shopping

/ˈʃɑːpɪŋ//ˈʃɒpɪŋ/

مغازه گردی برای خرید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the activity of looking for and buying goods in a store.

- We often go shopping just for fun on the weekends.
[ترجمه حسام] ما اغلب فقط برای سرگرمی آخر هفته به خرید می رویم
|
[ترجمه گوگل] ما اغلب در تعطیلات آخر هفته فقط برای تفریح ​​به خرید می رویم
[ترجمه ترگمان] ما اغلب برای سرگرمی آخر هفته به خرید می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I do the food shopping, and my roommate cooks.
[ترجمه گوگل] من خرید غذا را انجام می دهم و هم اتاقی ام آشپزی می کند
[ترجمه ترگمان] من برای خرید غذا، و cooks roommate، این کار را می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you done your holiday shopping yet?
[ترجمه Z-A] آیا خرید تعطیلات خود را تمام کرده اید
|
[ترجمه dorsa] آیا خرید در تعطیلات را تمام کرده اید؟
|
[ترجمه گوگل] آیا خرید تعطیلات خود را انجام داده اید؟
[ترجمه ترگمان] آیا هنوز تعطیلات خود را تمام کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a shopping bag
پاکت بزرگ فروشگاه ها

2. a shopping binge
خرید بی بند و بار

3. a shopping center
بازار،مجتمع مغازه ها،مرکز خرید

4. i am shopping around for a used car
درصدد خرید یک اتومبیل دست دوم هستم.

5. i go shopping once a week
هفته ای یکبار به خرید می روم.

6. a bout of shopping
یک سلسله خرید از مغازه

7. i do my shopping at lincoln mall
من خریدهای خودم را در بازار لینکلن انجام می دهم.

8. she went on a shopping spree
هر چی در مغازه ها دید خرید.

9. during holidays i go on shopping expeditions
در روزهای تعطیل برای خرید این طرف و آن طرف می روم.

10. He is the architect who planned the new shopping centre.
[ترجمه گوگل]او معماری است که مرکز خرید جدید را طراحی کرد
[ترجمه ترگمان]او معمار است که مرکز خرید جدید را برنامه ریزی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new shopping centre was constructed at a cost of 1 million.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید با هزینه 1 میلیون تومان ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید با هزینه ای برابر با ۱ میلیون دلار ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I enjoy shopping for clothes and shoes.
[ترجمه ناصری] من از خریدن لباس و کفش لذت می برم
|
[ترجمه گوگل]از خرید لباس و کفش لذت می برم
[ترجمه ترگمان]از خرید لباس و کفش لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All the shopping had spilled out of my bag.
[ترجمه ناصری] تمام خریدها از کیف من بیرون ریخته بود
|
[ترجمه گوگل]همه خریدها از کیفم بیرون ریخته بود
[ترجمه ترگمان]تمام خرید از کیف من بیرون ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shopping in the January sales can be maddening.
[ترجمه ناصری] خرید در فروش ماه ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
|
[ترجمه گوگل]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه ترگمان]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A terrorist bomb ripped through the town's packed shopping centre.
[ترجمه گوگل]یک بمب تروریستی در مرکز خرید شلوغ شهر منفجر شد
[ترجمه ترگمان]یک بمب تروریستی در مرکز خرید شلوغ شهر منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Housewives are busy doing Spring Festival shopping.
[ترجمه گوگل]خانم های خانه دار مشغول خرید جشنواره بهار هستند
[ترجمه ترگمان]زنان خانه دار مشغول خرید بهاره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We are going to build a shopping mall in this area.
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم در این منطقه یک مرکز خرید بسازیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم یک مرکز خرید در این منطقه بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The new shopping center is close to the railway station.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید نزدیک به ایستگاه راه آهن است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید به ایستگاه راه آهن نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Would you get some coffee when you go shopping?
[ترجمه گوگل]آیا وقتی به خرید می روید قهوه می خورید؟
[ترجمه ترگمان]وقتی میری خرید قهوه می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of visiting stores and buying merchandise
pertaining to shopping, pertaining to the act of buying merchandise at retail stores
shopping is the activity of going to shops to buy something.
your shopping consists of things that you have just bought from shops.
see also shop.

پیشنهاد کاربران

خرید، خرید کردن
مثال: She enjoys shopping for clothes on weekends.
او لذت می برد که روزهای آخر هفته برای خرید لباس می رود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
اسم shopping به معنای خرید
معادل فارسی اسم shopping خرید است. بطور کلی به عمل رفتن به مغازه یا فروشگاه و خریدن کالایی از آنجا shopping یا خرید گفته می شود. مثال:
. my daughter and i go shopping together ( من و دخترم با هم به خرید میرویم. )
...
[مشاهده متن کامل]

. the store is open for late night shopping on wednesdays ( این مغازه در روزهای چهارشنبه برای دیر وقت خرید کردن باز است. )
منبع: سایت بیاموز

سبد خرید
مغازه
خریدن
I do my shopping on Saturday
فروشگاه
خرید
خرید کردن

بپرس