harvest

/ˈhɑːrvəst//ˈhɑːvɪst/

معنی: نتیجه، محصول، حاصل، خرمن، هنگام درو، وقت خرمن، درو کردن و برداشتن
معانی دیگر: درو، برداشت (محصول)، فصل برداشت، فراورده ی سال، درو کردن، (محصول) برداشت کردن، بهره برداری کردن، پیامد، به دست آوردن، برخوردار شدن، گردآوری محصول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the gathering of ripe crops, the crops themselves or the amount so gathered, or the season in which they are gathered.
مترادف: crop
مشابه: autumn, fall, gathering, produce, yield

- Even small children helped out with the harvest of the crops.
[ترجمه Alireza] حتی کودکان کم سن و سال هم در برداشت محصولات کشاورزی کمک میکردند.
|
[ترجمه محمد] حتی بچه های کوچک در برداشت محصول کمک کردند.
|
[ترجمه گوگل] حتی بچه های کوچک در برداشت محصول کمک کردند
[ترجمه ترگمان] حتی بچه های کوچک هم با برداشت محصول کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a small harvest that year.
[ترجمه Alireza] اون سال ( میزان ) محصول اندک و ناچیز بود.
|
[ترجمه گوگل] آن سال برداشت کمی بود
[ترجمه ترگمان] آن سال محصول ناچیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We met at harvest five years ago.
[ترجمه Alireza] پنج سال پیش در موسم برداشت محصول همدیگر رو دیدیم.
|
[ترجمه گوگل] پنج سال پیش در هنگام برداشت با هم آشنا شدیم
[ترجمه ترگمان] ما پنج سال پیش در فصل درو با هم آشنا شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the product of an action, process, or event.
مشابه: crop, fruit, outcome

- The movement yielded a harvest of new ideas.
[ترجمه Alireza] این نهضت و جنبش حاصل ( باعث ) شکل گرفتن ایده های نو شد.
|
[ترجمه گوگل] این جنبش برداشتی از ایده های جدید را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] این جنبش برداشت ایده های جدید را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harvests, harvesting, harvested
(1) تعریف: to gather (ripe crops); pick or reap.
مترادف: gather, pick
مشابه: garner, glean, pluck, reap

- Farmers will harvest their corn soon.
[ترجمه Alireza] کشاورزان به زودی جهت برداشت غلات خود اقدام خواهند نمود.
|
[ترجمه گوگل] کشاورزان به زودی ذرت خود را برداشت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] کشاورزان بزودی غله خود را برداشت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to gather a crop from (a field or garden).
مشابه: pick, pluck, reap

- More workers were needed to harvest the fields.
[ترجمه Alireza] جهت دروی زمین ها به کارگران بیشتری نیاز بود.
|
[ترجمه گوگل] برای برداشت از مزارع به کارگران بیشتری نیاز بود
[ترجمه ترگمان] کارگران بیشتری برای برداشت مزارع مورد نیاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to gather (results).
مترادف: gather
مشابه: glean, reap

- She harvested three prizes at the fair.
[ترجمه Alireza] وی توانست سه جایزه ی جشنواره را از آن خود نماید.
|
[ترجمه گوگل] او سه جایزه در این نمایشگاه برداشت کرد
[ترجمه ترگمان] سه جایزه در بازار را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to gather ripe crops; pick or reap.
مترادف: reap

- The farmers are harvesting in their fields.
[ترجمه Alireza] کشاورزان بر سر زمین های خود در حال برداشت محصول هستند.
|
[ترجمه گوگل] کشاورزان در مزارع خود در حال برداشت محصول هستند
[ترجمه ترگمان] کشاورزان در حال برداشت در مزارع خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, for, or occurring at the time of the gathering of crops.

- The harvest crew is still out in the field.
[ترجمه Alireza] - گروه برداشت محصول هنوز بیرون از خانه های خود بر سر زمین هستند.
|
[ترجمه گوگل] خدمه برداشت هنوز در مزرعه هستند
[ترجمه ترگمان] تیم درو هنوز در این زمینه مشغول به کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you coming to the harvest dance?
[ترجمه Alireza] - داری به رقص برداشت محصول ( رقصی که تابستون ها پس از برداشت محصول انجام میشه ) میای؟
|
[ترجمه گوگل] به رقص برداشت می آیی؟
[ترجمه ترگمان] می خوای رقص درو باز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. farmers harvest their crops
کشاورزان محصولات خود را برداشت می کنند.

2. the harvest season
فصل درو

3. to harvest honey
عسل برداشت کردن

4. to harvest timber
(از جنگل) چوب بهره برداری کردن

5. to harvest wheat
گندم درو کردن

6. a bounteous harvest
محصول فراوان

7. a meager harvest
خرمن ناچیز

8. a plentious harvest
خرمن پر برکت

9. it was harvest and the farmers were very busy
فصل برداشت بود و کشاورزان سخت مشغول بودند.

10. they regularly harvest whales to keep their population down
آنان مرتبا نهنگ ها را شکار می کنند تا شمار آنها زیاد نشود.

11. the planting and harvest festivals of primitive people
اعیاد (وابسته به) کاشتن و درو در میان مردم بدوی

12. last year we had a good harvest
پارسال خرمن خوبی داشتیم.

13. their deeds yielded nothing but a harvest of shame and dishonor
اعمال آنان حاصلی جز شرم و بی آبرویی نداشت.

14. i remembered my own field and the harvest time
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

15. After the harvest, the peasants began to prepare the soil for seed.
[ترجمه گوگل]پس از برداشت محصول، دهقانان شروع به آماده سازی خاک برای بذر کردند
[ترجمه ترگمان]پس از برداشت محصول، کشاورزان شروع به آماده کردن خاک برای بذر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is time to gather in the harvest.
[ترجمه گوگل]زمان جمع آوری در برداشت است
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان جمع آوری محصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Another poor harvest could turn the country's economy upside down.
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را زیر و رو کند
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Villagers used to hold a great feast at harvest time.
[ترجمه گوگل]روستاییان در زمان برداشت محصول جشن بزرگی برپا می کردند
[ترجمه ترگمان]روستاییان برای برداشت محصول یک جشن بزرگ برگزار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Farmers are extremely busy during the harvest.
[ترجمه گوگل]کشاورزان در زمان برداشت به شدت مشغول هستند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در طی برداشت بسیار مشغول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Farmers are very busy during harvest.
[ترجمه گوگل]کشاورزان در زمان برداشت بسیار مشغول هستند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در طی برداشت بسیار مشغول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We had a good harvest this year.
[ترجمه گوگل]امسال برداشت خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان]امسال محصول خوبی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I hope that your harvest is abundant.
[ترجمه گوگل]امیدوارم برداشت شما زیاد باشد
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که برداشت محصول فراوان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. When will you harvest your wheat?
[ترجمه گوگل]چه زمانی گندم خود را درو می کنید؟
[ترجمه ترگمان]کی گندم شما را برداشت می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نتیجه (اسم)
resolution, rest, growth, conclusion, success, effect, hatch, result, sequence, sequel, corollary, consequence, outcome, upshot, harvest, outgrowth, sequela

محصول (اسم)
turnover, produce, fabric, crop, product, production, yield, vintage, proceeds, output, harvest

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

خرمن (اسم)
stack, shock, harvest

هنگام درو (اسم)
harvest

وقت خرمن (اسم)
harvest

درو کردن و برداشتن (فعل)
harvest

انگلیسی به انگلیسی

• reaping, gathering in of crops; time of the year when crops are gathered; amount of crops gathered in a season; outcome, product
reap, gather in ripe crops; catch, gather (fish)
the harvest is the gathering of a crop. singular noun here but can also be used as a verb. e.g. we harvested what we could before the rains came.
a crop is called a harvest when it is gathered.

پیشنهاد کاربران

بزرگ بازی، محصول
مثال: The farmers were busy with the harvest.
کشاورزان با برداشت محصول مشغول بودند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
### Harvest:
🌾 "Harvest" یعنی برداشت محصول و معمولاً با مزارع و کشاورزی مرتبطه. وقتی محصولات مثل گندم، جو، سیب زمینی یا حتی انجیر و انار از مزارع برداشت میشن، اونجا از "harvest" استفاده میشه.

...
[مشاهده متن کامل]

### مثال:
- Farmers harvest corn in the fall: کشاورزان در پاییز ذرت را برداشت می کنند.
### Result:
🎯 اما "result" یعنی نتیجه، عقب نشینی از یک فرایند یا عمل. وقتی به نتیجه ای که از یک فعالیت یا پروسه ای به دست میاریم اشاره داریم، از "result" استفاده میشه.
### مثال:
- The result of the game was a tie: نتیجه بازی مساوی بود.
- Studying hard will result in good grades: سخت خواندن به نتایج خوبی منجر میشود.
منبع AI CHATGPT4. 00

نتیجه، محصول
harvest ( v, n ) ( hɑrvəst ) =to cut and gather a crop =to catch a number of animals or fish to eat =to collect cells or tissue from sb's body for use in medical experiments
harvest
harvest: درو کردن
به کار رفتن.
یک بحثی که در پزشکی وجود داره، این هست که از چه زمانی به بعد میشه وقوع مرگ رو تایید کرد. با تایید شدن مرگ ( مثلا بعد از اعلام مرگ مغزی ) ، امکان harvest، یعنی استفاده از ارگان های سالم فرد مرگ مغزی شده برای پیوند به بیماران نیازمند فراهم میشه.
Second harvest میشه برداشت دوم یا نوبت دوم برداشت
• collect or obtain ( a resource ) for future use:
the research teams are leading the way in identifying new ways of harvesting the sun's energy.
Organ Harvesting
برداشت اعضای بدن یا جداسازی اعضای بدن
برداشت اندام حیاتی بدن از انسان های زنده است که چندین سال است در چین به طور مخفیانه و غیرقانونی صورت می گیرد. بسیاری از غربی های نیازمند برای دریافت اعضای بدن به چین می روند و می توانند عضو مورد نظر را که شامل قلب، کلیه، کبد، قرنیه، بندپی و … می شود را در زمانی کوتاه دریافت کنند. در چین، سرعتِ یافتن عضو گاهی کمتر از یک هفته است و این نشان می دهد افرادی هستند که از پیش برای این کار گزینش شده اند. این در حالی است که زمان انتظار در کشورهای دیگر چندین ماه یا حتی چند سال است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: wikipedia

موسم درو
درو کردن
جمع آوری کردن
harvest ( noun ) = محصول، برداشت، درو
harvest index = شاخص برداشت ، harvest loss = ضایعات برداشت ، harvest time = زمان درو یا برداشت ، harvest season= فصل برداشت
harvest ( verb ) = gather ( verb ) , crop ( verb )
...
[مشاهده متن کامل]

به معناهای برداشت کردن، جمع آوری کردن، گرد آوری کردن، بهره برداری کردن ( مثل بهره بردن از سود )
مثال: they were able to harvest the crop before the rain.
آن ها توانستند محصول را پیش از باران برداشت کنند.

شاید برداشت ثانویه. وقتی بار دوم محصول رو درو میکنن
صید کردن
به دام انداختن
درو کردن، کشت کردن
درو کردن
برداشت محصول
Gathering in of grain , crops, seed
به دام انداختن
to gather, catch, hunt, or kill ( salmon, oysters, deer, etc. ) for human use, sport, or population control
جمع کردن و گرفتن و شکار کردن و کشتن ( برخی از حیوان ها مثل گوزن، ماهی، . . . ) به منظور مصارف انسانی، تفریح، و یا کنترل جمعیت
درویدن
خرمن ماه
یعنی برداشت محصول
برداشت محصول
چیدن، برداشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس