accommodation

/əˌkɑːməˈdeɪʃn̩//əˌkɒməˈdeɪʃn̩/

معنی: منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده
معانی دیگر: آشتی، سازش، (جمع) جا، محل سکونت، اتاق هتل، دفتر، محل کار، (در ترن و هواپیما و غیره) صندلی، سازگاری با محیط، تطبیق (با محیط)، هم آسودگی، مهربانی، پذیرایی، مهمان نوازی، یاوری، انطباق دید، تطابق خودکار چشم، (به ویژه عدسی و مردمک) تطابق، توافق، موافقت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of accommodating.
مترادف: acclimation, acclimatization, adaptation, adjustment, habituation, housing
مشابه: appeasement, capitulation, conformance, favor, orientation

(2) تعریف: the state of being accommodated.
مترادف: adjustment, compliance
مشابه: adaptation

(3) تعریف: something that accommodates.
مترادف: assistance, benefit, favor, good turn, service
مشابه: consideration, convenience, courtesy, indulgence, kindness, loan, obligation

(4) تعریف: (usu. pl.) food and lodging, or lodging alone.
مترادف: housing, lodging, lodgment, quarters
مشابه: abode, domicile, dwelling, home, provision, residence, shelter

(5) تعریف: a seat on a public conveyance.
مترادف: seat
مشابه: place, space

(6) تعریف: settlement; reconciliation.
مترادف: reconciliation, settlement
مشابه: accord, appeasement

- The parties came to an accommodation after their dispute.
[ترجمه Behzad] احزاب پس از مباحثه به سازش رسیدند
|
[ترجمه گوگل] طرفین پس از اختلاف خود به محل اقامت آمدند
[ترجمه ترگمان] طرفین پس از اختلاف خود به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we tried to reach an accommodation with japan
سعی کردیم با ژاپن به توافق برسیم.

2. The building plans include much needed new office accommodation.
[ترجمه علی بیگلری ] برنامه های ساختمانی شامل ساختمانهای اداری جدید مورد نیاز زیادی است
|
[ترجمه گوگل]نقشه های ساختمان شامل مسکن های اداری جدید بسیار مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برنامه های ساختمانی شامل ساختمان های اداری جدید بسیار مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government will provide temporary accommodation for up to three thousand people.
[ترجمه آیلین] دولت محل اقامت کوتاه مدت برای سه هزار نفر فراهم خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]دولت برای سه هزار نفر اسکان موقت فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]دولت محل اقامت موقت برای سه هزار نفر را فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First-class accommodation is available on all flights.
[ترجمه محمد رضا هوشمند] صندلی ( در هواپیمای ویژه ی فرست کلاس ) در همه ی پروازها موجود است.
|
[ترجمه محمد] جایگاه فرست کلس در همه پرواز ها موجود است. ( منظور همون قسمت v. I. P هواپیما که گرون تر از بقیه قسمتهاست. )
|
[ترجمه Behzad] در تمامی پروازهای درجه یک وسایل راحتی در دسترس است
|
[ترجمه گوگل]خوابگاه درجه یک در تمامی پروازها موجود است
[ترجمه ترگمان]اقامت در طبقه اول در تمام پروازها موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are three categories of accommodation - standard, executive and deluxe.
[ترجمه Behzad] سه دسته صندلی در ترن، هواپیما، . . . وجود دارد، معمولی، مجری، مجلل
|
[ترجمه گوگل]سه دسته اقامتی وجود دارد - استاندارد، اجرایی و لوکس
[ترجمه ترگمان]سه گروه از استانداردها، استاندارد، اجرایی و لوکس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The resort provides accommodation to suit every pocket.
[ترجمه گوگل]استراحتگاه اقامتی متناسب با هر جیب ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه خانه را برای هر جیبی تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The price includes accommodation and car rental.
[ترجمه گوگل]قیمت شامل محل اقامت و کرایه ماشین می باشد
[ترجمه ترگمان]این قیمت شامل محل اقامت و اجاره ماشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are you looking for furnished accommodation?
[ترجمه گوگل]آیا به دنبال اقامتگاه مبله هستید؟
[ترجمه ترگمان]دنبال یه اتاق مجهز هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hotel accommodation is included in the price of your holiday.
[ترجمه گوگل]اقامت در هتل در قیمت تعطیلات شما لحاظ شده است
[ترجمه ترگمان]محل اقامت هتل در قیمت تعطیلات شما گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The price for the holiday includes flights and accommodation.
[ترجمه گوگل]قیمت تعطیلات شامل پرواز و اقامت است
[ترجمه ترگمان]قیمت این تعطیلات شامل پرواز و اقامت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He got lumberedwith the job of finding accommodation for the whole team.
[ترجمه گوگل]او با کار پیدا کردن محل اقامت برای کل تیم دچار مشکل شد
[ترجمه ترگمان]او از شغل پیدا کردن محل اقامت برای کل تیم منصرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The price includes accommodation and ferry crossing.
[ترجمه گوگل]قیمت شامل محل اقامت و عبور کشتی است
[ترجمه ترگمان]این قیمت شامل محل اقامت و عبور قایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accommodation is expensive in this city.
[ترجمه گوگل]هزینه اقامت در این شهر گران است
[ترجمه ترگمان]اقامت در این شهر گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many old people choose to live in sheltered accommodation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مسن ترجیح می دهند در مسکن های سرپناه زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مسن برای زندگی در محل اقامت خود انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The residents were relocated to temporary accommodation while the work was being done.
[ترجمه گوگل]ساکنان در حین انجام کار به اسکان موقت منتقل شدند
[ترجمه ترگمان]در حالی که این کار انجام شده، ساکنان به اسکان موقت نقل مکان کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

تطابق (اسم)
accommodation, match, accordance, identity, likeness

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

همسازی (اسم)
accommodation, harmony, compatibility, symmetry

وسایل راحتی (اسم)
accommodation

سازش با مقتضیات محیط (اسم)
accommodation

وام (اسم)
accommodation, loan, debt

مساعده (اسم)
accommodation, advance, imprest, advance money

تخصصی

[عمران و معماری] تطابق - همسازی
[ریاضیات] همسازی، تطابق، جادادن، تسهیلات، مساعده، وام
[خاک شناسی] جایابی
[روانپزشکی] تطابق- بطورکلی هر حرکت یا سازگاری، خواه فیزیکی و خواه روانی که به منظور آمادگی در مقابل محرک های ورودی صورت می گیرد. غیر از این تعریف، که مفهومی گسترده دارد، اصطلاح مزبور کاربردهای خاصی نیز دارد. (1) در زمینه بینایی، به انطباق شکل عدسی چشم به منظور جبران فاصله شی (کانون) از شبکیه اطلاق می شود، (2) در نظریه پیاژه، تعدیل طرح های درونی برای تطابق با شناخت در حال تغییر واقعیت Assimilation، (3) در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی، فرآیند سازگاری اجتماعی که برای حفظ هماهنگی درون گروهی، یا بین گروه های متناقص طرح ریزی شده است. در اینجا، اصطلاح تطابق در ارتباط با رفتار فردفرد اعضاء گروه، تمام گروه، حتی یک ملت بکار برده می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• housing; residence; lodging; adjustment; arrangement
accommodation is a room or building to stay, work, or live in.
accommodations are places that are provided for people to stay, especially for a short period of time; used in american english.

پیشنهاد کاربران

هم سازی
توافق/موافقت نامه
A long term accommodation
توافق بلند مدت
محل اقامت ( مثلا در یک سفر هستید و جایی که می مونید میتونه یک هتل باشه یا خانه جنگلی و . . . . )
1. جا، منزل، اتاق
2. سازش، موافقت، تطبیق ( رسمی )
3. همسازی، انطباق ( رسمی )
4. مسکن؛ جا و غذا ( آمریکا، در جمع )
محل اقامت کوتاه
سکونتگاه، منزلگاه، اقامتگاه، سرپناه
{حقوق }حق ارتفاقی :right of accommodation
حقوق:
accommodation:تسهیلات
Shortage of housing accommodation:کمبود تسهیلات مسکونی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accommodate
✅️ اسم ( noun ) : accommodation
✅️ صفت ( adjective ) : accommodating
✅️ قید ( adverb ) : accommodatingly
تاسیسات اقامتی
1 - a place to stay or live
محل اقامت و زندگی
They paid for his flights and hotel accommodation.
There's a shortage of cheap accommodation in the city.
temporary accommodation
luxury accommodations.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - an agreement between two groups who have different opinions on a subject, or the process of reaching an agreement like this
توافق، وفاق
She may be able to reach an accommodation with other EU members on the question of immigration
He sought accommodation with the United States.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/accommodation
سکونت
تدارکات، تسهیلات
معنایی که اصلا به آن اشاره نشده است تسهیلات و تدارکات است.
در روانشناسی
انطباق ، برونسازی
تغییر دادن ساخت های شناختی در نتیجه تجربه ای که قابل جذب کردن به ساخت شناختی نیس. انطباق را می توان به طور تقریبی معادل یادگیری دانست
ترجمه دکتر علی اکبر سیف
accommodation ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: اقامتگاه
تعریف: مکانی برای اقامت با امکانات متعارف اقامتی
خانه ، سرپناه ، محل سکونت / استقرار
مکانی برای موندن مثل هتل
پیشنهاد میشود این کلمه پیچیده و مخلوط را با کلمات دیگر استفاده و ترجمه نمایید چرا که تطابق و همسان سازی نیز وجود دارد
نگاه کنید:
Accommodation via Production metal Fess normal
منابع• https://www.cmu.edu/cee/projects/PMbook• https://www.forbes.com/advisor/credit-cards/best/metal/• https://www.merriam-webster.com/dictionary/accommodation• https://www.vocabulary.com/dictionary/accommodation• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/accommodation
امکانات رفاهی
تطابق
تطبیق
۱ ) وسایل ( راحتی )
They had let the office accommodation become rundown and shabby
اونا گذاشته بودن وسایل دفتر کهنه و از رده خارج بشن
▪️▪️▪️
۲ ) مسکن - سکونتگاه
SYN: housing
...
[مشاهده متن کامل]

Several individuals believe bad health issues could be solved if the government give more attention to decreasing environmental contamination and accommodation troubles.

accommodations include several hotels and small inns , guest hoses and self - catering units
برونسازی
مکانی برای زندگی یا زیستن
تجهیزات کمکی
به عنوان مثال سمعک برای ناشنوایان
جایگاه
a place to live for a short time
محیط زندگی ، خانه
امکانات . تجهیزات
a place to live, work, stay, etc. in
تطابق ( پزشکی )
محل موقت برای اقامت
سکونتگاه، منزلگاه، منزلگه، مسکن
ساختمان کشتی یا محل اقامت پرسنل کشتی
توافق
مکان حدوث
محل قرار گیری
مکان زندگی
اسکان
1. محل اقامت
نکته ۱: در British : غیر قابل شمارش است
مثلا an accommodation غلط است.
نکته ۲: در American: همواره جمع به کار می رود.
مثلا food and accommodations
2. توافق، سازش
نکته: در این معنی singular است.
مثلا We tried to reach an accommodation.
مکان موقت جهت اقامت
A place to stay or live
همراهی
[زمین شناسی] فضای رسوبگذاری
شرایط زندگی
محل اقامت
اقامتگاه ، تسهیلات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس