1. a candidate for admission to our club
خواهان عضویت در باشگاه ما
2. if candidate one gets 80 votes, candidate two gets 60 votes, and candidate three gets 50 votes, then candidate one has a pluralityf 20 votes
اگر نامزد شماره ی یک 80 رای و نامزد شماره ی دو 60 رای و نامزد شماره ی سه 50 رای بیاورد بنابراین نامزد شماره ی یک،اکثریت نسبی را با 20 رای به دست آورده است.
3. the candidate for the senate barnstormed through iowa
نامزد سنا در سرتاسر ایالت ایوا سخنرانی و تبلیغ سیاسی کرد.
4. a new candidate threw his hat in the ring
نامزد انتخاباتی دیگری وارد مبارزه شد.
5. a reform candidate
کاندید اصلاح طلب
6. another possible candidate for the presidency
یک نامزد احتمالی دیگر برای ریاست جمهوری
7. the democratic candidate for the presidency of the united states
نامزد حزب دموکرات برای ریاست جمهوری امریکا
8. a dark horse candidate
نامزد انتخاباتی کم شانس (برای بردن)
9. a highly touted candidate
نامزد انتخاباتی که از او خیلی تعریف کرده اند
10. to boost a candidate
برای نامزد انتخاباتی جلب کمک کردن
11. they supported the party's candidate with enthusiasm
آنان با اشتیاق از نامزد حزب حمایت کردند.
12. this play is a candidate for the prize
این نمایشنامه استحقاق بردن جایزه را دارد.
13. he seems to be a candidate for the penitentiary
چنین پیداست که روزی سر و کارش به ندامتگاه خواهد افتاد.
14. he accepted his draft as senate candidate
او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.
15. he officially endorsed the labour party candidate
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسما اعلام کرد.
16. he tried to outflank the other candidate by pretending to be sink
با تظاهر به بیماری سعی کرد کاندید انتخاباتی دیگر را در موقعیت بدی قرار دهد.
17. his endorsement of the labour party candidate was unexpected
اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیر منتظره بود.
18. to be inculded as an election candidate
جزو نامزدهای انتخابات به شمار آمدن
19. a million democrats polled for the republican candidate
یک میلیون (عضو حزب)دموکرات به نامزد جمهوری خواهان رای دادند.
20. the ex-president threw his weight behind the candidate
رییس جمهور پیشین از نفوذ خود برای حمایت از کاندید استفاده کرد.
21. he is going to run as an independent candidate
او به عنوان نامزد مستقل (در انتخابات) شرکت خواهد کرد.
22. the students campaigned in favor of the democratic candidate
دانشجویان به سود نامزد دموکرات فعالیت کردند.
23. they spread reports to the disadvantage of the candidate
آنان شایعاتی را پراکنده می کنند که به ضرر نامزد انتخاباتی است.
24. Mr. Smith is a most suitable candidate for such negotiator since his tact and quickness of mind are equal to the occasion.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت مناسبترین نامزد برای چنین مذاکرهکنندهای است زیرا درایت و سرعت ذهن او برابر است
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت مناسب ترین نامزد برای این مذاکره است چون ذهن و سرعت ذهن او برابر این موقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. The Green candidate won over 3 000 of the 14 000 votes cast.
[ترجمه گوگل]نامزد سبز بیش از 3000 رای از 14000 رای به دست آورد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای گرین بیش از ۳،۰۰۰ رای از ۱۴ رای کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The Democratic candidate is still leading in the polls.
[ترجمه گوگل]نامزد دموکرات همچنان در نظرسنجی ها پیشتاز است
[ترجمه ترگمان]کاندیدای دموکرات هنوز در نظرسنجی ها قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The Liberal candidate romped in with thousands of votes to spare.
[ترجمه گوگل]کاندیدای لیبرال با هزاران رای کم به میدان آمد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای لیبرال با هزاران رای مخالف فریاد راه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. She's the ideal candidate for the job.
[ترجمه گوگل]او کاندیدای ایده آل برای این شغل است
[ترجمه ترگمان]او کاندیدای ایده آلی برای این کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Our candidate fared poorly in the election .
[ترجمه گوگل]نامزد ما در انتخابات ضعیف عمل کرد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای ما در انتخابات ضعیف عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. Under party rules each candidate has to be nominated by 55 Labour MPs.
[ترجمه گوگل]بر اساس قوانین حزب، هر نامزد باید توسط 55 نماینده حزب کارگر معرفی شود
[ترجمه ترگمان]براساس قوانین حزب، هر نامزد باید توسط ۵۵ عضو حزب کارگر نامزد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید