remain

/rəˈmeɪn//rɪˈmeɪn/

معنی: اثر باقی مانده، باقی ماندن، اقامت کردن، ماندن
معانی دیگر: به جا ماندن، (هنوز) وجود داشتن، پس ماندن، پا برجا ماندن، موجود بودن، ادامه دادن، (هنوز) بودن، مانده، درجمع بقایا

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: remains, remaining, remained
(1) تعریف: to continue without a change in quality or state.
مترادف: abide, continue, dwell, last, persist, stay
مشابه: bide, endure, hold, linger, obtain, persevere, rest, rest, stand, subsist

- Even after their divorce they remained friendly.
[ترجمه سمیه] رابطه آنها حتی پس از طلاق دوستانه باقی ماند
|
[ترجمه هادی] آن دو پس از طلاق نیز، ارتباط دوستانه ای با هم داشتند
|
[ترجمه گوگل] حتی پس از طلاق آنها دوستانه باقی ماندند
[ترجمه ترگمان] آن ها حتی پس از طلاق دوستانه باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor told him to remain in bed and get some rest.
[ترجمه گوگل] دکتر به او گفت که در رختخواب بماند و کمی استراحت کند
[ترجمه ترگمان] دکتر به او گفت که در رختخواب بماند و استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The old house was shut up and remained so for years.
[ترجمه آسمان] خانه قدیمی بسته بود و برای سالها باقی ماند.
|
[ترجمه آسمان] خانه قدیمی بود و بر ای سالها بسته باقی ماند.
|
[ترجمه محمدرضا] خانه قدیمی بسته بود و برای سال ها ( بسته ) باقی ماند.
|
[ترجمه گوگل] خانه قدیمی بسته شد و سال ها به همین شکل باقی ماند
[ترجمه ترگمان] خانه قدیمی بسته بود و سال ها می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stay or be left in the same place after others have gone.
مترادف: abide, linger, stay, tarry
متضاد: depart
مشابه: survive, wait

- We remained by the car while the others hitchhiked into town.
[ترجمه گوگل] ما در کنار ماشین ماندیم در حالی که بقیه با اتوتوپ وارد شهر شدند
[ترجمه ترگمان] ما در اتومبیل باقی ماندیم در حالی که بقیه وارد شهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Out of all those oranges we bought, only two remain.
[ترجمه آسمان] از آن همه پرتقال که ما خریده بودیم. فقط دو تا باقی ماند.
|
[ترجمه Hh] از آن همه پرتقال که خریدیم فقط دوتا باقی مانده است
|
[ترجمه گوگل] از آن همه پرتقال که خریدیم، فقط دو عدد باقی مانده است
[ترجمه ترگمان] از آن پرتقال ها که خریده بودیم، فقط دو نفر باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be left as still to be seen, said, or in some way acted upon.
مشابه: abide, exist

- Who will win remains to be seen.
[ترجمه آسمان] چه کسی برنده خواهد شد تا دیده شود.
|
[ترجمه سمیه] باید دید چه کسی برنده خواهد شد ( باقی خواهد ماند )
|
[ترجمه گوگل] باید دید چه کسی برنده خواهد شد
[ترجمه ترگمان] چه کسی برنده خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Three trees remain to be planted.
[ترجمه S.A.Z.rt.7600] سه درخت مانده تا کاشته شود
|
[ترجمه گوگل] سه درخت برای کاشت باقی مانده است
[ترجمه ترگمان] سه درخت باقی خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. remain dumb and write no more poems
بی سخن بمان و دیگر شعر ننویس.

2. remain here till i return
اینجا بمان تا برگردم.

3. remain in force
به قوت خود باقی ماندن

4. girls remain virgin until they are married
دخترها تا زمانی که ازدواج کنند باکره می مانند.

5. to remain healthy, we have to exercise daily
برای تندرست ماندن باید هر روز ورزش کنیم.

6. to remain within measure
از حد تجاوز نکردن

7. . . . shall remain in absolute ignorance for ever
. . . در جهل مرکب ابدالدهر بماند

8. we must remain within the parameters of the budget
بایستی از پراسنجه های بودجه فراتر نرویم.

9. he preferred to remain anonymous
او ترجیح داد که گمنام باقی بماند.

10. her love will remain in my heart still
عشق او همیشه در دلم باقی خواهد ماند.

11. it will always remain a hanging question for me
آن همیشه برای من پرسش بی جوابی خواهد بود.

12. she chose to remain here
او به میل خودش اینجا ماند.

13. this disease can remain latent for years
این بیماری می تواند سال ها در کمون باشد.

14. his blood pressure must remain constant at all times
فشار خون او باید همیشه یک جور باقی بماند.

15. it pleased him to remain
دلش خواست بماند.

16. the city's ruins still remain
خرابه های شهر هنوز باقی است.

17. the secrets of creation will always remain unknown to mankind
اسرار خلقت برای بشر همیشه ناشناخته خواهد بود.

18. those who become catholic priests must remain celibate
کسانی که کشیش کاتولیک می شوند باید مجرد بمانند.

19. his resolution is not to resign, but to remain and fight
قصد او این نیست که استعفا بدهد بلکه می خواهد بماند و مبارزه کند.

20. the man who saved their lives prefers to remain nameless
مردی که جان آنها را نجات داد ترجیح می دهد که گمنام باقی بماند.

21. the surest way to prevent aggression is to remain strong
مطمئن ترین راه جلوگیری از تجاوز نیرومند باقی ماندن است.

22. they sold the future of their country just to remain in power
آنان فقط برای حفظ قدرت خود آینده ی کشور را به ثمن بخس فروختند.

23. She was too elderly and infirm to remain at home.
[ترجمه گوگل]او خیلی مسن و ناتوان بود که نمی توانست در خانه بماند
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن پیر و ناتوان بود که در خانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The details of his life remain obscure .
[ترجمه گوگل]جزئیات زندگی او همچنان مبهم است
[ترجمه ترگمان]جزئیات زندگی او مبهم مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Despite threats of strike action, the management remain hopeful that an agreement can be reached.
[ترجمه گوگل]علیرغم تهدید به اقدام اعتصابی، مدیریت همچنان امیدوار است که بتوان به توافق رسید
[ترجمه ترگمان]علی رغم تهدیدهای اقدام اعتصاب، مدیریت همچنان امیدوار است که یک توافقنامه حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The answers to these questions remain as elusive as ever.
[ترجمه گوگل]پاسخ به این سوالات مانند همیشه مبهم باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]پاسخ به این سوالات تا به حال مبهم باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. My trousers won't remain up; I've lost so much weight.
[ترجمه گوگل]شلوار من بالا نخواهد ماند من خیلی وزن کم کردم
[ترجمه ترگمان]شلوار من بالا نمی رود من وزن زیادی از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The president will remain in office until the official handover in April.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور تا زمان تحویل رسمی در آوریل در سمت خود باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تا زمان تحویل رسمی در ماه آوریل در دفتر خود باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He will remain head of state during the period of transition to democracy.
[ترجمه گوگل]او در دوره گذار به دموکراسی رئیس دولت باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]او در طول دوره انتقال به دموکراسی به عنوان رئیس دولت باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Some of the most important questions remain unanswered.
[ترجمه گوگل]برخی از مهمترین سوالات بی پاسخ مانده است
[ترجمه ترگمان]برخی از مهم ترین پرسش ها همچنان بی پاسخ مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اثر باقی مانده (اسم)
remain, hangover

باقی ماندن (فعل)
stay, remain

اقامت کردن (فعل)
remain

ماندن (فعل)
settle, abide, stay, remain, be, stand, subsist, stall, lie, hang up

تخصصی

[فوتبال] باقی مانده
[مهندسی گاز] ماندن، اقامت کردن، مانده
[ریاضیات] باقی ماندن، سایر

انگلیسی به انگلیسی

• stay, abide; continue, go on
to remain in a particular state means to stay in that state and not change.
if you remain in a place, you stay there and do not move away.
if something remains, it still exists.
if something remains to be done, it has not yet been done.
if you say that something remains to be seen, you mean that it is not at all certain what will happen.
the remains of something are the parts of it that are left after most of it has been used up, taken away, or destroyed.
remains are objects and parts of buildings from an earlier period of history, usually found in the ground.

پیشنهاد کاربران

ماندن، باقی ماندن
مثال: Only a few items remain on the shopping list.
فقط چند مورد از لیست خرید باقی مانده است.
Everyone, stay where you are and remain calm.
همه سر جای خود بمانند و سعی کنند آرام باشند.
Only Meggie and Justine suspected he would want to remain in Italy
تنها مگی و جاستین به این که بخواهد همچنان در ایتالیا بماند، شک داشتند.
تفاوت remain و stay:
�remain� رسمی تر است و عمدتاً به �ادامه وضعیت علی رغم توجه دیگران به انجام کار دیگری� اشاره می کند، در حالی که �stay� بیشتر در مورد حضور در یک مکان است
remain: باقی ماندن
منافات نداشتن با
همچنان . . . بودن
پیشنهاد واژه در دانش مزداهیک ( ریاضی ) : ( پی مانده/پی ماندَن ) = ( باقی مانده/باقی ماندن )
پارسی/آلمانی/انگلیسی
پی مانده/remainder / Rest
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی/ آلمانی / انگلیسی
پی ماندَن/ to remain /uebrigbleiben ، bleiben

وَستَرَکیدن .
وسترک. [ وَ رَ / وَ ت َ رَ ] ( اِ ) وسترنگ. بن گل سرخ که پس از افتادن برگهای گل باقی مانده و سرخ میگردد.
Everybody remained silent when when they heard what she said
همه خاموش ( ساکت ) موندن وقتی شنیدن اون چی گفت.
حفظ کردن
درلباسشویی
اقامت کردن
( هنوز ) وجود داشتن. . . . . . ( هنوز ) بودن
the focus of talks remains the worsening security situation in Afghanistan
( هنوز ) بودن
stay
هنوز در ( جایی، مرحله ای و. . . ) قرار داشتن
بر جا نمی ماند
حد
از حد خود بالا نرفتن
پایبند بودن
the children remained at home after their mother left
ناتمام
نمونه ای چیزی
پابرجا بودن
جایی یا در وضعیتی باقی ماندن
ادامه داشتن
کاری انجام نشده مانده
همچنان ( در شرایطی بودن )
پافشاری کردن، اصرار کردن
باقی ماندن، هنوز باقی ماندن
باقی ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس