grocery

/ˈɡroʊsəri//ˈɡrəʊsəri/

معنی: بقالی، خواربار، عطاری، عطاری خواربار فروشی
معانی دیگر: خوار بار فروشی، فروشگاه (مواد خوراکی و نیازهای خانه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: groceries
(1) تعریف: a store in which food and other supplies for household use are sold.

(2) تعریف: (pl.) the items sold in such a store.

جمله های نمونه

1. grocery store
خواربار فروشی

2. he operates three grocery stores
او سه فروشگاه را می گرداند (اداره می کند).

3. to deliver a grocery order
اجناس سفارشی از دکان بقالی را تحویل دادن

4. she serves in a grocery store
او در یک بقالی کار می کند.

5. i forgot to buy milk, so i had to make another trip to the grocery
یادم رفت شیر بخرم لذا مجبور شدم یک دفعه ی دیگر به بقالی بروم.

6. Grocery stores sell many foods that have been processed.
[ترجمه Koorosh.F] خوار و بار فروشی ها بسیاری از غذاهایی را که فرآوری شده اند، می فروشند.
|
[ترجمه گوگل]فروشگاه های مواد غذایی بسیاری از غذاهای فرآوری شده را به فروش می رسانند
[ترجمه ترگمان]خواربار بسیاری غذاهایی را می فروشند که فرآوری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am on my way to the grocery store.
[ترجمه گوگل]من در حال رفتن به فروشگاه مواد غذایی هستم
[ترجمه ترگمان]دارم میرم مغازه بقالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is in the grocery way.
[ترجمه گوگل]او در راه بقالی است
[ترجمه ترگمان]او در مغازه خواروبار فروشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is difficult for a small grocery store to compete with a supermarket.
[ترجمه گوگل]برای یک خواربارفروشی کوچک رقابت با سوپرمارکت دشوار است
[ترجمه ترگمان]برای یک فروشگاه کوچک فروشی مشکل است که با یک سوپرمارکت رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Small grocery stores are going out of business in the face of stiff competition from the large supermarket chains.
[ترجمه گوگل]خواربارفروشی‌های کوچک در مواجهه با رقابت شدید سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای بزرگ در حال از بین رفتن هستند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های کوچک خواربار فروشی در صورت رقابت شدید در فروشگاه های زنجیره ای بزرگ خارج از تجارت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The grocery is closed up for the night; we'll have to come back tomorrow.
[ترجمه گوگل]خواربار فروشی برای شب بسته است فردا باید برگردیم
[ترجمه ترگمان]The برای امشب بسته شده است؛ فردا باید برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let's go grocery shopping.
[ترجمه گوگل]بیا بریم خرید مواد غذایی
[ترجمه ترگمان]بیایید به خرید برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll swing by the grocery store on my way.
[ترجمه گوگل]در راهم کنار خواربارفروشی تاب خواهم خورد
[ترجمه ترگمان]از مغازه بقالی سر راهم قرار می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She runs a thriving grocery business.
[ترجمه گوگل]او یک تجارت پر رونق مواد غذایی را اداره می کند
[ترجمه ترگمان]او یک سوپرمارکت پر رونق را اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A delivery van has brought the grocery order.
[ترجمه گوگل]یک ون تحویل سفارش خواربار آورده است
[ترجمه ترگمان]یک ون تحویل سفارش خواربار آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I worked stocking shelves in a grocery store.
[ترجمه گوگل]من در یک فروشگاه مواد غذایی قفسه های جوراب ساق بلند کار می کردم
[ترجمه ترگمان] تو یه مغازه بقالی کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بقالی (اسم)
chandlery, grocery

خواربار (اسم)
food, supply, viand, victual, grocery, provender, provisions, foodstuff, provand, provant, proviant

عطاری (اسم)
perfumery, grocery, pharmacology

عطاری خواربار فروشی (اسم)
grocery

انگلیسی به انگلیسی

• grocery store, store which sells food and other household goods; goods sold at a grocery
in america, a grocer's shop is called a grocery.
groceries are foods such as flour, sugar, and tinned foods.

پیشنهاد کاربران

خرده فروشی
مثال: She went to the grocery store to buy some food.
او به فروشگاه خرده فروشی رفت تا مواد غذایی بخرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
( US grocery store )
a store that sells food and small things for the home
فروشگاهی که غذا و اقلام کوچک برای مصرف در خانه می فروشد
بقالی، خوار بار فروشی، سوپر مارکت
America's largest grocery store chain will be bringing two new stores to Oakland.
...
[مشاهده متن کامل]

Supermarkets have reduced the competition, particularly for groceries.

grocery
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/grocery
grocery 2 ( n ) =food and other goods sold in a grocery store or at a supermarket
grocery
grocery 1 ( n ) ( ɡroʊsəri, ɡroʊsri ) ( also grocery store ) =a store that sells food and other things used in the home. “ grocery store ” is often used to mean “supermarket. ”
grocery
در حالت مفرد به معنای "سوپرمارکت"،
و در حالت جمع به معنای "اقلام خوراکی و فروشگاهی" می باشد
اگر شما هم مثل من در تفلظ این کلمه ابهام دارین توجه کنید که این کلمه به سه شکل قابل تلفظ هست و هر سه صحیح هستند:
گُرُ /سِ/ری
گُرُس/ری
گُرُش/ری
منبع: مریم وبستر
خواربار فروشی
تلفظش به دو صورته :
گرو سِری
گرو شِری
بیشتر از ش استفاده میکنن ولی تلفظ اولی هم خیلی شایعه
( خرده فروشی ) خواروبار، خوراکی، غذایی
a store that sells food and small things for the home
دوستان توجه کنند این یک اسم قابل شمارش به معنای جنس یا اجناس خریداری شده از سوپرمارکت هم معنی میده
Emma loaded all the groceries into the car
اِما تموم اجناس ( خریداری شده رو ) را بار ماشین کرد
...
[مشاهده متن کامل]

اگه بخواهید در معنای سوپرمارکت ازش استفاده کنید حتما باید با store بیاد
grocery store = supermarket

British English: grocery store
American English: supermarket
اصطلاح شیرین فارسی: بقالی
supermarket
گیاهی
سوپرمارکت
خوار و بار فروشی = grocery store = grocery shop
فروشگاه مواد خوراکی - سوپرمارکت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس