ethics

/ˈeθɪks//ˈeθɪks/

معنی: اصول اخلاق
معانی دیگر: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رساله (یا مقاله و غیره) در زمینه ی کردار شناسی، علم اخلاق، ایین رفتار

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
مشتقات: ethicist (n.)
(1) تعریف: (used with a sing. verb) the branch of philosophy that deals with values pertaining to human conduct, such as good and bad or right and wrong actions and motives; moral philosophy.

(2) تعریف: (used with a sing. or pl. verb) the rules of conduct or moral principles of an individual or a group.
مشابه: moral, morality, principle

- Knowingly causing harm to a patient is a violation of the ethics of the medical profession.
[ترجمه گوگل] آسیب رساندن آگاهانه به بیمار، نقض اخلاق حرفه پزشکی است
[ترجمه ترگمان] ایجاد مزاحمت و صدمه زدن به یک بیمار، نقض اصول اخلاقی حرفه پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Though perhaps not strictly illegal, business ethics prevents the company from engaging in that type of practice.
[ترجمه گوگل] اگرچه شاید کاملاً غیرقانونی نباشد، اما اخلاق تجاری شرکت را از درگیر شدن در آن نوع عمل باز می دارد
[ترجمه ترگمان] اگر چه شاید به شدت غیر قانونی نباشد، اخلاق تجاری از شرکت در این نوع تمرین جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ethics is one of the main three parts of philosophy
کردارشناسی یکی از سه بخش عمده ی فلسفه است.

2. legal ethics
دستور رفتار وکلا

3. puritan ethics
کردارگان (اخلاقیت) پیوریتان

4. the ethics of slavery
کردارشناسی برده داری

5. the code of ethics of our profession
نظامنامه ی اخلاقیات (کردارگان) حرفه ی ما

6. in his talk he completely bypassed the question of ethics
در نطق خود اصلا به اخلاقیات اشاره ای نکرد.

7. Buddhist ethics are simple but its practices are very complex to a western mind.
[ترجمه گوگل]اخلاق بودایی ساده است، اما اعمال آن برای یک ذهن غربی بسیار پیچیده است
[ترجمه ترگمان]اخلاق بودایی ساده است اما اعمال آن بسیار پیچیده و پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A more telling criticism is that he reduces ethics to interpersonal relationships.
[ترجمه گوگل]انتقاد گویاتر این است که او اخلاق را به روابط بین فردی تقلیل می دهد
[ترجمه ترگمان]یک انتقاد دیگر این است که وی اخلاق را به روابط بین فردی کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ethics of journalism are much debated.
[ترجمه گوگل]اخلاق روزنامه نگاری بسیار مورد بحث است
[ترجمه ترگمان]اخلاق روزنامه نگاری بسیار مورد بحث است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ethics is a branch of philosophy.
[ترجمه گوگل]اخلاق شاخه ای از فلسفه است
[ترجمه ترگمان]اخلاق شاخه ای از فلسفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a question of the relation of ethics to economics.
[ترجمه گوگل]بحث رابطه اخلاق با اقتصاد است
[ترجمه ترگمان]این مساله مربوط به رابطه اخلاق با اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The doctor has been accused of violating professional ethics.
[ترجمه گوگل]این پزشک به نقض اخلاق حرفه ای متهم شده است
[ترجمه ترگمان]پزشک متهم به نقض اصول اخلاقی حرفه ای شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It boils down to a question of ethics.
[ترجمه گوگل]این به یک مسئله اخلاقی خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]این مساله به یک سوال اخلاقی مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ethics of his decision are doubtful.
[ترجمه گوگل]اخلاق تصمیم او مشکوک است
[ترجمه ترگمان]اخلاق تصمیمش متزلزل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Senator's conduct is being investigated by the Ethics Committee.
[ترجمه گوگل]رفتار سناتور توسط کمیته اخلاق در حال بررسی است
[ترجمه ترگمان]رفتار سناتور توسط کمیته اخلاق بررسی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Personal ethics and professional ethics sometimes conflict.
[ترجمه گوگل]اخلاق شخصی و اخلاق حرفه ای گاهی با هم تضاد دارند
[ترجمه ترگمان]اخلاق حرفه ای و اخلاق حرفه ای گاهی تعارض دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصول اخلاق (اسم)
ethics

انگلیسی به انگلیسی

• set of moral principles or values, principles of conduct governing an institution, or an individual

پیشنهاد کاربران

اخلاق
مثال: The company's ethics policy prohibits discrimination.
سیاست اخلاقی شرکت از تبعیض جلوگیری می کند.
The principles and standards of conduct that guide research practices and ensure the protection of participants’ rights and well - being. It involves considering issues such as informed consent, privacy, confidentiality, and avoiding harm.
...
[مشاهده متن کامل]

اصول و استانداردهای رفتاری که شیوه های تحقیق را هدایت می کند و حمایت از حقوق و رفاه شرکت کنندگان را تضمین می کند. این شامل در نظر گرفتن مسائلی مانند رضایت آگاهانه، حریم خصوصی، محرمانه بودن و اجتناب از آسیب است.
For example, a researcher conducting a study involving human participants must obtain their informed consent and protect their privacy.
In a discussion about research ethics, someone might say, “Ethical considerations are crucial in maintaining the integrity and trustworthiness of research. ”
A student studying psychology might write, “We followed ethical guidelines by obtaining informed consent from participants and ensuring their confidentiality. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-research/
ethics \ ˈe - thiks \ noun
1. motivation based on ideas of right and wrong
2. the philosophical study of moral values and rules
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ethicize
✅️ اسم ( noun ) : ethic / ethics
✅️ صفت ( adjective ) : ethical
✅️ قید ( adverb ) : ethically
Moral principles= اصول اخلاقی.
خلق و خوی
Ics پسوند بعد از علوم
ethics ( روان‏شناسی ) ==واژه بیگانه: ethicsواژه مصوب: اخلاقیاتتعریف: شاخه ای از فلسفه که به مطالعۀ محتوای دیدگاه های اخلاقی و طبیعت آنها می پردازد==ethics ( علوم دارویی ) ==واژه بیگانه: ethicsواژه مصوب: اخلاقیاتتعریف: شاخه ای از فلسفه که به مطالعۀ محتوای دیدگاه های اخلاقی و طبیعت آنها می پردازد==ethics ( فلسفه ) ==واژه بیگانه: ethicsواژه مصوب: اخلاقتعریف: مطالعه و پژوهش در باب اخلاق و اخلاقیات==ethics ( فلسفه ) ==واژه بیگانه: ethicsواژه مصوب: اخلاقتعریف: مطالعه و پژوهش در باب اخلاق و اخلاقیات==ethics ( فلسفه )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: اخلاق
تعریف: مطالعه و پژوهش در باب اخلاق و اخلاقیات

ethics
اصول اخلاقی، اخلاقیات، استانداردهای اخلاقی، استانداردهای رفتاری
corporate ethics
اخلاقیات اداری، استانداردهای اخلاقی و رفتاری شرکت
اصول اخلاق
ics پسوند اسم ساز ، اسم مفرد ساز، علم ساز است مثال physics علم فیزیک
Mathematicsعلم ریاضیات
Ethicsعلم اخلاق
علم اخلاق
اخلاقیات
اصول اخلاقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس