teacher

/ˈtiːt͡ʃər//ˈtiːt͡ʃə/

معنی: دبیر، مربی، معلم، اموزگار، مدرس، اموختار
معانی دیگر: آموزگار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who teaches, esp. as an occupation.
مترادف: educator, instructor, master, pedagogue, preceptor, schoolteacher
مشابه: academic, lecturer, mentor, professor, schoolmarm, schoolmaster, schoolmistress, tutor

جمله های نمونه

1. a teacher must adapt his instruction to meet student's needs
معلم باید تدریس خود را با نیاز شاگردان هماهنگ کند.

2. a teacher must make her students mind
معلم بایستی شاگردانش را مطیع بکند.

3. a teacher of great scholarship
معلمی با دانش بسیار

4. a teacher of literature
معلم ادبیات

5. a teacher par excellence
یک معلم تمام عیار

6. a teacher should make no exception among his students
معلم باید میان شاگردانش استثنا قائل نشود.

7. a teacher who encouraged students to riot
معلمی که دانش آموزان را به شورش می انگیزاند.

8. a teacher who had been cocooned in a remote village and had lost touch with the world
معلمی که در ده دور افتاده ای منزوی شده بود و از دنیا خبری نداشت

9. a teacher who has rapport with his students
معلمی که با شاگردانش خوب می سازد

10. any teacher worth his salt knows that
هر معلم واقعی آن (چیز) را می داند.

11. every teacher knows this
هر معلمی این را می داند.

12. his teacher gave him a wigging
معلمش او را سرزنش کرد.

13. his teacher was a crabbed old man
معلم او مردی پیر و بدخلق بود.

14. our teacher was a bit of a dictator
معلم ما کمی خودرای (زورگو) بود.

15. our teacher was a strict disciplinarian
معلم ما سخت اهل انضباط بود.

16. our teacher was a thin, choleric man
معلم ما آدمی لاغر و آتشی مزاج بود.

17. our teacher was fastidious about cleanliness
معلم ما در مورد نظافت سختگیر بود.

18. our teacher was ill today
امروز معلم ما مریض بود.

19. the teacher accepted ali's apology
معلم پوزش علی را پذیرفت.

20. the teacher adjured the student to be late no more
معلم به شاگرد تکلیف کرد که دیگر دیر نیاید.

21. the teacher asked me to erase the blackboard
معلم از من خواست که تخته را پاک کنم.

22. the teacher asked the student to recite that day's lesson
معلم از شاگرد خواست که درس آن روز را از بر بگوید.

23. the teacher assigned a new lesson for tomorrow
معلم درس تازه ای را برای فردا تکلیف کرد.

24. the teacher behaved capitally
معلم عالی رفتار کرد.

25. the teacher berated the student for being lazy
معلم شاگرد را به خاطر تنبلی سخت سرزنش کرد.

26. the teacher called the students' names one by one
معلم اسم شاگردان را یکی یکی خواند.

27. the teacher corrected him severely for being late and for laziness
معلم او را به خاطر دیر آمدن و تنبلی سخت موآخذه کرد.

28. the teacher corrected the students' compositions
آموزگار انشای شاگردان را غلطگیری کرد.

29. the teacher could not manage those unruly students
معلم قادر به مهار کردن آن شاگردان بی انضباط نبود.

30. the teacher discussed the student's case with his parents
معلم وضع شاگرد را با والدینش در میان گذاشت.

31. the teacher does not look like himself today
معلم،امروز مثل همیشه اش نیست.

32. the teacher dressed him down for being late
معلم به خاطر دیر آمدن او را مواخذه کرد.

33. the teacher droned for a whole hour
معلم یک ساعت تمام ور زد.

34. the teacher entered her for the swimming contest
معلم او را برای شرکت در مسابقه ی شنا معرفی کرد.

35. the teacher fences awkward questions
معلم در برابر پرسش های ناجور طفره می رود.

36. the teacher granted the boy liberty to go out
معلم به پسر اجازه داد که بیرون برود.

37. the teacher had no patience with that lazy student
معلم حوصله ی آن شاگرد تنبل را نداشت.

38. the teacher is sick; conseqently, we won't have class today
معلم مریض است و بنابراین امروز کلاس نخواهیم داشت.

39. the teacher leaned against the blackboard and the chalk rubbed off on his black jacket
معلم به تخته سیاه تکیه داد و گچ ها به کت سیاهش مالیده شد.

40. the teacher neglected the real needs of his students
معلم به نیازهای واقعی شاگردان خود توجه نکرد.

41. the teacher overlooked several of my spelling mistakes
معلم متوجه چندین اشتباه املایی من نشد.

42. the teacher praised him
معلم به او آفرین گفت.

43. the teacher quizzed the class
معلم از شاگردان آزمونچه به عمل آورد.

44. the teacher referred the students to page 240
معلم شاگردان را به صفحه ی 240 بازگشت داد.

45. the teacher rubbed off the writing on the blackboard
معلم نوشته های روی تخته سیاه را پاک کرد.

46. the teacher showed favor toward his own brother
معلم در مورد برادر خودش تبعیض قائل شد.

47. the teacher stressed the importance of punctuality
معلم روی اهمیت وقت شناسی تاکید کرد.

48. the teacher told a student, "you must amend your ways!"
معلم به شاگردی گفت ((باید رفتار خود را اصلاح کنی !))

49. the teacher tweaked my ear and said, "you're late again!"
معلم گوش مرا پیچاند و گفت ((باز دیر آمدی !))

50. the teacher urged us to work harder
معلم از ما می خواست که سخت تر کار کنیم.

51. the teacher wants you
معلم تو را می خواهد (می خواهد تو را ببیند).

52. the teacher was sitting in front and reckoning the students up with her keen eyes
معلم جلو (کلاس) نشسته بود و با چشمان تیزبین خود شاگردان را ارزیابی می کرد.

53. the teacher who interrupted his talk to denounce a dormant student
معلمی که صحبت خود را قطع کرد تا دانشجوی به خواب رفته را سرزنش کند.

54. the teacher who slapped a student was fired
معلمی که به شاگرد سیلی زد اخراج شد.

55. this teacher gives hard assignments
این معلم تکلیف های مشکلی می دهد.

56. this teacher had been canned two years ago
این معلم را دو سال پیش بیرون کرده بودند.

57. this teacher has really spoiled the students
این معلم خیلی به شاگردها رو داده است.

58. "quiet!" the teacher barked at akbar
معلم برسر اکبر داد زد ((ساکت !))

59. a bad teacher can make students apathetic
معلم بد می تواند شاگردان را بی علاقه کند.

60. a capable teacher
معلمی لایق

61. a corrupt teacher who extorted money from his students
معلم فاسدی که از شاگردانش اخاذی می کرد

62. a dedicated teacher
معلم جانفشان

63. a deserving teacher
معلمی شایسته

64. a fair teacher
معلم بی غرض

65. a fine teacher
یک معلم ارجمند

66. a first-rate teacher
یک معلم تراز اول

67. a first-rate teacher
یک معلم درجه یک

68. a fussy teacher
معلم ایرادی

69. a good teacher is a motivator
معلم خوب (شاگردان را) راغب می کند.

70. a good teacher makes difficult things plain
معلم خوب چیزهای دشوار را آسان می کند.

مترادف ها

دبیر (اسم)
actuary, secretary, teacher

مربی (اسم)
teacher, tutor, coach, mentor, educator, handler, preceptor, tamer

معلم (اسم)
teacher, pointer, educator, instructor, guru, preceptor, pedagog, pedagogue

اموزگار (اسم)
teacher, instructor, pedagog, pedagogue

مدرس (اسم)
teacher, professor, lecturer

اموختار (اسم)
teacher, tutor

انگلیسی به انگلیسی

• educator, instructor
a teacher is someone who teaches, especially at a school.

پیشنهاد کاربران

معلم، استاد
مثال: She's a math teacher at the local school.
او معلم ریاضی در مدرسه محلی است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
معلم، واعظ
تیچر کمی پایینتر از educaterهست. کار تیچر توی کلاسه، اما اگه خارج کلاس کسی بشما خط فکری بیاموزه میشهeducator
مثلا نیچه به شوپنهاور میگه educator، نه teacher ، کتاب معروفش هست شوپنهاور در مقام آموزگار schopenhauer as educator
...
[مشاهده متن کامل]

برای همین تیچر توی حکمت شادان نیچه، مترجم فولادونددر اولین گزین گویهThe teachers of the purpose of existence. ( واعظان مکتب علت غایی زندگی ) ، تیچر رو 'واعظ' ترجمه کرده، اما اجوکیتور را اموزگار ترجمه کردند. اگه شوپنهاور رو مقام آموزگار بدی که یه خط و تئوری بهت بده میشه اجوکیتور. اما اگه مقام واعظ بدی میشه تیچر که سر کلاس به بچه ها وعظ کنه و عمومی تره ، نه خاص تر

مترادف : اموزگار، کسی که چیزی را به ما اموزش میدهد
مخالف: دانش اموز student
معلم ، آموزگار ، کسی که علم را آموزش می دهد . One who teaches science
مخالف دانش آموز student
teacher:معلم. اموزگار. دبیر
دبیر، استاد، آموزگار، کسی که چیزی را تدریس می کند یا به زبان ساده معلم یا مدرس
teacher
برابرنهاد درست این واژه :
آموزانَنده یا آموزانگَر است زیرا :
آموزانَنده می آموزاند ولی :
آموزَنده می آموزَد.
اسم teacher به معنای معلم
معادل اسم معلم در فارسی معلم یا آموزگار است. teacher یا معلم به کسی گفته می شود که شغلش تدریس است بخصوص در مدرسه. مثال:
. a history teacher ( یک معلم تاریخ. )
منبع: سایت بیاموز
معلم
Teacher means someone who teaches to students
________
Example : my teacher is the best teacher and she is very kind.
کلا به معنی کسی که معلوماتی را به گیرنده می رساند
the man who is talking to Bahram is our teacher
مردی که دارد با بهرام حرف میزند معلم ماست 3️⃣
آموزگار
استاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس