necessarily

/ˌnesəˈserəli//ˌnesəˈserəli/

معنی: لزوما
معانی دیگر: ناچار، ناگزیر، الزاما، ضرورتا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: of necessity; inevitably.

جمله های نمونه

1. the number of guests was necessarily limited
تعداد میهمانان ناچارا معدود بود.

2. Learned men are not necessarily wise.
[ترجمه گوگل]مردان آگاه لزوماً عاقل نیستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان دانشمند لزوما خردمند نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their success does not necessarily reflect a leftward shift in politics.
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها لزوماً منعکس کننده تغییر سیاست به چپ نیست
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها لزوما منعکس کننده تغییر leftward در سیاست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The vaccination doesn't necessarily make you completely immune.
[ترجمه Mr hash] واکسیناسیون لزوما شمارا به طور کامل مصون نمی سازد
|
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون لزوماً شما را کاملاً ایمن نمی کند
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون لزوما شما را به طور کامل ایمن نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Local feeling does not necessarily concur with the press.
[ترجمه گوگل]احساس محلی لزوماً با مطبوعات همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]احساس محلی لزوما با مطبوعات موافق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anger is not necessarily the most useful or acceptable reaction to such events.
[ترجمه گوگل]خشم لزوما مفیدترین یا قابل قبول ترین واکنش به چنین رویدادهایی نیست
[ترجمه ترگمان]عصبانیت لزوما بهترین یا قابل قبولی برای چنین رویدادهایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Attempt doesn't necessarily bring success, but giving up definitely leads to failure.
[ترجمه گوگل]تلاش لزوما موفقیت به همراه نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scepticism and trust are not necessarily incompatible.
[ترجمه گوگل]تردید و اعتماد لزوماً ناسازگار نیستند
[ترجمه ترگمان]اعتماد و اعتماد ضرورتا ناسازگار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A voter must necessarily be no younger than eighteen.
[ترجمه گوگل]یک رای دهنده لزوما نباید کمتر از هجده سال سن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک رای دهنده لزوما نباید کم تر از هیجده سال داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This does not necessarily imply that children achieve better results in private schools.
[ترجمه گوگل]این لزوما به این معنا نیست که کودکان در مدارس خصوصی به نتایج بهتری دست می یابند
[ترجمه ترگمان]این امر لزوما به این معنا نیست که کودکان به نتایج بهتری در مدارس خصوصی دست می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The happiest people do not necessarily have the best of all. They simply appreciate what they find on their way.
[ترجمه گوگل]شادترین مردم لزوما بهترین ها را ندارند آنها به سادگی از چیزی که در راه خود پیدا می کنند قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان]شادترین مردم لزوما بهترین چیزها را ندارند آن ها به سادگی از آنچه در مسیر خود می یابند قدردانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The happiest of people don't necessarily have the best of everything they just make the most of everything that comes along their way.
[ترجمه گوگل]شادترین افراد لزوماً بهترین چیزها را ندارند، بلکه فقط از هر چیزی که در مسیرشان قرار می گیرد نهایت استفاده را می برند
[ترجمه ترگمان]شادترین مردم لزوما بهترین چیزها را در اختیار ندارند و از هر چیزی که در مسیر آن ها قرار می گیرد بیش ترین استفاده را می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The list provided here is necessarily selective.
[ترجمه گوگل]فهرست ارائه شده در اینجا لزوماً انتخابی است
[ترجمه ترگمان]فهرست ارایه شده در اینجا لزوما انتخابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Expense does not necessarily indicate worth.
[ترجمه گوگل]هزینه لزوماً نشان دهنده ارزش نیست
[ترجمه ترگمان]هزینه ها لزوما نشان دهنده ارزش نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The number of places available is necessarily limited.
[ترجمه گوگل]تعداد مکان های موجود لزوما محدود است
[ترجمه ترگمان]تعداد مکان هایی که در دسترس هستند لزوما محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لزوما (قید)
presently, necessarily, needs

تخصصی

[ریاضیات] ببایستگی، لزوما، الزاما

انگلیسی به انگلیسی

• of necessity, as a logical result, unavoidably
if something is not necessarily the case, it is not always the case.
if something necessarily happens in particular circumstances, it must happen in those circumstances; a formal use.

پیشنهاد کاربران

you don't necessarily believe in what is true, you would rather believe in what you feel comfortable with
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : necessitate
✅️ اسم ( noun ) : necessity / necessaries
✅️ صفت ( adjective ) : necessary / necessitous
✅️ قید ( adverb ) : necessarily
به نقل از هزاره:
الزاماً
ضرورتاً
ناچار
ناگزیر
لاجرم
بالضروره
قطعا
صد در صد
حتما ، لزوما
لزوماً
خواه ناخواه
اجبارا
لزوما

بپرس