jewish

/ˈdʒuːˌɪʃ//ˈdʒuːɪʃ/

معنی: یهودی، موسوی
معانی دیگر: وابسته به جهودان و مذهب یهود، جهود، کلیمی، یهودیت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: Jewishness (n.)
(1) تعریف: of or pertaining to Jews, their customs, or their religion.

(2) تعریف: (informal) Yiddish.

جمله های نمونه

1. The Torah is the basis for all the Jewish laws and their moral code .
[ترجمه گوگل]تورات اساس همه قوانین یهود و قوانین اخلاقی آنهاست
[ترجمه ترگمان]تورات پایه تمام قوانین یهودیان و قوانین اخلاقی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slowly Jewish communities were reconstituted and Jewish life began anew.
[ترجمه گوگل]به تدریج جوامع یهودی بازسازی شدند و زندگی یهودیان از نو آغاز شد
[ترجمه ترگمان]جوامع یهودی به آرامی دوباره تشکیل شدند و زندگی یهودیان دوباره آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many Jewish people settled in the Lower East Side.
[ترجمه گوگل]بسیاری از یهودیان در قسمت پایین شرقی ساکن شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم یهودی در بخش خاور میانه ساکن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The family always observes the Jewish festivals.
[ترجمه گوگل]خانواده همیشه عیدهای یهودی را برگزار می کنند
[ترجمه ترگمان]این خانواده همیشه جشن های یهودیان را برگزار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The only reason we leafleted on the Jewish New Year was because more people than usual go to the synagogue on that day.
[ترجمه گوگل]تنها دلیلی که برای سال نو یهودیان اعلامیه می دادیم این بود که در آن روز افراد بیشتری از حد معمول به کنیسه می رفتند
[ترجمه ترگمان]تنها دلیلی که در سال نو یهود اتفاق افتاد این بود که افراد بیشتری نسبت به معمول در آن روز به کنیسه رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. South Florida has a large Jewish population.
[ترجمه گوگل]فلوریدا جنوبی جمعیت زیادی از یهودیان دارد
[ترجمه ترگمان]جنوب فلوریدا جمعیت یهودیان زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. New York has one of the largest Jewish communities in the world.
[ترجمه گوگل]نیویورک دارای یکی از بزرگترین جوامع یهودی در جهان است
[ترجمه ترگمان]نیویورک یکی از بزرگ ترین جوامع یهودی در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The coin bears a Jewish symbol.
[ترجمه گوگل]این سکه دارای یک نماد یهودی است
[ترجمه ترگمان]سکه یک نماد یهودیان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The family were deeply involved in Jewish culture.
[ترجمه گوگل]این خانواده عمیقاً درگیر فرهنگ یهودی بودند
[ترجمه ترگمان]خانواده عمیقا در فرهنگ یهودیان دخالت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The President is very popular with Jewish voters.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در بین رای دهندگان یهودی بسیار محبوب است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با رای دهندگان یهودی بسیار محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a large black/white/Jewish community living in this area.
[ترجمه گوگل]یک جامعه بزرگ سیاه/سفید/یهودی در این منطقه زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]یک جامعه یهودی سفید \/ سفید وجود دارد که در این منطقه زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Jewish feast of Passover began last night.
[ترجمه گوگل]جشن عید فصح یهودیان از شب گذشته آغاز شد
[ترجمه ترگمان]جشن یهودی عید فطیر شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He descended from Jewish stock.
[ترجمه گوگل]او از نسل یهودی بود
[ترجمه ترگمان] از سهام یهودیه اومده پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Millions of Jewish people were exterminated in concentration camps in the Second World War.
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از یهودیان در اردوگاه های کار اجباری در جنگ جهانی دوم نابود شدند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر یهودی در اردوگاه های concentration در جنگ جهانی دوم نابود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Jewish nation is scattered around the world.
[ترجمه گوگل]ملت یهود در سراسر جهان پراکنده است
[ترجمه ترگمان]ملت یهود در سراسر جهان پراکنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یهودی (صفت)
hebrew, jewish

موسوی (صفت)
hebrew, jewish

انگلیسی به انگلیسی

• yiddish (informal)
of or pertaining to the jewish religion; of jewish descent; yiddish (informal)
jewish means belonging or relating to the religion of judaism or to its followers.

پیشنهاد کاربران

یهودی، مربوط به یهود
مثال: He is of Jewish descent.
او اهل نژاد یهودی است.
یهودی - کلیمی

بپرس