illegal

/ˌɪˈliːɡl̩//ɪˈliːɡl̩/

معنی: غیر قانونی، غیر مجاز، حرام، غیر مشروع، نا مشروع
معانی دیگر: غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، حرام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: illegally (adv.)
(1) تعریف: contrary to law, rules, or the like; unlawful.
مترادف: illegitimate, illicit, outlawed, proscribed, unlawful
متضاد: lawful, legal, legitimate, licit
مشابه: banned, criminal, forbidden, unconstitutional, under-the-counter, under-the-table, wildcat, wrongful

- He was arrested for illegal possession of a gun.
[ترجمه arvin zahedi] او به دلیل داشتن اسلحه غیر قانونی توسط پلیس دستگیر شد
|
[ترجمه گوگل] وی به اتهام حمل غیرقانونی اسلحه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان] به خاطر یه اسلحه غیر قانونی دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That is an illegal move in this game.
[ترجمه Ayda] این یک حرکت غیرقانونی در این بازی است.
|
[ترجمه گوگل] این یک حرکت غیرقانونی در این بازی است
[ترجمه ترگمان] این یه حرکت غیرقانونی تو این بازیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in computer science, not recognizable or acceptable in a computer program; not performable.

- an illegal operation
[ترجمه گوگل] یک عملیات غیرقانونی
[ترجمه ترگمان] یک عملیات غیرقانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. illegal immigrants in america
مهاجران غیرقانونی در امریکا

2. hoarding is illegal
احتکار غیرقانونی است.

3. it is illegal to discriminate on the basis of color
تبعیض برمبنای رنگ پوست غیر قانونی است.

4. it is illegal to import opium into the country
وارد کردن تریاک به کشور غیرقانونی است.

5. it is illegal to tap into somebody else's electrical line
وصل کردن سیم خود به سیم برق دیگری غیر قانونی است.

6. they expelled illegal immigrants
مهاجران غیرقانونی را (از کشور) اخراج کردند.

7. they harried illegal immigrants from the border
مهاجران غیرقانونی را از مرز تاراندند.

8. (racial) intermarriages were illegal there
در آنجا پیوند نژاد غیرقانونی بود.

9. taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
رشوه گرفتن قدغن است ولی آنها آن را ((هدیه)) می نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می گذارند.

10. he gained money through illegal means
او از راه های نامشروع پول به دست آورد.

11. they arrest and deport illegal aliens
مهاجران غیرقانونی را بازداشت و اخراج می کنند.

12. narcotics traffic has been declared illegal
خرید و فروش مواد مخدر ممنوع اعلام شده است.

13. the barber shop is a front for their illegal trade in heroin
مغازه ی سلمانی،داد و ستد غیر قانونی هروئین توسط آنان را مستتر می کند.

14. deeds that are in the gray area between legal and illegal
اعمالی که در مرز بین قانونی و غیر قانونی بودن قرار دارند

15. the occuption of two offices at the same time is illegal
تصدی دو شغل در آن واحد غیر قانونی است.

16. they want to stop the constant penetration of their country by illegal immigrants
آنان می خواهند رسوخ دایم مهاجران غیر قانونی به کشورشان را متوقف کنند.

17. Existing commercial broadcasters claim the new stations are illegal.
[ترجمه گوگل]پخش کننده های تجاری موجود ادعا می کنند که ایستگاه های جدید غیرقانونی هستند
[ترجمه ترگمان]شبکه های خبری موجود مدعی هستند که ایستگاه های جدید غیرقانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Their action was judged illegal by the International Court.
[ترجمه گوگل]اقدام آنها توسط دادگاه بین المللی غیرقانونی ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان]این اقدام آن ها توسط دیوان بین المللی غیرقانونی اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It's illegal to drive through a red light.
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] رد شدن از چراغ قرمز خلاف قانونه
|
[ترجمه گوگل]رانندگی از چراغ قرمز غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]رفتن به نور قرمز غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The use and sale of marijuana remains illegal.
[ترجمه گوگل]استفاده و فروش ماری جوانا غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]استفاده و فروش ماری جوانا همچنان غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. It is illegal to intercept radio messages.
[ترجمه گوگل]رهگیری پیام های رادیویی غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]رهگیری پیام های رادیویی غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It is illegal to sell alcohol to children.
[ترجمه گوگل]فروش مشروبات الکلی به کودکان غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]فروش الکل به کودکان غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The authorities deported her for illegal entry.
[ترجمه گوگل]مقامات او را به دلیل ورود غیرقانونی اخراج کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات او را به جرم ورود غیرقانونی اخراج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The by-law makes it illegal to drink in certain areas.
[ترجمه گوگل]این آیین‌نامه نوشیدن مشروب را در مناطق خاصی غیرقانونی می‌داند
[ترجمه ترگمان]به موجب قانون، نوشیدن در برخی مناطق غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Illegal immigrants found/sought/took sanctuary in a local church.
[ترجمه گوگل]مهاجران غیرقانونی در کلیسایی محلی یافتند/جستجویند/محفظه گرفتند
[ترجمه ترگمان]مهاجران غیرقانونی، پناه گاه خود را در یک کلیسای محلی یافتند \/ جستجو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قانونی (صفت)
wrongful, extralegal, illegal, unlawful

غیر مجاز (صفت)
illegal, impermissible, wildcat, unallowable

حرام (صفت)
illegal, unlawful, ill-gotten

غیر مشروع (صفت)
illegitimate, illegal, unlawful

نا مشروع (صفت)
unsavory, illegal, unallowed, illicit, unsavoury

تخصصی

[کامپیوتر] غیر مجاز
[حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع

انگلیسی به انگلیسی

• against the law, unlawful, not allowed by law
if an activity, possession, or organization is illegal, the law says that it is not allowed.
an illegal immigrant is a person who has entered a country without official permission.

پیشنهاد کاربران

غیرقانونی، غیر مجاز
مثال: It is illegal to park in front of the fire hydrant.
پارک کردن جلوی آب گیر غیرقانونی است.
غیر قانونی، غیر مجاز
خلاف قانون
against the law,
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : illegality / illegal
✅️ صفت ( adjective ) : illegal
✅️ قید ( adverb ) : illegally
Noun - countable - AmE - spoken :
مهاجر غیرقانونی
غیرفانونی
کامپیوتر: غیر مجاز
خلاف ، غیرقانونی

بپرس