sacred

/ˈseɪkrəd//ˈseɪkrɪd/

معنی: روحانی، وقف شده، مقدس
معانی دیگر: سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی secular)، مصون، ایمن، خاص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sacredly (adv.), sacredness (n.)
(1) تعریف: set apart for or dedicated to religious worship.
مترادف: blessed, consecrated, divine, hallowed, holy, sacrosanct, sanctified
متضاد: nonsacred, profane, secular

(2) تعریف: entitled to or worthy of worship or reverence; holy.
مترادف: blessed, holy, reverend
مشابه: divine, godlike, sanctified, venerable

(3) تعریف: revered or venerated.
مترادف: hallowed, revered, venerable, venerated
مشابه: blessed, divine, honored, sainted, sanctified

(4) تعریف: made safe from or against violation.
مترادف: inviolable, sacrosanct
مشابه: safe

- sacred rights
[ترجمه گوگل] حقوق مقدس
[ترجمه ترگمان] حقوق مقدس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: especially or profoundly important.
مترادف: inviolable, sacrosanct
متضاد: unimportant
مشابه: invaluable

- His privacy is sacred to him.
[ترجمه گوگل] حریم خصوصی او برای او مقدس است
[ترجمه ترگمان] حریم خصوصی اش برای او مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sacred history
تاریخ مذهبی

2. sacred old age
سالخوردگی احترام انگیز

3. sacred vestments
جامه ی روحانی

4. sacred woods to which the natives repair often
بیشه های مقدس که بومیان اغلب به آنجا می روند

5. a sacred place
مکان مقدس

6. a sacred song
یک سرود دینی

7. jerusalem's sacred soil
خاک مقدس اورشلیم

8. a sacred duty
وظیفه ی وجدانی،وظیفه ی مقدس

9. a fund sacred to charity
پولی که به امور خیریه تخصیص یافته است

10. a tree sacred to jupiter
درختی که وقف زاوش شده

11. one should not defile a sacred place
کسی نباید محل مقدسی را نجس کند.

12. The lady of the house performs the sacred ritual of lighting two candles.
[ترجمه گوگل]بانوی خانه مراسم مقدس روشن کردن دو شمع را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]بانوی خانه مراسم مقدس را اجرا می کند و دو شمع را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Temples, mosques, churches and synagogues are all sacred buildings.
[ترجمه گوگل]معابد، مساجد، کلیساها و کنیسه ها همه ساختمان های مقدس هستند
[ترجمه ترگمان]معابد، مساجد، کلیساها و کنیسه های یهودی، همه ساختمان های مقدس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Islam's most sacred shrine is at Mecca in Saudi Arabia.
[ترجمه گوگل]مقدس ترین حرم اسلام در مکه در عربستان سعودی است
[ترجمه ترگمان]مقدس ترین معابد اسلام در مکه در عربستان سعودی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This area is sacred to the Apaches.
[ترجمه گوگل]این منطقه برای آپاچی ها مقدس است
[ترجمه ترگمان]این منطقه برای the مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This shrine is sacred to the Hindu god Vishnu.
[ترجمه گوگل]این زیارتگاه برای خدای هندو ویشنو مقدس است
[ترجمه ترگمان]این مقبره برای خدای هندو ویشنو، مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He was anointed with sacred oil.
[ترجمه گوگل]او با روغن مقدس مسح شد
[ترجمه ترگمان]اون از روغن مقدس تغذیه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Every word he utters is treated as sacred text.
[ترجمه گوگل]هر کلمه ای که او بر زبان می آورد به عنوان متن مقدس تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]هر کلمه ای که به زبان می آورد به عنوان یک متن مقدس تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His daily routine is absolutely sacred to him.
[ترجمه گوگل]کارهای روزمره او برای او کاملاً مقدس است
[ترجمه ترگمان]زندگی روزمره او برای او کاملا مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روحانی (صفت)
church, religious, heavenly, ethereal, spiritual, sacred, unworldly

وقف شده (صفت)
consecrate, holy, dedicated, sacred

مقدس (صفت)
virtuous, holy, saint, innocent, sacred, numinous, pious, venerable, sacrosanct

انگلیسی به انگلیسی

• holy, worthy of reverence; sanctified, consecrated; pertaining to religion
something that is sacred is believed to be holy.
sacred also means connected with religion or used in religious ceremonies.
you can describe something as sacred when you regard it as too important to be changed or interfered with.

پیشنهاد کاربران

مقدس
مثال: The temple is a sacred place for worship.
معبد مکان مقدسی برای عبادت است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
موقوفه، متعالی
مقدس، قدسی
sacred ( adj ) ( seɪkrəd ) =connected with God; considered to be holy, e. g. Cows are sacred to Hindus. =very important and treated with great respect, sacredness ( n )
sacred
مشعر الحرام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sacredness
✅️ صفت ( adjective ) : sacred
✅️ قید ( adverb ) : _
مرحوم یا مرحومه ( موردِ رحمت قرار گرفته )
بالای سنگ قبرهای قدیم مینوشتند
تبرک
مرسوم ( مثلاً ارائۀ دوره های آموزشی 40 دقیقه ای، مرسوم است )
وقت بخیر دوستان من
این کلمه صفتی هست که به افراد یا وسایل مقدس داده میشه که به انگلیسی میشه :
Connected with God or god
( دقت کنید که فرق بین God و god چی هست : God برای خدای واقعی به کار میره ولی god برای خدایان ساختگی مثل خدایان مصری ها که خدای گربه و اینا داشتن به کار میره )
...
[مشاهده متن کامل]

کلا بحث عوض شد 🙄🤭

sacred ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: قدسی
تعریف: ازنـظر امـیـل دورکـیــم، ویـژگـی اموری در جامعه که روزمره نیستند و لاهوتی و معنوی اند |||متـ . مقدس
Considered to be holy
مقدس
گرامی
شریف
مقدس
Connect with God
مصون
قاطع
شکست ناپذیر
تقدس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس