entertainment

/ˌentərˈteɪnmənt//ˌentəˈteɪnmənt/

معنی: سرگرمی، پذیرایی، مشغولیت، مهمانی
معانی دیگر: تفریح، وسیله ی تفریح، نمایش، برنامه ی تفریحی (در رادیو و تئاتر و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that provides pleasant diversion or amusement.
مشابه: amusement, fun, play, recreation, relaxation

(2) تعریف: the art or profession of entertaining, esp. by performance.
مشابه: amusement

(3) تعریف: the act of entertaining.

جمله های نمونه

1. costly entertainment
پذیرایی با شکوه

2. for entertainment there was also music and swimming
برای سرگرمی موسیقی و شنا هم وجود داشت.

3. tonight, our entertainment consists of two songs
نمایش امشب ما شامل دو آواز است.

4. to arrange a program of entertainment
برنامه ی سرگرمی را ریختن

5. the young need better means of entertainment
جوانان نیاز به وسایل تفریح بهتری دارند.

6. these days, writing this book is my only entertainment
این روزها نگارش این کتاب یگانه وسیله ی سرگرمی من است.

7. The hotel is famous for its entertainment.
[ترجمه ] این هتل از نظر پذیرایی مشهور است.
|
[ترجمه نادیا ناصری] این هتل به خاطر سرگرمی هایش مشهور است.
|
[ترجمه زهرا] این هتل به خاطر خدمات سرگرم کننده اش مشهور است
|
[ترجمه نیلی] این هتل به خاطر وسایل سرگرمی اش معروف است
|
[ترجمه گوگل]این هتل به خاطر تفریحاتش معروف است
[ترجمه ترگمان]این هتل به خاطر سرگرمی معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hotel has a varied programme of nightly entertainment.
[ترجمه گوگل]این هتل دارای برنامه های متنوعی از تفریحات شبانه است
[ترجمه ترگمان]این هتل برنامه متنوعی از تفریحات شبانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They lay on free entertainment at the club every day.
[ترجمه گوگل]آنها هر روز در کلوپ سرگرمی رایگان می کردند
[ترجمه ترگمان]هر روز در باشگاه تفریح می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The town provides a wide choice of entertainment.
[ترجمه گوگل]این شهر انتخاب گسترده ای از سرگرمی ها را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این شهر راه زیادی برای سرگرمی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reorganization will transform the British entertainment industry.
[ترجمه گوگل]سازماندهی مجدد صنعت سرگرمی بریتانیا را متحول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سازماندهی مجدد این سازمان صنعت سرگرمی بریتانیا را متحول خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Soaps like "Neighbours" are pure entertainment and there is nothing wrong with that.
[ترجمه گوگل]صابون هایی مثل «همسایه ها» سرگرمی محض هستند و هیچ اشکالی ندارد
[ترجمه ترگمان]Soaps مانند \"همسایه ها\" سرگرمی محض هستند و هیچ مشکلی در این مورد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The entertainment provided was first class.
[ترجمه Miss.Raya] برنامه سرگرمی برای کلاس اول بود
|
[ترجمه زهرا] برنامه سرگرمی برای کلاس اولی ها تهیه شده بود.
|
[ترجمه گوگل]سرگرمی ارائه شده درجه یک بود
[ترجمه ترگمان]برنامه سرگرمی کلاس اول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The entertainment was good clean fun for the whole family.
[ترجمه گوگل]سرگرمی برای کل خانواده سرگرمی تمیز و خوبی بود
[ترجمه ترگمان]برای همه خانواده سرگرمی خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Stars of the entertainment world turned out to celebrate his 40th year in show business.
[ترجمه گوگل]ستاره های دنیای سرگرمی چهلمین سال فعالیت خود را در تجارت نمایش جشن گرفتند
[ترجمه ترگمان]ستاره های دنیای سرگرمی برای جشن گرفتن چهلمین سال او در نمایشگاه حاضر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A cinema is a place of entertainment.
[ترجمه Amir] سینما محلی برای سرگرم شدن است
|
[ترجمه Aaaa] سینما مکانی است برای سرگرمی
|
[ترجمه Rayan] سینما محل سرگرمی کننده است.
|
[ترجمه رایان] سینما محل سرگرم کننده ای است
|
[ترجمه E.K.M] سینما محلی برای تفریح است
|
[ترجمه گوگل]سینما محل تفریح ​​است
[ترجمه ترگمان]سینما محل تفریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگرمی (اسم)
amusement, sport, game, fun, engagement, entertainment, pastime, hobby, recreation, avocation, occupation, trade, metier

پذیرایی (اسم)
amusement, reception, entertainment, welcome party

مشغولیت (اسم)
entertainment, avocation

مهمانی (اسم)
party, reception, entertainment, banquet, feast, dinner, regale, cocktail

انگلیسی به انگلیسی

• something that entertains, something interesting or amusing, fun; hospitality
entertainment consists of performances, films, plays, and so on that people watch for pleasure.
an entertainment is a performance which people watch.

پیشنهاد کاربران

سرگرمی
مثال: The amusement park offers entertainment for all ages.
پارک تفریحی سرگرمی برای همه سنین ارائه می دهد.
entertainment: سرگرمی
Activities that people enjoy
/ˌɛntərˈteɪnmənt/
Activities that people enjoy
سرگرمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : entertain
✅️ اسم ( noun ) : entertainment / entertainer
✅️ صفت ( adjective ) : entertaining
✅️ قید ( adverb ) : entertainingly
دورهمی _ خوشگذرانی
سینما محلی برای سرگرمی است
entertainment ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: سرگرمی
تعریف: برنامه‏های سرگرم‏کننده، مانند نمایش فیلم و بازی و غیره، که در طول سفر برای مسافران و مهمانان تدارک دیده می‏شود
. Things such as film, Tv, performances, ect
That are intended o amuse or interest people
معنی=سرگرمی
کانون زبان ایران
Entertainment is thinks that amuse or interest people.
Reach 4
Or=hobby
Or=سرگرمی
منظورش ایناس=🎮🕹🎰🤿🎽🎿🛷🥌🎯🪀🎣⛸⛳🥅🥋🥊🏸🥏🎳🏏🏑🏒🥍🏓🎾🏉🏈🏐
پذیرایی
The entertainment was due to begin at 8. 30
Films, movies, music, etc. Used to entertain people:an example of this :radio, television and other forms of entertainment.
معنی از کتاب آکسفورد ادونس☝️
Hobby
سرگرمی
به نقل از هزاره:
1. سرگرمی، تفریح، مشغولیت
2. [تئاتر، سیرک و غیره] برنامه، نمایش
Entertainment is things that amuse or interest people.
برنامه تفریحی
* ( ( منظور از برنامه ، برنامه تلویزیونی و اینا نیست😑😐😒، منظور هرچیز سرگرم کنندس😊😊😐😑 ) ) *
بخش سرگرمی در روزنامه هم میشه
hobby

کمپانی ( سرگرمی )
هرنوع سرگرمی که دلت بخاد

تفریح
سرگرمی. چیزی که مردم به ان سرگرم شوند مثل سینما و. . .
entertainment is things that amuse or interest people

تفریح، سرگرمی
there is not much entertainment in this small town and people like to stay indoors
entertainment is things that amuse or interest people
پذیرایی ، سرگرمی
سرگرمی، پذیرایی
سرگرم کننده - تفننی
سرگرمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس