event. برای رویداد فعالیت های زیادی برنامه ریزی شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاومت کردن، مقاومت She couldn't resist the temptation to eat chocolate. او نتوانست مقاومت کند و از خوردن شکلات نپرهیزد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سنیور، سالمند، سرپرست، سال بالاتر He's a senior manager in the company. او یک مدیر سنیور در شرکت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلینیک، مطب He goes to the clinic for regular check - ups. او برای بررسی های منظم به کلینیک مراجعه می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرف، جانب، سمت He stood on the opposite side of the road. او در سمت مقابل جاده ایستاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فشار دادن، نشریه She pressed the button and the door opened. او دکمه را فشار داد و در باز شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با وجود، علیرغم Despite the rain, we went for a walk. علیرغم باران، ما برای پیاده روی رفتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همکار، مرتبط کردن She's associated with the company for many years. او برای سال ها با این شرکت مرتبط بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار، به کنار He put the book aside and stood up. او کتاب را به کنار گذاشت و ایستاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلید، کلیدی، اساسی The key to success is hard work. کلید موفقیت کار سخت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از، از طرف، متعلق به He's a friend of mine. او دوست من است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آشفتگی، بی نظمی Her room was in a mess. اتاقش در حالت آشفتگی بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اس ان ای، اسید دئوکسیریبونوکلئیک DNA contains genetic information. اس ان ای شامل اطلاعات ژنتیکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مالیات، عوارض He paid his income tax last month. او مالیات درآمد خود را ماه گذشته پرداخت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصویب، تأیید، تحریم The government imposed sanctions on the country. دولت تحریم ها را بر روی کشور اعمال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خط، راه، خط تولید Please stand in line. لطفاً در خط بایستید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طلاق، جدایی They filed for divorce last year. آن ها سال گذشته درخواست طلاق دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درصد، نسبت The percentage of students who passed the exam was high. درصد دانش آموزانی که در آزمون قبول شدند بالا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایل، مستعد He's willing to help with the project. او مایل است که در پروژه کمک کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کتابخانه She spends a lot of time in the library studying. او بسیاری از وقت خود را در کتابخانه برای مطالعه می گذراند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجوز، پروانه He got his driver's license last month. او ماه گذشته پروانه رانندگی خود را گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مردن، جان باختن Unfortunately, her cat died last night. متأسفانه گربه اش دیشب مرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعیت، حقیقت The fact that he lied made her angry. حقیقت اینکه او دروغ گفت، او را عصبانی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنت، رسم It's a tradition in our family to have a big dinner on Christmas Eve. در خانواده ما سنت داریم که در شب کریسمس شام بزرگی برگزار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترکیب، تلفیق She likes to combine different flavors in her cooking. او دوست دارد طعم های مختلف را در پخت و پز خود ترکیب کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعطیلات، تعطیل We're going on vacation next week. ما هفته آینده به تعطیلات می رویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موزه They visited the Louvre Museum in Paris. آن ها به موزه لوور در پاریس سفر کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گردن She wore a necklace around her neck. او گردنبندی را دور گردنش بسته بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پدر He's a father of three. او پدر سه فرزند است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

المپیک She won a gold medal at the Olympic Games. او مدال طلا در بازی های المپیک برنده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

روان شناسی، روانی The psychological impact of the event was significant. تأثیر روانی رویداد بسیار مهم بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

و He bought bread, cheese, and milk at the store. او نان، پنیر و شیر را از فروشگاه خرید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متغیر، متغیرها There are many variables to consider in this experiment. در این آزمایش بسیاری از متغیرها را باید در نظر گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پروفایل، نمایه I updated my profile on the social media platform. پروفایل خود را در پلتفرم رسانه های اجتماعی به روز کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنها، تنهایی He prefers to work alone. او ترجیح می دهد به تنهایی کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قیمت، هزینه The price of goods has increased. قیمت کالاها افزایش یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نه، هیچ There's no way I can finish this in time. هیچ راهی ندارم که به موقع این کار را تمام کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرایط، وضعیت Given the circumstances, I think we made the right decision. با توجه به شرایط، فکر می کنم تصمیم صحیحی گرفتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نویسنده She's a well - known writer in her field. او یک نویسنده معروف در زمینه خود است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی دریغ، ساده، بی تزلزل His artless remarks offended some of the guests. نظرات ساده اش برخی از مهمان ها را ناراحت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پانزده She will turn fifteen next month. او ماه آینده پانزده ساله می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انگلیسی، زبان انگلیسی مثال: He speaks fluent English. او به انگلیسی روان صحبت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اهمیت، اهمیت دادن He emphasized the importance of education. او بر اهمیت آموزش تأکید کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدیه، استعداد She received a beautiful gift for her birthday. او برای تولدش یک هدیه زیبا دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازیگر He is a talented actor. او یک بازیگر با استعداد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفاه، بهبود The government should work for the welfare of its citizens. دولت باید برای رفاه شهروندانش کار کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت، قویاً She strongly believes in equality for all. او به شدت به برابری برای همه اعتقاد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیر، مدیریت کننده He was appointed as the new administrator of the company. او به عنوان مدیر جدید شرکت منصوب شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگترین، عظیم ترین She achieved the greatest success in her career. او بزرگترین موفقیت را در حرفه اش داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمیز، تمیز کردن She likes to keep her house clean. او دوست دارد خانه اش را تمیز نگه دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به طور واضح، روشن He spoke clearly so that everyone could understand. او به طور واضح صحبت کرد تا همه بفهمند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شنیدن، گوش دادن I can hear the sound of birds chirping outside. من می توانم صدای پرندگانی که خارج می پرند را بشنوم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حقیقت، واقعیت He always seeks the truth. او همیشه به دنبال حقیقت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مطمئن، قطعی I'm certain he will come. من مطمئن هستم که او خواهد آمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسیحی He is a devout Christian. او یک مسیحی متدین است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قضاوت، حکم She trusted her own judgment. او به قضاوت خود اعتماد داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوت، کفش بلند She wore her favorite boots for the hike. او بوت مورد علاقه اش را برای پیاده روی پوشید. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاییز، افتادن The leaves change color in the fall. برگ ها در فصل پاییز تغییر رنگ می دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبیعی، طبیعتی She prefers natural beauty products. او محصولات زیبایی طبیعی را ترجیح می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

انتشار، گسترش The emission of greenhouse gases contributes to climate change. انتشار گازهای گلخانه ای به تغییرات آب و هوا کمک می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مناسب بودن، سازگار بودن The dress didn't fit her properly. لباس به درستی به او نمی خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویرایش، نسخه I bought the latest edition of the magazine. آخرین ویرایش مجله را خریدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

توصیف کردن، شرح دادن He described the scene in great detail. او صحنه را با جزئیات زیادی توصیف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هشت There are eight planets in our solar system. در منظومه شمسی ما هشت سیاره وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمایش، درام She enjoys watching dramas on television. او از تماشای نمایش های تلویزیونی لذت می برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قفل، قفل کردن She forgot to lock the door before leaving. او قبل از خروج فراموش کرد در را قفل کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاپ، آهنگ پاپ The pop singer released a new album. خواننده پاپ یک آلبوم جدید منتشر کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمرکز، توجه She needs to focus more on her studies. او باید بیشتر بر روی مطالعاتش تمرکز کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبیعت، ویژگی The beauty of nature is truly breathtaking. زیبایی طبیعت واقعاً دلفریب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترس، وحشت The terrorist attack struck fear into the hearts of the people. حمله تروریستی وحشت را در دل مردم به وجود آورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهاجر Many immigrants came to the country in search of a better life. بسیاری از مهاجران به کشور در جستجوی زندگی بهتر آمدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چالش، مواجهه Overcoming challenges makes us stronger. غلبه بر چالش ها باعث می شود ما قوی تر شویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصویر، تصور The artist painted a beautiful image of the sunset. هنرمند تصویر زیبایی از غروب خورشید را نقاشی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شانه He carried the heavy bag on his shoulder. او کیسه سنگین را بر شانه اش حمل کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آینده، آینده ای She's excited about her future career prospects. او از چشم اندازهای شغلی آینده اش هیجان زده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلیل، دعوا، اندیشه، اصرار They had an argument about where to go for dinner. آن ها در مورد اینکه برای شام کجا بروند، دعوا داشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکر I don't take sugar in my tea. من شکر را در چایم نمی ریزم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جاری، فعلی، جاری المنفعه She is studying the current trends in fashion. او در حال مطالعه روند های جاری در مد را می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آموزش، تمرین She underwent extensive training before the competition. او پیش از مسابقه آموزش های گسترده ای را طی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لحن، زمینه His tone of voice indicated he was upset. لحن صدای او نشان می دهد که ناراحت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متقاعد کردن، محکم کردن He tried to convince his parents to let him go on the trip. او سعی کرد پدر و مادرش را متقاعد کند که به او اجازه بدهند بروید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بینش، دید، دانش Her research provided valuable insights into the topic. تحقیقات او بینش های ارزشمندی در مورد موضوع ارائه داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحویل، ارسال The delivery of the package was delayed due to bad weather. به دلیل آب و هوای بد، تحویل بسته تاخیر داشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

توافق، قرارداد They reached an agreement on the terms of the contract. آن ها در مورد شرایط قرارداد توافق رسیدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عروسی، مراسم ازدواج The wedding ceremony will take place next month. مراسم عروسی ماه آینده برگزار خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصور کردن، فرض کردن Close your eyes and imagine a peaceful place. چشمانتان را ببندید و یک مکان آرام را تصور کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پست، مطلب I saw your post on social media. مطلب شما را در رسانه های اجتماعی دیدم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هفتگی We have a weekly meeting every Monday. هر دوشنبه ما یک جلسه هفتگی داریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن ها، آن دسته Those books on the shelf belong to my brother. آن کتاب ها روی قفسه متعلق به برادرم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریختن، پاشیدن She poured tea into the cups. او چای را در فنجان ها ریخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست پر، دسته ای کوچک She grabbed a handful of candies from the jar. او یک دست پر آبنبات از بانکه گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

داده ها، اطلاعات The data collected from the experiment will be analyzed. داده های جمع آوری شده از آزمایش تجزیه و تحلیل خواهد شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قایق We took a boat trip along the river. ما یک سفر با قایق در امتداد رودخانه داشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار بزرگ، عظیم، شگفت انگیز The company achieved tremendous success in a short period of time. این شرکت در مدت زمان کوتاهی موفقیت بسیار بزرگی را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دانشگاه، محوطه دانشگاهی The campus was bustling with students on the first day of classes. محوطه دانشگاه در اولین روزهای کلاس ها پر از دانشجویان ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واکنش His reaction to the news was one of surprise. واکنش او به خبر یکی از تعجب بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشنهاد شده، پیشنهادی The proposed changes to the company's policies were met with mixed reactions. تغییرات پیشنهاد شده در سیاست های شرکت با واکنش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پای She baked a delicious apple pie for dessert. او یک پای سیب خوشمزه برای دسر پخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیدن، چشم انداز The sight of the sunset over the ocean was truly magnificent. دیدن غروب آفتاب روی اقیانوس واقعاً شگفت انگیز بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بمب The bomb exploded with a loud bang. بمب با صدای بلند منفجر شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شناور The boat can float on water. قایق می تواند روی آب شناور باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درک، فهم She has a good understanding of the subject. او درک خوبی از موضوع دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوازده There are twelve months in a year. در یک سال دوازده ماه وجود دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دومین، دوم، ثانیه ای، ثانیه She was the second person to arrive at the party. او دومین نفری بود که به مهمانی رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوشیدنی الکلی سرشار از کربن دی اکسید که از جوانب مختلف دنیا تولید و مصرف می شود. مثال: We enjoyed a beer at a pub. ما به یک پاب برای نوشیدن بیرون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رنگ های ملایم و پررنگ که معمولاً در نقاشی ها و طراحی های هنری به کار می روند. مثال: The artist used pastel colors to paint the landscape, adding b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اطلاعات مثال: She provided us with valuable information about the project. او به ما اطلاعات ارزشمندی درباره پروژه فراهم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رویداد، واقعه مثال: The concert was the biggest event of the year. کنسرت بزرگترین واقعه سال بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گفتگو، مکالمه We had a long conversation about politics and current events. ما یک گفتگوی طولانی درباره سیاست و رویدادهای کنونی داشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمایش دادن، تصویر کشیدن The actor portrayed a troubled artist in the movie. بازیگر در فیلم یک هنرمند مشکل دار را نمایش داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرفدار برانگیز، سخنران منحرف The politician was accused of being a demagogue who manipulated public emotions for his own gain. سیاستمدار به اتهام با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آسیایی My friend is Asian and she speaks Chinese fluently. دوست من آسیایی است و به زبان چینی با تسلط صحبت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضا، فضای خالی The room was filled with plants, there was no space for anything else. اتاق پر از گیاهان بود و جا برای هیچ چیز دیگری باقی نمانده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عملیاتی، فعال مثال: The hospital has state - of - the - art operating rooms. بیمارستان اتاق های عملیاتی پیشرفته دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رد کردن، صرف نظر کردن مثال: The judge dismissed the case due to lack of evidence. معنی مثال: قاضی پرونده را به دلیل کمبود شواهد رد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نام، اسم مثال: What's your name? نام شما چیست؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحنه، منظره مثال: The accident scene was chaotic. صحنه تصادف پر از هرج و مرج بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارتش، نیروی نظامی مثال: He joined the army after finishing high school. معنی: او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به ارتش پیوست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پچیدن، کلیک، یک صدای تند و خشن مثال: She snapped her fingers to get the waiter's attention. معنی: او انگشتانش را پچید تا توجه سرویسکار را جلب کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

الهام بخشیدن، انگیزه دادن مثال: Her speech inspired many people to pursue their dreams. معنی: سخنرانی او باعث الهام بخشیدن به بسیاری از افراد برای د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نسخه، ویرایش مثال: I have the latest version of the software installed on my computer. آخرین نسخه نرم افزار را بر روی کامپیوترم نصب کرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مذهبی، متدین مثال: She comes from a very religious family and goes to church every Sunday. او از یک خانواده بسیار مذهبی است و هر یکشنبه به کلیسا می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایمن، محکم، امن مثال: Make sure to secure all the doors and windows before leaving the house. اطمینان حاصل کنید که تمام درها و پنجره ها را قبل از خر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

موسس، بنیانگذار مثال: Steve Jobs was one of the founders of Apple Inc. استیو جابز یکی از بنیان گذاران شرکت اپل بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاقمند بودن به برخی از زبان آموزان اشتباها بجای in از to استفاده می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرف اضافه دوستان دقت داشته باشید که بعد از حروف اضافه، فعل بصورت ing دار می آید: : She is interested in learn Spanish. ( غلط ) : She is interested ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستان دقت داشته باشید بعد از modal verb، فعل بصورت بدون to می آید. : I can to speak English. ( غلط ) : I can speak English. ( صحیح )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پزشکی پیشگیری کننده Regular exercise and a healthy diet are essential for preventive medicine against heart disease. ( ورزش منظم و رژیم غذایی سالم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آزمایشگاه Blood samples were sent to the laboratory for analysis. ( نمونه های خون برای تحلیل به آزمایشگاه ارسال شدند. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیزیوتراپی After surgery, he underwent physiotherapy to regain strength in his injured leg. ( بعد از جراحی، او فیزیوتراپی را طی کرد تا قدرت پای زخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اورژانس He was rushed to the emergency room after a car accident. او پس از یک حادثه رانندگی به اورژانس منتقل شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلامت عمومی Vaccination programs are important for public health to prevent the spread of infectious diseases. ( برنامه های واکسناسیون برای سلامت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مراقبت پرستاری The patient received excellent nursing care during her stay in the hospital. ( بیمار در طول اقامتش در بیمارستان مراقبت پرستاری عالی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جراحی The patient underwent surgery to remove the tumor from her brain. ( بیمار جراحی را تحمل کرد تا تومور مغز او را بردارند. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تشخیص The doctor made a diagnosis of pneumonia based on the patient's symptoms and X - ray results ( پزشک بر اساس علایم بیمار و نتایج ایکس ری، یک ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دارو The patient needs to take this medication three times a day after meals. بیمار باید این دارو را سه بار در روز بعد از غذا مصرف کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیماری Diabetes is a common disease that affects millions of people worldwide ( دیابت یک بیماری رایج است که میلیون ها نفر را در سراسر جهان تحت تاثی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

با وجود اینکه، اگر چه Even though it was raining, we decided to go for a walk. با وجود این که باران می بارید، تصمیم گرفتیم که برای قدم زدن برویم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در طول روز He was there for the day on business. او در طول روز ، برای کار اونجا بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

محل اقامت ( مثلا در یک سفر هستید و جایی که می مونید میتونه یک هتل باشه یا خانه جنگلی و . . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عوض شدن، تغییر کردن مثلا روش زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغییراتی ایجاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گیر افتادن در، گرفتار شدن در مثلا در ترافیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترک کردن ( جلسه، صف، فروشگاه، رستوران و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترک کردن ( جلسه، صف، فروشگاه، رستوران و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تندمزاج شدن، بدخلق شدن، تندخو شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

احساس کسلی کردن، احساس نا امیدی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی طاقت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وعده ای که قبل از ظهر و به عنوان ترکیبی از صبحانه و نهار خورده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کار پیدا کردن، کار گیر آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارتباط با افراد با استفاده از یک وبسایت ( مثلا توییتر یک social - networking است. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مطابق با، بر طبق، براساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خشم لحظه ای بخاطر عمل یک راننده دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تاکسی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وبسایت شخصی یا حساب شبکه های اجتماعی که شخصی بطور منظم ویدئوهای کوتاه در آن می گذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوستان دقت داشته باشید که در حالت فعلی، استرس روی هجای دوم قرار می گیرد. و در حالت اسمی، استرس روی هجای اول است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جایی برای ملاقات که نوشیدنی و غذا هم داره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هنر آشپزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

همه چرخها محرک هستند. مخفف آن هم AWD است که بر روی برخی خودروها نوشته میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دوستان توجه داشته باشید که این کلمه در حالت اسم، استرس روی هجای اول است. و در حالت فعل، استرس روی هجای دوم قرار می گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به مراتب بیشتر از Men like the sports more often than women. مردها به مراتب، بیشتر از خانمها ورزشها رو دوست دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به مراتب more often than به مراتب بیشتر از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلومه دیگه، مشخصه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بعدش در همان روز ( گذر زمان بین دو اتفاق رو میخواد بگه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عینکهایی که کیفیت دید بالاتری ارائه میدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درست گفتن ( مثلا: همه کلمه ها رو درست گفتم ) i got all the words right.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمات مستقل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از حفظ، از بر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وسیله نقلیه بزرگی که غذا ارائه میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جایی که به دنیا آمدید و یا جایی که بچگیتون رو اونجا گذروندید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عشق خالص، عشق پاک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارهای زیبایی صورت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فارنهایت که برای تبدیل آن به سانتیگراد ( که در ایران و بسیاری از کشورها استفاده میشه ) طبق فرمول زیر برید: فارنهایت منهای 32 تقسیم بر 1. 8 و برای تبد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلسیوس همان سانتیگراد است که در ایران و بسیاری از کشورها استفاده میشه. برای تبدیل آن به فارنهایت، طبق فرمول زیر برید: سانتیگراد ضربدر 1. 8 بعلاوه 32 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سانتیگراد که برای تبدیل آن به فارنهایت، طبق فرمول زیر برید: سانتیگراد ضربدر 1. 8 بعلاوه 32 میشه فارنهایت و برای تبدیل فارنهایت به سانتیگراد: فارنهایت ...

پیشنهاد
٤

let's get to the point

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آب درمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

استخری که طراحی خاصی داره و از اونجا میتونی منظره پایین رو ببینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

برگرداندن ( ورق، کاغذ و . . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موقع چیزی شدن When it feels right , walk into the road. وقتی موقعش شد، قدم بذار به جاده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاسگاه، کلانتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

so for this reason therefore

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

so for this reason therefore

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

so for this reason therefore

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

so for this reason therefore

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یعنی چند سالته؟ اما زیاد جالب نیست. بهتره از همون How old are you استفاده بشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

امتحان رانندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار پیدا کردن