dirt

/ˈdɜːrt//dɜːt/

معنی: خاک، لکه، کثافت، چرک
معانی دیگر: شوخ، کالچ، خار، چخ، شوخگنی، پلشتی، کرفتی، نجاست، فژگندی، گل، خاک (به ویژه خاک باغچه)، گل و لای، (هرچیز ناخوشایند و تنفرانگیز) پلید، زننده، ناپاک، فساد، تباهی، فرومایگی، رذالت، کثافت کاری، نامردی، پست فطرتی، (سخن و نگارش و هنر) مخالف اخلاقیات، هرزه نگاری، هرزه گویی، هرزه دهانی، هرزگی، پشت سر دیگری حرف زدن، غیبت، گناه دیگری را شستن، وراجی، سعایت، سخن چینی، حرف های خاله زنکی، خاکی (در مقابل آسفالته و غیره)، (کان طلا) خاکه ی زاید (که طلای آن شسته شده است)

جمله های نمونه

1. dirt and filth matted their hair
چرک و کثافت موهای آنها را نمد مانند کرده بود.

2. a dirt road
جاده ی خاکی

3. a dirt road that unites a farm road with the main highway
جاده ی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل می کند

4. the dirt and the poverty of the children appalled them
کثیفی و فقر کودکان،آنان را به رقت آورد.

5. the dirt of jealousy
پلیدی حسادت

6. the dirt they say about him does not deserve an answer
حرف هایی که پشت سر او می زنند استحقاق پاسخ را ندارد.

7. the appalling dirt and poverty of the children. . .
کثیفی و فقر رقت انگیز کودکان

8. they banked dirt on top of the tomb
روی قبر (مقداری) خاک انباشته کردند.

9. do someone dirt
(امریکا - خودمانی) به کسی صدمه زدن (از راه هرزه درایی یا شایعه پراکنی)،به ناحق رفتار کردن

10. hit the dirt
(خودمانی) خود را به زمین افکندن (مثلا برای احتراز از تیر خوردن)،(روی زمین) ولو شدن

11. throw (fling) dirt at somebody
پشت سر کسی بدگویی کردن

12. germs harbor in dirt
میکرب در کثافت زندگی می کند.

13. pavements yielded to dirt roads
اسفالت جای خود را به جاده ی خاکی داد.

14. there is more dirt to be uncovered at the parliament
در پالمان فساد بیشتری وجود دارد که باید از آن پرده برداری شود.

15. to gouge out dirt
لجن را بیرون کشیدن

16. white cloth shows dirt
پارچه ی سفید چرک تاب است.

17. hit the pay dirt
(عامیانه) ممر درآمد یا ثروت یا موفقیت را کشف کردن،کامیاب شدن

18. she stepped on sheep dirt
او روی کثافت گوسفند پا گذاشت.

19. the tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck
تراکتور خاک ها را از جاده برمی داشت و توی کامیون خالی می کرد.

20. his movies are full of dirt
فیلم های او پر از هرزه درایی است.

21. how can i get the dirt off my hand?
چطور دست هایم را از کثافت پاک کنم ؟

22. she fell scrabbling on the dirt and begging
بر خاک چنگ می زد و التماس می کرد.

23. there was a lot of dirt under his fingernails
زیر ناخن هایش پر از چرک بود.

24. his bare feet were caked with dirt and mud
چرک و گل بر پاهای برهنه اش کبره بسته بود.

25. they dug the well and piled the dirt in the alley
آنها چاه را کندند و خاک آن را در کوچه انباشتند.

26. it was raining and the children's boots were covered with dirt
باران می آمد و پوتین های بچه ها از گل و لای پوشیده شده بود.

27. The road petered out into a dirt track.
[ترجمه ب گنج جو] این جاده آخرش منتهی میشه به یه باریکه ی خاکی.
|
[ترجمه مهناز مهرابی] این جاده به یک مسیر خاکی میرسد
|
[ترجمه گوگل]جاده در مسیری خاکی فرو رفت
[ترجمه ترگمان]کنار جاده کنار جاده خاکی به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Dirt bike trails crisscrossed the grassy furrows.
[ترجمه گوگل]مسیرهای دوچرخه‌سواری خاکی از شیارهای علف‌پوش عبور می‌کردند
[ترجمه ترگمان]دوچرخه کثیفی از شیارهای پوشیده از چمن عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. She brushed the loose dirt off her coat.
[ترجمه گوگل]خاک شل را از روی کتش پاک کرد
[ترجمه ترگمان]گل شل را از کتش درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Wheels leave grooves in a dirt road.
[ترجمه گوگل]چرخ ها در جاده خاکی شیارهایی به جا می گذارند
[ترجمه ترگمان]چرخ ها شیارهای روی جاده خاکی را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاک (اسم)
country, ground, land, earth, soil, grave, tomb, territory, clod, dirt, dust, glebe

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

کثافت (اسم)
filth, contamination, pollution, impurity, mire, muck, dirt, jakes, soilure

چرک (اسم)
filth, impurity, slag, fester, smear, dirt, corruption, pus, lymph, pyorrhea, pyorrhoea, soilure

تخصصی

[نساجی] چرک - آلودگی - کثیف

انگلیسی به انگلیسی

• filth; soil, earth; obscene language
if there is dirt on something, there is dust, mud, or a stain on it.
dirt is also the earth on the ground.
a dirt road or track is made from earth without any gravel or tarmac laid on it.

پیشنهاد کاربران

خاک، لکه، کثافت، چرک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dirty
✅️ اسم ( noun ) : dirt / dirtiness
✅️ صفت ( adjective ) : dirty
✅️ قید ( adverb ) : dirty / dirtily
خاک - گل
چیزی که باعث کثیف شدن بشود .
خاک و خُل
گرد و غبار
کثیفی
چرک
خاک
گِل
اطلاعات در مورد فعالیت ها و زندگی شخصی یک نفر
معنی: خاک، لکه، کثافت، چرکمعانی دیگر: شوخ، کالچ، خار، چخ، شوخگنی، پلشتی، کرفتی، نجاست، فژگندی، گل، خاک ( به ویژه خاک باغچه ) ، گل و لای، ( هرچیز ناخوشایند و تنفرانگیز ) پلید، زننده، ناپاک، فساد، تباهی، فرومایگی، رذالت، کثافت کاری، نامردی، پست فطرتی، ( سخن و نگارش و هنر ) مخالف اخلاقیات، هرزه نگاری، هرزه گویی، هرزه دهانی، هرزگی، پشت سر دیگری حرف زدن، غیبت، گناه دیگری را شستن، وراجی، سعایت، سخن چینی، حرف های خاله زنکی، خاکی ( در مقابل آسفالته و غیره ) ، ( کان طلا ) خاکه ی زاید ( که طلای آن شسته شده است )
...
[مشاهده متن کامل]

جمله ها
1. dirt and filth matted their hair
چرک و کثافت موهای آنها را نمد مانند کرده بود.
2. a dirt road
جاده ی خاکی

a dirt road =جاده خاکی
Dirt :
۱. خاک ( مخصوصا خاکی که منظم نیست. یعنی توش کلی سنگ ریزه هست و توش خورده چوب و آت و آشغال و تیغ توش پیدا میشه. ) Soil - loose earth
۲. کثافت - چیزی که باعث کثیف شدن چیزای تمیز میشه
۳. فرد بی ارزش و بدردنخور
Dirty : کثیف - خاکی - چیزی که تمیز و پاکیزه نیست
آلودگی
آلاینده
کثیفی
any substance that makes things dirty
هر چیزی که باعث کثیفی بشه🙃🙂
any substance that makes things dirty . چیز هایی که باعث کثیفی بعضی چیز ها مثل لباس می شوند .
Scandal, gossip
شایعات بی اساس. حرف های خاله زنکی,
Any substance that make things dirty
کثیفی💩
کثیفی، مثل خاک😀
کثافت، کثیف🤧💩
Any substance that makes things dirty

هر چیزی که باعث کثیف شدن بشه
کیسه ی شن ( فیلمسازی )
اتو . مدرک
i wish i had some dirt on him

any substance that makes things dirty
کثیفی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس