earnings

/ˈɜːrnɪŋz//ˈɜːnɪŋz/

معنی: درامد، عایدات، عایدی، دخل، مداخل
معانی دیگر: درآمد(ها)، مزد(ها)، حقوق دریافتی، عواید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: money received as pay; wages.
مترادف: pay, remuneration, wages
مشابه: compensation, emolument, income, payment, recompense, salary, take-home pay

- The earnings of the workers have not increased as much as prices have.
[ترجمه گوگل] درآمد کارگران به اندازه قیمت ها افزایش نیافته است
[ترجمه ترگمان] درآمد کارگران به اندازه قیمت ها افزایش نیافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the profits of a corporation or other business entity.
مترادف: gain, net, profits, return
مشابه: bottom line, gain, income, proceeds, receipts, revenue

- Shareholders are pleased that earnings are up this year.
[ترجمه گوگل] سهامداران از افزایش سود در سال جاری خرسند هستند
[ترجمه ترگمان] سهام داران خوشحال هستند که درآمدها در سال جاری افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. capitalized earnings
درآمدهای محاسبه شده

2. his earnings did not cover his expenses
درآمد او مخارج او را تامین نمی کرد.

3. the company's earnings are up
درآمدهای شرکت زیاد شده است.

4. a slice of his earnings
یک بخش از درآمدهای او

5. the deduction of taxes from gross earnings
کسر مالیات از درآمد ناخالص

6. He claimed compensation for loss of earnings .
[ترجمه گوگل]او مدعی غرامت از دست دادن درآمد شد
[ترجمه ترگمان]او ادعای خسارت برای از دست دادن درآمدها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He declined to make projections about fourth quarter earnings.
[ترجمه گوگل]او از پیش بینی درآمدهای سه ماهه چهارم خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از اظهار نظر در مورد درآمد سه ماهه چهارم خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Overseas earnings accounted for 9% of the total last year.
[ترجمه گوگل]درآمدهای خارج از کشور 9 درصد از کل سال گذشته را به خود اختصاص داده است
[ترجمه ترگمان]درآمده ای خارج از کشور ۹ % از کل سال گذشته را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pensions should be increased annually in line with earnings or prices, whichever is the higher.
[ترجمه گوگل]مستمری ها باید سالانه متناسب با درآمدها یا قیمت ها افزایش یابد، هر کدام که بیشتر باشد
[ترجمه ترگمان]حقوق بازنشستگی باید سالانه با درآمد و یا قیمت، هر کدام که بالاتر باشد، افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her net earnings last year were £1000.
[ترجمه گوگل]درآمد خالص او در سال گذشته 1000 پوند بود
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص او در سال گذشته ۱۰۰۰ پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Average earnings for unskilled workers are decreasing now.
[ترجمه گوگل]میانگین درآمد کارگران غیر ماهر اکنون در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]متوسط درآمد کارگران غیر ماهر در حال حاضر کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She spends only a fraction of her earnings.
[ترجمه گوگل]او فقط کسری از درآمد خود را خرج می کند
[ترجمه ترگمان]او تنها بخشی از درآمد خود را خرج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is also claiming compensation for loss of earnings.
[ترجمه گوگل]او همچنین مدعی غرامت برای از دست دادن درآمد است
[ترجمه ترگمان]او همچنین مدعی غرامت برای از دست دادن درآمدها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the highest executive levels earnings and performance aren't always correlated.
[ترجمه گوگل]در بالاترین سطوح اجرایی، درآمد و عملکرد همیشه با هم مرتبط نیستند
[ترجمه ترگمان]در بالاترین سطوح اجرایی درآمدها و عملکرد همیشه هم بسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That old man lives on the earnings of his daughter.
[ترجمه گوگل]آن پیرمرد با درآمد دخترش زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]آن پیرمرد با درآمد دخترش زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Apart from his earnings as a football coach, he also owns and runs a chain of sports shops.
[ترجمه گوگل]او جدا از درآمدی که به عنوان مربی فوتبال دارد، یک فروشگاه زنجیره ای ورزشی نیز دارد
[ترجمه ترگمان]او علاوه بر درآمد خود به عنوان یک مربی فوتبال، دارای زنجیره ای از فروشگاه های ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He trebled his earnings in two years.
[ترجمه گوگل]او در مدت دو سال درآمد خود را سه برابر کرد
[ترجمه ترگمان]در عرض دو سال، درآمده ای خود را سه برابر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

عایدات (اسم)
income, earnings, proceeds

عایدی (اسم)
income, revenue, earnings, profits, gainings

دخل (اسم)
income, earnings, pertinence, pertinency

مداخل (اسم)
earnings, emolument

تخصصی

[حسابداری] عواید

انگلیسی به انگلیسی

• money earned, wages; profit
your earnings are the money that you earn by working.

پیشنهاد کاربران

The meaning of making money is english is
Making money:earning
Making money معنایش درامد میشود که گاهی اوقات به جای earning استفاده میشود.
پیامد عوارض
✔️ درآمد و عایدی
✔️ عایدات - درآمدها
1 ) Trump’s 💥earnings💥 and title have since helped him develop more than 500 companies
2 ) Opinion Unhedged
Strong 💥earnings💥 outweigh a slower economy
Don’t underestimate the best companies
@Financial Times
سود

بپرس