glove

/ˈɡləv//ɡlʌv/

معنی: دستکش
معانی دیگر: دستکش دار کردن، (ورزش) دستکش بکس (معمولا: boxing glove)، دستکش بیس بال، دستکش تولید کردن، (در بیس بال) توپ را با دستکش گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a covering for the hand, usu. made of cloth or leather and having separate sections for each finger and the thumb.

(2) تعریف: in baseball, a large padded leather glove with webbing connecting the finger and thumb sections, used by players in the field; baseball glove.

(3) تعریف: a large padded mitten worn by a boxer; boxing glove.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gloves, gloving, gloved
مشتقات: gloveless (adj.), glovelike (adj.)
(1) تعریف: to cover with or as if with a glove.

(2) تعریف: to provide or equip with gloves.

جمله های نمونه

1. a glove with a soft leather palm
یک دستکش که کف آن از چرم نرم است

2. an odd glove
یک لنگه دستکش

3. put on the glove
(عامیانه) مشت بازی کردن،بکس بازی کردن

4. hand in (or and) glove
در همکاری و همدلی کامل،کاملا متوافق

5. the discovery of the bloody glove implicated him in the murder
کشف دستکش خونین،قاتل بودن او را زیر سئوال برد.

6. he and his boss are hand and glove
او و اربابش کاملا با هم جور هستند.

7. She bent down to pick up her glove.
[ترجمه کوکی] او خم شد تا دستکش هایش را بردارد
|
[ترجمه گوگل]خم شد تا دستکش را بردارد
[ترجمه ترگمان]خم شد تا glove را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your sunglasses are in the glove compartment.
[ترجمه گوگل]عینک آفتابی شما در محفظه دستکش است
[ترجمه ترگمان] عینک آفتابی - ت تو قسمت دستکش ها هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Where is the mate to this glove?
[ترجمه گوگل]جفت این دستکش کجاست؟
[ترجمه ترگمان]رفیق این دستکش ها کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was found to be hand in glove with the enemy.
[ترجمه شان] اشکار شد که دست او در دست دشمن بوده است .
|
[ترجمه گوگل]معلوم شد که دست در دست دشمن است
[ترجمه ترگمان]پیدا بود که با دشمن دست و پنجه نرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She peeled off her glove to reveal a wedding ring.
[ترجمه گوگل]او دستکشش را در آورد تا حلقه ازدواجش را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]او دستکش ها را بیرون آورد تا حلقه ازدواج را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Where's my other glove?
[ترجمه گوگل]دستکش دیگر من کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این یکی دستکش دیگرم کو؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The UN inspectors work hand in glove with the Western intelligence agencies.
[ترجمه گوگل]بازرسان سازمان ملل متحد با سازمان های اطلاعاتی غربی همکاری می کنند
[ترجمه ترگمان]بازرسان سازمان ملل با نهاده ای اطلاعاتی غربی دست به دست در دستکش کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My dress fits like a glove.
[ترجمه گوگل]لباسم مثل دستکش میاد
[ترجمه ترگمان] لباس من مثل یه دستکش تنش می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was repairing a glove when I came in.
[ترجمه گوگل]او در حال تعمیر یک دستکش بود که من وارد شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی اومدم داخل یه دستکش رو تعمیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Kid - glove methods haven't worked it's time to get tough.
[ترجمه گوگل]بچه - روش های دستکش جواب نداده است، وقت آن است که سخت شوید
[ترجمه ترگمان]روش های glove به مرور زمان روش کار نکردن تا سخت بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستکش (اسم)
chevron, gloves, glove, gantlet

تخصصی

[نساجی] خارزنی پارچه - دستکش
[پلیمر] دستکش

انگلیسی به انگلیسی

• protective covering for the hand (against cold, dirt, etc.); padded covering for the hand (worn in boxing and other sports)
put gloves on; provide with gloves
a glove is a piece of clothing which covers your hand and wrist and has individual sections for each finger.

پیشنهاد کاربران

دستکش
مثال: She put on her gloves before going outside.
او دستکش هایش را قبل از خروج پوشید.
glove 4 ( n ) winter gloves
glove
glove 3 ( n ) work gloves
glove
glove 2 ( n ) protective rubber gloves
glove
glove 1 ( n ) surgical gloves
glove
دستکش

بپرس