revenue

/ˈrevəˌnuː//ˈrevənjuː/

معنی: درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد
معانی دیگر: درآمد، بازده سرمایه گذاری، درآمد دولت (از محل مالیات ها و گمرک و غیره)، درآمد مالیاتی، عوارض، منبع درآمد، اداره ی مالیات ها، منافع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: income obtained from investment or property.
مترادف: income, return

- We used the revenue from the sale of our house to start a new business.
[ترجمه گوگل] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای راه اندازی یک تجارت جدید استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان] ما از درآمد حاصل از فروش خانه خود برای شروع یک کسب وکار جدید استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the monies obtained by government through taxation, used to pay public expenses.
مترادف: taxes

- The government spends part of its revenue on national defense.
[ترجمه گوگل] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه ترگمان] دولت بخشی از درآمد خود را صرف دفاع ملی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a government department instituted to collect public funds.
مترادف: exchequer, Treasury
مشابه: treasury

- Taxes are collected by the Inland Revenue.
[ترجمه گوگل] مالیات ها توسط سازمان درآمد داخلی جمع آوری می شود
[ترجمه ترگمان] مالیات ها توسط درآمد داخلی وصول می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a particular source of income.
مشابه: income

- The drought caused a dramatic decrease in crop revenues this year.
[ترجمه گوگل] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر درآمد محصولات کشاورزی در سال جاری شد
[ترجمه ترگمان] خشکسالی باعث کاهش چشمگیر عواید محصول در سال جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a revenue agent
مامور مالیات

2. the social services upon which public revenue is expended
درآمدهای عمومی که خرج خدمات اجتماعی می شود

3. Economy is in itself a source of great revenue.
[ترجمه گوگل]اقتصاد به خودی خود منبع درآمد زیادی است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به خودی خود منبعی از درآمد عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thrift is good revenue.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی درآمد خوبی است
[ترجمه ترگمان]Thrift درآمد خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The revenue from the farm could repay the initial outlay within three years.
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از مزرعه می تواند هزینه اولیه را ظرف سه سال بازپرداخت کند
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از مزرعه می تواند هزینه اولیه را ظرف سه سال بازپرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. France derives 16% of revenue from air freight.
[ترجمه گوگل]فرانسه 16 درصد درآمد را از حمل و نقل هوایی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]فرانسه ۱۶ درصد از درآمد حاصل از حمل و نقل هوایی را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A government's revenue and expenditure should be balanced.
[ترجمه گوگل]درآمد و هزینه های یک دولت باید متعادل باشد
[ترجمه ترگمان]درآمد و مخارج دولت باید متعادل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tax fraud costs the country millions in lost revenue.
[ترجمه علی] تقلب های مالیاتی به قیمت از دست رفتن میلیونی درآمد کشور تمام می شود
|
[ترجمه گوگل]تقلب مالیاتی میلیون ها ضرر از دست رفته کشور را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]تقلب مالیاتی میلیون ها دلار درآمد از دست رفته را هزینه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thrift is a great revenue.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی یک درآمد عالی است
[ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sparing is a great revenue.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی درآمد بسیار خوبی است
[ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Revenue from brown goods, including televisions and hi-fis, rose nearly 12 per cent.
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از کالاهای قهوه ای، از جمله تلویزیون و های-فای، نزدیک به 12 درصد افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از کالاهای قهوه ای از جمله تلویزیون و hi به حدود ۱۲ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What they owe to the Inland Revenue is small fry compared to the overall £ 2 million debt.
[ترجمه گوگل]آنچه آنها به درآمد داخلی بدهکار هستند در مقایسه با بدهی کلی 2 میلیون پوندی است
[ترجمه ترگمان]آنچه که آن ها به درآمد داخلی بدهکار هستند، در مقایسه با بدهی کلی ۲ میلیون دلاری، کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The revenue figures may be slightly exaggerated .
[ترجمه گوگل]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
[ترجمه ترگمان]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was found guilty of defrauding the Internal Revenue Service.
[ترجمه علی] او مجرم کلاهبرداری سرویس داخلی درآمد شناخته شد.
|
[ترجمه گوگل]او به اتهام کلاهبرداری از خدمات درآمد داخلی مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فریب دادن خدمات درآمد داخلی مجرم شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The revenue will be used to help pay for environmental improvements.
[ترجمه گوگل]این درآمد برای کمک به بهبود محیط زیست استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از این درآمد برای کمک به پرداخت هزینه برای بهبود محیط زیست استفاده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

سود سهام (اسم)
revenue, dividend

عایدی (اسم)
income, revenue, earnings, profits, gainings

بازده (اسم)
efficiency, revenue, turnover, yield, output

عملکرد (اسم)
operation, revenue, turnover, proceeds

تخصصی

[حسابداری] درآمد
[صنعت] عایدی، بازده، سود
[حقوق] عایدی فروش، درآمد مالیاتی
[ریاضیات] عواید دولتی، عایدی، دخل، درآمد، بهره وری

انگلیسی به انگلیسی

• income, return, gains; government income earned through taxation; government agency that collects tax monies; source of income
revenue is the money that a government or organization receives from people.
see also inland revenue.

پیشنهاد کاربران

درآمد
مثال: The company's revenue increased by 10% last quarter.
درآمد شرکت در سه ماه گذشته 10 درصد افزایش یافت.
۱. درآمد. عایدی ۲. درامد دولت
مثال:
We used the revenue from the sale of our house to start a new business.
ما از درآمد {و عایدی} حاصل از فروش خانه مان برای شروع یک تجارت جدید استفاده کردیم.
revenue = income = gains = taking
درآمد در امور مالی کل مقدار پولی است که یک شرکت یا فرد از فروش کالا یا خدمات به دست می آورد. به عنوان درآمد ناخالص نیز شناخته می شود.
درآمد با ضرب تعداد واحدهای فروخته شده در قیمت هر واحد محاسبه می شود.
دارایی، ثروت، منابع مالی، پول نقد
درصورتی که revenue را معادل درآمد درنظربگیریم برای ترجمه income که خودش شامل revenue و gain هست به مشکل میخوریم. می توان به جای revenue از واژه دخل ( مقابل خرج ) یا درآمدِ عملکرد استفاده کرد و معادله زیر را داشت.
income=revenue gain
درآمد= دخل عایدی
درآمد ( دولت , شرکت )
# Taxes provide most of the government's revenue
# Tourist revenue is now our principal source of wealth
# The company's annual revenues rose by 30%
Noun - uncountable :
درآمد مالیاتی دولت
بازده و درامد
عایدی _ درآمد
عملکرد - بازده - درآمد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس