approval

/əˈpruːvl̩//əˈpruːvl̩/

معنی: ستایش، طرفداری، تصویب، تجویز، رخصت
معانی دیگر: نظر موافق، مساعد، پسند، موافقت رسمی، رضایت، تایید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: on approval
(1) تعریف: the act of approving.
مترادف: commendation, countenance
متضاد: censure, disapproval, protest
مشابه: applause, approbation, assent, blessing, endorsement, praise, recommendation, sanction

- You need the approval of the supervisor before you can go ahead with the project.
[ترجمه مینا] قبل از اینکه بتونی پروژه رو انجام بدی به موافقت سوپروایزر نیاز داری
|
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه بتوانید پروژه را ادامه دهید، به تأیید سرپرست نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه بتوانید با این پروژه پیش بروید، به تایید سرپرست نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: favor, sanction, or positive regard.
مترادف: approbation, commendation, esteem, favor, honor, sanction
متضاد: dislike
مشابه: acceptance, amen, applause, blessing, consent, countenance, credit, respect, sympathy

- The new mayor worked hard to win the approval of the people.
[ترجمه حسین رحمانی] شهردار جدید برای جلب حمایت مردم سخت کار کرد
|
[ترجمه گوگل] شهردار جدید برای جلب رضایت مردم تلاش زیادی کرد
[ترجمه ترگمان] شهردار جدید برای جلب موافقت مردم سخت تلاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tacit approval
توافق ضمنی

2. on approval
(در مورد فروشگاه ها) پس دادنی،پس آوردنی

3. a written approval
موافقت کتبی

4. to signify approval by saying "aye"
با گفتن "آری " موافقت خود را نشان دادن

5. seal of approval
(در مورد کالا) مهر تضمین،مهر تایید

6. subject to your approval
منوط به توافق شما

7. the seal of approval
نشان موافقت

8. they voiced their approval
آنان موافقت خود را شفاها اعلام کردند.

9. to qualify one's approval
توافق خود را مشروط کردن

10. a plan subject for approval
نقشه ای که برای تصویب تقدیم شده است

11. the bride's mother looked with approval at the bridegroom
مادر عروس با رضایت به داماد نگاه کرد.

12. yesterday, the parliament declared its approval
دیروز مجلس شورا موافقت خود را اعلام کرد.

13. i got this watch on ten days' approval
این ساعت را می توانم (اگر بخواهم) تا ده روز دیگر پس بدهم.

14. the father of the bride would not give his approval
پدر عروس رضایت نمی داد.

15. She desperately wanted to win her father's approval.
[ترجمه گوگل]او شدیداً می خواست تأیید پدرش را جلب کند
[ترجمه ترگمان]او با ناامیدی می خواست موافقت پدرش را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Do the plans meet with your approval?
[ترجمه گوگل]آیا طرح ها با تایید شما روبرو می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این طرح ها با تصویب شما مطابقت دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Although the plan received unanimous approval, this does not mean that it represents the lowest common denominator.
[ترجمه گوگل]اگرچه این طرح به اتفاق آرا تصویب شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این طرح مورد تایید همگان قرار گرفته است، اما این بدان معنا نیست که این طرح پایین ترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The poll gave a popular approval rating of 39% for the President.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی محبوبیت 39 درصدی را برای رئیس جمهور نشان داد
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی میزان تایید عمومی برای رئیس جمهور را به ۳۹ درصد رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He showed his approval by shaking my hands.
[ترجمه گوگل]با تکان دادن دستانم تاییدش را نشان داد
[ترجمه ترگمان]با تکان دادن دست هایم علامت موافقت او را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The president has already given his approval to the plan.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور قبلاً با این طرح موافقت کرده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیش از این موافقت خود را با این طرح اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. They voiced their approval of the plan.
[ترجمه گوگل]آنها موافقت خود را با این طرح اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها موافقت خود را از این برنامه ابراز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. A roar of approval resounded through the Ukrainian parliament.
[ترجمه گوگل]صدای تایید در پارلمان اوکراین طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]صدای هلهله در پارلمان اوکراین به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She is eager for her parents' approval.
[ترجمه گوگل]او مشتاق تایید والدینش است
[ترجمه ترگمان]او مشتاق پذیرش والدین خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

تجویز (اسم)
approval, prescription

رخصت (اسم)
leave, approval, permission, fiat, clearance

تخصصی

[حسابداری] تصویب، تائید
[عمران و معماری] تایید - تصویب

انگلیسی به انگلیسی

• confirmation, endorsement; positive opinion
if a plan or request gets approval, someone agrees to allow it.
approval also means liking and admiration.

پیشنهاد کاربران

تصویب، موافقت، رضایت، اجازه
approval = the feeling of having a positive opinion of someone or something
تأیید، موافقت، رضایت، نظر مساعد، قبولی
تأیید رسمی، تصویب
پسند
تحسین
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approve
✅️ اسم ( noun ) : approval
✅️ صفت ( adjective ) : approving
✅️ قید ( adverb ) : approvingly
اجازه، تنفیذ، تصویب
همسویی
پاسخ/ نظر موافق ، پاسخ/نظر مساعد
تایید
مجوز
تأییدیه
filling, showing on saying that something or somebody is good or right
تاییدیه
جواز، تحسین
تایید ؛موافقت ؛ رضایت
تصویب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس