tower

/ˈtaʊər//ˈtaʊə/

معنی: برج، قلعه بلند بودن
معانی دیگر: (مانند برج) بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ، (شخص یا دستگاه) یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a tall narrow building, a similar part of a building, or a separate, often unwalled, structure that rises high above the ground.
مشابه: beacon, belfry, lookout, obelisk, overlook, pinnacle, spire, steeple, turret, ziggurat

- A flag was flying over the castle tower.
[ترجمه منا جهانبخشی] یک پرچم بالای برج قلعه به حرکت در آمده بود.
|
[ترجمه امین] یک پرچم بالای برج قلعه در اهتزاز بود.
|
[ترجمه ستایش] خر کی بودی تو؟!
|
[ترجمه گوگل] پرچمی بر فراز برج قلعه در اهتزاز بود
[ترجمه ترگمان] یک پرچم بر فراز برج قلعه پرواز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There's a wonderful view from the observation tower.
[ترجمه منا جهانبخشی] از برج دیدبانی یک منظره ی شگفت انگیز را می توان مشاهده کرد.
|
[ترجمه گوگل] منظره فوق العاده ای از برج رصد وجود دارد
[ترجمه ترگمان] نمای شگفت انگیزی از برج مشاهده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: towers, towering, towered
مشتقات: towerlike (adj.)
(1) تعریف: to rise high or far above others; reach a great height.
مشابه: ascend, climb, lift, mount, peak, rise, soar, spire, stretch

- At age 16, he now towers over his father.
[ترجمه منا جهانبخشی] او در سن 16 سالگی قدش از پدرش بلند تر است.
|
[ترجمه گوگل] در سن 16 سالگی، او اکنون بر پدرش می نشیند
[ترجمه ترگمان] در ۱۶ سالگی بر پدرش تسلط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be outstanding; surpass others.
مترادف: exceed, excel, shine, transcend
مشابه: dominate, lead, predominate, prevail

- She towered over the rest of the class in math.
[ترجمه گوگل] او در ریاضیات بقیه کلاس را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان] او بر روی بقیه کلاس در ریاضی قد برافراشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: one that tows.

جمله های نمونه

1. a tower as a mark for fliers
برجی که به عنوان راهنمای خلبانان از آن استفاده می شود

2. a tower rearing far into the sky
برجی که سر برآسمان کشیده بود

3. a tower rising above the trees
برجی که از درختان بلندتر بود

4. a tower springing high above the town
برجی که برفراز شهر سر به فلک کشیده است

5. kashan's tower appeared from a distance
منار کاشان از دور نمایان شد.

6. observation tower
برج دیده بانی

7. the tower of pisa leans at an angle
برج پیزا به یک سو خم شده است.

8. the tower pierced the clouds like a sword
برج ابرها را همچون شمشیر می شکافت.

9. the tower that crowned the fortress
برجی که برفراز دژ قرار داشت

10. this tower has stood for several centuries now
این برج از چندین قرن پیش از این برپا بوده است.

11. a clock tower
برج ساعت (دار)

12. a crazy tower
برج کج

13. a spindly tower
برج باریک و بلند

14. a square tower
برج چهارگوش

15. a topless tower
برج سر به فلک کشیده

16. from this tower you get a bird's-eye view of the city
از این برج نمای کلی شهر را مشاهده می فرمایید.

17. to raise a tower
برج ساختن

18. instead of windows the tower had loopholes
برج به جای پنجره روزنه داشت.

19. to buttress a leaning tower
به یک برج کج پشت بند زدن

20. the noticeable leaning of the tower
کجی (خم شدگی) محسوس برج

21. he fell down from the height of the tower
او از بالای برج پایین افتاد.

22. The Eiffel Tower is a remarkable feat of engineering.
[ترجمه گوگل]برج ایفل یک شاهکار مهندسی قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]برج ایفل شاهکار مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The tower bells chime every hour.
[ترجمه گوگل]ناقوس های برج هر ساعت به صدا در می آیند
[ترجمه ترگمان]ناقوس های برج هر ساعت صدا می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The spire of the tower dominates the foreground.
[ترجمه ناشناس] مناره برج بر پیش زمینه مسلط است
|
[ترجمه گوگل]مناره برج بر پیش زمینه غالب است
[ترجمه ترگمان]مناره برج بر پیش زمینه تسلط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The clock on the church tower said nine o'clock.
[ترجمه م] ساعت در برج کلیسا گفت:ساعت نُه
|
[ترجمه گوگل]ساعت برج کلیسا ساعت نه بود
[ترجمه ترگمان]ساعت در برج کلیسا گفت: ساعت نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The skyscrapers tower over New York.
[ترجمه گوگل]برج آسمان خراش ها بر فراز نیویورک
[ترجمه ترگمان]برج آسمان خراش ها در نیویورک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The bell tower was added to the church in 184
[ترجمه گوگل]برج ناقوس در سال 184 به کلیسا اضافه شد
[ترجمه ترگمان]برج ناقوس در سال ۱۸۴ به کلیسا اضافه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. They lived in a ten-storey tower in the town centre.
[ترجمه گوگل]آنها در یک برج ده طبقه در مرکز شهر زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک برج ۱۰ طبقه در مرکز شهر زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Each corner had a guard tower, each of which was exactly ten meters in height.
[ترجمه گوگل]هر گوشه یک برج نگهبانی داشت که ارتفاع هر کدام دقیقاً ده متر بود
[ترجمه ترگمان]هر گوشه برج نگهبانی داشت که هر کدام به اندازه ده متر ارتفاع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برج (اسم)
house, pinnacle, month, asterism, constellation, tower, pylon, steeple

قلعه بلند بودن (اسم)
tower

تخصصی

[عمران و معماری] برج
[کامپیوتر] برج محفظه ی کامپیوتر که بلندی دارد . این نوع محفظه ها نسبت به محفظه ی سنتی فضای بیشتری برای قرار گرفتن کارتهای افزودنی و گرداننده های اضافی دارند و می توان آنها را روی میز کنار مانیتور یا در کف اتاق قرار داد .
[] برج
[پلیمر] برج

انگلیسی به انگلیسی

• tall structure, turret
rise higher, stand tall, be of great height
a tower is a tall, narrow building, or a tall part of a building such as a castle or church.
someone or something that towers over other people or things is a lot taller than they are; a literary use.
if someone towers over other people, they are far superior to them, or much more successful than them; a literary use.
see also towering.

پیشنهاد کاربران

برج
مثال: The tower overlooked the entire city.
برج کل شهر را نظارت می کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
برج
( مثل برج ) بلند بودن، معماری: برج، ورزش: برج شیرجه، ستون، آسمان خراش، دکل، دژ
Tower=برج_دکل_دژ
Milad tower=برج میلاد
column, belfry, obelisk, pillar, skyscraper, steeple, turret
برج
( مثل برج ) بلند بودن، معماری: برج، ورزش: برج شیرجه، ستون، آسمان خراش،
این کلمه هم اسم است و هم فعل. معنی کلمه در نقش اسمی آن توسط کاربران عزیز پیشنهاد شده است. در اینجا به معنی این لغت در نقش فعلی می پردازیم.
to be much taller than ( Collins Dictionary )
خیلی بلندتر از دیگران یا چیزهای دیگر بودن
...
[مشاهده متن کامل]

rise to or reach a great height. ( New Oxford American Dictionary )
بلند شدن یا رسیدن به یک ارتفاع زیاد یا ارتفاع رفیع؛ بر فراز کسی بلند شدن
Example 1: 👇
He seemed to tower over everyone else.
بنظر می رسید بر دیگران ( از نظر قد و بالا ) سایه می انداخت.
Example 2: 👇
Gittes and Curly stand in front of the desk, Gittes staring contemptuously at the heavy breathing hulk towering over him. Gittes takes a handkerchief and wipes away the plunk of perspiration on his desk.
* Chinatown - a movie. Screenplay: Robert Towne. Director: Roman Polanski
گیتس و کرلی جلوی میز می ایستند، گیتس با تحقیر به لندهوری ( دراز دیلاقی ) که بر فراز او بلند شده بود خیره شده است. سپس دستمالی برمی دارد و عرق روی میزش را پاک می کند.
* متن انتخابی: از فیلمنامه ی فیلم #محله چینی ها#
فیلمنامه: رابرت تاون — کارگردان: رومن پولانسکی

tower
tower: برج
برج
milad tower
برج میلاد
برج، دکل
کیس کامپیوتر
• یک ساختمان بلند و باریک
• برج / قلعه
• بالا رفتن یا رسیدن به یک ارتفاع زیاد
• ( یک پرنده ) به ارتفاع زیاد اوج بگیرد، مخصوصاً ( از دسته شاهین ) تا بتواند بر روی شکار فرود آید.
برج یا:
مانند برج بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ ( مثل ارگ بم ) ، یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن
برج شهر قله
a tower of giraffes
یک دسته زرافه
یک گله زرافه
برج مراقبت ( در aviation )
گنبد
برج - اوج گرفتن - تسلط داشتن

خود را بالا کشیدن
tower فعل هم است. ارتفاع گرفتن= اوج گرفتن= بلند شدن
Tower over/above
• بلندتر، بهتر، قدرتمندتر یا مهمتر بودن
• چربیدن از نظر قدرت/مهارت/توانایی/اهمیت
• Dominate
This team towers above all other teams
Soldiers in uniforms and helmets, cradling their rifles, towered over her
...
[مشاهده متن کامل]

They all looked nearly the same in their dark suits and thin ties, except Eddie towered over the other boys

به معنای برج
سربه فلک کشیده
در رشته برق:
دکل های مخابراتی یا انتقال قدرت
برج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس