baseball

/ˈbeɪsbɒl//ˈbeɪsbɔːl/

معنی: بازی بیس بال
معانی دیگر: (امریکا - بیس بال) هر یک از بازیکنان روی پایگاه یا کوشا برای رسیدن به پایگاه، (ورزش) بازی بیس بال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a game played with a bat and ball by two teams of nine players each, the object being to score runs by advancing runners around four bases.
مشابه: ball

(2) تعریف: the ball used in this game.
مشابه: ball

جمله های نمونه

1. baseball bat
چوب بیس بال

2. an exhibition baseball game
بازی بیس بال نمایشی

3. major league baseball
لیگ عمده ی بیس بال

4. to throw a mean curve in baseball
در بیس بال،پرتاب توپ به گونه ای که گرفتن آن مشکل باشد

5. he pitched for ten years before retiring from baseball
پیش از کناره گیری از بیس بال ده سال گوی پران بود.

6. Baseball grew on me as I grew older.
[ترجمه گوگل]با بزرگتر شدنم بیسبال روی من رشد کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدم، بیس بال روم بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our baseball team chalked up another victory.
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما یک پیروزی دیگر به دست آورد
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما یه پیروزی دیگه رو به خاطر آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's really hot stuff at baseball.
[ترجمه گوگل]او در بیسبال چیزهای داغی دارد
[ترجمه ترگمان]اون تو بیسبال چیزای سکسیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rain dripped from the brim of his baseball cap.
[ترجمه گوگل]باران از لبه کلاه بیسبال او می چکید
[ترجمه ترگمان]از لبه کلاه his می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The baseball veteran loved to coach young players.
[ترجمه گوگل]این پیشکسوت بیسبال عاشق مربیگری بازیکنان جوان بود
[ترجمه ترگمان]بازیکن کهنه کار بیسبال دوست داشت بازیکنان جوان را مربی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They came to the baseball field to root for their school team.
[ترجمه گوگل]آنها به زمین بیسبال آمدند تا تیم مدرسه خود را ریشه کن کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به زمین بیسبال رسیدند تا برای تیم مدرسه شان ریشه بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The baseball game completely enthralled the crowd.
[ترجمه گوگل]بازی بیسبال جمعیت را کاملا مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]بازی بیسبال به طور کامل مردم را شیفته خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His excellence in baseball earned him a scholarship.
[ترجمه گوگل]برتری او در بیسبال باعث شد که او بورسیه تحصیلی بگیرد
[ترجمه ترگمان]برتری او در بیسبال باعث شد که او بورس تحصیلی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was on the baseball team.
[ترجمه گوگل]او در تیم بیسبال بود
[ترجمه ترگمان]اون تو تیم بیس بال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our baseball team routed the Sea Gull by a score of 15 to
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما مرغ دریایی را با امتیاز 15 بر شکست داد
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما نیز با امتیاز ۱۵ به گل Gull را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Dick fell for baseball when he was a little boy.
[ترجمه گوگل]دیک وقتی پسر بچه بود عاشق بیسبال شد
[ترجمه ترگمان]دیک وقتی پسر کوچکی بود به دست بیس بال افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Jake never played baseball like the other kids.
[ترجمه گوگل]جیک هرگز مثل بقیه بچه ها بیسبال بازی نکرد
[ترجمه ترگمان]جیک هیچ وقت مثل بقیه بچه ها بیسبال بازی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He's wearing a deeply unappealing baseball hat.
[ترجمه گوگل]او کلاه بیسبال بسیار نامطلوب بر سر دارد
[ترجمه ترگمان]اون کلاه بیسبال رو خیلی unappealing پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی بیس بال (اسم)
baseball, hardball

انگلیسی به انگلیسی

• type of game played with a bat and a ball and four stations that players must reach in order to score
baseball is a game played by two teams of nine players. each player hits a ball with a bat and then tries to run round four points on the field before the other team can get the ball back.

پیشنهاد کاربران

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیکاری نشستی اینهمه نظر گذاشتی !!!! کجا میخوای برسی کارهات
...
[مشاهده متن کامل]
صحیح نیست من ۲۳ سال سابقه تدریس حرفه ای زبان دارم چون رشته اولم زبان و ادبیات انگلیسی هست علاوه بر اون دوتا رشته دانشگاهی دیگه هم درس خوندم اونوقت در و دیوار رو پر کردی سه زبانه . !!! اصلا اینقدر وقتت خالیه و بیکار هستی که نشستی زوم خودت رو گذاشتی که روی پیشنهادات ما نظر گذاشتی اصلا کل آبادیس برای شما ببینیم چقدر برات واریز میشه به دلار . خوش باشی حرفه ای 🤣🤣🤐🤐

بیسبال
مثال: He plays baseball for his school team.
او برای تیم مدرسه اش بیسبال بازی می کند.
Baseball = سخت توپ
Softball = نرم توپ
baseball
baseball
baseball
a outdoor game between two teams of nine
players, in which players try to getpoints by hitting a ball and running around four BAS
با زی بیسبال
واژه baseball به معنای توپ بیسبال
واژه baseball به معنای توپ بیسبال به کار می رود. توپ بیسبال سفید، توپر و از جنس چوب پنبه و لاستیک است که روکشی از دو تکه چرم به هم دوخته شده دارد و برای بازی بیسبال از آن استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه baseball به معنای بیسبال
واژه baseball به ورزشی گفته می شود که مخصوصا در آمریکا بازی می شود. دو تیم با نه بازیکن با چوب بیسبال و توپ بازی می کنند. هر بازیکن سعی میکند توپ را ضربه بزند و بعد تا چهار بیس بدود قبل از اینکه تیم رقیب توپ را پس بگیرد.
به این نکته توجه کنید که این اسم غیرقابل شمارش است و s جمع نمی گیرد.
منبع: سایت بیاموز

1 - بازی بیس بال
2 - توپ بازی بیس بال

بازی بیس بال

بیس بال
noun a sport where you hit a ball with a bat then run around a diamond shape

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس