twelve

/ˈtwelv//twelv/

معنی: دوازدهگانه، یک دوجین، دوازده
معانی دیگر: دوازده (12)، گروه دوازده تایی، دوازده تا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the number represented by the Arabic numeral 12 and by the Roman numeral XII.

(2) تعریف: the number that follows eleven and precedes thirteen in the sequence of cardinal numbers.
صفت ( adjective )
• : تعریف: being twelve in number.

جمله های نمونه

1. twelve people constitute a jury
هیئت منصفه از دوازده نفر تشکیل می شود.

2. he works twelve hours a day so that he may provide maintenance for his family
او روزی دوازده ساعت کار می کند تا بتواند برای خانواده اش تامین معاش کند.

3. laborers slave twelve hours a day for a meager per diem
عمله ها برای مزد روزانه ی اندک،دوازده ساعت جان می کنند.

4. a human has twelve pairs of ribs
انسان دوازده جفت دنده دارد.

5. each year has twelve months
هر سال دوازده ماه دارد.

6. it is almost twelve
ساعت حدود دوازده است.

7. this polygon has twelve faces
این کثیرالاضلاع دوازده بر دارد.

8. my class starts at twelve noon
کلاس من ساعت دوازده نیمروز آغاز می شود.

9. i usually have lunch at twelve sharp
من معمولا سر ظهر ناهار می خورم.

10. a case of wine usually contains twelve bottles
یک صندوق شراب معمولا حاوی دوازه بطری است.

11. his worth is estimated anywhere from ten to twelve million dollars
ثروت او را بین ده تا دوازده میلیون دلار تخمین می زنند.

12. Twelve inches are equal to one foot.
[ترجمه گوگل]دوازده اینچ برابر با یک پا است
[ترجمه ترگمان]دوازده اینچ با یک پا مساوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After twelve years, he decided to separate from the firm.
[ترجمه گوگل]بعد از دوازده سال تصمیم گرفت از شرکت جدا شود
[ترجمه ترگمان]بعد از دوازده سال، تصمیم گرفت از شرکت جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My predecessor worked in this job for twelve years.
[ترجمه گوگل]سلف من دوازده سال در این شغل کار کرد
[ترجمه ترگمان]جد من دوازده سال است که در این شغل کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Twelve people died in the accident.
[ترجمه گوگل]در این حادثه 12 نفر جان باختند
[ترجمه ترگمان]دوازده نفر در این حادثه کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Twelve inches is equal to one foot.
[ترجمه گوگل]دوازده اینچ برابر با یک پا است
[ترجمه ترگمان]دوازده اینچ با یک پا مساوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Be here by twelve o'clock at the latest.
[ترجمه گوگل]حداکثر تا ساعت دوازده اینجا باشید
[ترجمه ترگمان]ساعت دوازده اینجا باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. When the clock struck twelve, I switched off TV and went to bed.
[ترجمه گوگل]وقتی ساعت دوازده شد، تلویزیون را خاموش کردم و به رختخواب رفتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که زنگ ساعت دوازده را زد، تلویزیون را خاموش کردم و به رختخواب رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوازده گانه (اسم)
twelve

یک دوجین (اسم)
twelve

دوازده ()
twelve

تخصصی

[ریاضیات] دوازده

انگلیسی به انگلیسی

• number 12; group of twelve persons or things
being 12 in number, amounting to twelve
twelve is the number 12.

پیشنهاد کاربران

دوازده
مثال: There are twelve months in a year.
در سال دوازده ماه وجود دارد.
دوازده
There are twelve months in a year.
در یک سال دوازده ماه وجود دارد.
صفت twelve به معنای دوازده
معادل صفت twelve در فارسی دوازده است. دوازده جزء اعداد زوج و یک صفت شمارشی است که قبل از عدد 13 و بعد از عدد 11 است. مثال:
ten, eleven, twelve, thirteen ( ده، یازده، دوازده، سیزده )
منبع: سایت بیاموز
دوازده
12

بپرس