application
/ˌæpləˈkeɪʃn̩//ˌæplɪˈkeɪʃn̩/
معنی: ضمیمه، استفاده، درخواست، کاربرد، استعمال، درخواست نامه، ممارست
معانی دیگر: مالیدن به، زدن به، چیز مالیدنی یا زدنی (به ویژه دارو)، تقاضا، تقاضانامه، فرم، پشتکار، سعی، مداومت، ربط، اطلاق، وابستگی
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of putting to use.
• مترادف: employment, exercise, operation, utilization
• مشابه: exertion, practice, praxis, usage, use
• مترادف: employment, exercise, operation, utilization
• مشابه: exertion, practice, praxis, usage, use
- Her job requires the application of her math skills.
[ترجمه حسین رحمانی] شغل او مستلزم استفاده از مهارت های ریاضی اوست|
[ترجمه گوگل] شغل او مستلزم استفاده از مهارت های ریاضی او است[ترجمه ترگمان] شغلش به کاربرد مهارت های ریاضی او نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the quality of being relevant or usable.
• مترادف: function, purpose, use
• مشابه: bearing
• مترادف: function, purpose, use
• مشابه: bearing
- Those are interesting facts, but they have no application to this matter.
[ترجمه محمد حیدری] آن حقایق ها جالب و جذاب هستند, ولی آن ها هیچ کاربردی برای این مشکل ندارند.|
[ترجمه محدثه فرومدی] این ها حقایق جالبی اند، اما هیچ کاربردی در این خصوص ندارند|
[ترجمه گوگل] اینها حقایق جالبی هستند، اما هیچ کاربردی در این مورد ندارند[ترجمه ترگمان] اینها واقعیت های جالب هستند، اما هیچ کاربردی برای این موضوع ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the act of laying on a substance or preparation, or the substance or preparation itself.
• مترادف: coat, coating, layer
• مشابه: covering, deposit, spread
• مترادف: coat, coating, layer
• مشابه: covering, deposit, spread
- After the first application of paint, he stepped back to look at his work.
[ترجمه محمد حیدری] پس از اولین استفاده از رنگ, او برای گشتن شغلش تامل کرد.|
[ترجمه محدثه فرومدی] پس از اولین رنگ زنی، قدم به عقب گذاشت تا کارش را نگاه کند|
[ترجمه سعید قربانی] پس از اولین دستی که دیوار را رنگ کرد ، قدمی عقب تر رفت تا نگاهی به کارش بیاندازد.|
[ترجمه گوگل] پس از اولین استفاده از رنگ، او به عقب رفت تا به کار خود نگاه کند[ترجمه ترگمان] بعد از اولین کاربرد رنگ، برگشت تا به کارش نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a request, usu. written, for admission, employment, or the like.
• مترادف: petition, request
• مشابه: covering, deposit, spread
• مترادف: petition, request
• مشابه: covering, deposit, spread
- She sent applications to several colleges.
[ترجمه سید] او درخواست نامش ( درخوسات تقاضای کارش ) را به چندین دانشگاه فرستاد|
[ترجمه گوگل] او برای چندین کالج درخواست ارسال کرد[ترجمه ترگمان] او برنامه هایی را برای چندین دانشکده فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He filled in the job application and handed it back to the receptionist.
[ترجمه سعید رمضانی] او درخواست شغل را پر کرد و آن را به مسئول پذیرش داد|
[ترجمه گوگل] او درخواست کار را پر کرد و به مسئول پذیرش تحویل داد[ترجمه ترگمان] او برنامه کار را پر کرد و آن را به متصدی پذیرش تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: diligent effort.
• مترادف: dedication, diligence, effort, sedulousness
• مشابه: devotion, industry, intensity, perseverance, persistence, pluck, spunk, stick-to-itiveness
• مترادف: dedication, diligence, effort, sedulousness
• مشابه: devotion, industry, intensity, perseverance, persistence, pluck, spunk, stick-to-itiveness
- He took pride in his daughter's application to her studies.
[ترجمه william] او به پشتکار دخترش به مطالعاتش افتخار می کرد|
[ترجمه گوگل] او به درخواست دخترش برای تحصیل افتخار می کرد[ترجمه ترگمان] او به کاربرد دخترش در مطالعات خود افتخار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: in computing, an application program.
جمله های نمونه
1. an application for employment
درخواست کار
2. an application form
درخواست کار
3. the application of an ointment
مالیدن مرهم
4. the application of cosmetics
بزک کردن
5. the application of paint to a wall
زدن رنگ به دیوار
6. the application of the title "doctor" to him is inappropriate
اطلاق عنوان ((دکتر)) به او نابجاست.
7. your application must be accompanied with three references
تقاضای شما باید همراه با سه توصیه نامه باشد.
8. a blank application form
فرم درخواست پر نشده
9. an oily application for dry skin
کرم چرب برای پوست خشک
10. fill this application and sign it on the bottom
این فرم را پر کنید و پای آن را امضا کنید.
11. i sent off my application yesterday
دیروز درخواست نامه ی خودم را فرستادم.
12. your suggestion has no application to this problem
پیشنهاد شما ربطی به این مسئله ندارد.
13. this job calls for the application of several skills
این کار مستلزم داشتن چندین مهارت است.
14. his son has both talent and application
پسرش هم استعداد و هم پشتکار دارد.
15. Attach a recent photograph to your application form.
[ترجمه گوگل]یک عکس اخیر را به فرم درخواست خود پیوست کنید
[ترجمه ترگمان]یک عکس جدید را به فرم درخواست خود وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک عکس جدید را به فرم درخواست خود وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The average turnaround for a passport application is six working days.
[ترجمه گوگل]متوسط گردش درخواست پاسپورت شش روز کاری است
[ترجمه ترگمان]میانگین برگشت برای درخواست پاسپورت، شش روز کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میانگین برگشت برای درخواست پاسپورت، شش روز کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Keys are available on application to the principal.
[ترجمه گوگل]کلیدها بر اساس درخواست برای مدیر اصلی در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]کلیدها برای کاربرد اصلی در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کلیدها برای کاربرد اصلی در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. His parole application is up for review next week.
[ترجمه گوگل]درخواست آزادی مشروط او هفته آینده مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]درخواست آزادی مشروط او برای بررسی هفته آینده آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درخواست آزادی مشروط او برای بررسی هفته آینده آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. I've put in an application to the college.
[ترجمه گوگل]من یک درخواست به کالج گذاشته ام
[ترجمه ترگمان]من برای دانشگاه ثبت نام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من برای دانشگاه ثبت نام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The application of new scientific discoveries to industrial production methods usually increases efficiency.
[ترجمه گوگل]استفاده از اکتشافات علمی جدید در روش های تولید صنعتی معمولا باعث افزایش کارایی می شود
[ترجمه ترگمان]کاربرد کشفیات علمی جدید به روش های تولید صنعتی معمولا کارایی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاربرد کشفیات علمی جدید به روش های تولید صنعتی معمولا کارایی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. I am pleased to tell you that your application for the post of Assistant Editor has been successful.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که به شما بگویم که درخواست شما برای پست دستیار ویرایشگر موفقیت آمیز بوده است
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که به شما می گویم که درخواست شما برای پست دستیار Editor موفقیت آمیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که به شما می گویم که درخواست شما برای پست دستیار Editor موفقیت آمیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. I attached a photo to my application form.
[ترجمه گوگل]من یک عکس به فرم درخواست خود پیوست کردم
[ترجمه ترگمان]من یک عکس به فرم درخواست خود ضمیمه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من یک عکس به فرم درخواست خود ضمیمه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. My application got lost in the post.
[ترجمه رویا] فرم درخواست من در پست گم شده است|
[ترجمه گوگل]درخواست من در پست گم شد[ترجمه ترگمان]درخواست من در پست از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Please enclose an SASE with your application.
[ترجمه گوگل]لطفاً SASE را به برنامه خود ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا پاکت تمبر شده خود را با برنامه خود محصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لطفا پاکت تمبر شده خود را با برنامه خود محصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript
استفاده (اسم)
gain, acquisition, use, usage, utilization, application, benefit, avail, beneficiary
درخواست (اسم)
suit, application, appeal, solicitation, request, demand, requisition, postulate
کاربرد (اسم)
use, usage, application
استعمال (اسم)
use, usage, application
درخواست نامه (اسم)
application
ممارست (اسم)
practice, application, assiduity
تخصصی
[حسابداری] کاربرد
[کامپیوتر] کاربرد- نگاه کنید به آپلیشن پروگرام - استفاده ؛ برنامه کاربردی ؛ کاربرد.
[برق و الکترونیک] کاربر
[نساجی] کاربرد - مورد استعمال - درخواست - تقاضا نامه - مداومت - پشتکار - کاربری
[ریاضیات] درخواست، عملکرد، پرسشنامه، اعمال، کاربرد، مورد استعامال، نگاشت، گسترش، کاربست، استعمال، اثر، تقاضانامه، کاربردی، استفاده، درخواست نامه
[آمار] کاربرد
[کامپیوتر] کاربرد- نگاه کنید به آپلیشن پروگرام - استفاده ؛ برنامه کاربردی ؛ کاربرد.
[برق و الکترونیک] کاربر
[نساجی] کاربرد - مورد استعمال - درخواست - تقاضا نامه - مداومت - پشتکار - کاربری
[ریاضیات] درخواست، عملکرد، پرسشنامه، اعمال، کاربرد، مورد استعامال، نگاشت، گسترش، کاربست، استعمال، اثر، تقاضانامه، کاربردی، استفاده، درخواست نامه
[آمار] کاربرد
به انگلیسی
• act of applying; request; implementation; persistence, diligence; (computer) computer program designed to perform a specific task for a user or other application (e.g. word processor, spreadsheet, web browser, etc.); preparation that soothes when applied to the skin, prepartion that has antiseptic or medicinal action when applied to the skin
an application for a job or a place at a college is a formal written request to be given the job or the place.
the application of a rule, piece of knowledge, or piece of equipment is the use of it in a particular situation.
application is hard work and concentration on what you are doing.
the application of something, for example a coat of paint or skin cream, is the act or process of putting it on to a surface.
an application for a job or a place at a college is a formal written request to be given the job or the place.
the application of a rule, piece of knowledge, or piece of equipment is the use of it in a particular situation.
application is hard work and concentration on what you are doing.
the application of something, for example a coat of paint or skin cream, is the act or process of putting it on to a surface.
پیشنهاد کاربران
کارکرد
برنامه
تقاضانامه رسمی و معمولا بصورت مکتوب برای چیزی
اعمال ( حقوقی )
تقاضا نامه/درخواست
نرم افزار، اپلیکیشن
از آنجا که اپلیکیشن یک برنامه کاربردی است که کارهای مختلف در آن و بوسیله ی با آن راه اندازی و اجرایی و استفاده می شود پیشنهاد می شود برابر �کارافزار� در ترجمه فارسی آن بکار رود.
( در برنامه های تلفن همراه ) کار افزار
Formal written request
حقوق : دادخواست
کارویژه
to become a member , fill out the application form
برای اینکه یکی از اعضا باشی این فرم درخواست را پر کن
برای اینکه یکی از اعضا باشی این فرم درخواست را پر کن
اجرا و بکارگیری
تمرین
نرم افزار
درخواست مبتنی بر موافقت
درخواست
کاربست
1 - درخواست، فرم تقاضا یا تقاضانامه برای چیزی مثل شغل، یک موقعیت در دانشگاه یا اجازه ی استفاده از چیزی
2 - کاربرد، استفاده
3 - ( کامپیوتر ) برنامه
این ها رایج ترین معانی هستند اما معانی دیگری هم دارد.
2 - کاربرد، استفاده
3 - ( کامپیوتر ) برنامه
این ها رایج ترین معانی هستند اما معانی دیگری هم دارد.
apply :درخواست میشه . یا ثبت نام
application :همون در خواست میشه با این تفاوت که ارسال شده و یا میخواد ارسال بشه
application :همون در خواست میشه با این تفاوت که ارسال شده و یا میخواد ارسال بشه
به کار گیری
کار سازه
Formal written request , esp for a job or a place in a school, club, etc
تمرکز، توجه کامل، تمرکز فکر - متمرکزکردن
تقاضا
application
دَرنامه
دَرنامه
دادخواست ( در حقوق )
کاربرد , استفاده ؛ درخواست ؛ برنامه
# the application of this research in the treatment of cancer
# the application of new technology to teaching
# I've sent off applications for four different jobs
# Have you completed your application form yet?
# the application of this research in the treatment of cancer
# the application of new technology to teaching
# I've sent off applications for four different jobs
# Have you completed your application form yet?
در حقوق مالکیت صنعتی تقاضانامه یا درخواست ثبت اختراع معنا میدهد
ورزیده ، کارپرداز ، به عنوان صفت وقتی که در کنار یک شغل یا سمت قرار می گیرد ، مانند Application Engineer به معنای مهندس ماهر ، مهندس ورزیده یا مهندس کارپرداز
مورد کاربرد
در فیلم me before you
یک کلمه استفاده شده به این شکل : beautiction
و وقتی دفنیشنش رو خوندم در دفنیشن نوشته بود یک قسمتی : the application of cosmetic
یعنی آرایش کردن 😇
یک کلمه استفاده شده به این شکل : beautiction
و وقتی دفنیشنش رو خوندم در دفنیشن نوشته بود یک قسمتی : the application of cosmetic
یعنی آرایش کردن 😇
Application دو تا معنی کاملا غیر مرتبط داره :
1. درخواست, داد خواست ( معمولا کتبی )
2. کاربرد، استفاده
البتهApp هم یعنی نرم افزار کاربری پس معنی سوم نیست و معادل شماره دو هست.
1. درخواست, داد خواست ( معمولا کتبی )
2. کاربرد، استفاده
البتهApp هم یعنی نرم افزار کاربری پس معنی سوم نیست و معادل شماره دو هست.
در دانش رایانه↩ کارافزار
اقدام
درخواست دادن، درخواست
بکارگیری
کار افزار
اطلاق
. The application of the title "doctor" to him is inappropriate
اطلاق عنوان "دکتر" به او نابجاست.
. The application of the title "doctor" to him is inappropriate
اطلاق عنوان "دکتر" به او نابجاست.
کاربرانه
استفاده عملی ( practical use )