laboratory

/ˈlæbrəˌtɔːri//ləˈbɒrətr̩i/

معنی: ازمایشگاه، ازمونگاه، لابراتوار
معانی دیگر: آزمایشگاه، کلاس آزمایشگاه، آزمایشگاهی، وابسته به آزمایشگاه، تجربی، آزمایی، آروینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: laboratories
(1) تعریف: a place designed for scientific testing and investigation.

(2) تعریف: a place where new products such as drugs and other chemicals are made.

جمله های نمونه

1. laboratory fee
هزینه ی آزمایشگاه

2. laboratory methods
روش های آزمایشگاهی

3. laboratory tests also corroborated einstein's theory
آزمون های آزمایشگاهی نیز نظریه ی انشتین را تایید کردند.

4. educational laboratory
آزمایشگاه آموزشی

5. a chemistry laboratory
آزمایشگاه شیمی

6. both didactic and laboratory instruction will be used
هم آموزش نظری و هم آموزش آزمایشگاهی به کار گرفته خواهد شد.

7. to perform a laboratory experiment
تجربه ی آزمایشگاهی را انجام دادن

8. scientific experiments in a laboratory
تجربیات علمی در آزمایشگاه

9. a course with two lectures and one laboratory a week
درسی که در هفته دو ساعت کلاس و یک ساعت آزمایشگاه دارد

10. a hospital, a medical school, and a laboratory all in one integral group
یک بیمارستان و یک دانشکده ی پزشکی و یک آزمایشگاه جملگی در یک گروه کامل

11. To confirm the diagnosis, the hospital laboratory must culture a colony of bacteria.
[ترجمه گوگل]برای تایید تشخیص، آزمایشگاه بیمارستان باید کلنی باکتری را کشت دهد
[ترجمه ترگمان]برای تایید تشخیص، آزمایشگاه بیمارستان باید مجموعه ای از باکتری ها را فرهنگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This phenomenon has been observed in both laboratory and field studies.
[ترجمه گوگل]این پدیده هم در مطالعات آزمایشگاهی و هم در مطالعات میدانی مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]این پدیده در هر دو مطالعات آزمایشگاهی و می دانی مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Laboratory tests are not always a good guide to what happens in the world.
[ترجمه گوگل]آزمایشات آزمایشگاهی همیشه راهنمای خوبی برای آنچه در جهان اتفاق می افتد نیست
[ترجمه ترگمان]تست های آزمایشگاهی همیشه راهنمای خوبی برای آنچه در جهان اتفاق می افتد نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The laboratory is still owned by the government but is now commercially operated.
[ترجمه گوگل]این آزمایشگاه هنوز تحت مالکیت دولت است اما اکنون به صورت تجاری اداره می شود
[ترجمه ترگمان]این آزمایشگاه هنوز متعلق به دولت است، اما اکنون به صورت تجاری عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You may have the liberty of the language laboratory.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است آزادی آزمایشگاه زبان را داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید آزادی آزمایشگاه زبان را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The laboratory tests are of little real value.
[ترجمه علی] آزمایش هایی که در آزمایشگاه هستند کم ارزش اند
|
[ترجمه گوگل]تست های آزمایشگاهی ارزش واقعی کمی دارند
[ترجمه ترگمان]تست های آزمایشگاهی کمی ارزش واقعی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Newton was so engrossed in his laboratory work that he often forgot to eat.
[ترجمه گوگل]نیوتن آنقدر غرق در کار آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]نیوتن به قدری مجذوب کاره ای آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایشگاه (اسم)
lab, laboratory, proving ground

ازمونگاه (اسم)
lab, laboratory, proving ground

لابراتوار (اسم)
laboratory

تخصصی

[سینما] لابراتوار
[عمران و معماری] آزمایشگاه
[دندانپزشکی] لابراتوار، آزمایشگاه
[مهندسی گاز] آزمایشگاه
[زمین شناسی] آزمایشگاه عبارت است از اتاقی متشکل از تجهیزات ویژه که برای انجام آزمایشها آنالیزها اندازه گیریها و تحقیقات علمی استفاده می شود.
[بهداشت] آزمایشگاه
[نساجی] آزمایشگاه - لابراتوار - کارخانه شیمیایی

انگلیسی به انگلیسی

• room or building fitted with equipment for scientific experimentation
used in a laboratory; pertaining to methods applied in a laboratory
a laboratory is a building or room where scientific experiments and research are carried out.
a laboratory in a school or university is a room containing scientific equipment where students are taught science subjects such as chemistry.

پیشنهاد کاربران

آزمایشگاه
مثال: The scientist conducted experiments in the laboratory.
دانشمند آزمایش ها را در آزمایشگاه انجام داد.
آزمایشگاه
Blood samples were sent to the laboratory for analysis.
( نمونه های خون برای تحلیل به آزمایشگاه ارسال شدند. )
آزمایشگاه
Its place for doing expriment
به معنی: آزمایشگاه
مخفف کلمه: laboratory - > Lab
ازمایشگاه
آزمایشگاه

بپرس