wine

/ˈwaɪn//waɪn/

معنی: شراب، خمر، می، باده، طفل رزان، شراب نوشیدن
معانی دیگر: بگماز، مل، نوشیدنی مستی آور، قرمز تیره، می گون، شراب دادن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fermented juice of any of a variety of grapes, usu. having an alcohol content of up to fifteen percent.

(2) تعریف: a specific kind of such grape juice.

- port wine
[ترجمه گوگل] شراب بندری
[ترجمه ترگمان] شراب بندر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- white wine
[ترجمه گوگل] شراب سفید
[ترجمه ترگمان] شراب سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any similar fermented, alcoholic beverage made from other kinds of fruits or plants.

- rice wine
[ترجمه گوگل] شراب برنج
[ترجمه ترگمان] شراب برنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- plum wine
[ترجمه گوگل] شراب آلو
[ترجمه ترگمان] شراب آلو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the dark, reddish color of red wine.
صفت ( adjective )
• : تعریف: dark or purplish red.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wines, wining, wined
• : تعریف: to serve or supply wine to.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: wine and dine
• : تعریف: to drink wine.

جمله های نمونه

1. wine matures slowly
شراب آهسته رسیده می شود.

2. wine vats
خمره های شراب

3. wine with an earthy aroma
شراب دارای بوی خاک

4. wine and dine
خوب پذیرایی کردن،سور دادن،خوراک و مشروب فراوان دادن

5. a wine barrel
بشکه ی شراب

6. aged wine
شراب کهنه

7. coarse wine
شراب ارزان و بد

8. dry wine
شراب سک

9. dry wine
شراب گس (سک)

10. effervescent wine
شراب گازدار

11. fortified wine
شراب قوی (شده)

12. fruity wine
شرابی که طعم میوه دارد

13. full-bodied wine
شراب قوی و خوشمزه

14. light wine
شراب ضعیف

15. old wine
شراب کهنه

16. red wine
شراب قرمز

17. ripe wine
شراب جا افتاده

18. robust wine
شراب خوش طعم و قوی

19. rough wine
شراب گس

20. sincere wine
شراب ناب

21. sparkling wine
شراب گازدار

22. sweet wine
شراب شیرین

23. this wine has body
این شراب طعم قوی و خوبی دارد.

24. vintage wine
شراب سال بخصوص

25. when wine begins to flow the party changes its nature
وقتی که شراب زیاد می شود مهمانی جنبه ی دیگری پیدا می کند

26. white wine
شراب سفید

27. young wine
شراب تازه (جا نیفتاده)

28. a heady wine
شراب قوی

29. a superlative wine
شراب عالی

30. an expert wine taster
شرابچش خبره

31. fill the wine beaker for i know not . . .
پرکن قدح باده که معلومم نیست . . .

32. to taste wine
شراب چشیدن

33. to temper wine with water
شراب را با آب آمیختن

34. we drank wine to their health
به سلامتی آنها شراب نوشیدیم.

35. days of wine and roses
ایام خوش،دوران کامیابی و خوشی

36. a case of wine usually contains twelve bottles
یک صندوق شراب معمولا حاوی دوازه بطری است.

37. a cup of wine
یک گیلاس شراب

38. a smack of wine for each guest
یک کمی شراب برای هریک از مهمانان

39. a tart, lusty wine of the country
شراب دبش و قوی روستایی

40. he drank the wine and became tipsy
شراب را خورد و لول شد.

41. he drank the wine and dashed the wineglass against the cobblestones
شراب را سر کشید و گیلاس شراب را بر سنگفرش کوفت.

42. he repented his wine drinking
او توبه کرد که دیگر شراب نخورد.

43. the french age wine in cellars
فرانسویان شراب را در سرداب نگه می دارند (تا به عمل آید).

44. to exhaust a wine cask
بشکه ی شراب را خالی کردن

45. when was this wine bottled?
این شراب کی بطری شده است ؟ (چند ساله است ؟)

46. bring a pot of wine so that we may drink
یک کوزه می بیار تا نوش کنیم.

47. she decanted some red wine
او قدری شراب قرمز (در لیوان) ریخت.

48. grape juice ferments and becomes wine
آب انگور تخمیر می شود (وزیده می شود) و تبدیل به شراب شود.

49. they drank a whole cask of wine
آنها یک بشکه کامل شراب نوشیدند.

50. women were tramping grapes to make wine
زن ها برای ساختن شراب انگورها را لگد می کردند (با پا می کوبیدند).

51. he drank not a little of the wine
او از آن شراب کم نخورد.

52. a book of verse and a jug of wine
یک کتاب شعر و یک کوزه ی می

53. he sold his birthright for a bottle of wine
ارث پدری خود را به خاطر یک بطری شراب بر باد داد.

54. if the cask is not bunged well, the wine will go bad
اگر سوراخ بشکه خوب مسدود نشود شراب خراب می شود.

55. he removed the spigot and poured some of the wine into a bowl
سربطری را درآورد و قدری از شراب را در یک جام ریخت.

56. he was drowning his sorrows in a bottle of wine
داشت غم های خود را در یک بطری شراب غرق می کرد.

57. if you shake the bottle much, you will roil the wine
اگر بطری را خیلی تکان بدهی شراب را دردآلود می کنی.

مترادف ها

شراب (اسم)
alcoholic beverage, wine, bacchus

خمر (اسم)
wine, alcoholic beverages, booze, guzzle, alcoholics

می (اسم)
wine, mi

باده (اسم)
wine

طفل رزان (اسم)
wine

شراب نوشیدن (فعل)
wine

انگلیسی به انگلیسی

• fermented grape juice; burgundy color; alcoholic drink made from fermented fruit; anything intoxicating or exhilarating
drink wine; serve wine
wine is an alcoholic drink which is usually made from grapes. there are two main kinds called red wine and white wine.

پیشنهاد کاربران

شراب
مثال: I enjoy a glass of wine with dinner.
من یک لیوان شراب با شام لذت می برم.
ام زنبق. [ اُم ْ م ِ زَم ْ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) شراب. ( از المرصع ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) .
ام طرب. [ اُم ْ م ِ طُ رَ ] ( ع اِ مرکب ) شراب. ( از المرصع ) .
هوش زدای. [ زَ / زِ / زُ ] ( نف مرکب ) محوکننده و ازمیان برنده هوش. برنده هوش. || شراب است که زداینده هوش است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) .
نوشدارو . کنایه از شراب. ( برهان قاطع ) . شراب. ( غیاث اللغات ) . یکی از نامهای شراب است. ( از رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ) . به کنایه شراب را نوشداروی غم گویند که علاج زخم اندوه کند.
نوشداروی غم
آب آتش رنگ ؛ مجازاً، شراب :
برحذر باش زآب آتش رنگ
که تفش اژدها است ، تاب نهنگ.
اوحدی.
حنای قدح ؛ کنایه از شراب سرخ سیر :
گذشت عید بهار وروز تنگدستیها
رخی برنگ ندادیم از حنای قدح.
صائب ( ازآنندراج ) .
طلق روان گوهری ؛ کنایه از شراب انگوری است. ( غیاث ) ( آنندراج ) .
Wine: شراب
Whine: ناله کردن
Pee: شاش - جیش - ادرار
Pea: نخود سبز
Hole: سوراخ
Whole: کامل
Peace:صلح
Piece:تکه
Aisle: راهرو
Isle: جزیره
لعل تر ؛ می. شراب :
بِستان ز ساقی جام زرهم بر رخ ساقی بخور
وقت دو صبح آن لعل تر درده سه گردان صبح را.
خاقانی.
صبح چو کام قنینه خنده برآورد
کام قنینه چو صبح لعل تر آورد.
خاقانی.
آب لعل ؛ شراب یا شراب سرخ :
هاتف خمخانه داد آواز کای جمعالصبوح
پاسخش را آب لعل و کشتی زر ساختند.
خاقانی.
جرعه جان ؛ ظاهراً کنایه از شراب است :
جرعه جان از زکات هر صبوح
بر سر سبوح خوان افشاندمی.
خاقانی.
کیمیای جان ؛ کنایه از شراب انگوری باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . شراب و می. ( ناظم الاطباء ) .
( آب انگور ) آب انگور. [ ب ِ اَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب. باده :
آب انگور بیارید که آبان ماهست
آب انگور خزانی را خوردن گاهست.
منوچهری.
ای یارِ سرود و آب انگور
نه یار منی بحق والطور.
...
[مشاهده متن کامل]

ناصرخسرو.
زاهد گوید که جنت و حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است.
خیام.
زآب انگور، نار طبع مکش
زآتش باده آب روی مبر.
سنائی.

گنج روان. [ گ َ ج ِ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان باستارگان. ( شمس اللغات ) . || شراب. || گنج فراوان و بزرگ چون گنج قارون :
تا به دست آورده اند از جام و می صبح و شفق
زیر پای ساقیان گنج روان افشانده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

خاقانی.
تو نپرسی من بگویم نز کسی دزدیده ام
کز در شاهنشهی گنج روان آورده ام.
خاقانی.
کوس از چه روی دارد آواز گنج باری
کز نور صبح بینم گنج روان مشهر.
خاقانی.
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود.
حافظ.

خون بچه تاک ؛ شراب :
یک قحف خون بچه تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونه عقیق.
عماره مروزی.
صابون الهم. [ نُل ْ هََم م ] ( ع اِ مرکب ) لقب شراب است : و بزرگان شراب را صابون الهم خوانده اند. . . ( نوروزنامه ص 60 ) .
جان پریان. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. ( برهان ) . کنایه از شراب :
میکند جان جان پریان را جنون
دل فراق جان آدم کرد خون ( ؟ ) .
( از بهار عجم ) ( آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

از پیکر گاو آید در کالبد روح
جان پریان کز تن خُم یافت رهایی.
خاقانی.
جان پری. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . و رجوع به جان پریان شود.

( آب خرابات ) ( اسم ) شراب باده .
گل نشاط. [ گ ُ ل ِ ن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب لعل انگوری . ( برهان ) . کنایه از شراب که خوردنش نشاط می آورد. ( آنندراج ) . کنایه از شراب . ( غیاث ) .
واژه wine به معنای شراب
معادل واژه wine در فارسی شراب است. شراب نوشیدنی الکلی است که از آب انگوری که مخمر شده است، درست می شود. شراب نوع های متفاوتی دارد. در کشور های غربی شراب یک نوشیدنی بسیار محبوب محسوب می شود. گفته می شود که ایران بخصوص شهر شیراز یکی از خاستگاه های این نوشیدنی است. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

red wine ( شراب قرمز )
white wine ( شراب سفید )
نکته:
شراب سفید معمولا از سیب درست می شود.
منبع: سایت بیاموز

آب انگور
شراب

شرب خمر
مشروب
شراب
نوعی نوشیدنی
شراب
شراب . مشروب. مایع و نوشیدنی الکلی و مستی آور.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس