popular
/ˈpɑːpjələr//ˈpɒpjʊlə/
معنی: محبوب، مشهور، متداول، عمومی، عوامانه، خلقی، ملی، توده پسند، نامدار، وابسته بتوده مردم
معانی دیگر: مردمی، وابسته به یا توسط مردم، همگانی، مردم پسند، عامه پسند، نازل، ارزان، در استطاعت مردم، رایج، باب، معمول، پسند، پرطرفدار، پرخواهان، پرهوادار، قابل فهم عوام، غیر تخصصی، همه فهم، دوست داشتنی، خواستنی، عوام

بررسی کلمه
صفت ( adjective )
مشتقات: popularly (adv.)
مشتقات: popularly (adv.)
• (1) تعریف: widely liked or enjoyed; regarded favorably by many.
• مترادف: best-selling, hot
• متضاد: unpopular
• مشابه: acclaimed, big, celebrated, familiar, famous, favorite, renowned, trendy, well-known
• مترادف: best-selling, hot
• متضاد: unpopular
• مشابه: acclaimed, big, celebrated, familiar, famous, favorite, renowned, trendy, well-known
- It was a popular movie, and it spawned numerous sequels.
[ترجمه Ali] این فیلم یک فیلم مشهور بود وعواقب زیادی به وجود آورد|
[ترجمه آوا] این فیلم مشهور عواقب متعددی در پی خود داشت|
[ترجمه گوگل] این یک فیلم پرطرفدار بود و دنبالههای زیادی را به همراه داشت[ترجمه ترگمان] این فیلم، یک فیلم مشهور بود و sequels زیادی تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I always wanted to be popular at school, but I was too shy.
[ترجمه shiva_sisi] من همیشه دوست داشتم در مدرسه طرفدار داشته باشم ولی خیلی خجالتی بودم.|
[ترجمه Mania] من همیشه در مدرسه دلم میخواست مشهور و محبوب شوم، اما خیلی خجالتی بودم.|
[ترجمه Ayler.Gh] من همیشه میخواستم فرد پر طرفدار ( پر خواهان، محبوب، دوست داشتنی برای همه ) در مدرسه باشم اما بسیار خجالتی بودم|
[ترجمه آریا] من همیشه دوست داشتم در مدرسه محبوب باشم ولی همیشه خجالتی بودم.|
[ترجمه مانی] من همیشه می خواستم فرد محبوب ( پر طرفدار و مهربان ) در مدرسه باشم اما خجالت می کشیدم|
[ترجمه و....] من همیشه می خواستم در مدرسه معروف و مشهور باشم اما خجالت می کشیدم.|
[ترجمه پریدخت] من همیشه میخواستم یک فرد مشهور در مدرسه باشم ولی من خیلی خجالت می کشیدم|
[ترجمه nzy] من همیشه میخواستم در مدرسه مشهور باشم اما من خیلی خجالتی بودم|
[ترجمه 🌼Helen 🌼] من همیشه میخواستم در مدرسه مشهور و معروف ( در کل منظورش شناخته شده هست ) باشم اما خیلی خجالتی بودم .|
[ترجمه گوگل] من همیشه میخواستم که در مدرسه مشهور باشم اما خیلی خجالتی بودم|
[ترجمه 😎😎😎😎😎😎] من همیشه میخواستم در مدرسه ترفدار داشته باشم اما خیلی خجالتی بودم|
[ترجمه اچ اس تی] من همیشه دوست داشتم در مدرسه فرد مشهوری باشم اما همینطور خجالتی بودم.|
[ترجمه شان] من همیشه دلم می خواست در مدرسه، محبوب ( مورد پسند ) باشم ، اما خیلی خجالتی بودم.|
[ترجمه 💚🖤🩷🖤] من همیشه می خواستم در مدرسه محبوب باشم اما خجالتی بودم|
[ترجمه Amin] من همیشه دلم می خواست در مدرسه محبوب باشم ولی من خیلی خجالتی بودم|
[ترجمه Parsa] همیشه دوست داشتم در مدرسه پرطرفدار و مشهور باشم، اما خیلی خجالتی بودم.|
[ترجمه گوگل] همیشه دوست داشتم در مدرسه محبوب باشم، اما خیلی خجالتی بودم[ترجمه ترگمان] همیشه دلم می خواست در مدرسه محبوب باشم، اما خیلی خجالتی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: pertaining to, representing, or originating with the common people.
• مترادف: mass, plebeian, proletarian, working-class
• متضاد: individual
• مشابه: blue-collar, civic, civil, mob, public, social, vernacular, vulgar
• مترادف: mass, plebeian, proletarian, working-class
• متضاد: individual
• مشابه: blue-collar, civic, civil, mob, public, social, vernacular, vulgar
- He led a popular revolt against the government.
[ترجمه گوگل] او یک شورش مردمی را علیه دولت رهبری کرد
[ترجمه ترگمان] او رهبری شورش مردمی علیه دولت را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او رهبری شورش مردمی علیه دولت را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- U.S. senators are elected by popular vote.
[ترجمه گوگل] سناتورهای ایالات متحده با رای مردم انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان] سناتورهای آمریکا توسط رای مردمی انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سناتورهای آمریکا توسط رای مردمی انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: designed for, appealing to, or reflecting the taste or preferences of the general public.
• مترادف: conventional, lowbrow, mass, middle-class, middlebrow, straight
• متضاد: highbrow
• مشابه: bourgeois, commercial, mob, pop, public, square
• مترادف: conventional, lowbrow, mass, middle-class, middlebrow, straight
• متضاد: highbrow
• مشابه: bourgeois, commercial, mob, pop, public, square
- His work is a typical example of popular art in the 1960s.
[ترجمه گوگل] کارهای او نمونه ای از هنر عامه پسند در دهه 1960 است
[ترجمه ترگمان] کار او نمونه ای از هنر محبوب در دهه ۱۹۶۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کار او نمونه ای از هنر محبوب در دهه ۱۹۶۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't go to movies or watch much television, so my knowledge of popular culture is somewhat limited.
[ترجمه Hasti.gl💋] من به سینما می روم یا خیلی تلویزیون تماشا می کنم، بنابراین دانش من از فرهنگ عمومی تا حدودی محدود است.|
[ترجمه گوگل] من به سینما نمی روم یا زیاد تلویزیون تماشا نمی کنم، بنابراین دانش من از فرهنگ عامه تا حدودی محدود است[ترجمه ترگمان] من به سینما نمی روم یا خیلی تلویزیون تماشا می کنم، بنابراین دانش من از فرهنگ عمومی تا حدودی محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. popular music
موسیقی مردم پسند
2. popular prices
قیمت های نازل
3. a popular belief among farmers
عقیده ی رایج در میان کشاورزان
4. a popular government
دولت مردمی
5. a popular product
محصول همه پسند
6. a popular singer
خواننده ی محبوب
7. a popular uprising
یک شورش همگانی
8. the popular conviction is that he is honest
اعتقاد همگان بر آن که او آدم امینی است.
9. writing popular science is a difficult task
نگارش مطالب علمی (به طور قابل فهم عوام) کار دشواری است.
10. they publish popular as well as specialized books
آنها کتاب های غیرتخصصی و همچنین تخصصی چاپ می کنند.
11. wrestling is popular in iran
در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.
12. contrary to popular belief
برخلاف باور همگان
13. hiking is a popular sport in america
در امریکا راهنوردی ورزش رایجی است.
14. this fashion is popular with young ladies
این مد مورد پسند خانم های جوان است.
15. a novel tailored to popular taste
رمانی که طبق سلیقه ی قاطبه ی مردم نوشته شده است.
16. an old but still popular tradition
یک سنت قدیمی ولی هنوز متداول
17. at a time of popular panic
هنگام سراسیمگی عمومی
18. fresh vegetables are a popular relish in iran
در ایران سبزی خوردن جزو مخلفات متداول است.
19. we must elect truly popular representatives
بایستی نمایندگانی انتخاب کنیم که واقعا مردمی باشند.
20. his pieties had made him popular to all
اعمال زاهدانه اش او را محبوب همه کرده بود.
21. he wanted to become famous and popular but all he gained was notoriety
او می خواست مشهور و محبوب بشود ولی یگانه چیزی که نصیب او شد رسوایی بود.
22. the doctor's way with children made him popular
طرز رفتار دکتر با کودکان او را محبوب القلوب کرد.
23. his lenient treatment of his students made him popular
رفتار مداراآمیز او با شاگردانش او را محبوب کرد.
24. the path of reform is to be paved with popular struggle
راه اصلاحات را باید با کوشش مردم هموار کرد.
25. he took pride in the fact that his books were popular
از این که کتاب هایش محبوبیت داشت به خود می بالید
26. For centuries, quilting and patchwork have been popular needlecrafts.
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، لحاف کاری و تکه دوزی از سوزن دوزی های رایج بوده است
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. "The Scarlet Capsule" was a parody of the popular 1959 TV series "The Quatermass Experiment".
[ترجمه گوگل]«کپسول اسکارلت» تقلیدی از مجموعه تلویزیونی محبوب «آزمایش کواترماس» در سال 1959 بود
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. This discovery seems to validate the claims of popular astrology.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این کشف ادعاهای طالع بینی رایج را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]این کشف به نظر می رسد که ادعاهای علم نجوم مردمی را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کشف به نظر می رسد که ادعاهای علم نجوم مردمی را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Spain is still our most popular holiday destination.
[ترجمه گوگل]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد تعطیلات ماست
[ترجمه ترگمان]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اسپانیا همچنان محبوب ترین مقصد ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. Shrimps are a popular type of seafood.
[ترجمه گوگل]میگو یک نوع محبوب از غذاهای دریایی است
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی نوعی از غذاهای دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی نوعی از غذاهای دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured
مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of
متداول (صفت)
usual, ordinary, common, current, general, rife, popular, prevalent, fashionable, widespread
عمومی (صفت)
common, general, universal, rife, exoteric, popular, public, generic, prevailing, encyclical, overt
عوامانه (صفت)
common, vulgar, popular
خلقی (صفت)
natural, popular, congenital
ملی (صفت)
popular, national, public
توده پسند (صفت)
popular
نامدار (صفت)
popular
وابسته بتوده مردم (صفت)
popular
تخصصی
[سینما] مردم پسند
به انگلیسی
• of the general population; well-liked, admired; approved, accepted; common, prevailing
someone or something that is popular is liked or enjoyed by a lot of people.
popular ideas or attitudes are held or approved of by most people.
popular newspapers and television programmes are aimed at the widest possible audience and not at specialists in a particular subject.
popular is used to describe political activities which involve everyone, and not just members of political parties.
someone or something that is popular is liked or enjoyed by a lot of people.
popular ideas or attitudes are held or approved of by most people.
popular newspapers and television programmes are aimed at the widest possible audience and not at specialists in a particular subject.
popular is used to describe political activities which involve everyone, and not just members of political parties.
پیشنهاد کاربران
If smething is popular a lot of people like it
When something is popular, people like it very much
به معنای محبوب یعنی کسی که بسیاری از مردم دوستش دارند
دوست داشتنی ومحبوب
دوست داشتنی
she is popular not because of her beauty, but because of her kindness
او محبوب است ، نه به خاطر زیبایی اش، بلکه به خاطر مهربانی اش
او محبوب است ، نه به خاطر زیبایی اش، بلکه به خاطر مهربانی اش
پرطرفدار، محبوب و پرطرفدار ، مشهور میشود famous
sport shoes made by Nike are very popular all around the world
پرطرفدار
کسی که مردم اورا دوست دارند مثل ارتیست یا هنرمند ها خواننده ها و بازیگر ها و . . . 😄
For example the peaple like the movie becus movie very popular
Liked by many people or by most people in a group
پرطرفدار
Popular
Adjective
در اصل به معنی محبوب است.
Football is a popular sport in Britain
Adjective
در اصل به معنی محبوب است.
Football is a popular sport in Britain
liked by many people or by most people in a group.
محبوب
likes by many people
liked by many people or by most people in a group. 1
و
2. When something is popular, people like it very much
لایک یادتون نره
و
2. When something is popular, people like it very much
لایک یادتون نره
محبوب عموم، عامه پسند
موسیقی پاپ
محبوب، مشهور
شناخته شده
محبوب - - جمله : The actors and the actress are very popular people
It means one actor from your thing is very friendly and famous
Well - liked
پر کاربرد ( در زمینه مواد مصرفی )
popular یعنی محبوب و پرطرفدار
محبوب . . . معشوق، پرخواهان
وقتی یه چیزی یا یه کسی popular هست مردم عاشقشن به شدت مثل من و دوستم محسن ابراهیم زاده
لایک کنید و بزنید رو اسمم اگه محسن واستون محبوب هست. چون قراره باهاش دوس شین.
وقتی یه چیزی یا یه کسی popular هست مردم عاشقشن به شدت مثل من و دوستم محسن ابراهیم زاده
لایک کنید و بزنید رو اسمم اگه محسن واستون محبوب هست. چون قراره باهاش دوس شین.
مشهور ، معروفــ 💖
محبوب🧡
liked by many people or by most people in a group
♥Reach 3 کانون♥
♥Reach 3 کانون♥
یعنی محبوب یا مشهور.
یعنی فردی که مردم او رو دوست دارند.
مثل رونالدو و مسی و تتلو و یاس
لایک یادتون نره.
یعنی فردی که مردم او رو دوست دارند.
مثل رونالدو و مسی و تتلو و یاس
لایک یادتون نره.
When something is people like it very much
Liked by a lot of people
کسی که بسیاری از مردم اورا دوست دارند
محبوب
کسی که بسیاری از مردم اورا دوست دارند
محبوب
محبوب
She's the most popular teacher in the school
او محبوب ترین معلم در مدرسه است 👁🗨👁🗨👁🗨
She's the most popular teacher in the school
او محبوب ترین معلم در مدرسه است 👁🗨👁🗨👁🗨
رایج، مرسوم، عمومی شده
Popular به معنی محبوب است. مثال در جمله:
Video exercise games are popular with people of all ages.
بازی های تمرینی ویدیویی در بین افراد در هر سنی محبوب هستند.
Video exercise games are popular with people of all ages.
بازی های تمرینی ویدیویی در بین افراد در هر سنی محبوب هستند.
فردی که مردم اونو دوص دارن یا همون فندومشونن ( فن )
مث BTS ک تو دنیا تکه ( ◍•ᴗ•◍ ) ❤
مث BTS ک تو دنیا تکه ( ◍•ᴗ•◍ ) ❤
When some ting is a populsr all the people like it very much
محبوب مثل
امین حیایی
رضا گلزار
محبوب مثل
امین حیایی
رضا گلزار
When something is a popular all the people like it very much
Reach 3 کانون زبان ✨
محبوب ، دوست داشتنی
مثل کیپاپ و بی تی اس
Reach 3 کانون زبان ✨
محبوب ، دوست داشتنی
مثل کیپاپ و بی تی اس
تو کانون زبان Reach 3
Liked by many people or by most people in a group
که معنیش میشه مشهور و محبوب
حالا مثلا به قول شما مثل BTS
Liked by many people or by most people in a group
که معنیش میشه مشهور و محبوب
حالا مثلا به قول شما مثل BTS
crowd - puller
Something or someone that is popular and attracts a large audience. Primarily heard in UK, Australia
Something or someone that is popular and attracts a large audience. Primarily heard in UK, Australia
in general means someone or something that lots of people like it, also sometimes means common and public.
اضافه کردن تبدیل به اسم کردن و فعل
Kpop is very popular in world
یه معنیش میشه متداول
یعنی چیزی که بیشتر استفاده میشه
یعنی چیزی که بیشتر استفاده میشه
یعنی محبوب ، مشهور
محبوب - پرطرفدار
تفاوت famous و popular
Well - known
Liked by many people
Liked by many people
عوامانه
عامیانه
عامیانه
همه پسند
مشهورِ معروف
آمپسند ( popular ) : چیزی در میان کسان زیادی مورد پسند بودن.
popularise: آمپسندیدن ( فعل )
popular: آمپسند
popularized: آمپسندیده
popularity: آمپسندی
populariser : آمپسندگر
popularly: آمپسندانه
popularness: آمپسندبودگی
antipopular: پادآمپسند
unpopular : ناآمپسند
چند نمونه:
- من هشتگ فلان را آمپسندیدم/ آمپسند کردم
- ما پنج روز زمان داریم که آمپسندی فلان سیاستمدار را بیافزاییم.
- لیست آهنگ های آمپسندیده/آمپسندشده را در تارگاه ما ببینید.
- در حکومت های دیکتاتوری آمپسندبودگی یک سیاست مهم نیست.
- کورش سیاستمداری بود آمپسند در . . . . .
- هشتگ من در با دریافت فلان تومان بآمپسند/ آمپسندکن.
- در سال فلان نخبه های تازی پرست با تحمیل عربیث، واژه های عربی را در نثر فارسی آمپسندیدند.
popularise: آمپسندیدن ( فعل )
popular: آمپسند
popularized: آمپسندیده
popularity: آمپسندی
populariser : آمپسندگر
popularly: آمپسندانه
popularness: آمپسندبودگی
antipopular: پادآمپسند
unpopular : ناآمپسند
چند نمونه:
- من هشتگ فلان را آمپسندیدم/ آمپسند کردم
- ما پنج روز زمان داریم که آمپسندی فلان سیاستمدار را بیافزاییم.
- لیست آهنگ های آمپسندیده/آمپسندشده را در تارگاه ما ببینید.
- در حکومت های دیکتاتوری آمپسندبودگی یک سیاست مهم نیست.
- کورش سیاستمداری بود آمپسند در . . . . .
- هشتگ من در با دریافت فلان تومان بآمپسند/ آمپسندکن.
- در سال فلان نخبه های تازی پرست با تحمیل عربیث، واژه های عربی را در نثر فارسی آمپسندیدند.
مثال: علی دایی مشهور هست
معنی: پرهوادار، مشهور
معنی: پرهوادار، مشهور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : popularize
✅️ اسم ( noun ) : popularity / popularization
✅️ صفت ( adjective ) : popular
✅️ قید ( adverb ) : popularly
✅ فعل ( verb ) : popularize
✅️ اسم ( noun ) : popularity / popularization
✅️ صفت ( adjective ) : popular
✅️ قید ( adverb ) : popularly