actual

/ˈækt͡ʃəwəl//ˈækt͡ʃuəl/

معنی: واقعی، حقیقی، فعلی
معانی دیگر: موجود، کنونی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: actualness (n.)
(1) تعریف: truly existing or happening, not just potentially or in the imagination.
مترادف: real, true
متضاد: hypothetical, ideal, imaginary, notional, potential, virtual
مشابه: concrete, literal, objective, substantial, tangible, veritable

- That's what he told the police, but the actual events happened quite differently.
[ترجمه گوگل] این چیزی بود که او به پلیس گفت، اما وقایع واقعی کاملا متفاوت اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان] این چیزی بود که به پلیس گفته بود، اما وقایع واقعی کاملا متفاوت پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This was just a drill, but in an actual emergency, the students would be sent home.
[ترجمه گوگل] این فقط یک تمرین بود، اما در شرایط اضطراری واقعی، دانش آموزان به خانه فرستاده می شدند
[ترجمه ترگمان] این فقط یک تمرین بود، اما در یک وضعیت اورژانسی واقعی، دانشجویان به خانه فرستاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: existing or happening at the present moment.
مترادف: current, existent, existing, extant, present
مشابه: prevailing, very

- What is your actual position, sergeant?
[ترجمه ممد] موقعیت واقعی شما چیه ؟ جراح؟
|
[ترجمه حسین بنی علی] موقعیت کنونی شما چیست، گروهبان؟
|
[ترجمه گوگل] موقعیت واقعی شما گروهبان چیست؟
[ترجمه ترگمان] موضع واقعی تو چیه گروهبان؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is being filmed under actual conditions.
[ترجمه گوگل] این در شرایط واقعی فیلمبرداری می شود
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحت شرایط واقعی فیلم برداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: verified as a fact or as being the real thing.
مترادف: authentic, genuine, real, true
متضاد: apparent, nominal, ostensible, seeming, so-called

- The actual reason for his being late is that he overslept.
[ترجمه گوگل] دلیل واقعی تاخیر او این است که او بیش از حد خوابیده است
[ترجمه ترگمان] دلیل واقعی بودنش برای دیر شدن اینه که خیلی خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is an actual tooth of a dinosaur.
[ترجمه گوگل] این دندان واقعی یک دایناسور است
[ترجمه ترگمان] این یک دندان واقعی دایناسور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the actual building has been rebuilt many times
عمارت فعلی چندین بار بازسازی شده است.

2. the actual cost of the trip
هزینه های واقعی سفر

3. the actual locale of that crime
محل واقعی آن جنایت

4. have you ever witnessed an actual murder?
آیا هرگز شاهد یک قتل واقعی بوده اید؟

5. the stated figures are only approximations of the actual costs
اعداد ذکر شده برآورد تقریبی هزینه ها است.

6. his method is based on the theory that people learn better from actual experience than from books
روش او بر این بینش استوار است که مردم از تجربه ی عملی بهتر می آموزند تا از کتاب.

7. I can not give the actual figures.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ارقام واقعی را ارائه دهم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم اعداد واقعی رو به دست بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had estimated about 300 visitors, but the actual number was much higher.
[ترجمه گوگل]ما حدود 300 بازدیدکننده تخمین زده بودیم، اما تعداد واقعی بسیار بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]ما حدود ۳۰۰ بازدیدکننده را تخمین زده بودیم، اما تعداد واقعی بسیار بیشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both deny conspiring to cause actual bodily harm.
[ترجمه جواد تاجدینی] هر دو منکر توطئه برای ایجاد آسیب واقعی بدنی هستند.
|
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها توطئه برای ایجاد آسیب واقعی بدنی را انکار می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو این توطئه رو انکار میکنن که باعث آسیب فیزیکی واقعی بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I can give you the actual figures.
[ترجمه گوگل]من می توانم ارقام واقعی را به شما ارائه دهم
[ترجمه ترگمان] میتونم اعداد واقعی رو بهت بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The actual signing of the treaty was a downbeat affair without any ceremony.
[ترجمه جواد تاجدینی] امضای واقعی معاهده بدون هیچ گونه تشریفاتی، امری ناپسند بود
|
[ترجمه گوگل]امضای واقعی معاهده بدون هیچ گونه تشریفاتی، امری ناپسند بود
[ترجمه ترگمان]امضای واقعی معاهده بدون هیچ مراسمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The actual estimate for extra staff and consequential costs such as accommodation was an annual £ 18m.
[ترجمه گوگل]برآورد واقعی برای کارکنان اضافی و هزینه های متعاقب آن مانند اسکان سالانه 18 میلیون پوند بود
[ترجمه ترگمان]تخمین واقعی برای کارکنان اضافی و هزینه های مهم مانند محل اقامت، ۱۸ میلیون پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First we need to identify actual and potential problems.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید مشکلات واقعی و احتمالی را شناسایی کنیم
[ترجمه ترگمان]اول باید مشکلات واقعی و بالقوه را شناسایی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ghosts are described as if they bear actual malice towards humans.
[ترجمه جواد تاجدینی] ارواح به گونه ای توصیف می شوند که گویی بدخواهی واقعی نسبت به انسان ها دارند.
|
[ترجمه گوگل]ارواح به گونه‌ای توصیف می‌شوند که گویی بدخواهی واقعی نسبت به انسان‌ها دارند
[ترجمه ترگمان]ارواح را طوری توصیف می کنند که انگار they واقعی نسبت به انسان ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The story is based on an actual incident.
[ترجمه گوگل]داستان بر اساس یک حادثه واقعی است
[ترجمه ترگمان]داستان براساس یک واقعه واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The actual measurement is two orders of magnitude greater than we expected.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری واقعی دو مرتبه بزرگتر از آن چیزی است که ما انتظار داشتیم
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری واقعی دو مرتبه بزرگ تر از آن چیزی است که ما انتظار داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. What were his actual words?
[ترجمه گوگل]حرف واقعی او چه بود؟
[ترجمه ترگمان]کلمات واقعی او چه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Officials admit the actual number of AIDS victims is much higher than statistics reflect.
[ترجمه گوگل]مقامات اذعان می کنند که تعداد واقعی قربانیان ایدز بسیار بیشتر از آن چیزی است که آمار نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مقامات تصدیق می کنند که شمار واقعی قربانیان ایدز بسیار بیشتر از آمار آمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

حقیقی (صفت)
true, genuine, actual, real, rightful, substantive, regular, intrinsic, unfeigned, veritable

فعلی (صفت)
present, actual

تخصصی

[برق و الکترونیک] واقعی
[فوتبال] واقعی-حقیقی
[صنعت] واقعی، حقیقی

انگلیسی به انگلیسی

• substantial, real, tangible; current; factual
actual is used to emphasize that someone or something is real and not imaginary.
actual is also used to refer to the most significant part of an event, rather than to other things that are associated with it.

پیشنهاد کاربران

واقعی؛ فعلی
in actual fact
در واقعِ امر
your actual
خودِ خودِ . . . ( محاوره )
از نزدیک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : actualize
✅️ اسم ( noun ) : actuality
✅️ صفت ( adjective ) : actual
✅️ قید ( adverb ) : actually
راستین
عینی
عینیت یافته
عملیاتی، بالفعل، واقعی
دوستان در واقع نیست اون actually هستش
Actually she's my girlfriend
در واقع اون دوست دخترمه
she's an actual friend
اون یک دوست واقعیه
Actual واقعی
Thanks
بالفعل
بالفعل ( در برابرِ بالقوه )
موجود؛ کنونی؛ فعلی
حقیقی
عملیاتی
The actual : خود چیزی
مثلاً the program starts at 8. 00 but the actual film doesn't start until 8. 30
خود فیلم
در حال حاضر
واقعی
در واقعیت
در واقع
واقعی - فعلی
در حقیقت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس