predict

/prəˈdɪkt//prɪˈdɪkt/

معنی: پیش گویی کردن، قبلا پیش بینی کردن
معانی دیگر: پیش بینی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predicts, predicting, predicted
(1) تعریف: to see or proclaim in advance (a future unplanned event); prophesy; foretell.
مترادف: foretell, presage
مشابه: augur, divine, expect, forecast, foresee, prognosticate, prophesy, see

- Can anyone really predict the future?
[ترجمه گوگل] آیا واقعاً کسی می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا کسی واقعا می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the famous opera, the gypsy, Carmen, predicts her own death.
[ترجمه گوگل] در اپرای معروف، کولی، کارمن، مرگ خود را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان] در اپرای مشهور، کولی، کار من، مرگ خودش را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to announce the coming of (a future event) based on particular evidence or inference.
مشابه: anticipate, estimate, forecast, prognosticate, project

- The weather report predicted snow for this afternoon.
[ترجمه علیرضا رحمتی] گزارش آب و هوا بارش برف را در بعد از ظهر ( همین روز ) پیش بینی کرد
|
[ترجمه موسی] گزارش هواشناسی برای بعد از ظهر امروز بارش برف را پیش بینی کرد.
|
[ترجمه گوگل] هواشناسی برای بعدازظهر امروز برف را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان] گزارش هواشناسی بارش برف را برای این بعد از ظهر پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His mother had predicted that his marriage would not last, and, unfortunately, she was correct.
[ترجمه گوگل] مادرش پیش‌بینی کرده بود که ازدواج او دوام نمی‌آورد و متأسفانه حق با او بود
[ترجمه ترگمان] مادرش پیش بینی کرده بود که ازدواجش دوام نخواهد آورد، و متاسفانه او درست می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The statistical model predicts that one in ten people will contract the disease.
[ترجمه موسی] نمونه آماری پیش بینی می کند از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد.
|
[ترجمه گوگل] مدل آماری پیش بینی می کند که از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا می شود
[ترجمه ترگمان] مدل آماری پیش بینی می کند که یک نفر از ده نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one can predict when these political prisoners will be released.
[ترجمه کاظم فرقانی] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که چه زمان این زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد.
|
[ترجمه گوگل] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که این زندانیان سیاسی چه زمانی آزاد می شوند
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که این زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: predictable (adj.), predictably (adv.), predictability (n.), predictor (n.)
• : تعریف: to foretell events.
مشابه: divine, prognosticate, prophesy

جمله های نمونه

1. i predict that it will be a boy
پیشگویی می کنم که پسر است.

2. Weathermen can predict the weather correctly most of the time.
[ترجمه گوگل]هواشناسان اغلب اوقات می توانند آب و هوا را به درستی پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]Weathermen می تواند بیشتر اوقات شرایط آب و هوا را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Who can predict the winner of the Superbowl this year?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند برنده Superbowl امسال را پیش بینی کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند برنده مسابقه امسال را پیش بینی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong.
[ترجمه گوگل]لورا فکر می کرد می تواند پیش بینی کند که من چه کار خواهم کرد، اما اشتباه می کرد
[ترجمه ترگمان]لورا فکر می کرد اون می تونه پیش بینی کنه که من چی کار می کنم، اما اون اشتباه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Birth rates are notoriously difficult to predict.
[ترجمه گوگل]پیش بینی میزان زاد و ولد بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی میزان تولد برای زایمان بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The best way to predict your future is to create it.
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای پیش بینی آینده، ساختن آن است
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای پیش بینی آینده شما ایجاد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are now more able to predict future patterns of climate change.
[ترجمه گوگل]ما اکنون قادر به پیش بینی الگوهای آینده تغییرات آب و هوایی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما اکنون بیشتر قادر به پیش بینی الگوهای آینده تغییر آب و هوا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can never predict what would happen next.
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی توانید پیش بینی کنید که چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]هرگز نمی توانید پیش بینی کنید که بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's still not possible to accurately predict the occurrence of earthquakes.
[ترجمه گوگل]پیش بینی دقیق وقوع زلزله هنوز امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]هنوز امکان پیش بینی دقیق وقوع زمین لرزه ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is not possible to predict with any certainty what effect this will have.
[ترجمه گوگل]نمی توان با قطعیت پیش بینی کرد که چه تأثیری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه چه تاثیری خواهد داشت امکان پذیر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Economists predict that house prices will remain static for a long period.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان پیش بینی می کنند که قیمت مسکن برای یک دوره طولانی ثابت بماند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان پیش بینی می کنند که قیمت خانه برای مدت طولانی ثابت باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Earthquakes are extremely difficult to predict.
[ترجمه گوگل]پیش بینی زلزله بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی وقوع زلزله بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A computer model is used to predict forces affecting the aircraft in flight.
[ترجمه گوگل]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای تاثیرگذار بر هواپیما در حال پرواز استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای موثر بر هواپیما در پرواز استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's difficult to predict who will come out on top.
[ترجمه گوگل]پیش بینی اینکه چه کسی در صدر قرار می گیرد دشوار است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه چه کسی بالای سر خواهد آمد دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The test can accurately predict what a bigger explosion would do.
[ترجمه گوگل]این آزمایش می تواند به دقت پیش بینی کند که یک انفجار بزرگتر چه می کند
[ترجمه ترگمان]این آزمایش می تواند به درستی پیش بینی کند که یک انفجار بزرگ تر چه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. PREDICT Experts are forecasting a recovery in the economy.
[ترجمه گوگل]پیش بینی کارشناسان در حال پیش بینی بهبود در اقتصاد هستند
[ترجمه ترگمان]متخصصان هواشناسی پیش بینی بهبود اقتصاد را پیش بینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Who can predict how long this uneasy peace between the two countries will last?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند پیش بینی کند که این صلح ناآرام بین دو کشور چقدر ادامه خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند پیش بینی کند که این آرامش آشفته بین دو کشور به طول خواهد انجامید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It would be foolhardy to try and predict the outcome of the talks at this stage.
[ترجمه گوگل]تلاش برای پیش بینی نتیجه مذاکرات در این مرحله احمقانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای اینکه نتیجه مذاکرات در این مرحله را پیش بینی کرده و پیش بینی کنیم، foolhardy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش گویی کردن (فعل)
forestall, presage, auspicate, bode, forespeak, foretell, foretoken, soothsay, portend, predict, presignify

قبلا پیش بینی کردن (فعل)
predict

تخصصی

[ریاضیات] پیش گوئی کردن، پیش بینی کردن، معین کردن

انگلیسی به انگلیسی

• prophesy, foretell, announce in advance
if you predict an event, you say that it will happen.

پیشنهاد کاربران

پیش بینی کردن
مثال: It's difficult to predict the outcome.
پیش بینی نتیجه سخت است.
Predict پیشگویی
Pre جلوتر ، بالاتر
It happened even as i predicated
درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predict
✅️ اسم ( noun ) : prediction / predictability / predictor
✅️ صفت ( adjective ) : predictable / predictive
✅️ قید ( adverb ) : predictively / predictably
پیش انگاری
fortell
نوید . . . را دادن
:::say in advance that sth will happen
پیش گویی کردن
دلالت داشتن
Predict پیش بینی کردن
Prediction پیشبینی پیش گویی
Predictor پیشگو
Foretell پیشگویی کردن
i predict Liverpool will make Manchester city laid😅
( در مقالات علمی ) : تایید، اندازه گیری
*در ترجمه مقالات علمی لازم نیست کلمات را عینا ترجمه کنیم. کافی است مفهوم جمله به شکل رسمی رسانده شود.
Predict
پیش بینی کردن
To say that you think something will happen
predict = pre dict
pre = قبل / پیش
dict = نگاشتن
predict = از پیش نگاشتن / پیش بینی کردن
پیش بینی کردن
Tell beforehand
پیشبینیدن.
پیشگوییدن.
predict = پیش بینی کردن، پیشگویی کردن
examples:
1 - Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong.
لورا فکر می کرد می تواند پیش بینی کند که من چه کاری انجام خواهم داد ، اما اشتباه می کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Weathermen can predict the weather correctly most of the time.
هواشناسان می توانند بیشتر اوقات هوا را به درستی پیش بینی کنند.
3 - ?Who can predict the winner of the Super Bowl this year
چه کسی می تواند برنده Super Bowl امسال را پیش بینی کند؟

✅پیش بینی کردن ( وضع هوا و غیره )
[Bad Weather]
[Collocation]
forecast/​expect/​predict rain/​snow/​a category - four hurricane
✅پیش نگری/دوراندیشی کردن
. . .
For women only, self - direction predicted greater cross - sex friendships, suggesting that greater autonomy can overcome conventional prohibitions
...
[مشاهده متن کامل]

PsychologyToday@

پیش بینی کردن
پیشگویی کردن

Predict means say in advance that something will happen
پیش بینی
پیش گویی
envisage
پیش نگری/دوراندیشی ( کردن )
To say what will happen in futureپیش بینی کردن، قضاوت کردن😎
to say what will happen in future with out having scientific reasons maybe
Prognosticate
پیش بینی
To say what event intend happend in future
قضاوت کردن
to gess something or someones future
پیش بینی

Prognosticate
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس