throat

/θroʊt//θrəʊt/

معنی: خرخره، دهانه، نای، صدا، دهان، حلق، گلو، از گلو ادا کردن
معانی دیگر: جلو گردن، گریبانگه، خر، گلوگاه، خشکنای، هر گذرگاه باریک، (باریک) دهانه، مدخل، (قدیمی) از گلو ادا کردن، (از داخل گلو) حرف زدن، گلویی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the narrow area inside the neck that allows the passage of air to the lungs and the passage of food to the stomach.
مشابه: gorge

(2) تعریف: the front part of the neck.

(3) تعریف: a narrow passage similar to the anatomical throat.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: throats, throating, throated
(1) تعریف: to say or utter harshly or from the throat.

(2) تعریف: to provide with a throat.

جمله های نمونه

1. throat lozenge
آب نبات برای گلودرد

2. a throat operations left him voiceless
عمل جراحی گلو موجب شد لال بشود.

3. my throat tickles
گلویم می خارد.

4. my throat was tight with fear
از ترس گلویم گرفته بود.

5. sore throat
گلودرد

6. a raw irritated throat
گلوی خراشیده و آزرده

7. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.

8. he cleared his throat
او سینه اش را (یا گلویش را) صاف کرد.

9. they slit his throat from ear to ear
سرش را گوش تا گوش بریدند.

10. to clear one's throat
گلوی خود را صاف کردن

11. cut one's own throat
(عامیانه) به خود ضرر زدن،خود را بدبخت کردن

12. frog in the throat
گرفتن صدا به خاطر التهاب حنجره،گیر کردگی گلو

13. jump down someone's throat
(عامیانه) با خشم و سرزنش با کسی حرف زدن،به کسی پریدن

14. jump down someone's throat
(عامیانه - شدیدا و به طور ناگهانی) سرزنش کردن،به کسی توپیدن

15. lie in one's throat (or teeth)
دروغ شاخ دار گفتن،دروغ بزرگ گفتن

16. lump in one's throat
دستخوش احساسات شدید،در شرف گریه کردن (یا ترکیدن بغض)،بغض کردن

17. stick in one's throat
(حرف و غیره) در گلوی کسی گیر کردن

18. i have a sore throat
گلودرد دارم.

19. vocal disfunctions due to throat infection
اختلالات آوایی در اثر عفونت گلو

20. ram something down one's throat
چیزی را به کسی تحمیل کردن،به کسی چپاندن

21. he pressed his dagger against my throat and said . . .
خنجرش را بر گلویم فشرد و گفت . . .

22. i grabbed the thief by the throat
خر دزد را گرفتم.

23. the spear pierced his neck from throat to poll
نیزه گردنش را از گلو تا قفا سوراخ کرد.

24. this gargle will soothe your sore throat
این غرغره گلو درد تو را فرو خواهد نشاند.

25. to provoke vomiting by fingering the throat
با انگشت زدن به سق استفراغ ایجاد کردن

26. a fish bone got stock in his throat
استخوان ماهی در گلوی او گیر کرد.

27. the bone which was lodged in her throat
استخوانی که در گلویش گیر کرده بود

28. the removal of an obstacle in the throat
رفع آنچه که راه گلو را بسته است

29. my nose is stopped and i have a sore throat
دماغم گرفته است و گلو درد دارم.

30. the ragged voice of a man with a sore throat
صدای خشن مردی که گلودرد دارد

31. this medicine is prescribed for the relief of sore throat
این دارو برای تسکین گلو درد تجویز می شود.

32. when i saw the coffin, the lump in my throat was ready to burst
وقتی که تابوت را دیدم نزدیک بود بغضم بترکد.

مترادف ها

خرخره (اسم)
adam's apple, larynx, gob, fauces, throat, throttle, windpipe

دهانه (اسم)
eye, throat, mouthpiece, aperture, mouth, opening, spout, outfall, bridle, jet, embouchure, ostiole

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

دهان (اسم)
chop, gob, throat, mouth, neb, snout, mug, gam, jib, os

حلق (اسم)
fauces, throat, windpipe, gorge, pharynx

گلو (اسم)
fauces, throat, throttle, lane, gorge, gullet, pharynx

از گلو ادا کردن (فعل)
throat

تخصصی

[عمران و معماری] گلوگاه - گلو - آبچکان - تنگنا
[برق و الکترونیک] دهانه سر کوچکتر شیپور یا موجیری با سطح مقطع افزایش یابنده .
[نساجی] دهانه ورودی ماشین نمدی - ورودی ماشین والک - دهانه ورودی ماشین والک
[ریاضیات] تنگنا، دهانه، گلو، گلویی، گلوگاه، گردنه

انگلیسی به انگلیسی

• neck, part of the body located inside the neck
your throat is the back of your mouth and the top part of the tubes that go down into your stomach and your lungs.
your throat is also the front part of your neck.
if two people or groups are at each other's throats, they are quarrelling or fighting.
if you throw or ram something down someone's throat, you keep mentioning it in order to make them accept it or believe it.
to clear your throat: see clear.

پیشنهاد کاربران

گلو، حلق
مثال: His throat was sore from shouting at the concert.
حلق او از فریاد زدن در کنسرت درد می کرد.
throat ( n ) ( θroʊt ) =a passage in the neck through which food and air pass on their way into the body; the front part of the neck, e. g. a sore throat.
throat
the passage from the back of your mouth to the top of the tubes that go down to your lungs and stomach
[پزشکی] گلو = pharynx
ب معنی گلودرد یا دهان .
به معنی گلو درد و گرفتگی گلو
گلوگاه ( معدن فراوری )
گلو
گلو دهان

بپرس