فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tends, tending, tended
حالات: tends, tending, tended
• (1) تعریف: to have an inclination or disposition to behave in a certain way or display a certain characteristic; be inclined.
• مترادف: incline, trend
• مشابه: gravitate, lean
• مترادف: incline, trend
• مشابه: gravitate, lean
- Human beings tend to fear things that are unfamiliar to them.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] انسانها معمولا می ترسند از چیزهایی که نا آشنا هستند باهاشون|
[ترجمه گوگل] انسان ها تمایل دارند از چیزهایی که برایشان ناآشنا است می ترسند[ترجمه ترگمان] انسان ها دوست دارند از چیزهایی بترسند که برای آن ها نا آشنا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He tends to speak very softly when he's nervous.
[ترجمه hn] او معمولا وقتی نگران است خیلی آرام صحبت می کند.|
[ترجمه گوگل] وقتی عصبی است تمایل دارد خیلی آرام صحبت کند[ترجمه ترگمان] وقتی عصبی است، خیلی آرام صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This breed of dog tends to be lively and require a great deal of exercise.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] این گونه سگها معمولا پرجنب و جوش هستند و تمرینات ورزشی بسیاری را می طلبد|
[ترجمه گوگل] این نژاد سگ پر جنب و جوش است و به ورزش زیادی نیاز دارد[ترجمه ترگمان] این گونه از سگ به ورزش کردن تمایل دارد و به ورزش بسیار زیادی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to go in a certain direction (usu. fol. by to or toward).
• مترادف: bear, head, trend
• مشابه: aim, bend, drift, gravitate, steer
• مترادف: bear, head, trend
• مشابه: aim, bend, drift, gravitate, steer
- This area gets more pollution when the wind tends to the east.
[ترجمه گوگل] این منطقه با وزش باد به سمت شرق آلودگی بیشتری پیدا می کند
[ترجمه ترگمان] این منطقه زمانی که باد به سمت شرق متمایل می شود بیشتر در معرض آلودگی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این منطقه زمانی که باد به سمت شرق متمایل می شود بیشتر در معرض آلودگی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The road tends toward the right as it reaches the bottom of the hill.
[ترجمه گوگل] جاده با رسیدن به پایین تپه به سمت راست متمایل می شود
[ترجمه ترگمان] جاده به سمت راست متمایل می شود چون به پایین تپه می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جاده به سمت راست متمایل می شود چون به پایین تپه می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tends, tending, tended
حالات: tends, tending, tended
• : تعریف: to care for or maintain; look after (a person or thing).
• مترادف: care for, keep, look after, maintain, mind, minister to, take care of, watch
• متضاد: forget, neglect
• مشابه: attend, groom, guard, herd, manage, nurse, oversee, protect, shepherd
• مترادف: care for, keep, look after, maintain, mind, minister to, take care of, watch
• متضاد: forget, neglect
• مشابه: attend, groom, guard, herd, manage, nurse, oversee, protect, shepherd
- My neighbor tends the children after school.
[ترجمه سحر] همسایه من بعد از مدرسه از بچه ها مراقبت میکند|
[ترجمه گوگل] همسایه من بعد از مدرسه از بچه ها مراقبت می کند[ترجمه ترگمان] همسایه من بچه ها را بعد از مدرسه راهنمایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He tended the campfire all night.
[ترجمه گوگل] او تمام شب از آتش کمپ مراقبت می کرد
[ترجمه ترگمان] تمام شب در آتش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تمام شب در آتش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to give one's attention (usu. fol. by to).
• مترادف: attend
• مشابه: care, watch
• مترادف: attend
• مشابه: care, watch
- Tend to your own affairs.
[ترجمه دانی] سرت به کار خودت باشه|
[ترجمه گوگل] به امور خودت بپرداز[ترجمه ترگمان] برو به کاره ای خودت برس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید