operating

/ˈɑːpəˌretɪŋ//ˈɒpəreɪtɪŋ/

معنی: عملیاتی
معانی دیگر: عامل

جمله های نمونه

1. operating asset
دارایی در گردش

2. the operating room
اتاق جراحی (عمل)

3. our ships are operating from bases in bandar abbas
ناوهای ما از پایگاه های بندرعباس عملیات نظامی می کنند.

4. the special way of operating this satellite
شگرد مخصوص به کار انداختن این ماهواره

5. the mother stood outside the operating room, wringing her hands and crying
مادر بیرون اتاق ایستاده بود و دست های خود را به هم می فشرد و گریه می کرد.

6. an orderly wheeled me into the operating room
مستخدم بیمارستان مرا (که روی تختخواب چرخ دار قرار داشتم) به اتاق عمل برد.

7. no one is admitted in the operating room
هیچ کس را به اتاق جراحی راه نمی دهند.

8. the nurses conveyed the wounded to the operating room
پرستاران زخمی ها را به اتاق عمل بردند.

9. Doctors working in an operating theatre have to mask their noses and mouths with a specially clean cloth.
[ترجمه گوگل]پزشکانی که در اتاق عمل کار می کنند باید بینی و دهان خود را با یک پارچه تمیز مخصوص ماسک کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکانی که در یک تئاتر عمل می کنند باید بینی و دهان خود را با یک حوله به خصوص تمیز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the event of the machine not operating correctly, an error code will appear.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] ماشینی که به درستی کار نمی کند، کد خطای آن ظاهر خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]در صورتی که دستگاه به درستی کار نکند، یک کد خطا ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]در صورتی که ماشین به درستی عمل نکند، یک کد خطا ظاهر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Medical units were operating in the disaster area.
[ترجمه گوگل]واحدهای پزشکی در منطقه فاجعه در حال فعالیت بودند
[ترجمه ترگمان]واحدهای پزشکی در منطقه فاجعه فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fire crews have been operating at full stretch.
[ترجمه گوگل]اکیپ های آتش نشانی به طور کامل در حال انجام عملیات هستند
[ترجمه ترگمان]کارکنان آتش نشانی در تمام مدت فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lift was not operating properly.
[ترجمه گوگل]آسانسور به درستی کار نمی کرد
[ترجمه ترگمان]آسانسور درست کار نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Check that the equipment is operating in a safe manner.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] ایمنی کارکرد تجهیرات را بررسی کنید.
|
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که تجهیزات به صورت ایمن کار می کنند
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید که تجهیزات به شیوه ای ایمن عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The firm is still operating under another denomination.
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنان تحت عنوان دیگری فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت هنوز تحت denomination دیگری عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عملیاتی (صفت)
operating

تخصصی

[حسابداری] عملیاتی
[عمران و معماری] کارکرد
[برق و الکترونیک] عملکرد، کار
[ریاضیات] عملکرد، عامل

انگلیسی به انگلیسی

• relating to or used in surgery (e.g. tools, table, etc.); acting, functioning; managing, using, activating
activation (of a device)

پیشنهاد کاربران

عملیاتی
مثال: The company has several operating divisions.
شرکت دارای چند بخش عملیاتی است.
عملیاتی، فعال
مثال: The hospital has state - of - the - art operating rooms.
بیمارستان اتاق های عملیاتی پیشرفته دارد.
کَرازیش
( Karāzish )
�کَراختن� ( operate ) و �‍یش� ( ing )
عملیاتی
Operating instructions usually accompany an electronic appliance
نقطه کار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : operate / operationalize
✅️ اسم ( noun ) : operation / operative / operator / operationalization / operationalism
✅️ صفت ( adjective ) : operational / operative / operating
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : operationally / operatively

اجرایی شدن
شروع به کار کردن
عملیات
operating theatre
نمایشگاه عمل جراحی
عمل کردن، عملیات
گرداننده
دایر، جاری
the machine is not operating well ماشین خوب کار ( عمل ) نمیکنه
صورت گرفتن
بهره برداری
عملیات ، عملیاتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس