poet

/ˈpoʊɪt//ˈpəʊɪt/

معنی: شاعر، سراینده، خیال پرور، خیال پرست، سخنور، چکامه سرا
معانی دیگر: شاعر (گاهی به شاعر زن می گویند: poetess)، چامه سرا، سخن سرا، واتگر، سروادگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who writes poetry.

(2) تعریف: a person of exceptional imagination, creativity, and eloquence, esp. in the use of language.

جمله های نمونه

1. a poet does not write ex nihilo
یک شاعر از هیچ شعر نمی سازد.

2. a poet of first magnitude
یک شاعر درجه یک

3. a poet of great renown
یک شاعر بسیار بلند آوازه

4. a poet of great stature
شاعری بسیار ارجمند

5. a poet of the first rank
یک شاعر درجه یک

6. a poet revered by all
شاعری که مورد تکریم همگان است

7. a poet should not poach upon a historian's territory
شاعر نباید به قلمرو مورخ تجاوز کند.

8. the poet looked at his own book of poems with indescribable satisfaction
شاعر با خشنودی وصف ناپذیر به کتاب اشعار خود نگاه کرد.

9. the poet was wasted by old age and years of imprisonment
پیری و سال ها زندانی بودن شاعر را نزار کرده بود.

10. a celebrated poet
یک شاعر نامدار

11. a distinguished poet
شاعر شهیر

12. a garden-variety poet
شاعری معمولی

13. a gifted poet
شاعر خوش قریحه

14. a minor poet
شاعر دست دوم

15. a sensitive poet
یک شاعر خوش طبع

16. a well-known poet appearing in person
شاعر مشهوری که شخصا حضور می یابد

17. a witty poet
شاعر شوخ طبع

18. the immortal poet
شاعر جاوید نام

19. iran's most favorite poet
محبوب ترین شاعر ایران

20. ferdowsi was a gifted poet
فردوسی شاعر پر استعدادی بود.

21. he is the complete poet
او به تمام معنا شاعر است.

22. homer was a blind poet
هومر شاعری نابینا بود.

23. ferdowsi's eminence as an epic poet
رفعت فردوسی به عنوان یک شاعر حماسی

24. he yearned to be a poet
آرزو می کرد شاعر بشود.

25. lord byron was a romantic poet
لرد بایرون یک شاعر رومانتیک بود.

26. maybe he is iran's greatest poet
احتمال می رود که او بزرگترین شاعر ایران باشد.

27. nezami is a great narrative poet
نظامی شاعر و داستان سرای بزرگی است.

28. the constant tendency of this poet to symbolize
تمایل همیشگی این شاعر به نماد پردازی

29. the poignant satire of a poet named swift
طنز سوزان شاعری به نام سویفت

30. the pregnant imagination of this poet
تخیل پربار این شاعر

31. the whims of a young poet
هوس های یک شاعر جوان

32. it is the part of a poet to inspire
کار شاعر این است که الهامگر باشد.

33. the oracular sayings of that victorian poet
گفته های آینده نمای آن شاعر دوره ی ویکتوریا

34. the unstable temperament of that young poet
مزاج دمدمی آن شاعر جوان

35. i make no pretensions of being a poet but i enjoy writing poetry
من ادعای شاعر بودن ندارم ولی از نگارش شعر لذت می برم.

36. my son shows great promise as a poet
پسرم در شاعری آینده ی خوبی خواهد داشت.

37. shakespeare was the genius of that young poet
شکسپیر الهامگر آن شاعر جوان بود.

38. that book established his fame as a poet
آن کتاب ناموری او را به عنوان شاعر به ثبوت رساند.

39. this new book shows that parvin etessami was a great poet
این کتاب جدید نشان می دهد که پروین اعتصامی شاعری بزرگ بود.

40. trying to follow his father's footsteps, he too became a poet
به دنباله روی از پدرش او هم شاعر شد.

مترادف ها

شاعر (اسم)
bard, poet, minstrel, scop

سراینده (اسم)
composer, poet, chanter, singer, vocalist, warbler

خیال پرور (اسم)
poet, fancier, daydreamer, romantic, utopian, romanticist

خیال پرست (اسم)
poet, fancier, daydreamer, romantic, utopian, romanticist

سخنور (اسم)
writer, poet, declaimer, orator, eloquent speaker, elocutionist

چکامه سرا (اسم)
poet

انگلیسی به انگلیسی

• one who writes poems; minstrel, bard
a poet is a person who writes poems.

پیشنهاد کاربران

شاعر
مثال: She is known as a talented poet.
او به عنوان یک شاعر با استعداد شناخته می شود.
poem : شعر
poet : شاعر
scop : شاعر
bard : شاعر
minstrel : شاعر
poetry : شعر ، شاعری
poetic : شاعرانه
poetically : به طور شاعرانه
⭕️ در کل scop , bard , minstrel به شاعران دوران قدیمی قرون وسطی یا بعد از بیزانس اروپا میگن .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه poet اوریجینال تر و محاوره ای تره
🔰 تفاوت poem و poetry
کلمه poem اغلب به معنای یک اثر فردی به کار می رود. poetry یک اثر جمع آوری شده است. به عبارت دیگر یک اصطلاح جمعی است که برای نشان دادن بسیاری از قطعات اشعار فردی استفاده می شود. poetry یک فرم ادبی است در حالی که poem یک اثر مکتوب است

پُ اِم :poem شعر
پُ اِت : poet شاعر
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد ابتدا ببینیم این کلمه تداعی کننده چه چیزی است هرچه جالب تر ، موثرتر خواهد بود هرچند هرچیزی که انتخاب شود و به عنوان تداعی کننده مطرح شود از حالت بی انتخابی بهتر است. گاهی هم می توان از یکی از اعضای خانواده بپرسیم که این کلمه شما را یاد چه چیزی می اندازد و گاها پاسخ دلنشین خواهد بود . اما در این جا برای نمونه، فرض کنید مثلاً آبادانی ها یا هر جای دیگر به ( پیام ) می گویند ( پُ اِم ) خب حالا به من پاسخ دهید، آیا شعرهای حافظ و سعدی چیزی جز پیام بوده است؟ حالا نوبت به تخیل شماست که مثلاً روی یک بیت شعر حافظ مانور دهید که چگونه ایشان قصد داشته به کسی پیام دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

اما در مورد ( پُ اِت ) می توان ان را به ( پیام تو ) تفسیر کرد مثلاً حافظ شعری می خواند و به شنونده می گوید این ( پُ اِم ) یا پیام من است بعد از او می پرسد که این پیام مال کیه؟ شنونده می گوید ( پیام تو ) یا ( پُ اِت ) حافظ هم سری به حالت تایید پایین می آورد که درسته این مال یک شاعر است.
در پایان باید گفت هر کسی می تواند از شیوه ی خود بهتر بهره مند شود و این نمونه ای از بازی های ذهنی بود.

شاعر، سرودنده
someone who writes poems
سراینده
Poet =scope = chanter

بپرس