rating

/ˈreɪtɪŋ//ˈreɪtɪŋ/

معنی: درجه، دسته بندی، رتبه
معانی دیگر: درجه بندی، طبقه، ترتیب تقدم، (نیروی دریایی) درجه دار، مهناوی، میزان، مقدار، نظام اسمی، (دستگاه های حرارتی و غیره) مشخصات، قدرت، ظرفیت حرارتی، (شخص یا بنگاه بازرگانی وغیره) میزان اعتبار، وضع مالی، (اوراق قرضه و غیره) اعتبار، میزان مرغوبیت، (رادیو وتلویزیون وغیره) آمارگیری شنوندگان (یا بینندگان)، سرزنش شدید، توپیدن، تشر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an assignment of status according to a system of classification, esp. a scale; standing; rank.

- a high viewer rating
[ترجمه ۱۲۳۴] مقدار بیننده بالا
|
[ترجمه گوگل] امتیاز بیننده بالا
[ترجمه ترگمان] یک درجه بندی نمایشگر بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a poor credit rating
[ترجمه گوگل] رتبه اعتباری ضعیف
[ترجمه ترگمان] یک رتبه بندی اعتباری ضعیف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a harsh scolding.

جمله های نمونه

1. credit rating
ارزیابی اعتبار

2. The critics' rating of the film was low.
[ترجمه گوگل]امتیاز منتقدان به فیلم پایین بود
[ترجمه ترگمان]رتبه منتقدان فیلم کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Education has been given a high-priority rating by the new administration.
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش از سوی دولت جدید دارای اولویت بالایی است
[ترجمه ترگمان]آموزش از سوی دولت جدید رتبه بالایی را در اولویت قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The poll gave a popular approval rating of 39% for the President.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی محبوبیت 39 درصدی را برای رئیس جمهور نشان داد
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی میزان تایید عمومی برای رئیس جمهور را به ۳۹ درصد رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The overall performance rating puts the new model well ahead of its main rivals.
[ترجمه گوگل]رتبه بندی عملکرد کلی، مدل جدید را به خوبی از رقبای اصلی خود جلوتر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]درجه بندی عملکرد کلی، مدل جدید را قبل از رقبای اصلی خود قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The movie carries an R rating.
[ترجمه گوگل]این فیلم دارای رتبه R است
[ترجمه ترگمان]این فیلم رتبه R را داراست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most countries try to preserve their international credit rating in order to secure necessary loans.
[ترجمه گوگل]اکثر کشورها سعی می کنند رتبه اعتباری بین المللی خود را حفظ کنند تا وام های لازم را تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب کشورها تلاش می کنند تا میزان اعتبار بین المللی خود را حفظ کنند تا بتوانند وام های لازم را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Films are given a rating of one to five stars according to merit.
[ترجمه گوگل]به فیلم ها بر اساس شایستگی امتیاز یک تا پنج ستاره داده می شود
[ترجمه ترگمان]به فیلم ها براساس شایستگی یک تا پنج ستاره داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The film was given a 15 rating by British censors.
[ترجمه گوگل]سانسورگران بریتانیایی به این فیلم امتیاز 15 داده اند
[ترجمه ترگمان]فیلم به ۱۵ امتیاز از سوی سنسور بریتانیا داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a ship with a rating of 500, 000 tons.
[ترجمه گوگل]این کشتی با ظرفیت 500000 تن است
[ترجمه ترگمان]آن یک کشتی با رتبه ۵۰۰ هزار تن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The resort got a low rating for children's facilities.
[ترجمه گوگل]این استراحتگاه امتیاز پایینی برای امکانات کودکان دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه دارای رتبه پایین برای تسهیلات کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The university scored a top rating among students.
[ترجمه گوگل]این دانشگاه در بین دانشجویان رتبه برتر را کسب کرد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه رتبه بالایی را در میان دانشجویان به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bonds have a Moody's AAA rating.
[ترجمه گوگل]این اوراق دارای رتبه AAA مودی است
[ترجمه ترگمان]این اوراق رتبه AAA را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What star rating does this restaurant have?
[ترجمه گوگل]این رستوران چه رتبه‌ای دارد؟
[ترجمه ترگمان]این رستوران چقدر درجه بندی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has a bad credit rating .
[ترجمه گوگل]او رتبه اعتباری بدی دارد
[ترجمه ترگمان]او رتبه اعتباری بدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

دسته بندی (اسم)
faction, division, rating, ordination, assortment, grouping, junta

رتبه (اسم)
order, degree, grade, rating, dignity, rank, stratum, station, step

تخصصی

[عمران و معماری] سنجه - توان
[برق و الکترونیک] مقدار مجاز اختصاص دادن حد عملکردی برای ماشین، دستگاه یا قطعه مورد استفاده تحت شرایط معین . - مقدار مجاز
[زمین شناسی] واسنجی، مقادیر نامی، دسته بندی
[ریاضیات] ضریب عملکرد
[آب و خاک] سنجه

انگلیسی به انگلیسی

• assessment, valuation; rank, grade, classification; percentage of the audience who tune in to a particular program (broadcasting)
the popularity rating of a government, political party, or public figure is the extent of their popularity, reflected in the opinion polls.
a rating is a score or assessment based on how much of a particular quality someone or something has.
the ratings are the statistics published each week which show how many people watch each television programme.
see also rate.

پیشنهاد کاربران

تعیین ضرایب
آمار بینندگان
درصد مخاطبان
رتبه بندی
rating:نرخ بندی
میزان، درجه
ارزیابی
rating ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: درجه‏بندی 1
تعریف: طبقه‏بندی و ارزش‏گذاری یک مجموعه
رده بندی، درجه بندی، رتبه بندی، جایگاه، مقام
[نیروی دریایی] درجه دار
رتبه بندی
سرزنش شدید
میزان/درصد مخاطب
a percentage indicating the number of listeners to or viewers of a radio or television broadcast
the popularity of a television or radio program as estimated by a poll of segments of the audience
امتیاز بندی ، درجه بندی
امتیاز بندی - رتبه بندی - دسته بندی - درجه بندی.
رتبه بندی شده
مقدار مجاز , معین
رده بندی
رتبه دهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس