sake

/ˈseɪk//seɪk/

معنی: جهت، دلیل
معانی دیگر: (با: for) به خاطر، برای، (نوشابه ی الکلی ژاپنی که از تخمیر برنج به دست می آید - saki هم می نویسند) ساکی، منظور، خاطر، بمنظور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: purpose; reason.
مترادف: purpose

- For the sake of argument, let's say he was right.
[ترجمه گوگل] برای بحث، فرض کنیم که حق با او بود
[ترجمه ترگمان] به خاطر مشاجره، فرض کنیم که حق با او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: advantage, benefit, or well-being.
مترادف: good, interest

- They threw her out for his sake.
[ترجمه گوگل] او را به خاطر او بیرون انداختند
[ترجمه ترگمان] او را به خاطر او بیرون انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an alcoholic beverage of fermented rice, originating in Japan.

جمله های نمونه

1. for god's sake stop fussing me!
تو را به خدا دست از سرم بردار!

2. for the sake of friendship
به خاطر دوستی

3. for the sake of hygiene
به خاطر حفظ سلامتی

4. for god's sake
ترا به خدا،به خاطر خدا

5. for my mother's sake
به خاطر مادرم

6. for old time's sake
به خاطر ایام گذشته،به یاد خاطرات قدیم،به واسطه ی روابط دیرین

7. he spied for the sake of money
به خاطر پول جاسوسی می کرد.

8. the cult of art-for-art's sake
مکتب هنر برای هنر

9. to toil for the sake of money
برای پول جان کندن

10. i will bestow for the sake of her indian mole . . .
به خال هندویش بخشم . . .

11. martyrs who suffered for christ's sake
شهدایی که به خاطر عیسی شکنجه کشیدند

12. men who prostitute their learning for the sake of profit
مردانی که به خاطر سود علم خود را می فروشند

13. he was willing to immolate himself for his family's sake
او حاضر بود به خاطر خانواده اش خود را فدا کند.

14. To love for the sake of being loved is human,but to love for the sake of loving is angelic.
[ترجمه گوگل]دوست داشتن به خاطر دوست داشته شدن انسان است، اما دوست داشتن به خاطر دوست داشتن فرشته است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن به خاطر عشق بودن، انسان است، اما برای عشق به خاطر عشق، فرشته وار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For god sake,please tell me the truth.
[ترجمه گوگل]به خاطر خدا، لطفا حقیقت را به من بگویید
[ترجمه ترگمان]به خاطر خدا، لطفا حقیقت رو بهم بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. For heaven's sake let's keep to the point or we'll never reach any decisions.
[ترجمه گوگل]به خاطر بهشت ​​بیایید سر اصل مطلب باقی بمانیم وگرنه هرگز به هیچ تصمیمی نخواهیم رسید
[ترجمه ترگمان]به خاطر خدا، بیا به اصل مطلب برسیم، وگرنه هرگز به هیچ نتیجه ای نمی رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. For the sake of simplicity, let's divide the discussion into two parts.
[ترجمه گوگل]برای سادگی، بحث را به دو قسمت تقسیم می کنیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر سادگی اجازه دهید بحث را به دو بخش تقسیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Please do it, for David's sake.
[ترجمه حمید زارعی] لطفاً این کار را به خاطر دیوید انجام بده
|
[ترجمه گوگل]لطفا این کار را به خاطر دیوید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم این کار را بکن، به خاطر دیوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهت (اسم)
sense, direction, cause, point, orientation, course, aim, trepan, sake, set, bearing

دلیل (اسم)
reason, proof, testimony, sake, symptom

انگلیسی به انگلیسی

• benefit, advantage; purpose, end, aim
japanese alcoholic beverage made from fermented rice
see phrases.
if you do something for the sake of a particular thing, you do it for that purpose or in order to achieve that result.
if you do something for its own sake, you do it because you enjoy it, and not for any other reason.
when you do something for someone's sake, you do it in order to help them.
some people say `for god's sake' or `for heaven's sake' in order to express annoyance or impatience, or to add force to a question or request.

پیشنهاد کاربران

خاطر، سود
مثال: He did it for the sake of his family.
او این کار را برای خاطر خانواده اش انجام داد.
For your sake
بخاطر تو ، بخاطر شما
محضِ
اخراج کردن
به سودِ. . .
به خاطر، به جهت
Own sakeبخاطر خود
For Gods sake
محض رضای خدا

بپرس