similar

/ˈsɪmələr//ˈsɪmələ/

معنی: مطابق، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، متشابه، قرین، یک دست، همسان
معانی دیگر: (تقریبا ولی نه کاملا) یکجور، مانند هم، هم آسا، مانسته، همگون، (هندسه) متشابه، همدیس، مانا (هم شکل ولی نه هم اندازه)، باستار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: similarly (adv.)
• : تعریف: having resemblance or likeness.
مترادف: alike, comparable, like
متضاد: different, disparate, dissimilar, distinct, divergent, diverse, unalike, unlike
مشابه: akin, allied, analogous, approximate, close, cognate, congruous, correspondent, corresponding, equivalent, kindred, matching, parallel, related

- Joan and Joanna are similar names.
[ترجمه شو] جون و جوانا نام های مشابهی هستند
|
[ترجمه Nadrina] جوآن و جوانا اسم هایی مشبه هستند
|
[ترجمه mika] جون و جوآنا نام های شبیه به هم دارند
|
[ترجمه گوگل] جوآن و جوانا نام های مشابهی هستند
[ترجمه ترگمان] جون و جوانا اسم مشابهی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The houses are quite similar to each other, but they're painted different colors.
[ترجمه محمد] خانه ها کاملا شبیه هم هستند . اما با رنگ های مختلفی رنگ امیزی شده اند
|
[ترجمه ز،ر] خانم ها کاملا شبیه به یکدیگر هستند، ولی رنگ های متفاوتی دارند
|
[ترجمه گوگل] خانه ها کاملا شبیه به یکدیگر هستند، اما رنگ های متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان] خانه ها کاملا شبیه هم هستند، اما رنگ های مختلفی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two songs are similar in style.
[ترجمه گوگل] این دو آهنگ از نظر سبک مشابه هستند
[ترجمه ترگمان] دو آهنگ شبیه به سبک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. similar triangles have equal angles
مثلث های همدیس دارای زوایای برابر هستند.

2. ships of similar construction
کشتی های دارای ساختار مشابه

3. to be similar
شباهت داشتن،همانند بودن

4. we have similar tastes
سلیقه های ما یکجور است.

5. those two sisters look similar but they are not exactly alike
آن دو خواهر شبیه هستند ولی کاملا مثل هم نیستند.

6. when wages went up, there was a similar rise in the price of food
وقتی مزدها بالا رفتند قیمت خوراک هم به طور مشابه بالا رفت.

7. he was advised not to drink whiskey and other similar drinks
به او توصیه شده بود از آشامیدن ویسکی و سایر مشروبات مشابه خودداری کند.

8. The findings are similar to those reported in previous studies.
[ترجمه گوگل]یافته ها مشابه یافته های گزارش شده در مطالعات قبلی است
[ترجمه ترگمان]یافته ها مشابه نتایج مطالعات قبلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mary's symptom is similar to Joseph's in some way.
[ترجمه گوگل]علائم مریم به نوعی شبیه به علائم یوسف است
[ترجمه ترگمان]علائم مری به نوعی شبیه به جوزف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's similar in size to a tomato.
[ترجمه مریم] این شبیه به اندازه ی یه گوجه فرنگیه
|
[ترجمه گوگل]از نظر اندازه شبیه گوجه فرنگی است
[ترجمه ترگمان]شبیه به یک گوجه فرنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My father and I have similar views on politics.
[ترجمه من و درم دیدگاه مشابهی در مورد سیاست داریم] من و دم دیدگاه مشبهی در مورد سیاست داریم
|
[ترجمه گوگل]من و پدرم دیدگاه های مشابهی در مورد سیاست داریم
[ترجمه ترگمان]من و پدرم دیدگاه های مشابهی در مورد سیاست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Educators try to put pupils of similar abilities into classes because they believe that this homogeneous grouping is advisable.
[ترجمه گوگل]مربیان سعی می کنند دانش آموزانی با توانایی های مشابه را در کلاس ها قرار دهند زیرا معتقدند این گروه بندی همگن توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]معلمان می کوشند تا دانش آموزان از توانایی های مشابه را در کلاس قرار دهند، زیرا آن ها معتقدند که این گروه بندی همگن توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The three portraits are remarkably similar.
[ترجمه گوگل]این سه پرتره به طرز چشمگیری شبیه هم هستند
[ترجمه ترگمان]این سه پرتره به طور قابل توجهی مشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pictures are similar, but there are subtle differences between them.
[ترجمه گوگل]تصاویر مشابه هستند، اما تفاوت های ظریفی بین آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تصاویر شبیه هم هستند، اما تفاوت های ظریفی بین آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We have similar tastes in music.
[ترجمه گوگل]ما در موسیقی سلیقه های مشابهی داریم
[ترجمه ترگمان]ما سلیقه مشابهی در موسیقی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This is similar to the example cited above.
[ترجمه گوگل]این شبیه به مثال ذکر شده در بالا است
[ترجمه ترگمان]این مشابه مثال ذکر شده در بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The two approaches are basically very similar.
[ترجمه گوگل]این دو رویکرد اساساً بسیار مشابه هستند
[ترجمه ترگمان]دو رویکرد اساسا بسیار مشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Similar sentiments were expressed by many politicians.
[ترجمه گوگل]احساسات مشابهی توسط بسیاری از سیاستمداران ابراز شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاستمداران نیز چنین احساساتی را ابراز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. To the layman all these plants look pretty similar.
[ترجمه گوگل]از نظر افراد عادی، همه این گیاهان بسیار شبیه به هم هستند
[ترجمه ترگمان]برای فرد عامی، همه این گیاهان بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطابق (صفت)
accordant, matching, according, conforming, relevant, similar, agreeing, correspondent, alike, alike in form, alike in shape, comformable, respondent

یکسان (صفت)
similar, identical, identic, equal, alike, akin, same, uniform, invariant

مشابه (صفت)
similar, alike, analogous, equivalent, resembling, homogeneous, semblable

شبیه (صفت)
similar, equal, alike, rival, like, same, analogous, quasi, papilionaceous, semblable

همانند (صفت)
similar, equal, alike, like, homological

مانند (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, looking like, comparable

متشابه (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, homologous, homonymous

قرین (صفت)
similar, like

یک دست (صفت)
slick, similar, uniform, flat, unmixed

همسان (صفت)
similar, homological, homologous

تخصصی

[برق و الکترونیک] مشابه، همانند
[فوتبال] شبیه –یکسان
[ریاضیات] متشابه، متجانس، مشابه، همانند، شبیه، مانا

انگلیسی به انگلیسی

• alike, having common qualities, comparable
if one thing is similar to another, they have features that are the same or are like each other.

پیشنهاد کاربران

مشابه، شبیه
مثال: The two paintings are similar in style.
دو تابلو در سبکشان مشابه هستند.
similar: حرف خودمانی
خداوکیلی این تلفظی که آبادیس داره چرته محظه. . .
معنی اش میشه مشابه
یک جمله با این کلمه
Germanys culture is almost similar to ours
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : similarity
✅️ صفت ( adjective ) : similar
✅️ قید ( adverb ) : similarly
شبیه بودن
مترادفش میشه like
تخصصی زمین شناسی:
جناغی هم سو متقارن
similar ( adj ) = parallel ( adj ) = analogous ( adj )
به معناهای:مشابه، یکسان، همانند، شبیه، نظیر، همسان، هم راستا، همسو
مثابه، همانند، مشابه
مشابه . . . همانند
remarkably similar
این ترکیب یک هم آیند پرکاربرد در زبان انگلیسی است.
بطور چشمگیری شبیه
فوق العلاده شبیه
هم جهت
شبیه
my new dress is similar to the one you bought last month
پیراهن جدید من شبیه آن است که تو ماه گذشته خریدی 😁😁
شبیه
مشابه، شبیه، همانند، مانند
Almost the same
شبیه. مشابه
یکسان، شبیه ، مثل ، مانند
some think are liks other things
همانند. یکسان. شبیه.
شبیه به هم
شبیه هم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس