joke
/dʒoʊk//dʒəʊk/
معنی: شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، مزاح، طنز، شوخی کردن
معانی دیگر: (داستان کوتاه و خنده دار یا حیله و حقه ی خنده دار) شوخی، جوک، هزل گویی، گواژ، لاغ، گنگل، شوخه، (چیز یا شخص) مضحکه، مایه ی خنده، مسخره، لطیفه گفتن، گواژ گفتن، لاغیدن، گنگل زدن، به شوخی گفتن یا کردن، (عامل خنده دار در هر موقعیت یا رویداد) جنبه ی مزاح انگیز، گواژانگیز، شنگ، (نادر) دست انداختن، مضحکه کردن، مچل کردن، مسخره کردن، مورد تمسخر قرار دادن

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a short fictional story told to provoke laughter, esp. in reaction to the ending.
• مشابه: gag, jape, jest, josh, quip, shaggy dog story, story
• مشابه: gag, jape, jest, josh, quip, shaggy dog story, story
- The speaker told a few jokes before moving on to address more serious topics.
[ترجمه گوگل] سخنران قبل از پرداختن به موضوعات جدی تر، چند جوک گفت
[ترجمه ترگمان] سخنران قبل از اینکه به موضوعات جدی تری بپردازد، چند شوخی به او گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سخنران قبل از اینکه به موضوعات جدی تری بپردازد، چند شوخی به او گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: someone or something that is trifling or not worth one's worry or concern.
• مشابه: jest, laugh, laughingstock
• مشابه: jest, laugh, laughingstock
- The supervisor is a joke--the employees can get away with anything.
[ترجمه Fash] ناظر یک شوخی است— کارکنان می توانند از دست هرچیزی در روند|
[ترجمه گوگل] سرپرست یک شوخی است - کارمندان می توانند از هر چیزی فرار کنند[ترجمه ترگمان] ناظر یک شوخی است - - کارمندان می توانند با هر چیزی کنار بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sexual harassment is no joke.
[ترجمه گوگل] آزار جنسی شوخی نیست
[ترجمه ترگمان] آزار جنسی شوخی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آزار جنسی شوخی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: something that is exceptionally easy.
• مترادف: breeze, cinch, picnic
• مشابه: child's play, jest, laugh
• مترادف: breeze, cinch, picnic
• مشابه: child's play, jest, laugh
- That exam was a joke--I finished it in ten minutes!
[ترجمه گوگل] امتحانش شوخی بود - ده دقیقه دیگه تمومش کردم!
[ترجمه ترگمان] اون تست یه جوک بود من تا ده دقیقه دیگه تمومش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون تست یه جوک بود من تا ده دقیقه دیگه تمومش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: anything intended to be funny or a source of amusement.
• مشابه: gag, jape, jest, josh, laugh, quip, sally, witticism
• مشابه: gag, jape, jest, josh, laugh, quip, sally, witticism
- Knowing he always put sugar in his coffee, they filled the sugar bowl with salt for a joke.
[ترجمه گوگل] چون می دانستند همیشه در قهوه اش شکر می ریزد، برای شوخی ظرف قند را پر از نمک کردند
[ترجمه ترگمان] چون می دانست که او همیشه شکر در قهوه اش می گذارد، کاسه شکر را پر از نمک برای یک شوخی پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چون می دانست که او همیشه شکر در قهوه اش می گذارد، کاسه شکر را پر از نمک برای یک شوخی پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jokes, joking, joked
حالات: jokes, joking, joked
• (1) تعریف: to talk or act so as to provoke laughter; jest.
• مترادف: jape, kid
• مشابه: clown, fool, gag, jest, josh, quip
• مترادف: jape, kid
• مشابه: clown, fool, gag, jest, josh, quip
- The doctor jokes a lot, and it helps her patients relax.
[ترجمه گوگل] دکتر زیاد شوخی می کند و این به بیمارانش کمک می کند تا آرامش پیدا کنند
[ترجمه ترگمان] پزشک به شوخی زیاد شوخی می کند و به بیمارانش کمک می کند که آرام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشک به شوخی زیاد شوخی می کند و به بیمارانش کمک می کند که آرام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Those two are very funny when they're joking with each other.
[ترجمه گوگل] این دو نفر وقتی با هم شوخی می کنند خیلی بامزه هستند
[ترجمه ترگمان] این دوتا وقتی با هم شوخی می کنن خیلی خنده دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دوتا وقتی با هم شوخی می کنن خیلی خنده دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We really shouldn't joke about her illness.
[ترجمه گوگل] ما واقعاً نباید با بیماری او شوخی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما واقعا نباید راجع به بیماری او شوخی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما واقعا نباید راجع به بیماری او شوخی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to say something for effect or amusement without meaning what one is saying.
• مشابه: fool, gag, jape, josh, kid
• مشابه: fool, gag, jape, josh, kid
- I was joking when I said I was quitting, but everybody took me seriously.
[ترجمه گوگل] وقتی گفتم دارم ترک می کنم شوخی کردم، اما همه مرا جدی گرفتند
[ترجمه ترگمان] وقتی گفتم استعفا میدم شوخی کردم اما همه منو جدی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی گفتم استعفا میدم شوخی کردم اما همه منو جدی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The governor joked that her fiery opponent should take up a calming hobby like knitting.
[ترجمه گوگل] فرماندار به شوخی گفت که حریف آتشین او باید سرگرمی آرام بخش مانند بافتنی باشد
[ترجمه ترگمان] فرماندار به شوخی گفت که حریف آتشین او باید یک سرگرمی آرامش بخش را مانند بافندگی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرماندار به شوخی گفت که حریف آتشین او باید یک سرگرمی آرامش بخش را مانند بافندگی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He joked that he was going to paint the living room purple.
[ترجمه گوگل] او به شوخی گفت که می خواهد اتاق نشیمن را بنفش رنگ کند
[ترجمه ترگمان] به شوخی گفت که می خواهد اتاق نشیمن را رنگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به شوخی گفت که می خواهد اتاق نشیمن را رنگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: jokingly (adv.)
مشتقات: jokingly (adv.)
• : تعریف: to make fun of; mock.
• مترادف: jape, kid, mock
• مشابه: jest, josh, make fun of, rib, ridicule, tease
• مترادف: jape, kid, mock
• مشابه: jest, josh, make fun of, rib, ridicule, tease
جمله های نمونه
1. a joke that was on the margin of bad taste
یک شوخی که در مرز کژ سلیقگی قرار داشت.
2. this joke is not appropriate in front of ladies
این شوخی جلوی خانم ها جایز نیست.
3. no joke
مطلب یا چیز جدی،بی شوخی
4. a bawdy joke
شوخی رکیک
5. a broad joke
شوخی خارج از نزاکت
6. a clean joke
شوخی (جوک) با نزاکت
7. a clever joke
شوخی (بزله ی) رندانه
8. a coarse joke
شوخی خارج از نزاکت
9. a dirty joke
شوخی مستهجن
10. a filthy joke
شوخی بسیار رکیک
11. a flat joke
شوخی بی مزه
12. a practical joke
شوخی عملی
13. a private joke
یک شوخی خودمانی
14. a raw joke
شوخی رکیک
15. a ribald joke
شوخی زشت
16. a risqué joke
یک شوخی زننده
17. a robust joke
یک شوخی زننده
18. a rude joke
یک شوخی وقاحت آمیز
19. a rum joke
شوخی بی مزه
20. a sick joke
شوخی مشمئز کننده
21. a stale joke
شوخی بارها شنوده
22. a trite joke
شوخی بی مزه
23. an atrocious joke
شوخی زننده
24. an awkward joke
شوخی نامناسب و خجل کننده
25. an in joke
شوخی باب روز
26. this pat joke got a big laugh
این مزاح بموقع موجب خنده ی فراوان شد.
27. he is the joke of the whole town
او مایه ی خنده ی تمام شهر است.
28. he took my joke seriously
او شوخی مرا جدی گرفت.
29. to explain a joke is to kill it
توضیح دادن لطیفه اثر آن را ازبین می برد.
30. to play a joke on someone
با کسی شوخی (معمولا عملی) کردن
31. he can't take a joke
او از شوخی خوشش نمی آید (شوخی سرش نمی شود).
32. their trial was a joke
محاکمه ی آنها مسخره بود.
33. he ended his remarks with a joke
اظهارات خود را با یک شوخی پایان داد.
34. it is difficut to perperate a joke successfully
لطیفه ای را با موفقیت گفتن دشوار است.
مترادف ها
شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock
بذله (اسم)
quip, joke, jest, bon mot, gambit, mot, facetiae
لطیفه (اسم)
quip, jape, sarcasm, joke, jest, bon mot, epigram, causticity, witty remark, witticism
خوش مزگی (اسم)
relish, flavor, gust, joke, humor, jest, bon mot, jocularity, zest, sapidity, jocosity, nice taste, pepper
مزاح (اسم)
joke, jest, droll, joker, funny man, leg-pull, one-liner
طنز (اسم)
quip, mockery, scoff, irony, jeer, joke
شوخی کردن (فعل)
fun, trick, joke, jest, lark, indulge, josh, laverock, razz
به انگلیسی
• funny tale, jest, humorous remark
tell a funny tale, jest, make a witty remark
a joke is something that is said or done to make you laugh, for example a funny story.
if you joke, you tell funny stories or say things that are amusing and not serious.
if you say that someone or something is a joke, you mean that they are ridiculous and not worthy of respect; an informal use.
if you say that something is no joke, you mean that it is difficult or unpleasant.
tell a funny tale, jest, make a witty remark
a joke is something that is said or done to make you laugh, for example a funny story.
if you joke, you tell funny stories or say things that are amusing and not serious.
if you say that someone or something is a joke, you mean that they are ridiculous and not worthy of respect; an informal use.
if you say that something is no joke, you mean that it is difficult or unpleasant.
پیشنهاد کاربران
Humour
جوک ، لطیفه ، شوخی 👩👦👩👦
he was always telling jokes and making people laugh
اون همیشه جوک می گفت و مردم رو می خندوند
he was always telling jokes and making people laugh
اون همیشه جوک می گفت و مردم رو می خندوند
اگر کسی اومد کسی را ضایع کنه، ولی خودش ضایع شد، شخص مقابل بهش اینو میگه
( اومدی منو خیت کنی خودت خیت شدی )
( اومدی منو خیت کنی خودت خیت شدی )
مزه ریختن
joke جک
Joker کسی که جک میگه
Joker کسی که جک میگه
joke دروغگو هم معنی میده
joke is an informal way to say the person is a liar
GB
joke is an informal way to say the person is a liar
GB
شوخی خودمانی