yell

/ˈjel//jel/

معنی: صدا، ضجه، هلهله، نعره، نعره کشیدن، مثل خوک فریادکردن، فریاد زدن، جیغ زدن
معانی دیگر: فریاد، هوار، داد، نعره زدن، هوار کشیدن، داد زدن، با فریاد گفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: yells, yelling, yelled
• : تعریف: to scream out loudly, as in pain, anger, fright, surprise, or enthusiasm.
مترادف: cry, shout
متضاد: whisper
مشابه: bawl, bellow, call, cheer, clamor, holler, hoot, howl, hurrah, roar, scream, screech, shriek, squall, whoop, yelp, yowl

- He yelled when he bumped his head on the cabinet.
[ترجمه lili] او وقتی سرش به کابینت برخورد کرد، فریاد کشید
|
[ترجمه گوگل] وقتی سرش را به کابینت کوبید فریاد زد
[ترجمه ترگمان] وقتی سرش را به طرف کابینت تکان داد فریاد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The coach yelled at the player for incurring a penalty.
[ترجمه Sina] مربی سر بازیکنان فریاد کشید به خاطر از دست دادن پنالتی
|
[ترجمه Neli] مربی سربازیکن فریاد کشید برای موجب شدن یک پنالتی
|
[ترجمه گوگل] مربی به خاطر گرفتن پنالتی بر سر بازیکن فریاد زد
[ترجمه ترگمان] مربی به خاطر تحمیل جریمه به بازیکن فریاد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The patient was having a heart attack and the nurse yelled for a doctor.
[ترجمه گوگل] بیمار در حال سکته قلبی بود و پرستار فریاد می زد که دکتر
[ترجمه ترگمان] بیمار دچار حمله قلبی شده و پرستار برای دکتر نعره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fans stood up and yelled when the team scored.
[ترجمه گوگل] وقتی تیم به گل رسید، هواداران بلند شدند و فریاد زدند
[ترجمه ترگمان] وقتی تیم گل های تیم را به ثمر رساند، طرفداران از جا برخاستند و فریاد کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter loudly; scream; shout.
مترادف: cry, roar, scream, shout
مشابه: bawl, bellow, call, clamor, holler, hoot, howl, screech, shriek, whoop, yelp

- He yelled "I love you" as she drove off in her car.
[ترجمه گوگل] او فریاد زد "دوستت دارم"
[ترجمه ترگمان] وقتی تو ماشینش رانندگی می کرد، اون داد زد \"دوستت دارم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She yelled his name, but he couldn't hear her.
[ترجمه گوگل] نام او را فریاد زد، اما او نتوانست صدای او را بشنود
[ترجمه ترگمان] او نام او را فریاد زد، اما نمی توانست صدای او را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: yeller (n.)
(1) تعریف: a loud cry or shout; scream.
مترادف: cry, outcry, scream, shout
مشابه: bawl, bellow, holler, hoot, howl, roar, screech, shriek, squall, whoop, yelp, yowl

- He heard my yell and came running in to help.
[ترجمه گوگل] فریاد من را شنید و به کمک آمد
[ترجمه ترگمان] صدای فریاد مرا شنید و برای کمک آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a rhythmic cheer shouted or chanted by a group, esp. by students in schools or colleges to encourage athletic teams.
مترادف: cheer
مشابه: hurrah, whoop

- The students shouted one of their traditional yells as their team came onto the field.
[ترجمه گوگل] دانش‌آموزان یکی از فریادهای سنتی خود را با ورود تیمشان به زمین فریاد زدند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان یکی از فریادهای سنتی خود را به هنگام ورود تیم به زمین فریاد زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the yell of victory
نعره ی پیروزی

2. he didn't have the guts to yell at me
جرات نداشت سر من داد بزند.

3. This gave them a chance to yell.
[ترجمه گوگل]این به آنها فرصت داد تا فریاد بزنند
[ترجمه ترگمان]این به آن ها فرصت داد تا فریاد بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You don't have to yell; I can hear you.
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید فریاد بزنید؛ میتونم صداتو بشنوم
[ترجمه ترگمان]نباید داد بزنی، صداتو می شنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jeez, don't yell at me - I'm just telling you what she said!
[ترجمه گوگل]جیز، سر من داد نزن - من فقط به شما می گویم که او چه گفت!
[ترجمه ترگمان]به من داد نزن - فقط دارم بهت میگم که اون چی گفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you need me, just yell.
[ترجمه گوگل]اگر به من نیاز دارید، فقط فریاد بزنید
[ترجمه ترگمان] اگه بهم نیاز داشتی، فقط داد بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Please don't yell at me. " She began to sniffle.
[ترجمه گوگل]"لطفا سر من فریاد نزنید " او شروع به بو کشیدن کرد
[ترجمه ترگمان]\"لطفا به من فریاد نزنید\" او شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dan gave a yell of delight when Larsson scored.
[ترجمه مدرک طاهرفر] وقتی لارسون امتیاز گرفت دن فریاد خوشحالی زد
|
[ترجمه گوگل]وقتی لارسون گل زد، دن فریاد خوشحالی زد
[ترجمه ترگمان]دن، هنگامی که لارسون گل بازی را به ثمر رساند، فریاد شادی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Back off! There is no need to yell at me.
[ترجمه گوگل]بکش کنار! نیازی به فریاد زدن سر من نیست
[ترجمه ترگمان]! بکش عقب لازم نیست سرم داد بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Back off! There's no need to yell at me.
[ترجمه گوگل]بکش کنار! نیازی به فریاد زدن سر من نیست
[ترجمه ترگمان]! بکش عقب نیازی نیست سرم داد بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't yell at me like that!
[ترجمه گوگل]اینطور سرم فریاد نزن!
[ترجمه ترگمان]اینطوری سرم داد نزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I usually just let her yell until she runs out of steam.
[ترجمه گوگل]من معمولاً به او اجازه می دهم تا زمانی که بخارش تمام شود، فریاد بزند
[ترجمه ترگمان]من معمولا اجازه میدم داد بزنه تا اون بیرون بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't you yell at me like that!
[ترجمه گوگل]اینطور سرم فریاد نزن!
[ترجمه ترگمان]این جوری سرم داد نزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A great yell went up from the crowd. Liverpool had scored.
[ترجمه گوگل]فریاد بزرگی از میان جمعیت بلند شد لیورپول گل زده بود
[ترجمه ترگمان]فریادی بلند از جمعیت برخاست لیورپول امتیاز گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

ضجه (اسم)
cry, dole, scream, exclamation, howl, yell, squall, lament, wail, squeal, shriek, whoop, plaint, yawl, yammer

هلهله (اسم)
jubilation, yell, hosanna

نعره (اسم)
slogan, yell, vociferation

نعره کشیدن (فعل)
yell

مثل خوک فریادکردن (فعل)
yell

فریاد زدن (فعل)
cry, shout, bawl, scream, howl, yell, squall

جیغ زدن (فعل)
shout, scream, yell, yelp, shriek, yawp

انگلیسی به انگلیسی

• shout, scream, cry, shriek
shout, scream, cry, shriek
if you yell, you shout loudly, usually because you are excited, angry, or in pain.
a yell is a loud shout given by someone who is afraid or in pain.

پیشنهاد کاربران

جیغ زدن / فریاد زدن
مثال: The coach yelled at the players.
مربی به بازیکنان فریاد زد.
yell
شاید با " جار یا جیغ " همریشه باشد.
بنگرید ، دِگَرِشِ y به ج در : young به جَوان
دگرش L به ر در : call به قار ، قارقارِ کلاغ
اکثرا به معنی فریاد زدن و نعره کشیدن هست
اما دقت کنید که بسته به مکانش ممکنه معنی ضجه زدن و گریه کردن هم بده. . .
داد زدن هورا کشیدن
فریاد زدن
means shout or scream
داد زدن.
My papa yell at us.
پدرم سرِ ما داد زد

بپرس