unabashed

/ˌənəˈbæʃt//ˌʌnəˈbæʃt/

معنی: گستاخ، بی شرم
معانی دیگر: گستا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unabashedly (adv.)
• : تعریف: not feeling or showing embarrassment, uneasiness, or shame.
متضاد: ashamed
مشابه: explicit

- He was unabashed as he made his surprising announcement.
[ترجمه گوگل] او وقتی اعلامیه غافلگیرکننده خود را اعلام کرد، بی شرمانه بود
[ترجمه ترگمان] فرانک چرچیل از شنیدن این خبر غافلگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He seems unabashed by his recent defeat.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او از شکست اخیر خود بی شرمانه است
[ترجمه ترگمان]او از شکست اخیر خود شرمسار به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is to this day unabashed in her patriotism.
[ترجمه گوگل]او تا به امروز در وطن پرستی خود بی شرمانه است
[ترجمه ترگمان]او در این روز گستاخانه به وطن پرستی خود گستاخانه برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She stared at him with unabashed curiosity.
[ترجمه بهرنگ] او با کنجکاوی گستاخانه ای به او خیره شد.
|
[ترجمه گوگل]با کنجکاوی بی دریغ به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]با کنجکاوی بی unabashed به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He appeared unabashed by all the media attention.
[ترجمه گوگل]او با توجه همه رسانه ها بی شرمانه ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او گستاخانه با تمام توجه رسانه ها ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was unabashed by the reaction he had caused.
[ترجمه گوگل]او از واکنشی که ایجاد کرده بود بی شرم بود
[ترجمه ترگمان]او از واکنشی که به وجود آورده بود unabashed بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His trousers fell down but he appeared quite unabashed.
[ترجمه گوگل]شلوارش افتاد، اما کاملاً بی‌حرم به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]شلوارش پائین افتاد، اما بی unabashed به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tim appeared unabashed by all the media attention.
[ترجمه گوگل]تیم با توجه همه رسانه ها بی شرمانه ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]تیم گستاخانه با تمام توجه رسانه ها ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She watched them kissing with unabashed interest.
[ترجمه گوگل]او در حال بوسیدن آنها با علاقه ای بی دریغ تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاهش آن ها را تماشا می کرد که با علاقه و unabashed یکدیگر را می بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tyler is an unabashed fan of Hollywood glamour.
[ترجمه گوگل]تایلر یکی از طرفداران بی شرمانه زرق و برق هالیوود است
[ترجمه ترگمان]تایلر یک طرفدار گستاخانه برای زرق و برق هالیوود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's an unabashed, old-fashioned romantic.
[ترجمه گوگل]او یک رمانتیک بی شرم و از مد افتاده است
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی حیا و old
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is tough-talking, opinionated, downright mean, an unabashed racist.
[ترجمه گوگل]او سرسخت، متفکر، بی شرف، نژادپرست بی شرم است
[ترجمه ترگمان]او سخت صحبت می کند، خودرای، صریح، و کاملا نژادپرستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is a relentless, buoyant, unabashed seeker of publicity.
[ترجمه گوگل]او یک جوینده بی امان، سرزنده و بی شرمانه برای تبلیغات است
[ترجمه ترگمان]او فردی بی وقفه، سرزنده و بی شرمانه در تبلیغات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is an unabashed capitalist.
[ترجمه گوگل]او یک سرمایه دار بی شرم است
[ترجمه ترگمان]او یک سرمایه دار بی شرمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But even his ideological enemies sneakingly admire his unabashed aggression, a quality rare in a city of trimmers and dissemblers.
[ترجمه گوگل]اما حتی دشمنان ایدئولوژیک او نیز یواشکی تجاوزات بی شرمانه او را تحسین می کنند، کیفیتی که در شهر ماشین های اصلاح و تکه تکه نادر است
[ترجمه ترگمان]اما حتی دشمنان ایدئولوژیک او sneakingly گستاخانه اش را تحسین می کنند، کیفیتی که در شهر of و dissemblers نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گستاخ (صفت)
indecent, wanton, presumptuous, rude, perky, bold, forward, insolent, impudent, unshaped, unshapen, arrogant, presumptive, brash, unabashed, immodest, barefaced, flippant, malapert, cheeky, pert, impertinent, bold-faced, jaunty, flip, tumorous, lippy, peart, venturous

بی شرم (صفت)
audacious, brassy, brash, brazen, shameless, unabashed, immodest, barefaced, malapert, brazen-faced

انگلیسی به انگلیسی

• not abashed, not embarrassed, not ashamed
if you are unabashed, you are not ashamed, embarrassed, or discouraged by something that has been done or said.

پیشنهاد کاربران

بی پرده، بی شرمانه
مثال: She asked the question unabashedly, despite the audience's reaction.
او به سوال بی پرده پرسید، با اینکه واکنش مخاطبان را می دانست.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
- با پرروئی
بدون خجالت - بدون ناراحتی ( فرهنگ هزاره )
بدون دلهره، بدون دستپاچگی، بدون نگرانی. . .
منبع: فرهنگ معاصر پویا، دکتر محمدرضا باطنی
بی شرمانه
بدون شرمندگی و دستپاچگی

بپرس