olympic

/oˈlɪmpɪk//əˈlɪmpɪk/

معنی: مربوط به مسابقات المپیک
معانی دیگر: مسابقه ی (همداوی) المپیک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the Olympic Games.
اسم ( noun )
(1) تعریف: any of the Olympic games.

(2) تعریف: (pl.) see Olympic Games.

جمله های نمونه

1. He topped off his career with an Olympic gold medal.
[ترجمه گوگل]او کار خود را با مدال طلای المپیک به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]او با مدال طلای المپیک کارش را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I saw the Olympic Games on television.
[ترجمه گوگل]من بازی های المپیک را از تلویزیون دیدم
[ترجمه ترگمان]من بازی های المپیک را در تلویزیون دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whether they will ever become future Olympic champions, only time will tell.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا آنها هرگز قهرمان المپیک آینده خواهند شد یا خیر، فقط زمان مشخص خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این که آیا آن ها تا به حال قهرمان المپیک آینده خواهند شد یا خیر، تنها زمان آن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The commentary on the Olympic games was much better on the other channel.
[ترجمه گوگل]تفسیر بازی های المپیک در کانال دیگر خیلی بهتر بود
[ترجمه ترگمان]گزارش بازی های المپیک بسیار بهتر از دیگر کانال ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Olympic Games begin with a parade of all the competing nations.
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک با رژه همه کشورهای شرکت کننده آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک با رژه همه کشورهای رقیب آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Who will play host to the next Olympic Games?
[ترجمه گوگل]چه کسی میزبان بازی های المپیک بعدی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی میزبان بازی های المپیک بعدی خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He plans to defend his Olympic crown.
[ترجمه گوگل]او قصد دارد از تاج المپیک خود دفاع کند
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد از تاج المپیک خود دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chris Boardman won the Olympic 000 metres pursuit.
[ترجمه گوگل]کریس بوردمن در دوی 000 متر المپیک پیروز شد
[ترجمه ترگمان]کریس Boardman در مسابقات المپیک ۰۰۰ متر برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her trainer is a triple Olympic champion.
[ترجمه گوگل]مربی او قهرمان سه گانه المپیک است
[ترجمه ترگمان]مربی او یک قهرمان سه گانه المپیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This year's Olympic Games will be the biggest ever sporting event.
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک امسال بزرگترین رویداد ورزشی تاریخ خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک امسال بزرگ ترین رویداد ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She dreamt of future glory as an Olympic champion.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک قهرمان المپیک رویای شکوه آینده را داشت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان قهرمان المپیک رویای قهرمانی آینده را در سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She overcame injury to win the Olympic gold medal.
[ترجمه گوگل]او با غلبه بر مصدومیت مدال طلای المپیک را کسب کرد
[ترجمه ترگمان]او بر جراحت غلبه کرد و مدال طلای المپیک را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The custom of lighting the Olympic flame goes back centuries.
[ترجمه گوگل]آداب روشن کردن شعله المپیک به قرن ها قبل برمی گردد
[ترجمه ترگمان]رسم نورپردازی شعله المپیک از قرن ها پیش بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Olympic Games should not be politicized.
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک نباید سیاسی شود
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک نباید جنبه سیاسی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The team will continue its quest for Olympic gold this afternoon.
[ترجمه گوگل]این تیم امروز بعدازظهر به تلاش خود برای کسب طلای المپیک ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این تیم به تلاش خود برای مدال طلای المپیک در بعد از ظهر ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به مسابقات المپیک (صفت)
olympic

انگلیسی به انگلیسی

• of the olympic games
olympic means relating to the olympic games.

پیشنهاد کاربران

المپیک
مثال: She won a gold medal at the Olympic Games.
او در بازی های المپیک مدال طلا برنده شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
المپیک
She won a gold medal at the Olympic Games.
او مدال طلا در بازی های المپیک برنده شد.
مسابقات جهانی المپیک
المپیک

بپرس