winner

/ˈwɪnər//ˈwɪnə/

معنی: برنده، فاتح، برنده بازی
معانی دیگر: پیروز، پیروزمند، (عامیانه) کامیار، دارای آینده ی درخشان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one that wins or is favored to win; victor.
متضاد: loser
مشابه: champion, master, victor

جمله های نمونه

1. winner of a blue ribbon
برنده ی (جایزه ی) نوار آبی

2. the winner of five oscars
برنده ی پنج جایزه ی اسکار

3. the winner of the lottery could not hide his excitement
برنده ی بخت آزمایی نمی توانست هیجان خود را پنهان کند.

4. the winner will be decided by the toss of a coin
برنده با شیر یا خط معین خواهد شد.

5. a winner never quits, and a quitter never wins
برنده هرگز لنگ نمی اندازد و لنگ انداز هرگز برنده نمی شود

6. the jury announced the winner
داوران برنده را اعلام کردند.

7. an internecine war that had no winner
جنگ دو سو ویرانگری که برنده نداشت

8. he was proclaimed to be the winner
نام او به عنوان برنده اعلام شد.

9. the ephemeral glory of a contest winner as compared with the eternal glory of scientific and literary greats
افتخار کوته زی برنده ی یک مسابقه در برابر افتخار ابدی بزرگان علم و ادب

10. the youngest runner emerged as the ultimate winner
جوانترین دونده به عنوان برنده ی نهایی سر برافراشت.

11. a crown (of flowers) was awarded to each winner
یک حلقه گل به هریک از برندگان اعطا شد.

12. a drawing will be made to determine the winner
برای تعیین برنده قرعه کشی خواهد شد.

13. his name was mentioned several times as the probable winner of the elections
نام او چندین بار به عنوان برنده ی احتمالی انتخابات ذکر شد.

14. The film looks a surefire Oscar winner.
[ترجمه ارشان] با اطمینان این فیلم برنده اسکار است
|
[ترجمه گوگل]این فیلم یک برنده مطمئن اسکار به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این فیلم یک برنده جایزه اسکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The winner will receive a prize to the value of £1 000.
[ترجمه گوگل]برنده جایزه ای به ارزش 1000 پوند دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]برنده جایزه ۱۰۰،۰۰۰ پوندی را دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Last year's winner Greg Lemond of the United States is in fourth place.
[ترجمه گوگل]گرگ لموند برنده سال گذشته از ایالات متحده در جایگاه چهارم قرار دارد
[ترجمه ترگمان]برنده سال گذشته گرگ Lemond از ایالات متحده در مکان چهارم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Johnson rode his 48th winner of the year.
[ترجمه گوگل]جانسون چهل و هشتمین برنده سال خود را سوار کرد
[ترجمه ترگمان]جانسون برنده چهل و هشتمین برنده این مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The two equal winners had to play off an additional game to decide the winner of the whole competition.
[ترجمه گوگل]دو برنده مساوی باید یک بازی اضافی انجام می دادند تا برنده کل رقابت تعیین شود
[ترجمه ترگمان]دو برنده برابر باید بازی دیگری را بازی کنند تا برنده مسابقه نهایی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There will be a prize for the winner.
[ترجمه ارشان] یک جایزه برای برنده وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]برای برنده جایزه در نظر گرفته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک جایزه برای برنده وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The winner of tonight's talent contest will be decided by clapometer.
[ترجمه گوگل]برنده مسابقه استعدادیابی امشب با ضربه سنج مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]برنده مسابقه استعداد امشب توسط clapometer تعیین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. They timed the winner at 2 minutes and 05 seconds.
[ترجمه گوگل]آنها برنده را 2 دقیقه و 05 ثانیه تعیین کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برنده را در ۲ دقیقه و ۰۵ ثانیه وقت گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The winner of this match will play Violente in the semi-finals.
[ترجمه گوگل]برنده این دیدار در نیمه نهایی به مصاف ویولنته خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]برنده این مسابقه در مرحله نیمه نهایی به مصاف Violente خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برنده (اسم)
winner, cutter

فاتح (اسم)
victor, conqueror, winner

برنده بازی (اسم)
winner

انگلیسی به انگلیسی

• victor; one who wins
the winner of a prize, race, or competition is the person who wins it.
if you refer to something as a winner, you mean that it is popular and successful, or likely to be popular and successful; an informal use.
in games such as football, if a player scores the winner, they score the goal that wins a particular match.

پیشنهاد کاربران

برنده
مثال: The runner who crosses the finish line first is the winner.
دونده ای که اول به خط پایان می رسد، برنده است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
winner: برنده
win: برنده شدن
چطوری جایزی راببریم
Winner winnwr chicken dinner
ما بردیم و ما بردیم چلو کبابو ما خوردیم
مشابه نیست به کامه چمپیون
این یعنی برنده
اون یعنی قهرمان
یک ایده بکر
I think we have come up with a winner.
فرد موفق
موفقیت آمیز
برنده, فاتح
برنده
بعضی مواقع به معنیه ( بی عرضه ) هم هست
Winner مشابه کلمه chmpion است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس