flame

/ˈfleɪm//fleɪm/

معنی: تب و تاب، تابش، الو، شعله، شورعشق، شعله زدن، زبانه کشیدن
معانی دیگر: زبانه(ی آتش)، آفرازه، وخشه، تابا، ورزم، لخچه، گر، شعله مانند، وخشه سان، الو سان، درخشان، احساس قوی، عشق، فزون خواست، شرار، معشوقه (معشوق)، دلدار، جانان، نگار، ریکا، شعله کشیدن، شعله ور شدن، الو گرفتن، گر گرفتن، سرخ شدن، هیجان زده شدن، هیجان از خود بروز دادن، (خوراک پزی) خوراک را به الکل آغشتن و شعله ور کردن (برای گرم سازی و قشنگی)، با شعله سوزاندن، تحت حرارت شعله قرار دادن، شخیدن، زبانه اتش، مشتعل شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ignited gas and vapor that rises from a burning object and is visible as brightly colored, wavering light.
مشابه: blaze, burning, fire, flare, flash, gleam, light, spark

(2) تعریف: (often pl.) the state of something that is burning.
مشابه: conflagration, fire

- The building is in flames.
[ترجمه Ryoko] ساختمان در آتش میسوزد
|
[ترجمه گوگل] ساختمان در شعله های آتش است
[ترجمه ترگمان] ساختمان آتش گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anything that resembles a flame in its shape, color, brilliance, or the like.
مشابه: blaze, fire, glow, radiance

(4) تعریف: any strong or intense feeling; passion.
مترادف: ardor, fervor, heat, passion
مشابه: excitement, fire, intensity, warmth, zeal

- the flame of hatred
[ترجمه Ryoko] شعله تنفر
|
[ترجمه گوگل] شعله نفرت
[ترجمه ترگمان] شعله نفرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (informal) someone who is or was loved; sweetheart.
مترادف: lover, sweetheart
مشابه: beau, boyfriend, girlfriend, inamorata

- an old flame
[ترجمه Ryoko] شعله ای قدیمی
|
[ترجمه حامد امیرزاده] عشق قدیمی
|
[ترجمه گوگل] یک شعله قدیمی
[ترجمه ترگمان] یک شعله قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flames, flaming, flamed
(1) تعریف: to burst into or produce flames; burn.
مترادف: blaze, burn, kindle
مشابه: fire, flare, ignite, light

(2) تعریف: to redden or glow.
مترادف: glow, redden
مشابه: blaze, blush, burn, flush, radiate, shine

- His face flamed with anger.
[ترجمه گوگل] صورتش از عصبانیت شعله ور شد
[ترجمه ترگمان] چهره اش از خشم زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to experience any strong emotion.
مترادف: burn
مشابه: fume, seethe, simmer

- She flamed with resentment.
[ترجمه گوگل] او از کینه شعله ور شد
[ترجمه ترگمان] از خشم می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: flameless (adj.), flamelike (adj.)
• : تعریف: to apply a flame to; set on fire.
مترادف: burn, ignite, kindle
مشابه: fire, light

جمله های نمونه

1. flame the roast with brandy
گوشت گاو بریان شده را با براندی شعله ور کردن

2. flame up (or out)
شعله ور شدن،زبانه کشیدن

3. a flickering flame
شعله ی لرزان

4. a wavy flame
شعله ی لرزان

5. to burst into flame
زبانه کشیدن،شعله ور شدن

6. the flowers were a scarlet flame
گل ها همچون شعله های قرمز بودند.

7. they singe an animal's hair or a fabic's fuzz by passing it over a flame
پشم حیوان یا پرز پارچه را با رد کردن از روی شعله می سوزانند.

8. To feel the flame of dreaming and to feel the moment of dancing,when all the romance is far away,the eternity is always there.
[ترجمه گوگل]برای احساس شعله رویاها و حس کردن لحظه رقصیدن، وقتی همه عاشقانه ها دور هستند، ابدیت همیشه آنجاست
[ترجمه ترگمان]برای اینکه شعله رویا را احساس کند و لحظه رقص را احساس کند، در آن زمان که همه ماجرای عاشقانه راه دور است، ابدیت همیشه در آنجا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Life is apure flame,and we live by an invisible sun within us.
[ترجمه گوگل]زندگی شعله ای خالص است و ما در کنار خورشیدی نامرئی در درون خود زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]زندگی شعله apure است و ما با یک خورشید نامریی در درون ما زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The custom of lighting the Olympic flame goes back centuries.
[ترجمه گوگل]آداب روشن کردن شعله المپیک به قرن ها قبل برمی گردد
[ترجمه ترگمان]رسم نورپردازی شعله المپیک از قرن ها پیش بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sue was seen dating an old flame.
[ترجمه گوگل]سو با یک شعله قدیمی آشنا شد
[ترجمه ترگمان]سو دیده بود که قرار گذاشتن با یه شعله قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Intense balls of flame rose up into the sky.
[ترجمه گوگل]گلوله های شعله شدید به آسمان بلند شد
[ترجمه ترگمان]گلوله های پر از شعله های آتش به آسمان بلند می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The flowering shrubs were a scarlet flame.
[ترجمه گوگل]درختچه های گلدار شعله ای قرمز رنگ بودند
[ترجمه ترگمان]بوته های گل سرخ شعله سرخ داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He carefully shielded the flame with his cupped hand.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط از شعله با دستش محافظت کرد
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط شعله های آتش را که با دست هایش پوشانده بود، سپر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The infantry were equipped with flame throwers.
[ترجمه گوگل]پیاده نظام مجهز به شعله افکن بود
[ترجمه ترگمان]پیاده نظام با آتش throwers، تجهیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tongues of flame leaped up the stairway.
[ترجمه گوگل]زبانه های شعله از پلکان بالا می پریدند
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در پلکان زبانه می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Tongues of flame licked up the walls.
[ترجمه گوگل]زبانه های شعله دیوارها را لیسیدند
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در دیوارها زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تب و تاب (اسم)
ardor, flame

تابش (اسم)
light, brilliance, flame, glow, shine, sheen, irradiance, radiation, irradiancy, effulgence, glint, glitter, coruscation

الو (اسم)
flame, prune, damson, plum

شعله (اسم)
flame, ingle, flare

شورعشق (اسم)
flame

شعله زدن (فعل)
flame

زبانه کشیدن (فعل)
fire, flame, lick, flare

تخصصی

[عمران و معماری] شعله
[کامپیوتر] برافروختگی - برافروختگی، شعله - پیامی در پست الکترونیکی که بیانگر عصبانیت است . نگاه کنیدبه newsgroup ; electronic mail
[مهندسی گاز] شعله، زبانه، آتش، شعله زدن
[زمین شناسی] شعله شعله ترکیبی از انرژی گرمایی و نور است که بر اثر ترکیبات ناگهانی اتفاق می افتد.
[نساجی] شعله
[پلیمر] شعله

انگلیسی به انگلیسی

• tongue of fire, glowing part of a fire; fire, blaze; brilliance, glow; passion, ardor; lover (slang)
burn; catch fire; shine, flash, send out a bright light; burst into anger, express strong emotions; send threatening and offensive email on the internet (computers)
(internet) rant or write unceasingly and fanatically on a relatively dull subject with an obviously absurd attitude or with animosity toward a particular person or group of people on usenet; write insulting words about a person
a flame is a long, pointed stream of burning gas that comes from something that is burning.
you can also use flame to refer to a person's or a group's spirit of resistance or to their determination to achieve something.
if something is in flames, it is on fire.
if something bursts into flames, it suddenly starts burning.
if you fan the flames or add fuel to the flames of a difficult situation, the things that you say or do make the situation worse.

پیشنهاد کاربران

to send a message that is rude ( impolite ) or angry to other people on a website
شعله، زبانه
شور عشق و عاشقی
Is an old flame worth my time
آیا آتیش عشق و عاشقی
ارزش وقت منو داره
flame ( شیمی )
واژه مصوب: شعله
تعریف: موج داغ و درخشان ناشی از واکنش در محیطی گازی که واکنشگرها به آن وارد و محصولات از آن خارج می شوند
E. g.
One of my neighbors see the flames and called the fire brigade.
ارسال کردن یک پیام به فرمی که بی ادبانه باشد یا نشان دهنده ی عصبانیت فرد باشد ( مثلا: ???!!!!HOW ARE YOU )
a bright red or orange colour➡️
یا
hot bright stream of burning gas that comes
from something that is on fir
شورعشق، شعله زدن
شعله آتش

بپرس