concept

/ˈkɑːnsept//ˈkɒnsept/

معنی: مفهوم، تصور کلی، فکر
معانی دیگر: برداشت، فرایافت، معنی کلی، اندیشه کلی، عقیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a distinct, novel idea that has been arrived at through consideration.
مترادف: idea, theory
مشابه: construct, hypothesis, notion, postulate, premise, proposition, thought

- The company was looking for an exciting concept that would increase sales of its cars.
[ترجمه سارا] شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهای خود را افزایش دهد
|
[ترجمه دانیال] شرکت دنبال یک ایده هیجان انگیز بود که با آن بتواند فروش اتومبیل ها را افزایش دهد
|
[ترجمه رضا] شرکت به دنبال ایده ای هیجان انگیز بود، تا فروش ماشینهایش را افزایش دهد.
|
[ترجمه سارا] شرکت به دنیال ایده ای جالب برای افزایش فروش خودروهایش بود.
|
[ترجمه جواد کیهان] شرکت به دنبال ایده ( راه و روش یا شیوه ای جدید ) برای فروش بیشتر بود
|
[ترجمه Alianism] شرکت به دنبال یک طرح هیجان انگیز بود که با آن بتواند فروش خودروهایش را افزایش دهد. ( concept در خودرو به معنای یک نمونه آزمایشی و تولید شده است که هنوز به تولید انبوه نرسیده اما آن را در نمایشگاه به نمایش می گذارند تا واکنش مردم را نسبت به آن از هر لحاظ ( فنی، کیفی، طراحی و . . . ) بررسی کنند در نهایت پس از ثبت بازخورد مردم بررسی میکنند که آیا تولید انبوه از این نمونه اولیه ( Prototype ) صورت بگیرد یا خیر.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهایش را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان] شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهای خود را افزایش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Earth being round was a novel concept to many in the fifteenth century.
[ترجمه میثاق قاسمی] گرد بودن زمین یک مفهوم تازه برای بسیاری در سده ی پانزدهم بود.
|
[ترجمه غلامرضا نیک نام] گرد بودن زمین مفهوم نویی برای خیلی ها در سده ی پانزدهم بود.
|
[ترجمه گوگل] گرد بودن زمین برای بسیاری در قرن پانزدهم مفهوم بدیعی بود
[ترجمه ترگمان] دور بودن زمین یک مفهوم جدید برای بسیاری در قرن پانزدهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a personal or generally-held way of conceiving something; idea; notion.
مترادف: idea, notion
مشابه: fancy, image, impression, inference, supposition, surmise, thought

- Your concept of a good marriage is not the same as mine.
[ترجمه اکبر] عقیده شما در مورد یک ازدواج خوب با [عقیده] من یکی نیست.
|
[ترجمه جوا کیهان] پنداشت شما ( concept درمورد مفاهیم انتزاعی مثل عشق نفرت مرگ و زنگی دلالت دارد ) از یک ازدواج خوب با من متفاوت است
|
[ترجمه گوگل] تصور شما از ازدواج خوب با من یکی نیست
[ترجمه ترگمان] تصور شما از ازدواج خوب مثل مال من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child had heard the word "loyalty," but she didn't really understand the concept.
[ترجمه غلامرضا نیک نام] آن کودک واژه ی وفاداری را شنیده بود ، اما واقعا مفهوم آن را درک نکرده بود.
|
[ترجمه جواد کیهان] بچه لغت وفاداری را شنیده بود اما عمیقا معنی آن را درک نکرده بود
|
[ترجمه گوگل] کودک کلمه "وفاداری" را شنیده بود، اما او واقعاً این مفهوم را درک نمی کرد
[ترجمه ترگمان] کودک کلمه وفاداری را شنیده بود، اما او واقعا این مفهوم را درک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a purely ideal concept of society
تصور صرفا خیال پردازانه ای از جامعه

2. they are unfamiliar with the concept of "freedom"
آنان با مفهوم ((آزادی)) آشنایی ندارند.

3. I have no concept what it is like.
[ترجمه payman] من هیچ درکی از چگونگیش ندارم.
|
[ترجمه میثاق قاسمی] هیچ تصوری از این که چه شکلی است ندارم.
|
[ترجمه Rosifer] من هیچ فکری ندارم که این شبیه چیه
|
[ترجمه گوگل]من هیچ تصوری ندارم که چگونه است
[ترجمه ترگمان]هیچ مفهومی ندارد که آن چه شکلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's not a question of some abstract concept.
[ترجمه گوگل]بحث یک مفهوم انتزاعی نیست
[ترجمه ترگمان]این سوال یک مفهوم انتزاعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She found the whole concept faintly absurd.
[ترجمه آیناز] او مفهوم کلی را ناخوشایند یافت.
|
[ترجمه گوگل]او کل این مفهوم را به شدت پوچ یافت
[ترجمه ترگمان]تمام مفهوم را اندکی بی معنی می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Mental handicap" should be replaced with the broader concept of "learning difficulties".
[ترجمه جواد کیهان] عقب ماندگی ذهنی باید با مفهوم جامع تر یادگیری مشکلات جایگزین شود
|
[ترجمه محمد تبريزی] بجای مفهوم وسیعتر "مشکلات فراگیری" باید واژه معلولیت ذهنی را جایگزین کرد.
|
[ترجمه گوگل]"ناتوانی ذهنی" باید با مفهوم گسترده تر "مشکلات یادگیری" جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]\"ناراحتی ذهنی\" باید با مفهوم وسیع تر \"مشکلات یادگیری\" جایگزین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The very concept of free speech is unknown to them.
[ترجمه گوگل]مفهوم آزادی بیان برای آنها ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]مفهوم آزادی بیان آزاد برای آن ها ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who originated the concept of stereo sound?
[ترجمه جواد کیهان] چه کسی برای اولین بار ایده صدای استریو را پدید آورد ؟ ( چه کسی صدای استریو را ساخت ؟ )
|
[ترجمه گوگل]چه کسی مفهوم صدای استریو را ایجاد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی مفهوم صدای استریو را منشا صدا درمی آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole concept of responsibility was alien to him.
[ترجمه محمدحسین] تمام مفاهیم مسیولیت پذیری برای او ناشناخته بود
|
[ترجمه گوگل]کل مفهوم مسئولیت برای او بیگانه بود
[ترجمه ترگمان]تمام مفهوم مسئولیت برایش بیگانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She added that the concept of arranged marriages is misunderstood in the west.
[ترجمه محمدحسین زارع] او اضافه کرد ک مفهوم ازدواج سنتی در غرب به اشتباه برداشت شده است
|
[ترجمه گوگل]او افزود که مفهوم ازدواج های ترتیبی در غرب به اشتباه درک می شود
[ترجمه ترگمان]وی افزود که مفهوم ازدواج های تنظیم شده در غرب مورد سو تعبیر قرار نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is very difficult to define the concept of beauty.
[ترجمه محمدحسین زارع] تعریف کردن مفهوم زیبایی بسیار سخت است
|
[ترجمه گوگل]تعریف مفهوم زیبایی بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]تعریف مفهوم زیبایی بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a concept that is difficult to render into English.
[ترجمه گوگل]این مفهومی است که ارائه آن به انگلیسی دشوار است
[ترجمه ترگمان]این مفهومی است که به زبان انگلیسی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kleenbrite is a whole new concept in toothpaste!
[ترجمه گوگل]Kleenbrite یک مفهوم کاملاً جدید در خمیر دندان است!
[ترجمه ترگمان]Kleenbrite یک مفهوم کاملا جدید برای خمیر دندان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new concept of form reached its fullest expression in the work of Picasso.
[ترجمه گوگل]مفهوم جدید فرم به کامل ترین شکل خود در آثار پیکاسو رسید
[ترجمه ترگمان]مفهوم جدید شکل به کامل ترین تجلی خود در اثر پیکاسو رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This concept is discussed more fully in Chapter
[ترجمه گوگل]این مفهوم به طور کامل در فصل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این مفهوم در فصل به طور کامل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

تصور کلی (اسم)
concept

فکر (اسم)
opinion, intent, intention, thought, idea, notion, concept, speculation

تخصصی

[حسابداری] مفهوم
[برق و الکترونیک] مفهوم، معنی
[صنعت] مفهوم، انگاره
[ریاضیات] مفهوم، تدبیر، اصل، خط مشی، خلاصه، تصور، پنداره

انگلیسی به انگلیسی

• idea, thought
a concept is an idea or abstract principle.

پیشنهاد کاربران

⭕ بگرت
این یارو چشه
مفهوم
مثال: It took me a while to grasp the concept.
به من یک مدت طولانی طول کشید تا مفهوم را درک کنم.
⭕ بگرت
بِگِرت
idea, abstraction, conception, conceptualization, hypothesis, image, notion, theory, view
☑️ بِگِرت
بِگِرت
( Begert )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام هستند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �بگرت� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

⤶𝗖𝗼𝗻𝗰𝗲𝗽𝘁
پنداشت
داشته ی ذهنی
مفهوم
تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی
درک
مفهوم
طرح
ساختار
مفهوم، تدبیر
پندار
مدل اولیه
پیشندیش = پیش اندیش = کانکپت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conceptualize
✅️ اسم ( noun ) : concept / conception / conceptualist / conceptualism / conceptualization
✅️ صفت ( adjective ) : conceptual
✅️ قید ( adverb ) : conceptually
طرح مفهومی
یعنی طرحی پیشرو و اولیه که ممکنه ساخته بشه یا نشه
دریافت
the idea f haw something is e how something should be
concept ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: مفهوم
تعریف: واحد دانش که از ترکیب منحصر به فرد شماری مشخصة ضروری شکل می گیرد
a principle or idea
پدیده
concept ( noun ) = notion ( noun ) = impression ( noun )
به معناهای: مفهوم، خیال، عقیده کلی، تصور، باور، نظر
Concept
در مبحث خودرو به معنای تنها نمونه ساخته شده است یعنی از این ماشین فقط یک عدد در جهان وجود دارد و هنوز به تولید انبوه نرسیده است.
مثل
Mercedesbenz EQ Concept
یا
BMW 328Hommage 2011 concept
ایده
برداشت
مفهوم
فهم
تصور
درک
خط مشی
طرز تفکّر - تفکّر
برداشت
بینش
راهکار
روش انجام کار
طرح
مدل
مفهوم
ساختار
دیدگاه
مفهوم و درک کلی از موضوع بصورت جمع ( Plural )
فرایافته
مفهوم . درک.
مفهوم.
جمع: مفاهیم
سخن
حرف
تفکر . اندیشه
درک . مفهوم
ایده. انگاره
مفهوم . مفهوم کلی
انگاره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس