everybody

/ˈev.riːˌbɑd.i//ˈev.riːˌbɑd.i/

معنی: هر کس، هر کسی
معانی دیگر: همه کس، هر شخص

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: each and all persons; every person.
متضاد: no one, nobody
مشابه: all

جمله های نمونه

1. everybody has an unfavorable opinion of her
همه نسبت به او نظر نامساعد دارند.

2. everybody is on holiday in august
در ماه اوت همه در مرخصی هستند.

3. everybody must do what his conscience dictates
هر کس باید طبق ندای وجدان خود عمل کند.

4. everybody will be there
همه آنجا خواهند بود.

5. did everybody finish their dinner?
آیا همه شام خود را تمام کردند؟

6. i felt everybody was noticing my blush
احساس می کردم که همه متوجه سرخ شدن سیمایم بودند.

7. he believes that everybody is motivated by self-interest
او معتقد است که علایق فردی به همه انگیزه می دهد.

8. her statements had everybody in a flap
اظهارات او همه را به هیجان آورد.

9. the monguls killed everybody
مغول ها همه را کشتند.

10. her diminutive figure made everybody laugh
اندام ریزه پیزه ی او همه را به خنده در می آورد.

11. he announced his resignation and everybody mourned
او استعفای خود را اعلام کرد و همه متاسف شدند.

12. it is paranoia to think that everybody wants to harm you
کژپنداری است که فکر کنی همه می خواهند به تو صدمه بزنند.

13. the breadth of his knowledge surprised everybody
گستردگی دانش او همه را متحیر کرد.

14. He who pleased everybody died before he was born.
[ترجمه fatemeh] هر کسی یه ضعفی داره اما من هر کسی نیستم
|
[ترجمه گوگل]کسی که همه را راضی می کرد قبل از تولدش مرد
[ترجمه ترگمان]اون که همه رو خوشحال کرد قبل از اینکه به دنیا بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He that has a great nose thinks everybody is speaking of it.
[ترجمه گوگل]او که بینی بزرگی دارد فکر می کند همه از آن صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]او بینی بزرگی دارد که همه از آن سخن می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Everybody’s business is nobody’s business.
[ترجمه گوگل]کار هرکسی کار هیچکس نیست
[ترجمه ترگمان]کار همه کار هیچ کس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Come to the table everybody - I'm ready to dish up.
[ترجمه گوگل]همه بیایید سر میز - من آماده غذا خوردن هستم
[ترجمه ترگمان]بیا به میز همه - من آماده خوردن غذا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There was only one absentee because everybody knew the meeting was very important.
[ترجمه گوگل]فقط یک نفر غایب بود زیرا همه می دانستند که جلسه بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]فقط یک فرد غایب بود چون همه می دانستند که جلسه خیلی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Everybody should be made aware of the risks involved.
[ترجمه گوگل]همه باید از خطرات موجود آگاه شوند
[ترجمه ترگمان]همه باید از خطرات موجود آگاه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Everybody is aware of the hazards of smoking.
[ترجمه علی] همه از خطر سیگار باخبر هستند
|
[ترجمه گوگل]همه از مضرات سیگار آگاه هستند
[ترجمه ترگمان]همه از خطرات سیگار آگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Everybody approves of the plans for a new school building.
[ترجمه گوگل]همه طرح های ساختمان مدرسه جدید را تایید می کنند
[ترجمه ترگمان]همه برنامه های یک ساختمان جدید مدرسه را تایید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Everybody was in a very relaxed and jolly mood.
[ترجمه گوگل]همه در روحیه بسیار آرام و شادی بودند
[ترجمه ترگمان]همه در حال خوشی و نشاط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هر کس (ضمير)
anyone, everyone, everybody

هر کسی (ضمير)
everyone, everybody

انگلیسی به انگلیسی

• each person, everyone

پیشنهاد کاربران

همه
مثال: Everybody is invited to the party.
همه به مهمانی دعوت شده اند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
همه، همگی
هر کس. . هرکسی
هر جسم یا اجسامی
هرکس، هرکسی
شخص خاصی

همه
همگی
خطاب به افراد حاضر در یک جمع: خانمها و آقایان. حاضرین محترم

بپرس