threat

/ˈθret//θret/

معنی: تهدید، تشر
معانی دیگر: هراسه، بیمداد، خطر، سیج، تهدید کردن، ترساندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a declaration of intent to cause harm or difficulty, or to inflict punishment.
مشابه: admonition, challenge, menace, provocation, saber rattling, warning

- He called the police after she made threats on his life.
[ترجمه Mr.amir] وقتی زن زندگی مرد را تهدید کرد او به پلیس زنگ زد
|
[ترجمه امین] بعد از اینکه کهاو ( زن ) زندگی اش را تهدید کرد ، او با پلیس تماس گرفت
|
[ترجمه شان] پس از انکه زن، زندگی مرد را مورد تهدید قرار داد ، او با پلیس تماس گرفت.
|
[ترجمه گوگل] او پس از تهدید جانش با پلیس تماس گرفت
[ترجمه ترگمان] اون به پلیس زنگ زد بعد از اینکه زندگیش رو تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Does she really intend to quit in the middle of this project, or was that just a threat?
[ترجمه شان] آیا او واقعا قصد دارد در وسط این پروژه، خودش را کنار بکشد ، یا فقط می خواست تهدید کند؟
|
[ترجمه گوگل] آیا او واقعاً قصد دارد در میانه این پروژه استعفا دهد یا این فقط یک تهدید بود؟
[ترجمه ترگمان] آیا او واقعا قصد ترک در وسط این پروژه را دارد یا این فقط یک تهدید است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a warning or sense of impending trouble or harm.
مترادف: portent
مشابه: danger, foreboding, hazard, jeopardy, menace, omen, risk, sword of Damocles

- The threat of a civil war hung over the country.
[ترجمه گوگل] خطر جنگ داخلی بر سر کشور آویزان بود
[ترجمه ترگمان] تهدید یک جنگ داخلی بر کشور حاکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: that which poses a danger, or threatens injury or harm.
مترادف: danger, menace

- He was considered a threat to society and was sent to prison.
[ترجمه گوگل] او را تهدیدی برای جامعه می دانستند و روانه زندان کردند
[ترجمه ترگمان] او تهدیدی برای جامعه محسوب می شد و به زندان فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a threat to our national security
خطری برای امنیت ملی ما

2. a threat to world peace
تهدیدی به صلح جهانی

3. covert threat
تهدید نهانی

4. the threat of a strike does not carry conviction
تهدید به اعتصاب جدی به نظر نمی رسید.

5. a veiled threat
تهدید در لفافه

6. an empty threat
تهدید تو خالی

7. an implicit threat
تهدید سربسته

8. the constant threat of famine
خطر همیشگی قحطی

9. the pestilent threat of war
هراسه ی مرگ آور جنگ

10. a carefully couched threat
تهدیدی که با دقت بیان شده بود

11. injustice anywhere is a threat to democracy everywhere
بیدادگری در هر جا تهدیدی به مردم سالاری در همه جاست.

12. the atomic bomb is a threat to civilization
بمب اتم تمدن را تهدید می کند.

13. The threat of attack has been greatly exaggerated.
[ترجمه گوگل]تهدید حمله بسیار اغراق شده است
[ترجمه ترگمان]تهدید حمله به شدت مورد اغراق قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tribe's traditional way of life is under threat.
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی سنتی این قبیله در معرض تهدید است
[ترجمه ترگمان]روش سنتی زندگی قبیله ای تحت تهدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They pose a serious threat to security.
[ترجمه گوگل]آنها تهدیدی جدی برای امنیت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدیدی جدی برای امنیت محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The constant threat of danger kept us all on our toes.
[ترجمه گوگل]تهدید دائمی خطر، همه ما را سرپا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]خطر مداوم خطر همه ما را روی پنجه پا نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It was just an idle threat .
[ترجمه گوگل]این فقط یک تهدید بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]فقط یه تهدید الکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The moth has been a great threat to the farm.
[ترجمه گوگل]پروانه یک تهدید بزرگ برای مزرعه بوده است
[ترجمه ترگمان]پروانه یک تهدید بزرگ برای مزرعه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The threat of war has depressed business activity.
[ترجمه گوگل]تهدید جنگ فعالیت تجاری را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]تهدید جنگ فعالیت اقتصادی را مختل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her words contained an implicit threat.
[ترجمه گوگل]سخنان او حاوی یک تهدید ضمنی بود
[ترجمه ترگمان]کلمات او آشکارا تهدید آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

تشر (اسم)
threat

تخصصی

[صنعت] تهدید، در مقابل فرصت(Opportunity)

انگلیسی به انگلیسی

• expression of intent to damage or injure, intimidation, danger
if someone makes a threat, they say that they will harm you, especially if you do not do what they want.
you can refer to anything that seems likely to harm you as a threat.

پیشنهاد کاربران

تهدید
مثال: The company received a bomb threat.
شرکت یک تهدید بمب گذاری دریافت کرد.
threat
تَرسِش ، تَرسانِش ، تَرساک ، تَرسه
تهدید. باعث تنش ونگرانی. دلشوره. پریشان حالی
There are five threats of digitalization that strike fear in the
hearts of many people.
پنج تهدید دیجیتالی شدن وجود دارد که ترس رادر قلب بسیاری ازمردم در جامعه ایجاد می کند
تهدید. باعث تنش ونگرانی. دلشوره. پریشان حالی
There are five threats of digitalization that strike fear in the
hearts of many people.
پنج تهدید دیجیتالی شدن وجود دارد که ترس را قلب بسیاری ازمردم در جامعه ایجاد می کند
Face a threat ( =likely to be affected by something )
threat from
But he faces many threats from friend and foe alike
Face a threat ( =likely to be affected by something )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : threaten
✅️ اسم ( noun ) : threat
✅️ صفت ( adjective ) : threatening
✅️ قید ( adverb ) : threateningly
احتمال
security threat
تهدید امنیتی
اخطار
to constitute the greatest
threat to
threat ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تهدید
تعریف: کنش یا رویدادی که ممکن است امنیت برنامه‏ها و داده‏های رایانه را به خطر بیندازد
تهدید کردن،
for example:
in the wild, the main threat to giant pandas is people
تهدید،
خطر،
Danger
هراس افکنی
ریسک ( در زمینه ارزیابی ریسک )
تهدید
قابل توجه دوستان
Threat, اسم استnoun: تهدید
Threatenفعل استverb: تهدید کردن
تهدیدکردن
Danger

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس