reporter

/rəˈpɔːrtər//rɪˈpɔːtə/

معنی: خبرنگار، مخبر، گزارشگر، مخبر رادیویی
معانی دیگر: گزارشگر، خبرنگار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who gathers, writes, or announces news presented in the media.
مترادف: anchorman, anchorperson, anchorwoman, announcer, commentator, correspondent, journalist, newscaster, newsman, newsperson, newswoman, stringer

(2) تعریف: one who reports.

(3) تعریف: one who records court proceedings verbatim; court reporter.

جمله های نمونه

1. a reporter must keep abreast of the latest news
خبرنگار باید از آخرین خبر آگاهی داشته باشد.

2. the reporter assigned to report the trial
خبرگزار مامور گزارش دادن محاکمه

3. a freelance reporter
خبرنگار مستقل

4. a roving reporter
گزارشگر سیار

5. a tendentious reporter
گزارشگر مغرض

6. a two-year spell as reporter
دوران خدمت دو ساله به عنوان گزارشگر

7. a two-year stint as a newspaper reporter
خدمت دو ساله به عنوان گزارشگر روزنامه

8. here is the latest news filed by our reporter in paris
این آخرین خبری است که توسط گزارشگر ما در پاریس گزارش شده است.

9. The reporter took notes in shorthand.
[ترجمه من🌈] خبرنگار به سرعت و با تند دستی یادداشت برداری کرد
|
[ترجمه Yeganeh🌈⭐️] خبرنگار به صورت خلاصه و تند یادداشت برداری کرد.
|
[ترجمه گوگل]خبرنگار به صورت خلاصه یادداشت برداری کرد
[ترجمه ترگمان]خبرنگار در تندنویسی یادداشت برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He seemed too ingenuous for a reporter.
[ترجمه گوگل]او برای یک خبرنگار بیش از حد زیرک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]برای یک گزارشگر ساده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The newspaper reporter had to phone in her story before midnight.
[ترجمه گوگل]خبرنگار روزنامه مجبور شد قبل از نیمه شب در استوری خود تلفن کند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر روزنامه قبل از نیمه شب به داستان او تلفن زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young reporter muckrakes at every opportunity.
[ترجمه گوگل]گزارشگر جوان در هر فرصتی خرخر می کند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر جوان در هر فرصتی دست به گریبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My elder brother is a reporter.
[ترجمه شایان] برادر بزرگترم یک گزارشگر است.
|
[ترجمه ,amir,] برادر بزرگترم یک خبرنگار است.
|
[ترجمه 😑] برادر بزرگتر من یه خبرنگاره
|
[ترجمه 🙂] برادر بزرگ تر من یک خبرنگار است👌
|
[ترجمه من🌈] داداش بزرگه ی من یه خبرنگاره
|
[ترجمه من] برادر بزرکتر من خبرنگار است
|
[ترجمه گوگل]برادر بزرگم خبرنگار است
[ترجمه ترگمان] برادر بزرگم یه خبرنگار - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reporter raised a question touching the truthfulness of his statements.
[ترجمه گوگل]خبرنگار با طرح سوالی صحت اظهارات خود را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]خبرنگار سوالی را مطرح کرد که صحت اظهارات او را تایید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The reporter promised not to break the story.
[ترجمه گوگل]خبرنگار قول داد که ماجرا را نشکند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر قول داد که داستان را تجزیه نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our reporter looks at reactions to Britain's apparently deep-rooted distrust of her EU partner.
[ترجمه گوگل]خبرنگار ما به واکنش‌ها به بی‌اعتمادی ریشه‌دار بریتانیا به شریک اتحادیه اروپا نگاه می‌کند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر ما در واکنش به عدم اعتماد عمیق نسبت به شریک اتحادیه اروپا، به واکنش ها نسبت به بریتانیا نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. As a reporter he gets to rub shoulders with all the big names in politics.
[ترجمه f a c k e r] . . . . . . . . . . . او به عنوان یک گزارش گر می تواند با تمام نام های بزرگ سیاسی شاخ و شانه بکشد
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خبرنگار با همه نام‌های بزرگ سیاست دست و پنجه نرم می‌کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک خبرنگار کار خود را با همه نام های بزرگ در سیاست به انجام می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The reporter tried to buttonhole the minister for a statement on the strike.
[ترجمه گوگل]خبرنگار سعی کرد وزیر را برای بیانیه ای در مورد اعتصاب سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]گزارشگر سعی کرد تا وزیر را برای صدور بیانیه ای در این حمله نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He never forgave the reporter for besmirching his family's name.
[ترجمه Y] او هرگز گزارشگر را به خاطر بدنام کردن نام خانواده اش نمی بخششد.
|
[ترجمه گوگل]او هرگز این خبرنگار را به خاطر تحقیر نام خانواده اش نبخشید
[ترجمه ترگمان]او هرگز گزارشگر را به خاطر بدنام کردن نام خانواده اش عفو نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبرنگار (اسم)
correspondent, reporter, newsman, newswriter

مخبر (اسم)
correspondent, intelligencer, reporter, informant

گزارشگر (اسم)
reporter

مخبر رادیویی (اسم)
reporter

تخصصی

[سینما] گزارشگر
[حقوق] تندنویس دادگاه، گزارشگر جریان دادرسی

انگلیسی به انگلیسی

• journalist, one who gathers information and writes news articles
a reporter is someone who writes news articles or broadcasts news reports.

پیشنهاد کاربران

خبرنگار، گزارشگر
مثال: The reporter interviewed the mayor about the new infrastructure projects.
خبرنگار مصاحبه ای با شهردار درباره پروژه های زیرساختی جدید داشت.
خبرنگار ( به انگلیسی: correspondent ) روزنامه نگاری است که در رادیو، تلوزین، روزنامه آنلاین یا چاپی، وظیفه تهیه گزارش از وقایع و اخبار را به عهده دارد و بر خلاف سایر روزنامه نگارانی که خبرنگار نیستند،
...
[مشاهده متن کامل]
در مکانی خاص که محل وقوع خبر است، حضور دارد؛ اما گاهی برخی از فارسی زبانان به دلیل تصوری غلط مبنی بر محدودیت روزنامه نگاری به رسانه های چاپی و کاغذی، از تمام روزنامه نگاران رسانه های غیر چاپی با عنوان خبرنگار یاد می کنند که اشتباه می باشد، زیرا روزنامه نگاری اولاً محدود به روزنامه و رسانه چاپی نیست و می تواند اینترنتی و تلوزیونی هم باشد؛ دوماً روزنامه نگاری شامل شاخه های متعددی از انواع مختلف تولید محتوای رسانه ای مانند خبرنگاری، گزارشگری تحقیقی، گزارشگری تحلیلی و نقد فیلم می باشد و تولید محتوای خبری و خبرنگاری فقط یکی از شاخه های روزنامه نگاری را تشکیل می دهد.

در علوم کشاورزی و رشته های زیست شناسی هم به معنای "گزارشگر" است مانند gene reporter ( گزارشگر ژنی )
A person who collects and reports news for newspapers, radio or television
معنی از کتاب آکسفورد ادونس☝️
Please give me like 😒
گزارش نویس
حسابرس، سرشما، آمارگیر
خبرنگار، گزارشگر. 📹📡📺
گزارش نگار ( بجای گزارشگر برای قاطی نشدن با گزارشگران ورزشی )
A person who gets news about some bad or good happens for the newspaper and something else
someone who gets news or writes about happenings for a newspaper radio or television
کشیدن
A person who operates a camera to make films or TV programs
some one ( 👧/👦/👨‍💼/👩‍💼 ) who gets news or
🎙 🎙 🎙 🎙
📰writed ✍about happenings for🗞anewspaper radio📻
📺or television
خبرنگار👨‍💼
some one gets report or news
someone who gets news or writes about happenings for a newspaper radio or television
خبر نگار
خبرنگار یا گزارشگر
به فارسی یعنی گزارشگر و گزارشگر کسی است که از چیزهای مختلف گزارش و به عبارتی نتیجه می گیرد و انها را در کاغذ می نویسد
گزارشگر، خبرنگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس