consumer

/kənˈsuːmər//kənˈsjuːmə/

معنی: مصرف کننده
معانی دیگر: گسارگر، گسارشگر، گسارنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who purchases goods or services.
مترادف: buyer, customer, purchaser
مشابه: client, patron, regular, shopper, user, vendee

(2) تعریف: a person or thing that consumes.
مترادف: user
مشابه: drain

جمله های نمونه

1. consumer goods
کالاهای مصرفی

2. a consumer society
جامعه ی مصرفی

3. from producer to consumer a product changes hands a few times
کالا از تولید کننده تا مصرف کننده چند دست می گردد.

4. Rising consumer sales have the effect of spurring the economy to faster growth.
[ترجمه گوگل]افزایش فروش مصرف کننده تأثیری بر تحریک اقتصاد به سمت رشد سریعتر دارد
[ترجمه ترگمان]افزایش فروش مصرف کننده تاثیر ترغیب اقتصاد به رشد سریع تر را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need more feedback from the consumer in order to improve our goods.
[ترجمه نازيلا] ما به منظور بهبود محصولاتمان نیاز بیشتری به بازخورد مصرف کنندگان داریم
|
[ترجمه Mohammad] ما برای بهبود محصولات، نیاز به بازخورد بیشتر مصرف کنندگان داریم.
|
[ترجمه گوگل]ما به بازخورد بیشتری از مصرف کننده نیاز داریم تا کالاهای خود را بهبود بخشیم
[ترجمه ترگمان]ما برای بهبود goods به بازخورد بیشتری از مصرف کننده نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The UK is the biggest consumer of tropical hardwoods after Japan.
[ترجمه گوگل]بریتانیا پس از ژاپن بزرگترین مصرف کننده چوب های سخت گرمسیری است
[ترجمه ترگمان]بریتانیا بزرگ ترین مصرف کننده of استوایی بعد از ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boom was fuelled by accelerated demand for consumer products.
[ترجمه گوگل]رونق ناشی از افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی بود
[ترجمه ترگمان]رونق با افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Consumer groups are demanding greater consistency in the labelling of food products.
[ترجمه گوگل]گروه های مصرف کننده خواستار ثبات بیشتر در برچسب گذاری محصولات غذایی هستند
[ترجمه ترگمان]گروه های مصرف کننده نیاز به سازگاری بیشتر در برچسب زدن محصولات غذایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government instituted a consumer protection agency.
[ترجمه گوگل]دولت یک آژانس حمایت از مصرف کننده تاسیس کرد
[ترجمه ترگمان]دولت یک موسسه حفاظت از مصرف کنندگان را تاسیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Protection for the consumer is laid down by statute.
[ترجمه گوگل]حمایت از مصرف کننده توسط قانون تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]حفاظت از مصرف کننده به وسیله قانون تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For a monthly flat fee, paid by the consumer or employer, HMOs provide a specified list of medical services both in and outside the hospital.
[ترجمه گوگل]HMO ها برای یک هزینه ثابت ماهانه که توسط مصرف کننده یا کارفرما پرداخت می شود، فهرست مشخصی از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]برای یک هزینه آپارتمان ماهیانه که توسط مصرف کننده و یا کارفرما پرداخت می شود، HMOs یک لیست مشخص از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consumer confidence is currently at a low ebb.
[ترجمه گوگل]اعتماد مصرف کننده در حال حاضر در سطح پایینی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اعتماد مصرف کنندگان در حال حاضر در خطر پایینی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A fall in unemployment will help to restore consumer confidence.
[ترجمه گوگل]کاهش بیکاری به بازگرداندن اعتماد مصرف کننده کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کاهش بیکاری به بازیابی اعتماد مصرف کنندگان کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Low consumer demand has forced us to mark down a wide range of goods, sometimes by as much as 30%.
[ترجمه گوگل]تقاضای پایین مصرف کننده ما را مجبور کرده است که طیف وسیعی از کالاها را کاهش دهیم، گاهی اوقات تا 30٪
[ترجمه ترگمان]تقاضای کم مصرف کنندگان ما را مجبور کرده است تا دامنه وسیعی از کالاها را به حداقل ۳۰ درصد کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Firms have to be responsive to consumer demand.
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید به تقاضای مصرف کننده پاسخ دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید نسبت به تقاضای مصرف کننده پاسخگو باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصرف کننده (اسم)
consumer

تخصصی

[حسابداری] مشتری
[عمران و معماری] مصرف کننده
[برق و الکترونیک] مصرف کننده
[زمین شناسی] مصرف کننده موجود زنده ای که قادر به تولید غذای خود از مواد غیرزنده نمی باشد و وابسته به انرژی ذخیره شده در سایر موجودات و مواد زنده است. مقایسه شود با: تولید کننده.
[صنعت] مصرف کننده، مشتری
[ریاضیات] مصرف کننده

انگلیسی به انگلیسی

• buyer; someone or something which consumes
a consumer is a person who buys goods or uses services.

پیشنهاد کاربران

مصرف کننده
مثال: The consumer demand for the product has increased.
تقاضای مصرف کننده برای محصول افزایش یافته است.
مصرفگر، مصرف کننده
☑️ مصرفگر
مصرفگر
( Masrafgar )
�مصرف� ( consume ) و �گر� ( er )
در سینما گاهی به معنای �مصرف کننده� ( مواد مخدر ) به کار می رود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : consume
✅️ اسم ( noun ) : consumption / consumable / consumer / consumerism
✅️ صفت ( adjective ) : consumable / consumerist / consuming
✅️ قید ( adverb ) : _
کتابخانه : مراجعه کنندگان
در زمینه بالینی به معنای گیرنده خدمت می باشد
در حوزه فیلم و سینما به معنای مخاطب است
تفاوت Consumer با Customer:
یه customer میتونه صرفا یه مصرف کننده باشه و یا شاید کالایی رو خریده ک ب فروش برسونه و نه لزوما اینکه مصرفش کنه.
یه Consumer کاملا یک مصرف کنندس و کالا یه سرویسی رو که خریده مصرف میکنه.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا:
شرکت وینستون برای مغازه شما سیگار میاره. شما Customerه شرکت وینستون میشه. حالا یکی میاد سیگار میخره که بکشه. اون شخص Consumer جنس شما میشه. !
پ. ن: این نکته که خود صاب مغازه میتونه سیگارای خودشو بکشه رو بیخیال شین. فرض کنین هیچی نمیکشه: ) )

مصرف کننده ، خریدار ، مشتری
customer / buyer / client
مصرفی
Consumer durables
کالاهای باداوم مصرفی
رشته حقوق:
Active consumer :مصرف کننده کنش گر
Passive consumer :مصرف کننده بی کنش یا منفعل
Semi - passive consumer: مصرف کننده نیمه منفعل
مشتری
مصرف کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس