darkness

/ˈdɑrk.nəs//ˈdɑrk.nəs/

معنی: تیرگی، تاری
معانی دیگر: تاریکی، ظلمت، نابینایی، کوری، بی بصیرتی، پنهانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the absence of light.
متضاد: daylight, illumination, light
مشابه: dark, gloom

(2) تعریف: gloom, evil, or depression.
مشابه: gloom

(3) تعریف: ignorance.
متضاد: light

(4) تعریف: blindness.

جمله های نمونه

1. darkness closed down on the village
تاریکی دهکده را فرا گرفت.

2. darkness was coming on apace
تاریکی (شب) به سرعت فرا می رسید.

3. darkness whelms the forest
تاریکی جنگل را فرا می گیرد.

4. total darkness
تاریکی مطلق

5. the powers of darkness
نیروهای اهریمنی،قدرت های شیطانی

6. an apparition evanescing into darkness
شبحی که در تاریکی محو شد

7. colors are indistinct in darkness
در تاریکی رنگ ها از هم تمیز دادنی نیستند.

8. the day wanes and darkness spreads
روز نزدیک به پایان است و تاریکی گسترده می شود.

9. to penetrate into the darkness
تاریکی را شکافتن

10. a bright light dissipated the darkness of the night
نوری درخشان تاریکی شب را برطرف کرد.

11. fireflies were sparking in the darkness
حشرات شبتاب در تاریکی می درخشیدند.

12. their hands met in the darkness
در تاریکی دستان آنها باهم تماس حاصل کرد.

13. a slender form appeared in the darkness
پیکر نازک اندامی در تاریکی ظاهر شد.

14. a bar of sunlight pierced the dungenon's darkness
شعاعی از نور خورشید تاریکی دخمه را شکافت

15. the disc of the sun sank into darkness
قرص خورشید در سیاهی شد

16. the disk of the sun sank in darkness . . .
قرص خورشید در سیاهی شد . . .

17. the sudden flare of torches in the darkness
شعله ی ناگهانی مشعل ها در تاریکی

18. the light went out and the room plunged into darkness
چراغ خاموش شد و اتاق در تاریکی فرو رفت.

19. better to light a candle than to curse the darkness
به جای شکوه و انتقاد باید کار مثبت کرد

20. As night came,the house faded into darkness.
[ترجمه گوگل]با فرا رسیدن شب، خانه در تاریکی محو شد
[ترجمه ترگمان]چون شب فرا رسید، خانه در تاریکی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The match flared in the darkness.
[ترجمه گوگل]کبریت در تاریکی شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]کبریت در تاریکی زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. They left under cloak of darkness.
[ترجمه گوگل]زیر ردای تاریکی رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زیر شنل تاریکی بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Darkness made it impossible to continue.
[ترجمه گوگل]تاریکی ادامه را غیرممکن کرد
[ترجمه ترگمان]تاریکی نمی توانست ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. A cigarette end glowed red in the darkness.
[ترجمه گوگل]انتهای سیگار در تاریکی قرمز می درخشید
[ترجمه ترگمان]ته سیگار در تاریکی سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. we put in the darkness of the heart is called the moon dancing.
[ترجمه گوگل]در تاریکی دل می گذاریم به رقص ماه می گویند
[ترجمه ترگمان]ما تاریکی قلب را در آغوش می گیریم و ماه را به رقص فرا می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The lamp suddenly went out, leaving us in darkness.
[ترجمه گوگل]لامپ ناگهان خاموش شد و ما را در تاریکی رها کرد
[ترجمه ترگمان]چراغ ناگهان خاموش شد و ما را در تاریکی تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He ran against a wall in the darkness.
[ترجمه گوگل]در تاریکی به دیوار دوید
[ترجمه ترگمان]در تاریکی به دیوار برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیرگی (اسم)
tension, obscurity, fog, gloom, blur, nigrescence, darkness, turbidity, dimness, feculence

تاری (اسم)
obscurity, opacity, darkness, dimness, umbrage

تخصصی

[کامپیوتر] تیره گی
[نساجی] تیرگی ( عکس روشنی )

انگلیسی به انگلیسی

• lack of light, dimness; gloom; obscurity

پیشنهاد کاربران

پلیدی؛ خباثت؛ شر
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : darkness 💎 تلفظ واژه: DARK - ness ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: تیرگی، تاریکی ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : melan/o ( 1 ) , nyct/o, scot/o
پلید، اهریمن
بی نوری . ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نور. تاریکی . تاری . ظلمت . خموشی . || بی بصیرتی . بی معرفتی : پی تقلید رفتن از کوریست در هر کس زدن ز بی نوریست . اوحدی .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : darken
✅️ اسم ( noun ) : darkness / dark
✅️ صفت ( adjective ) : dark / darkling / darkened
✅️ قید ( adverb ) : darkly
I dont live in darkness, Darkness lives in me!♠️🔱
the quality of being sad and without hope
ناامید بودن , غمگین بودن
تیرگی تاریکی ظلمات
تیرگی
ابهام
ظلمت
تاریکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس