noun

/ˈnaʊn//naʊn/

معنی: اسم، نام، موصوف
معانی دیگر: (دستورزبان) اسم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in grammar, a word that names a person, place, thing, condition, or quality, that usu. has plural and possessive forms, and that functions as the subject of a sentence or as the object of a verb or preposition.
صفت ( adjective )
مشتقات: nounal (adj.), nounless (adj.)
(1) تعریف: of a noun.

(2) تعریف: resembling a noun.

جمله های نمونه

1. collective noun
اسم جمع

2. common noun
اسم عام

3. proper noun
اسم خاص

4. verbal noun
اسم فعل

5. countable noun
(دستور زبان) اسم شمارش پذیر

6. generic noun
(زبان شناسی) اسم جنس

7. concrete and abstract noun
اسم ذات و اسم معنی

8. the word "crowd" is a collective noun
واژه ی "crowd" اسم جمع است.

9. the verb "burgle" is a back-formation from the noun "burglar"
فعل burgle از اسم burglar پس سازی شده است.

10. Is this noun in the nominative?
[ترجمه گوگل]آیا این اسم به صورت اسمی است؟
[ترجمه ترگمان]این اسم تو the؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An example of a countable noun is 'table', and an example of an uncountable noun is 'money'.
[ترجمه نگارستان] یک مثال برای اسم قابل شمارش 'میز' است. اسم غیر قابل شمارش مثل 'پول'. ( پول رو مقدارش رو میگن و نه تعداد )
|
[ترجمه گوگل]یک مثال از یک اسم قابل شمارش «جدول» و یک مثال از یک اسم غیرقابل شمارش «پول» است
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از یک اسم countable یک جدول است، و یک مثال از یک اسم غیرقابل شمارش پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please underline the noun clauses in the passage.
[ترجمه گوگل]لطفا زیر جملات اسمی موجود در قسمت زیر خط بکشید
[ترجمه ترگمان]لطفا بنده ای اسمی را در راهرو ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In "The boy runs", boy is a singular noun and runs agree with it in number.
[ترجمه نگارستان] در "پسر میدود"، پسر اسم مفرد است و دویدن معنی تعدد میدهد
|
[ترجمه حسین] در ( پسر می دود ) پسر یک اسم مفرد است و دویدن هم با تعداد انها موافق است.
|
[ترجمه گوگل]در «پسر می دود» پسر اسم مفرد است و اجراها از نظر تعداد با آن موافق هستند
[ترجمه ترگمان]در \"پسر می دود\"، پسر یک اسم منحصر به فرد است و با آن موافق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An adjective must agree with its noun in mumber and case.
[ترجمه گوگل]یک صفت باید در mumber و case با اسم خود موافق باشد
[ترجمه ترگمان]یک صفت باید با اسم خود در mumber و case به توافق برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An attributive noun functions as an adjective.
[ترجمه گوگل]یک اسم اختصاصی به عنوان صفت عمل می کند
[ترجمه ترگمان]یک اسم attributive به عنوان صفت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The word " person " is a countable noun.
[ترجمه گوگل]کلمه شخص یک اسم قابل شمارش است
[ترجمه ترگمان]کلمه \"فرد\" اسم countable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسم (اسم)
title, appellation, designation, name, noun, appellative, vocable, nomen

نام (اسم)
title, appellation, fame, name, noun, appellative, first name, nomenclature, renown, compellation, nomen

موصوف (اسم)
noun

انگلیسی به انگلیسی

• part of speech used for persons places objects and conditions (grammar)
in grammar, a noun is a word used to refer to a person, a thing, or an abstract idea such as a feeling or quality.

پیشنهاد کاربران

Abstract noun
اسم معنی
Concrete noun
اسم ذات
عالی
وخوشم اومد
اسم : که انواعی دارد
regular noun
irregular noun
possessive noun
countable noun
uncountable noun
non countable
noun ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: اسم
تعریف: یکی از انواع کلمه دال بر فرد یا شیء یا عمل و وضعیت، با قابلیت هایی مانند جمع بسته شدن و توصیف شدن با صفت و قرار گرفتن در جایگاه فاعل یا مفعول
اسم
One of several Big floors in a building

بپرس