vegetable

/ˈvedʒtəbl̩//ˈvedʒɪtəbl̩/

معنی: نبات، سبزی، گیاه، رستنی
معانی دیگر: گیاهی، نباتی، وابسته به گیاه، گیاه خوراکی (برگ خوراکی مانند اسفناج - ریشه ی خوراکی مانند سیب زمینی - میوه ی بته ای مانند گوجه فرنگی و بادمجان - دانه ی خوراکی مانند لوبیاسبز - ساقه ی خوراکی مانند کرفس)، تره بار، گیاه (در برابر: جانور یا مواد غیر آلی)، علف، سبزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a plant or part of a plant, such as spinach, carrots, or beans, that is used for food.

(2) تعریف: any living thing classified as a plant.

(3) تعریف: (informal) one who has suffered an injury or illness so serious that he or she is largely immobile and incapable of conscious mental activity.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: derived from or consisting of edible vegetables.

(2) تعریف: of or relating to a plant or plants.

جمله های نمونه

1. vegetable oil
روغن گیاهی

2. vegetable oil
روغن نباتی

3. vegetable soup
سوپ سبزی،آش

4. a vegetable plot
کرت سبزیکاری

5. meatless vegetable soup
سوپ سبزی بدون گوشت

6. the vegetable garden behind my house
محوطه ی سبزیکاری در پشت خانه ی من

7. the vegetable kingdom
عالم گیاهان،فرمانروی گیاهی

8. meat and vegetable stew
خورش قورمه سبزی

9. a can of vegetable oil
یک حلب روغن گیاهی

10. he has a vegetable garden in her backyard
او در فضای پشت منزلش سبزی کاری می کند.

11. spinach is a leafy vegetable
اسفناج یک سبزی برگ پهن است.

12. genuine persian rugs are made with vegetable dyes
فرش های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می سازند.

13. he ate three helpings of the vegetable dish all by himself
او به تنهایی سه پرس از خوراک سبزی را خورد.

14. Severe brain damage turned him into a vegetable.
[ترجمه قربانی] آسیب دیدگی شدید مغزی ، او را به زندگی نباتی تبدیل کرده.
|
[ترجمه Kimiya] آسیب دیدگی مغزیاو را به زندگی نباتی کشاند
|
[ترجمه گوگل]آسیب شدید مغزی او را به یک سبزی تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]آسیب شدید به مغز او را به سبزیجات تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They planned to visit a vegetable garden.
[ترجمه M] اون ها برای دیدن یک باغ سبزیجات برنامه ریزی می کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند از باغ سبزیجات بازدید کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند از یک باغ سبزیجات دیدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Meat stays in the gut longer than vegetable matter.
[ترجمه گوگل]گوشت بیشتر از مواد گیاهی در روده می ماند
[ترجمه ترگمان]گوشت بیشتر از مواد گیاهی در روده باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The potato is the most popular vegetable in Britain.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی محبوب ترین سبزی در بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی محبوب ترین سبزیجات در بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The main course was a vegetable stew.
[ترجمه گوگل]غذای اصلی خورش سبزی بود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز یک خوراک سبزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Vegetable oil is digestible and mineral oil is not.
[ترجمه گوگل]روغن نباتی قابل هضم است و روغن معدنی قابل هضم نیست
[ترجمه ترگمان]روغن گیاهی قابل هضم است و نفت معدنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We feed most of our vegetable parings to the guinea pigs.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر سبزیجات خود را به خوکچه هندی می خوریم
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر سبزیجات خودمون رو به خوکچه هندی غذا میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A vegetable stew can be perked up with a dash of chilli sauce.
[ترجمه گوگل]یک خورش سبزی را می توان با کمی سس فلفل میل کرد
[ترجمه ترگمان]یک خورش بادام زمینی را می توان با یک کاسه سس فلفل چیلی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Vegetable fats are healthier than animal fats.
[ترجمه گوگل]چربی های گیاهی سالم تر از چربی های حیوانی هستند
[ترجمه ترگمان]چربی های گیاهی سالم تر از چربی های حیوانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نبات (اسم)
candy, sugarplum, vegetable, plant, rock candy

سبزی (اسم)
greenery, vegetable, legume, verdure, greens

گیاه (اسم)
herb, herbage, vegetable, plant

رستنی (اسم)
herb, vert, herbage, vegetable, plant

تخصصی

[صنایع غذایی] سبزی، نبات

انگلیسی به انگلیسی

• plant, edible fruit of a plant; (informal) person having little or no brain activity (usually due to an injury)
consisting of or pertaining to vegetables
vegetables are plants such as cabbages, potatoes, and onions which you can cook and eat.
vegetable is used to refer to plants in general.
a vegetable is someone whose brain has been damaged and who is unable to move or think.

پیشنهاد کاربران

vegetable 2 ( n ) =a person who is physically alive but not capable of much mental or physical activity, e. g. Severe brain damage turned him into a vegetable.
vegetable
vegetable 1 ( n ) ( vɛdʒtəbl ) ( informal veggie ) =a plant or part of a plant that is eaten as food. Potatoes, beans, and onions are all vegetables
vegetable
گیاه. سبزی
not polite an offensive word for someone who is alive but who cannot talk or move because their brain is damaged
نه میوه و نه غلات، هر گیاه خوراکی به جز اینا.
ترجمه" سبزی"، کامل نیست چون سیب زمینی و گوجه فرنگی و هویج vegetable حساب میشن اما سبزی نیستن.
ترجمه "صیفی" هم کامل نیست، چون گوجه فرنگی و کاهو vegetable حساب میشن اما صیفی نیستن.
vegetable =سبزی
صیفی ( جات )
سبزیجاتی مثل کاهو، خیار، سیبزمینی، گوجه و. . . .
به افرادی که معلولیت ذهنی/جسمی دارن هم میگن که خیلی توهین آمیز و زشته.
اسم vegetable به معنای سبزیجات، سبزی یا گیاه خوراکی
اسم vegetable در فارسی به معنای سبزیجات ، سبزی یا گیاه خوراکی است. به یک گیاه یا بخش هایی از یک گیاه که برای انسان ها قابل خوردن باشد، vegetable یا سبزیجات گفته می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

vegetable soup ( سوپ سبزیجات )
a vegetable garden ( یک باغ سبزیجات )
منبع: سایت بیاموز

انواع سبزی
گیاه خوار. گیاه . سبزیجات. هر چی که گیاهی باشه مثل هویج . کاهو کلم . بادمجون
🥑🍆🥕
سبزی داشت
سبزیجات

سبزیجات
سبزیجات مانند کاهو، سبزی، هویج، کلم بروکلی، کلم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس